اصلاحات - خاتمی و رفاقت 22 سالهای که تمام شد
شواهد نشان میدهد که اصلیترین برنامه اصلاحطلبان، کنار گذاشتن رهبر معنویشان است.
به گزارش خبرنگار حوزه احزاب و تشکلهای گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، «من به دوستان اصلاح طلب خودمان میگویم، شما که مدام میگویید باید جامعه محور باشیم و روی به جامعه بیاوریم و فقط به فکر اینکه در قدرت باشیم، نباشیم، خب این الان جامعه! آقایان و خانم های اصلاحطلب، چه طرح و چه همبستگی برای خدمت به این مردم و رفع مشکلات آنها در مسئله کرونا ارائه دادید؟»
این صحبتها نه از زبان یک منتقد جریان اصلاحات و نه از زبان یک عضو سابق و نه حتی از زبان یک عضو عادی این جریان نیست، بلکه این صحبتهای رهبر این جریان یا همان رئیس دولت اصلاحات بود که در ادامه کشاکش درگیریهای این طیف گفته شد.
صحبتهایی که البته بی جواب نماند و با واکنش مختلفی از سوی فعالان سیاسی اصلاح طلب همراه شد؛ برای مثال غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی که انتقادات ماههای اخیر او از رویه حاکم در جریان اصلاحات و تاکید او بر لزوم بازنگری در این جریان با واکنش منفی بخشی از فعالان سیاسی اصلاح طلب مواجه شده بود، با به اشتراک گذاشتن این بخش از اظهارات خاتمی در صفحه شخصی خود نوشته است: این هم از رئیس دولت اصلاحات که خودشان هم از دوستان اصلاح طلب بازخواست میکنند.
همچنین روزنامه سازندگی نیز در گزارشی با اشاره به بخشی از اظهارات خاتمی که بار دیگر از لزوم آشتی ملی سخن گفته بود، عدم حمایت و ترویج شرکت در انتخابات از سوی خاتمی را مورد نقد قرار داد و نوشت: "سخنان سید محمد خاتمی در باب ضرورت آشتی ملی در حالی بیان میشود که دو سه ماه پیش در آستانه انتخابات مجلس و در حالی که سردار شهید قاسم سلیمانی توسط آمریکاییان ترور شده بود و کشور به مانور همبستگی نیاز داشت، شورای عالی سیاستگذاری که مدیریتش با محمدرضا عارف است حاضر به شرکت در انتخابات مجلس نشد. آیا رهبر سیاسی یک جناح که منادی آشتی ملی است میتواند چشم بر انتخابات مجلس ببندد و از ضرورت حضور مردم در انتخابات سخن نگوید؟ آیا میتواند بر عوامل و افرادی که اصلاحات را به این روز نشاندند و کشاندند چشم ببندد؟ و مثلا رفتار محمدعلی نجفی شهردار اصلاحطلب تهران را در شلیک به قلب همسر جوان خود تقبیح نکند؟ آیا میتواند بیتفاوت به حزب متبوع خود باشد که درصدد تحریم انتخابات است؟
تا اینجا شاید این تصور ایجاد شده باشد که علت انتقادات مداوم کرباسچی به رئیس دولت اصلاحات به موضوع شکست در انتخابات مجلس باز می گردد، چرا که عملکرد بسیار عجیب و غریب شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان که برای خود نقش محوری در تصمیمات انتخاباتی این جناح قائل بود، موجب شد تعداد بسیار کمی همچنان هوادار او باقی بمانند. این شورا نهتنها نتوانست اصلاحطلبان را به یک ایده و یا فهرست واحد در انتخابات برساند، بلکه عملکردش چیزی جز آشفتگی و بههمریختگی و بیتصمیمی را نشان نمیداد، به همین دلیل بسیاری از اصلاحطلبان شکست اصلاحات در انتخابات و همچنین بازی بسیار منفی این جناح را محصول عملکرد این شورا میدانند، بهنوعی که آقای کرباسچی در مناظرهای با آقای تاجزاده که در ویژهنامه نوروزی روزنامه سازندگی منتشر شد، عملکرد اصلاحطلبان در انتخابات اسفند 98 را موجب خوشنودی ترامپ و نتانیاهو میخواند.
اما گفته میشد شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان، با چنین وضع بههمریخته و اوضاع پریشانی، یک مدافع جدی دارد و آن سیدمحمد خاتمی است، به همین دلیل حزب کارگزاران که از مدافعان جدی شرکت اصلاحطلبان در انتخابات بود معتقد است همینکه آقای خاتمی شخصا در انتخابات شرکت میکند و رأی میدهد، اما از فهرست اصلاحطلبان حمایت نمیکند و یا به شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان برای شرکت مصممتر در انتخابات توصیهای نمیکند، نشان میدهد او دارای شخصیت سیاسی توانمند نیست که بتواند نقش محوری در اصلاحات داشته باشد. با این حال اما اگر کمی به سابقه این اختلافات نگاه کنیم ابعاد دیگری از این موضوع برایمان آشکار میشود.
*س_اختلافی که حکایت امروز و دیروز نیست _س*حسین کنعانی مقدم دبیرکل حزب سبز در گفتوگو با خبرنگار گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، در پاسخ به این سوال که اختلافات جریان اصلاحات بر سر چیست بیان کرد: اختلافات بنیادی اینها در اصل اختلافات حزب کارگزاران یعنی طرفداران آقای هاشمی رفسنجانی با جریان دوم خرداد یعنی اصلاح طلبان حامی رئیس دولت اصلاحات است، تاجایی که حتی بخشی از حامیان جریان اصلاحات از آقای هاشمی عبور کردند و حتی او را با خطاب عالی جناب خاکستری پوش میخواندند و اینها همه نشان دهنده این است که این دوجریان در درون اصلاح طلبان اگرچه در برخی موارد برای منافع جناحی با هم متحد شدند، اما در ریشه و بنیان با هم کاملا متفاوتند؛ به نحوی که یک گروه به دنبال تفکرات لیبرالی و تکنوکراتی است و یکی به دنبال این است که با خط امام پیوند بخورد و یک نوع رفرمیسم را در اصول انقلاب دنبال میکند که ما مخالف این روشهای رفوریسم در اصول انقلاب هستیم؛ زیرا معتقدیم که اصول انقلاب ثابت است و در مشی و شیوه اجرایی بله اصلاحات و رفرمیسم اصلاحات امکان دارد.
کارگزاران بر اساس آموزههای سنتی خود، همچنان خانواده هاشمی را محور انقلاب، اصلاحات و توسعه ایران میداند و به دنبال آن است که یکی از اعضای خاندان هاشمی (مثلا محسن هاشمی) یا یکی از همشهریهای او (مثل اسحاق جهانگیری) یا در نهایت یکی از نزدیکان او (مثل علی لاریجانی) را برای نامزدی 1400 معرفی کند. چنانچه سال 92 نیز اصرار کرباسچی بود که روحانی را به جای عارف معرفی کنند. اما احزاب دیگر این شیوه را نمیپسندند. به خصوص حزب اتحاد سعی دارد با معرفی طرح سرا به جای شورای عالی، تصمیم گیری را به بدنه بکشاند، تصمیمی که احتمال بسیار زیاد به تحریم انتخابات منجر میشود و این مطلوب کارگزاران نیست.از همین رو نیز کرباسچی در سالنامه روزنامه سازندگی (که در یک ابتکار بیسابقه اینبار عکس مرحوم هاشمی را نزده بود!) در مناظره با تاجزاده، اصلاح طلبان نزدیک به خاتمی را شماتت کرده بود.
*س_هیچکس نمیتواند اصلاحات را از درون بپاشد_س*البته تمامی اینها در حالی است که حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی در گفتوگویی گفته است: جبهه اصلاحات انقدر منسجم هست که هیچکس نمیتواند این جبهه را از درون بپاشد، الا خداوند متعال؛ اگر خدا اراده کند مسئله فرق دارد. وی افزود: در جبهه اصلاحات همه ارکان مشخص است و اختلافنظرهای طلبگی هم در آن وجود دارد. همانطور که بین آقای یزدی و آقای آملی لاریجانی بحث طلبگی هست، بین آقای عارف و آقای کرباسچی هم بحث طلبگی هست.
او همچنین در گفتوگو با خبرنگار گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، با اشاره به انتقادات غلامحسین کرباسچی به رئیس دولت اصلاحات ادامه داد: نظر کرباسچی هم این بود که اگر انتقادی وجود دارد باید بتوان آن را طرح کرد، وگرنه حرفی از کنار گذاشتن رئیس دولت اصلاحات نیست و انتقادات درون جبههای باید جدی گرفته شود؛ اما هنوز انتقادی مطرح نشده و آقای کرباسچی صرفا گفت که اگر انتقادی وجود دارد باید بتوان آن را اعلام کرد، وگرنه هنوز انتقادی مطرح نشده و اصل ماجرا این است که همه باید تلاش کنیم که جبهه اصلاحات به عنوان یک بخشی از سیاست در جمهوری اسلامی ایران بتواند سیاستها و راهکارهای موثرتری را به کار بگیرد، زیرا هدف همه ما این است که جمهوری اسلامی مسیر تکاملی خود را طی کند و مردم شادابی و نشاط بیشتری را تجربه کنند.
در نهایت باید گفت که داستان اختلافات درونی اصلاح طلبان این روزها مسیر درازی را طی کرده و در حال رسیدن به جاهای باریک تری است از همین رو جریان درونی اصلاحات هرچه سریع تر باید در جهت حل این اختلافات گام بردارد تا روزی نرسد که به قول صادق زیباکلام متوجه شویم که «اصلاحات مرد، بخاطر کرونا ختم نگرفتیم» یا به نوشته روزنامه سازندگی اگر وضعیت جناح اصلاح طلب با آشتی ملی و همبستگی نیز بهبود نیابد لازم است خود را برای جراحی بزرگ و پر خون ریزی آماده کند".
در اردیبهشت ماه بود که خبری مبنی بر احتمال تشکیل شورای رهبری اصلاحات مطرح و این پیشنهاد به رئیس دولت اصلاحات نیز داده شده که از این پس رهبری جریان اصلاحات بر عهده یک شورای چند نفره باشد.
در آن خبر آمده بود که در پیشنهاد اولیه جریان اصلاحات اسامی افرادی چون سیدمحمد خاتمی، عبدالله نوری، محمدرضا عارف، عبدالواحد موسوی لاری وجود داشته و پیشنهاد دهندگان این طرح اسامی را هنوز نهایی نکرده بودند.
بعد از آن کرباسچی اعلام کرد که آقای سیدمحمد خاتمی مورد احترام همه افراد اصلاح طلبی است اما جریان اصلاحات که فاقد رهبری رسمی و تشکیلاتی است به سازماندهی و رهبر نیاز دارد؛ آیا به واقع آقای خاتمی اصلاحات را رهبری میکنند؟ اینکه زمانی در جریان اصلاحات در مسئله یا حوزه دیگری ایشان اظهار نظر نکند و همه به نظر ایشان احترام بگذارند به معنای رهبری نیست. رهبری یعنی ورود به مسائل، مدیریت و ساماندهی آنها."
همین اظهارت غلامحسین کرباسچی چند روز بعد از زبان «صادق زیبا کلام» تئوریسین جریان اصلاحات شنیده شد. او در گفتوگویی یکی از معایب جریان اصلاحات را رهبری آن دانسته و گفته بود: "ما 22 سال است رهبری نداشتهایم. ما یک شخصیت وجیه المله که نمیتوانیم رهبری کنیم. زبان من مو درآورد که گفتم باید یک جو 15 نفره را که در آن دموکراسی باشد به عنوان رهبر اصلاحات مشخص کنیم. "
آنچه که مثل روز روشن است، این است که پروژه عبور از خاتمی در جریان اصلاحات کلید خورده و شاید به زودی خبر کنار گذاشتن رهبر معنوی اصلاحطلبان به دست خودشان را بشنویم، اتفاقی که شاید زود اتفاق بیفتد و شاید دیراما اتفاق می افتد؛ زمان همه چیز را مشخص می کند.
انتهای پیام /
فاطمه تورانلو