ایران مقتدر و تأثیر آن در تحول نظم جهانی
اقتدار مفهومی فراتر از قدرت است. قدرت عمدتاً همراه زور و غلبه است و اقتدار بر تواناییها و توانمندیها مستقر و از طریق اقناع و افزایش رضایتمندی عمومی پیش میرود.
به گزارش مشرق به نقل از کمیته رسانه و ارتباطات شورای ائتلاف نیروهای انقلاب؛ هدف گیری اقتدار ایران واخلال در روند توفیق دولت سیزدهم در حل مشکلات مردم که به طور طبیعی نقش مؤثری در افزایش امید و اعتماد مردم خواهد داشت، یکی از اهداف اولیه اغتشاشاتی است که در ماههای اخیر به بهانه مرگ مهسا امینی آغاز شده است. این توطئه اگر چه با هوشیاری مردم ایران تا حدود زیادی خنثی شده ودشمنان بیرونی ومعاندان داخلی در پیشبرد اهدافشان ناکام ماندهاند، اما اصرار قدرتهای سلطه برای تشدید فشارها و تحریمها به بهانه حمایت از اغتشاشگران ابعاد پنهان این شرارتها را آشکارتر میکند.
حضرت آیت الله خامنهای (مدظله العالی) فرمانده معظم کل قوا صبح دوشنبه 11 مهرماه در مراسم مشترک دانش آموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح با اشاره به حوادث اخیر تأکید کردند ملت ایران، مظلوم است، اما قوی است، مثل امیرالمؤمنین، مثل مولای متقیان سرور خودش علی علیهالسلام که هم قوی بود، قویترین بود و هم مظلومترین. رهبر انقلاب اسلامی با طرح این سؤال که انگیزه دولتهای خارجی برای ایجاد اغتشاش و ناامنی در کشور چیست؟ افزودند: آنها احساس میکنند کشور در حال پیشرفت به سوی قدرت همهجانبه است و این موضوع را نمیتوانند تحمل کنند. ایشان با اشاره به شتاب گرفتن پیشرفت کشور در همه بخشها و تلاشها برای گشوده شدن برخی گرههای قدیمی و فعال شدن بخش تولید و دانشبنیانها و توانایی کشور برای خنثی کردن تحریمها تأکید کردند: آنها نمیخواهند این پیشرفتها در کشور شکل بگیرد و به منظور متوقف کردن این حرکت، برای تعطیلی دانشگاهها و ناامنی خیابانها و درگیر شدن مسئولان به مسائل جدید در شمال غرب و جنوب شرق کشور، برنامهریزی کردهاند.
ارکان اصلی اقتدار ایران
«کنث فرانک مککنزی» رئیس پیشین ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا موسوم به سنتکام چند ماه پیش هنگام بازنشستگی با تأکید بر اینکه «ایران به سطحی از تواناییها دست یافته است که شکست دادنش دشوار است» گفته بود: «تواناییهای راهبردی ایران هماکنون عظیم است. آنها در این زمینه سرتر هستند ظرفیت استراتژیک ایران اکنون بسیار زیاد است. چراکه توانایی غرق کردن دشمنان خود توسط آبشار موشکی را به دست آوردهاند.»
کمی قبل از او «ند پرایس»، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در نشست خبری به شکست راهکار فشار حداکثری علیه ایران اشاره کرده و میگوید: «واقعیت این است که دولت قبلی واشنگتن برای ما مجموعهای از گزینههای وحشتناک باقی گذاشت. کارزار فشار حداکثری یک شکست مفتضحانه بود و خلاف هر آنچه در آن وعده داده شده بود، اتفاق افتاد»
اعترافات مذکور ومصادیق دیگری که مجال پرداخت به آن در این مطلب نیست، همگی جلوههایی از اقتدار ملتی است که در عین تحمل بیش از 43 سال تحریم وهشت سال جنگ، توانسته است با استقلال وعظمت اهداف انقلاب را مظلومانه به پیش ببرد و قدرتهای سلطه را در پیشبرد اهدافشان ناکام بگذارند.
اقتدار مفهومی فراتر از قدرت است. قدرت عمدتاً همراه زور و غلبه است و اقتدار بر تواناییها و توانمندیها مستقر و از طریق اقناع و افزایش رضایتمندی عمومی پیش میرود. هر سرزمینی به فراخور منابع موجود خود همواره در پی حفظ و افزایش قدرت ملی خود است. مجموعه این منابع که دامنه آن از جمعیت و جغرافیا تا فرهنگ گسترده است، برای هر کشوری از مهمترین مسائل استراتژیک قلمداد میشود.
گرچه بر پایه تعاریف موجود در عرف بین الملل، جمعیت، جغرافیا و منابع طبیعی از متغییرهای مؤثر در قدرت ملی هستند اما اقتدار برخی سرزمینها در جهان کنونی که از سه مؤلفه فوق بهره چندانی نبردهاند، نشان میدهد با تمام اهمیت این سه، عوامل متعدد دیگری نیز در شکل گیری قدرت ملی یک کشور نقشی به مراتب مهمتر ایفا میکنند.
مؤلفههای اصلی اقتدار ملی به شرح زیر است:
1- قدرت دفاعی
کارکرد قدرت دفاعی، حفظ عظمت ایران و استقلال آن است. استقلال یعنی داشتن حاکمیت ملی در کشور، یعنی داشتن ملت و سرزمین که ملت در آن زیست میکند و فرهنگی که ایرانی بودن را میسازد. قدرت دفاعی متکی به تواناییهاست که با رهیافتی عقلایی وتوانمندی های داخلی بهدستآمده، یعنی ابزارهای وسیع دفاعی، موشکی و منطقهای که موجبات سربلندی ایران جدید را در منطقه و جهان فراهم آورده است. اگر چنین قدرتی وجود نداشته باشد، چشم طمع خارجی، کشور را میبلعد.
تحکیم و توسعه اقتداردفاعی، ارتباط مستقیم با فرهنگ جهاد، شهادتطلبی، علمآموزی، دستیابی به فناوری و تربیت نظامی داوطلبانی در نقش مجاهدانی ولایتمدار دارد ونیروهای مسلح ایران توانستهاند با اتکاء به ظرفیتهای درونی وکسب خودکفایی در تولید بسیاری از تجهیزات نظامی به توانایی بازدارندگی در این عرصه دست یابند.
2- استحکام وثبات اقتصادی
اقتدار اقتصادی یکی از عوامل و بهگونهای از مهمترین عوامل اقتدار ملی است. در واقع اقتصاد یکی از مهمترین مولفههای قدرت یک نظام سیاسی است چرا که امروزه تهدیدات اقتصادی یکی از شکنندهترین تهدیدات تلقی میشود. استحکام اقتصادی درگرو تمرکز بر مسأله تولید، جلوگیری از سقوط پیدرپی ارزش پول ملی و بستن رخنههایی همچون قاچاق، واردات بیرویه و فسادهای مالی است تا بتوان معیشت مردم را از مشکل رهانید.
عزت و اقتدار اقتصادی از یک سو به مفهوم افزایش عزت و اقتدار بین المللی و کاهش وابستگی (و نه کاهش روابط اقتصادی و تجاری) به دنیای خارج و از سوی دیگر به مفهوم رشد توسعه و شکوفایی اقتصادی است. استحکام اقتصاد داخل در مقابل اقتصاد بین المللی یکی از ارکان اقتدار اقتصادی است وجود پول نسبتاً قوی کالا و خدمات قابل رقابت در مجموع تراز اقتصادی معقول و فقدان بدهی ناکارآمد از جمله شاخصهای اقتدار اقتصاد داخلی در مقابل اقتصاد بین المللی است.
ضعفهای اقتصادی باقی مانده از رژیم پهلوی در کنار تحریمهای 43 سال گذشته در کنار ناکارآمدیهای بعضی از دولتهای پس از انقلاب، سبب شده است که کشور نتواند به خوبی از ظرفیتهای اقتصادی ومنابع موجود استفاده کند وبه همین دلیل است که به رغم مقاومت مردم در برابر فشارها وتحریمها، کشور نتوانسته است اقتدار خود را دراین عرصه متجلی کند وبه همین دلیل محور اصلی توطئهها و کارشکنیهای دشمنان درماههای اخیر و آینده تلاش برای تحت فشار قراردادن و به تبع آن، به زانو درآوردن نظام اسلامی در زمینه اقتصادی است. امروز عرصه و سنگر مقابله دشمنان عرصه اقتصادی است و ازاینروست که مقام معظم رهبری به ضرورت حرکت جهادی و حماسی در این عرصه تأکید دارند.
3- حفظ و تقویت اقتدار سیاسی
در نظام اسلامی فلسفه اصلی اقتدار سیاسی و برخورداری حاکمیت از چنین اقتداری رسیدن جامعه به شکوه عزت و دستیابی به افتخارات بلند اجتماعی - تاریخی است. اقتدار سیاسی جمهوری اسلامی ایران از تعالیم عالیه دین اسلام نشأت گرفته است و آراء و اندیشههای رهبران جمهوری اسلامی نیز نشان میدهد که از منظر ایشان اقتدار سیاسی از آبشخور دین تغذیه میکند و از نظر ایشان قدرت واقعی، بیش از آنکه امری مادی باشد، دارای ویژگی و خصلت معنوی است.
اگر قدرت سیاسی بتواند تشکلی از پیروان حق را پدید آورده و عدالت اجتماعی را در میان تودههای انسانی برپا بدارد و بتواند جامعهای آرمانی و شکست ناپذیر را به وجود آورد و موجبات تنفر را علیه حکومتهای ستم و عاملان آنها به وجود آورد و سبب شود که تودههای اجتماعی از نفوذناپذیری برخوردار شوند، علاوه بر این که همین مسئله سبب عزت اجتماعی است چنین جامعهای خواهد توانست به دلیل صلابتی که داشته است و توانسته است خواسته دشمن را به ناکامی مبدل سازد، به خود ببالد. اقتدار سیاسی جمهوری اسلامی ایران باید به گونهای سازمان دهی شود که بر چالشهای سیاسی داخلی و بین المللی غلبه نماید.
اقتدار سیاسی در بعد خارجی براساس نفی هرگونه سلطه جویی و سلطه پذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطه گر و روابط صلح آمیز متقابل با... غیرمحارب استوار است و ایران دارای تعامل سازنده و مؤثر با جهان براساس اخلاق، حکمت، عزت و مصلحت است. در بعد داخلی نیز از نظر قرآن، قدرت سیاسی در جامعه اسلامی باید منشأاتحاد، همبستگی و برادری شود؛ عدالت و قسط در جامعه حکم کند، نگهبان عزت و استقلال جامعه اسلامی باشد، امنیت جانی، مالی و آبروی شهروندان را تأمین کند، حمایت از دین و خداپرستی را به عنوان هدف مهم قرار دهد و از مستضعفان و مظلومان در داخل و خارج حمایت کند چنان که در آیات بسیاری به آنها اشاره شده است.
4- توانایی وقوام فرهنگی
اهمیت فرهنگ در کسب اقتدار ملی بیش از دیگر مؤلفهها است. مقام معظم رهبری در این زمینه میفرمایند: مسئله فرهنگ از مسائل اقتصادی مهمتر است، از مسائل سیاسی مهمتر است. فرهنگ چیه؟ فرهنگ عبارت است از آن درک، برداشت، فهم و باور انسانها و روحیات و خلقیات آنها در زندگی؛ آنهایی است که انسان را به کار وادار میکند. فرهنگ حاکم بر یک کشور مثلاً اگر چنانچه فرهنگ مسئولیتپذیری بود، این عمل مردم را هدایت میکند. نقطه مقابل، حالت بیمسئولیتی است که انسان نسبت به حوادث، نسبت به قضایا، نسبت به آینده، نسبت به دشمن، نسبت به دوست، احساس مسئولیت نکند. مسئولیتپذیری، تزریق مسئولیتپذیری و هدیه کردن او به ارواح مردم، به افکار مردم و روحیات مردم، این تقویت فرهنگ است. ایثارگری، وجدان کاری، انضباط، تعاون اجتماعی، سازگاری اجتماعی، پرهیز از اسراف، اصلاح الگوی مصرف، روحیه قناعت، استحکام در آنچه که تولید میکنیم؛ اینها فرهنگ است.
براین اساس میتوان گفت در کنار دیگر عوامل اقتدار ملی (سیاسی، اقتصادی، تبلیغاتی، اطلاعاتی، امنیتی) نقش فرهنگ و ارزشها بیشتر نمود مییابد؛ زیرا مقابله خارجی و داخلی با دیگر عناصر جامعه، به شکل نمادین و ظاهری خواهد بود و به عکس این تهدید نسبت به فرهنگ و ارزشهای جامعه ممکن است، پنهانی بوده و از درون، فرهنگ و ارزشها را دچار فرسایش کرده و آنها را استحاله یا دگرگون سازد. نقش فرهنگ و ارزشها در اقتدار ملی با در نظر گرفتن و با توجه به تحولاتی که در سالهای اخیر در مفهوم و تعریف قدرت و اقتدار ملی به وجود آمده است، مملوستر میشود، زیرا دیگر قدرت دولت منحصر در قدرت نظامی صرف سنجیده نمیشود و هر کشوری برای تضمین اقتدار خود در سطحی بینالمللی و خارجی ناگزیر است، به حد معینی از ثبات سیاسی و اقتدار ملی دست یابد. مضاف بر آن هجمههای فرهنگی غرب، ضرورت تسریع در چنین اقدامی را الزامی بیشتر میبخشد.
وجوه تمایز اقتدار ایران با دیگر کشورها
1- اگرچه کشور عزیزمان ایران همچون دیگر کشورها از منابع قدرت اعم از منابع مادی، سرمایه انسانی وموقعیت سوق الجیشی و... برخوردار است ولی تفاوت نظام جمهوری اسلامی ایران با رژیم پهلوی و تبدیل ایران از یک کشور وابسته و زیر سلطه ترین کشور جهان به یک ایران مستقل و قدرتمند را باید ناشی از بهره گیری درست از این مؤلفهها در چارچوب اصول و ارزشهای اسلامی - الهی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دانست که نشان میدهد اصول و ویژگیهای این نظام قادر است یک رژیم وابسته را به یک نظام مستقل و قدرتمند تبدیل کند؛ به عبارت دیگر منابع قدرت و موقعیت سوق الجیشی ایران قبل از انقلاب و بعد از انقلاب تفاوتی نکرده است اما آنچه سبب این تحول در ایران پس از انقلاب شده است در عین رفع سلطه بیگانگان، نفوذ آن تا کنار دریای مدیترانه گسترش یافته است، منابع قدرت نرم، رهبری فرهمند و مکتب انسان ساز است که اداره نظام را در دست گرفتند.
2- یکی از مهمترین ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران که در طی بیش از چهار دهه گذشته نهتنها بر آن خدشهای وارد نشده بلکه روزبهروز بر استحکام و قوام آن افزودهشده است، استقلال نظام جمهوری ایران است و این در حالی است که این ویژگی در طول چهلوسه سال گذشته بیش از همه اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی آماج فشارها و تهدیدات دشمنان بیرونی و داخلی انقلاب بوده است. ایده استقلال نظام جمهوری اسلامی ایران از قدرتهای سلطهگر جهان، ذیل شعار نه شرقی و نه غربی انقلاب اسلامی، زمانی مطرح شد که در دوران جنگ سرد و در نیمه دوم قرن بیستم، جهانبینی دو قطب غرب و شرق جغرافیایی و سیاسی تقسیمشده بود و به همین دلیل تصور قرار گرفتن کشوری خارج از حوزه این دو ابرقدرت به ذهن فعالان و نخبگان عرصه سیاست در جهان نمیگنجید و حتی کشورهای مدعی عدم تعهد نیز هرکدام بهنوعی به یکی از این دو ابرقدرت وابسته بودند، اما مردم ایران با هدایت معمار کبیر انقلاب؛ حضرت امام خمینی (ره) این استقلال را عینیت بخشیدند. حضرت امام با طرح ایده تشکیل نظامی مبتنی بر ارزشهای دینی، توانست با به چالش کشیدن نظم بینالملل و قواعد حاکم بر آن، نشان دهد که امپریالیسم و سوسیال امپریالیسم هر دو در جهت تسلط بر ملتهای جهان سوم عمل میکنند و ماهیت هردوی آنها سلطهجویانه و مادیگرایانه است. درنتیجه انقلاب اسلامی در شیوه تعامل میان جهان مستقل و جهان سلطهجو تحولی عظیم ایجاد کرد و مرز جدیدی که به قول امام (ره) مرز بین مستضعفان و مستکبران بود، ترسیم کرد.
3- ویژگی مهم دیگر که ایران پس از انقلاب را با دیگر کشورها متمایز میکند فشارها و تحریمهای اعمال شده و به ویژه تحمیل هشت سال جنگ علیه مردم ایران برای جلوگیری از شکل گیری ایران مقتدر است که آن را از همه نظامهای سیاسی متفاوت میکند؛ به عبارت دیگر اگر کشورهایی نظیر کشورهای شرق آسیا در چهار دهه گذشته به پیشرفتهای علمی و صنعتی دست یافتهاند عمدتاً ناشی تأمین منابع مادی، انتقال تکنولوژی و تأمین بازار برای تولیدات آنها توسط قدرتهای غربی است ونقش آن کشورها تنها نیروی کار ارزان ویا منابع اولیه در آن پیشرفتهاست؛ اما پیشرفتهای ایران در طی سالهای اخیر در اوج فشارها و تحریمهای مختلف تحقق یافته است.
4- گزارهای که در این عرصه باید مورد توجه قرار گیرد توانمندیهای ایران در تبدیل تهدیدها به فرصتهاست یعنی جنگ هشت ساله که توسط قدرتهای غرب وشرق جهان با عاملیت رژیم بعثی حاکم بر عراق و با هدف فروپاشی نظام اسلامی و از بین بردن زیرساختهای کشور بر مردم ایران تحمیل شده بود با هدایتهای حضرت امام و تلاش ومجاهدت نیروهای انقلاب به فرصتهایی جهت اعتلای کشور و رسیدن کشور به توان بازدارندگی دفاعی تبدیل شده است؛ به عبارت دیگر اگر این تحریمها نبود و امکانات و وسایل مورد نیاز در اختیار ایران قرار میگرفت اکنون ایران به جایگاه نرسیده بود که بزرگترین نگرانی برای قدرتهای غربی تبدیل شود به گونهای که تجهیزات دفاعی تولیدی ایران نظیر پهپاد ها و موشکها بسیار توانمندتر از تجهیزات موجود در غرب و شرق است وطالبان زیادی در جهان پیدا کرده است.
5- ویژگیهای مذکور به طور ناخواسته سبب گسترش تفکر انقلاب اسلامی در جهان شده وایران را به الگویی برای آزادیخواهان جهان تبدیل کرده است که شکل گیری نیروهای جبهه مقاومت در جهان اسلام وظهور قدرتهای جدید در جهان نظیر حزب الله، حماس وجهاد اسلامی فلسطین، انصارالله یمن و... مصادیقی از آن است.
تأثیر ایران مقتدر در تحول نظم جهانی
تحول در نظم جهانی و تغییر در آرایش قدرت در جهان از آثار دیگر شکل گیری ایران مقتدر در جهان است. با پیروزی انقلاب اسلامی و ظهور قطب جدید قدرت در جهان که مبتنی بر ارزشهای دینی و الهی شکلگرفته بود، عملاً دوران دوقطبی دچار تحول شد و به همین دلیل دو ابرقدرت سنتی جهان که تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در چند جنگ نیابتی نظیر جنگ کره، ویتنام، کوبا و... نزدیک بود تنش آنها به برخورد مستقیم منجر شود، به دلیل نگرانی که از پیدایی و گسترش این قطب جدید پیداکرده بودند، در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در یک جبهه قرارگرفته و تلاش کردند با عاملیت صدام، نظام اسلامی را سرنگون کنند که توفیقی نیافتند وهمان جنگ سبب گسترش تفکر انقلاب اسلامی در جهان و بهویژه در میان مسلمانان گردید.
تأثیر فرهنگ انقلاب اسلامی و رشد اسلام در کشورهای زیرمجموعه شوروی سابق، پیامدهای جنگ افغانستان و مقاومت اسلامی در برابر متجاوزین روسی و رقابت فرساینده تسلیحاتی در زمره عواملی بود که به فروپاشی قطب شرق یعنی اتحاد جماهیر شوروی انجامید و در سال 1991 میلادی (1370 شمسی) رئیسجمهور وقت آمریکا جورج بوش پدر از نظم نوین جهانی تحت حاکمیت واحد آمریکا سخن گفت و مدعی شد با از میان رفتن بلوک شرق این آمریکاست که بر دنیای جدید حکومت خواهد کرد. برای جا انداختن نظام تکقطبی، آمریکاییها طی دو دهه اخیر تلاشهای فراوانی کردند و هزینه بسیاری را به همراه خسارتهای سنگین و جبرانناپذیر هم بروشورهای منطقه تحمیل کرده و هم خود متحمل شدند تا نظم نوین موردنظر را به ملتها و دولتهای جهان تحمیل کنند، لیکن در این مسیر موفق نبودند. برآورد کارشناسان راهبردی آمریکا این بود که تنها راه رسیدن ایالاتمتحده به مدیریت انحصاری بینالمللی و استقرار نظام تکقطبی داشتن سلطه بر غرب آسیا (خاورمیانه) است اما شکستهای آمریکا در افغانستان و عراق و شکست رژیم صهیونیستی در جنگهای 33 روزه و 22 روزه این واقعیت را آشکار ساخت که دوران امپراتوری غرب و بهویژه آمریکا در منطقه راهبردی غرب آسیا رو به پایان است. بر اساس شواهد و واقعیت موجود به اعتراف شخصیتهای سیاسی و اندیشکده های تحقیقاتی، این کشور گرفتار مشکلات پیچیده گردیده و نشانههای افول اقتدارش در ابعاد مختلف آشکار شد.
با تثبیت نظام جمهوری اسلامی، به دلیل فرهنگ غنی و تمدنی و عمق و گستره خاستگاه فرهنگ اسلامی - ایرانی در کنار استقلال و اعتمادبهنفس ناشی از گفتمان انقلاب اسلامی، ایران توان عملی خود را برای نقشآفرینی جهانی در جهان معاصر اثبات کرد.
جلوههای اثرگذاری انقلاب اسلامی در تحولات جهانی را در چند بعد میتوان موردتوجه قرارداد:
الف: تشکیل نظامی مبتنی بر ارزشهای دینی و الهی در مقابل دو فرهنگ حاکم بر غرب و شرق
ب: حفظ استقلال و عظمت ایران اسلامی بهرغم توطئههای مختلف غرب و شرق و تحمیل 8 سال جنگ و بیش از 40 سال تحریم اقتصادی و توطئههای مختلف سیاسی و امنیتی
ج: ایستادگی در برابر توطئههای آمریکا که با تسخیر لانه جاسوسی عملاً هیمنه آمریکا را در جهان فروریخت
د: حمایت از مقاومت فلسطین و تبدیل آن از یک حرکت ملی و ناسیونالیستی به مقاومت اسلامی
ه: تثبیت اقتدار دفاعی ایران و کسب توان بازدارندگی در برابر تهدیدات و تبدیل الگوی بازدارندگی هستهای به بازدارندگی مبتنی بر نیروهای جهادی و سلاحهای متعارف
و: دستیابی به جایگاه قدرت برتر منطقه آسیای جنوب غربی ازنظر اقتصادی، علمی و فناوری
ز: تقویت، توسعه، نوسازی و بومیسازی صنایع دفاعی کشور