انسیه خزعلی؛ 10 نکته درباره مثال کمربند ایمنی برای حجاب اجباری
خانم خزعلی سعی کرده مخاطب را قانع کند و نه از الزام شریعت که از حکمت و مصلحت گفته است. این تفاوت نسل اوست با پدرشان. به همین سیاق هم نسل امروز هم با ایشان متفاوت است و البته نه درباره چرایی حجاب به مثابه امر فرهنگی که درباره چرایی اجباری بودن و حکومتی کردن آن میپرسند.
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - خانم انسیه خزعلی معاون زنان ریاست جمهوری گفته است: «حجاب به نفع زنان است مثل کمربند ایمنی که شاید محدودیتی ایجاد کند، ولی مصونیت، امنیت و حفظ حریم و حدودی برای زنان و دختران دارد.»
از بخشهای دیگر گفتوگوی اخیر او که خبرگزاری تسنیم منتشر کرده این موارد قابل توجه است:
- «متأسفانه به قدری چهره زن ایرانی را بد جلوه دادهاند که حتی تعجب میکردند بیش از 50 درصد قبولی دانشگاههای ما خانمها هستند و میگفتند مگر خانمهای شما وارد دانشگاه میشوند؟!»
- «یکی از مسائل مربوط به حجاب، حرکت اجتماعی زن است. یعنی اگر ضرورت ورود زن در اجتماع نبود، حجاب به این شکل وضع نمیشد و این حدود و قیودی که ذکر میشود، نبود. درواقع حجاب، تضمینکننده حرکت اجتماعی زن است.
مسأله دوم حفظ زن از خشونت است. صراحتاً خداوند میفرماید «یعرفن فلا یؤذین» برای اینکه زنان مورد آزار، اذیت و خشونت قرار نگیرند. یعنی حجاب، حریمی برای حفاظت از زن است. ما این حریمها را در بسیاری جاها و مسائل دارای ارزش حفظ میکنیم. همانطور که ما نخبههای خود را به طور فیزیکی و معنوی حفاظت میکنیم. به همین صورت خداوند به زن به عنوان گوهر و عنصر ارزشمند توجه میکند و به همین دلیل حجاب را برای او در نظر گرفته است.
نکته سوم حفظ جامعه در کنار افراد، از آسیب است. این را خداوند صراحتاً در ارتباط با مسئله زن و مرد ذکر میکند تا قلبهای آنان در امان بماند. یعنی حتی به بحثهای معنوی و روانی توجه میکند که در ارتباطات، باید قلب و ارتباطات دلی، چشمی و کلامی شما مورد پاکی و دقت نظر قرار بگیرد تا دچار آسیب نشوید. از این طریق هم خودتان حفظ شوید و هم خانواده و جامعه. اگر میخواهیم یک جامعه سالم داشته باشیم که با فکر و تعقل پیش برود، باید این نکات را رعایت کنیم.
نکته چهارم این است که زن با عقل و توانمندیهایش، نه با جسم و ظاهر، در جامعه حاضر شود. اما در فرهنگ مبتذل غربی زن را با جسم مطرح میکنند. وقتی آن فرهنگ مبتذل در جامعه ترویج پیدا کند، بسیاری از توانمندیهای زن مغفول میماند و شکوفا نمیشود.
از این رو اسلام محدوده جنس را به خانواده اختصاص میدهد و زن مثل یک مرد و مثل سایر کسانی که در جامعه فعالیت دارند با فکر، ایدهها، خلاقیت، هنر و علم خود در جامعه ظاهر میشود. این فلسفه را پشت قوانین مربوط به حجاب میبینیم که چه اندازه به نفع زن است و میتواند تشبیه به کمربند ایمنی باشد که شاید محدودیتی ایجاد کند، ولی مصونیت، امنیت و حفظ حریم و حدودی برای زنان و دختران دارد. در این موارد باید کسانی که قانونگذارند توجه داشته باشند تا قانون بر مبنای حکمت و مصلحت جامعه باشد و طبیعتاً کار کارشناسی روی آن انجام بگیرد».
این یادداشت بر آن نیست تا استدلات و احتجاجات خانم خزعلی را رد کند چرا که برای دفاع از حجاب و با زبانی غیر تحکمآمیز همین ادبیات مناسب است و نادرست هم نگفته اما کافی و برای همه قانعکننده نیست.
بارها نوشتهام که دکتر علی شریعتی (که دیروز زادروز او بود) زن ایرانی را از دو گانه «مطبخی» و «عروسکی» خارج کرد و ظهور «زن اجتماعی» که از دهه 50 خورشیدی با پوشش و نگاه سنتی تفاوت داشت حاصل اندیشه شریعتی بود به گونهای که نگاه نیروهای مذهبی با نقش اجتماعی زنان را تغییر داد و پس از آن زنان هم رأی دادند و هم امکان انتخاب شدن پیدا کردند در حالی که چهره ای چون سید حسن مدرس در مجلس شورای ملی علیه حق رأی زنان سخن گفته بود و او الگوی سیاست و قانون گذاری در جمهوری اسلامی معرفی شد و در یک مورد یک زن در جمهوری اسلامی به وزارت هم رسید. با این حال چند نکته را می توان درباره سخنان خانم خزعلی مطرح کرد:
1. ایشان فرزند یک فقیه فقید شورای نگهبان است. اگر از پدرشان میپرسیدند که چرا در جمهوری اسلامی حجاب اجباری است مانند دخترشان استدلال نمیکرد بلکه صریح و روشن میگفت: چون حکم خداست و ما مجری احکام شرع هستیم و اصلا من در شورای نگهبان هستم تا مراقب باشم قوانین مصوب مجلس با شرع مغایرت نداشته باشد. ما حکم شرع را اجرا میکنیم و شرع چنین حکم کرده است.
خانم خزعلی اما سعی کرده مخاطب را قانع کند و از حکمت و مصلحت گفته است. این تفاوت نسل اوست با پدرشان. به همین سیاق هم نسل امروز هم با ایشان متفاوت است و البته نه درباره چرایی حجاب به مثابه امر فرهنگی که درباره چرایی اجباری بودن و حکومتی کردن آن میپرسند. نه حتی در چرایی حجاب به مثابه یونیوفورم رسمی در ادارات و دانشگاه ها که در عرصه عمومی ونیز درباره رفتار گشت ارشاد که دو ماه است تاوان آن را به سنگینترین شکل ممکن دارند میپردازند. اگر خبرنگار کمی متفاوت مینگریست میپرسید استدلالات شما درباره حجاب همه درست و خانوادهها و خود دختران و زنان باید توجه کنند. اما درباره اجباری بودن آن و سپردن امری که به گفته خودتان بیشتر فرهنگی است به پلیس و گشت ارشاد چه توجیهی دارید؟
2. از عادات اصولگرایان این است که به مثال متوسل میشوند. مثلا در توجیه سانسور میگویند همان طور که وزارت بهداشت مراقب است خوراک جسمی مسموم نباشد ما هم مراقبایم تا خوراک روحی مسموم نباشد. چون غذای روح از جسم مهمتر است. حال آن که میتوان پاسخ داد دانشگاه علوم پزشکی که بهداشتی نبودن یک فرآورده غذایی را اعلام و عرضه آن را ممنوع اعلام میکند مورد قبول همگان است و ادعای آنان هم قابل اثبات و این حق هم برای تولید کننده فرآورده غذایی محفوظ است که ثابت کند چنین نیست. با این حال کافی است دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی مثلا در تهران اعلام کند این چیپس یا نوشابه ناسالم است تا خرید آن متوقف شود. در عرصه فرهنگ اما ماهواره ممنوع است منتها ددِ مقامات از تلویزیونهای ماهواره ای و تأثیر یک شبکه در مقابل 50 شبکل صدا و سیما بلند است. پیامرسان ها را فیلتر کردهاند و مردم در تلگرام حاضرند و روزنامه دولت محدود کننده هم کانال تلگرامی دارد. تلویزیون پیام رسانهای داخلی را تبلیغ میکند و اکثر مردم اعتماد ندارند. مثال کمربند هم این گونه است. دختر جوان میبیند در تهران باید کمربند ایمنی بست و در اروپا و آمریکا هم الزامی است و تازه اول آنها اجرا کردند و بعد به ما رسید. طبیعی است که میپذیرد و کمربند ایمنی را میبندد چون آن را همه جایی و مورد قبول همگان و متضمن فواید میداند. به عکس اما میبیند بازیگران خودمان که در سریال های تلویزیونی با مانتو روسری به رخت خواب می روند در زندگی واقعی روسری به سر نمی کنند چه رسد به خارجی ها که این پوشش را ندارند و طبیعی است مثل کمربند ایمنی نگاه نکند بلکه به این بنیدیشد چرا از میلیاردها انسان این اجبار خاص این نقطه از جهان است.
3. مثال کمربند ایمنی احتمالا به این خاطر است که با اجبار و جریمه وارد ایران شد ولی بعدا متوجه شدیم به نفع مان است. منتها یکی دو سال اجبار بود و جریمه و بعد به فرهنگ بدل شد و حالا خود مردم رعایت می کنند و به هم تذکر می دهند نه موضوعی که 40 سال اجبار باشد و در گروهی از جامعه به فرهنگ بدل نشود. خانم خزعلی احتمالا میخواهد بگوید اگرچه ظاهر آن اجبار است ولی مثل کمربند به نفعتان است. اما آیا نبستن کمربند ایمنی را تنها جریمه می کنند یا به قرارگاه پلیس میفرستند؟ تازه تنها برای راننده اجباری است یا برای همه؟ یا دیدهاید کسی کمربند ایمنی خود را باز کند و استوری بگذارد و بگوید من کمربند ندارم و دیگران هم بگویند به به چه شجاع است!
4. توجیه خانم خزعلی درباره ضرورت حجاب و البته باید گفت حجاب اجباری این است که به زن امکان حضور اجتماعی میدهد. در این هم تناقضات بسیاری نهفته است. زیرا شاید گفته شود اگر زنی حضور اجتماعی نخواهد یا حضور اجتماعی به سبک ایشان را نخواهد چه؟ ضمن این که فقیهان و از جمله پدر مرحومشان هرگز چنین نظری نداشتند و مطلقا حجاب را به حضور اجتماعی ربط نمیدادند بلکه به عکس توصیه به حضور کمتر ودر حد ضرورت داشتند. کما این که آیتالله آذری قمی یک بار به صراحت گفت حتی چادر هم حجاب کامل نیست و اگر هم باشد حجاب اکمل نیست چرا که حجاب اکمل خانه است و مگر به ضرورت نباید از خانه خارج شد. این همه توصیه به ازدواج زودهنگام دختران و فرزندآوری زیاد برای افزایش حضور اجتماعی است یا کاهش آن؟
5. از استنادات مکرر این است که نصف دانشجویان ما دخترند. در این باره هم میتوان گفت: بله، درست است اما چرا این نسبت در میزان اشتغال یا مدیران برقرار نیست؟ ضمن این که اگر به جای سه دولت سازندگی و اصلاحات و اعتدال طی 24 سال مثل دولت فعلی سرکار بود هم آیا باز این نسبت برقرار بود؟ اگر نصف دانشگاهها را دختران در اختیار دارند لابد عقل و دانش هم دارند. در این صورت چرا اصرار دارید به آنها بگویید شما مصلحت آنها را بهتر میفهمید؟ وقتی نصف دانشجویان و احتمالا نصف فارغ التحصیلان دانشگاه ها دختر و زن هستند چرا به پاسبانانی با سواد کمتر مأموریت میدادید درباره نوع پوشش آنان نظر بدهند؟ نمی شود که هم دانش داشته باشند هم مصلحت خودشان را تشخیص ندهند!
ضمن این که خودمان را نفریبیم. واقعیت این است که جذابیت دانشگاه برای پسران سال به سال رو به کاهش است ظرفیت خالی مراکزی که با هدف فاصله انداختن در سن تقاضای کار ایجاد شد رو به افزایش و در جامعه ای که پول حاکم است دیگر مثل سابق برای مدرک ولع ندارند و انگیزه برخی از پسران تنها معافیت موقت از خدمت سربازی است که آن هم مثل حجاب اجباری است و از این حیث عدالت برقرار است. جدای اینها دانشجو شدن دختران مثال ورزش دختران در رشته هایی مثل قایق رانی و تیراندازی است. چون حس میکنند در آن رشته ها امکان حضور بینالمللی دارند و در رشتههایی حالا نه حتی مثل شنا که در خیلی رشته های دیگر نه. وقتی جای دیگر محدودیت ایجاد میکنید طبیعی است به دانشگاه پناه میآورند که برای برخی مجالی است برای اقامت در شهری دیگر هم هست.
6. وقتی چند ماه است دو خبرنگار زن را که از بهترین گزارشنویسان حال حاضر مطبوعاتاند به زندان انداختهاند و چند روز است دو بازیگر مشهور و زیبای زن نیز. فضای دانشگاهها هم که مشخص است. انتظار دارند جامعه و ناظران غربی این مصادیق را نبینند و با آمار خانم خزعلی قانع شوند؟
7. برای این که سوء تفاهم نشود نویسنده با این گزاره که حضور اجتماعی زنان بعد از انقلاب به مراتب بیشتر شده موافق است و با این که حجابی که شریعتی ابداع کرد به حضور اجتماعی زنان انجامیده نیز. این گزاره را که کثیری از زنان با چادر در حال کار علمی هستند کما این که یکی از بستگان خود نویسنده سال هاست با پوشش حداکثری در حال کار علمی در معتبرترین مؤسسه پژوهشی است هم درست است. اما بحث بر سر اینها نیست. درباره اجبار در پوشش با نگاه مالکیتی است حال آن که جمهوری اسلامی و خانم خزعلی باید بپذیرد زنان قابل توجهی از جامعه فقط زناند یعنی همسر کسی یا مادر کسانی نیستند در حالی که در نگاه سنتی دختر به سرعت به همسر و مادر تبدیل میشود. حکومت نمیتواند به ضرب و زور پلیس نقش پدر و شوهر را برای دختر و زن بازی کند در حالی که پدرشان یا شوهرشان با پوشش آنها مشکلی ندارد یا اصلا شوهری ندارند و اگر داشته باشند از پوشش آنها ناراضی نیست.
8. آیه مورد اشاره خانم خزعلی دو بخش دارد. «یعرفن» و «لا یؤذین». یعنی شناخته شوند و اذیت نشوند. ایشان اما تنها به دومی اشاره کرده است. برخی مفسران معتقدند هر دو ناظر به زنان پیامبر بوده تا مشخص باشد همسر ایشان هستند و از نگاه و زبان مردانی که چندان مراعات نمیکردند ایمن باشند. جدای «یعرفن» که هدف از توصیه در پوشش را شناخته شدن اعلام کرده بله، آزار نبینند. وقتی احساس تمام (بله تمام) دختران و زنانی که گرفتار سالن هدایت کمیته گشت ارشاد شدهاند آزار روحی و اهانت و تنفر همیشگی در آنهاست چگونه میتوان در رفتاری که هیچ ریشه دینی ندارد به آموزه قرآنی متوسل شد؟
9. این سخنان را خانم خزعلی گفته و در حالی قصد دارد پوشش یکدست و اجباری را توجیه کند که خانواده خود او در سبک زندگی متنوع است و در عین تقید به حجاب نگاه یکسان به زن ندارند. کما این که دغدغه مرحوم پدرشان این بود که شرط مرد بودن رییس جمهور در قانون اساسی گنجانده شود و آیتالله بهشتی با ظرافت کلمه «رجل» را قرار داد تا به امثال پدر ایشان بگوید شرط مرد بودن را گذاشتیم و به مخالفان هم بگوید رجل در زبان فارسی به معنی چهره شاخص است و معنای جنسیتی ندارد کما این که اگر در زمره رجال قرن بیستم نام خانم گاندی و خانم تاچر را بیاوریم کسی خرده نمی گیرد آنها که مرد نبودند.
10. معاونت زنان ریاست جمهوری در دولت خاتمی و روحانی هدف حمایت از حقوق زنان در چارچوب های قانونی و شرعی و البته با سرعت لاک پشتی و بیم حملات محافظه کاران را دنبال می کردند. در دولت آقای رییسی اما مشخص نیست معاونت زنان دنبال چیست؟ از یک طرف اصرار بر نقش زنان در خانواده دارند و از سوی دیگر برای حجاب اجباری توجیه حضور اجتماعی را میآورند. از یک سو منکر گشت ارشاد و ساکت در قبال مهم ترین تحرک زنان در 43 سال هستند و از جانب دیگر این گونه مصاحبه می کند و اصلا خود فعالیت دولتی ایشان پارادوکسیکال است چون به هر حال با وظایف مادری و ایدهآل اصولگرایان برای زنان سازگار نیست. همین تعارض را در مثالها و استدلالات دیگر هم میتوان دید.
هر چند که انصاف باید داد در هیچ دولتی زنان در پوشش این قدر آزاد نبودهاند که از دو ماه قبل و بعد از مرگ مهسا این اتفاق افتاده و صدایی هم از تریبون نمازجمعهای برنمی خیزد و منتقدان کمحجابی و شلحجابی و بدحجابی در گذشته چشمشان را به برداشتن حجاب در این دو ماهه و در عصر این دولت بستهاند و بعید نیست در آینده و از این هم به عنوان یک دستاورد دولت یاد شود!
تماشاخانه