یک‌شنبه 4 آذر 1403

ایران و عراق، از تهدید دائمی تا روابط راهبردی

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
ایران و عراق، از تهدید دائمی تا روابط راهبردی

دیر زمانی نیست که وقتی خون جوانان عراقی و ایرانی درهم آمیخت، بساط بزرگ‌ترین توطئه جهانی - تروریسم تکفیری - جمع شد. این هم‌آمیختگی خونی می‌تواند روابط اقتصادی و سیاسی دو کشور را نیز به موقعیت ممتاز برساند

به گزارش مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: «عراق» برای جمهوری اسلامی ایران وضعیت ویژه‌ای دارد و شاید هیچ کشور دیگری نتواند در همسایگی ایران این جایگاه را داشته باشد. این کشور دروازه غربی ایران و تنها نقطه اتصال سرزمینی جمهوری اسلامی به حوزه عربی است.

از سوی دیگر در میان همسایگان ایران، عراق و ایران امتداد تمدنی یکدیگر می‌باشند از «هرات» تا «انبار» در سالیان طولانی حوزه تمدنی ایران و عراق بوده است کما اینکه حکومت‌های سومر، اکد، آشور و بابل دو کشور ایران و عراق را پوشش می‌داده‌اند.

با توجه به جایگاه عراق، در طول حدود 500 سال گذشته تلاش شده تا این سرزمین نقطه تهدید امنیتی ایران باشد.

سیاست دوره عثمانی اگرچه در این خصوص تلون داشته اما در بخش عمده دوره اخیر مبتنی بر تنش در مرزهای عربی عثمانی با ایران بوده است.

از سال 893ش (1514م) که جنگ میان دو کشور در زمان شاه اسماعیل اول و سلطان سلیم اول موسوم به جنگ چالدران روی داد تا آخرین جنگ عثمانی در سال 1200ش (در زمان فتحعلی‌شاه قاجار و سلطان‌محمود دوم عثمانی) که به امضای عهدنامه دوم ارزروم در سال 1253 منتهی گردید، تقریباً 80 سال میان ایران و عثمانی جنگ رخ داده است که با احتساب 8 سال جنگ میان ایران و عراق بر 88 سال بالغ می‌شود. در این حال می‌توان گفت حداقل از 893 تا 1382ش که رژیم بعثی در عراق ساقط گردید، فضای میان دو کشور و دو سوی مرز ایران و عراق پرتنش بوده و سالانه هزاران نفر از مردم دو طرف آسیب دیده‌اند.

بررسی‌های انجام‌شده نشان می‌دهد سیاست غرب در دوره سیطره نظام اروپایی بر جهان - 1193 تا 1324ش یعنی حدود 130 سال - و در دوره سیطره نظام دوقطبی - 1324 تا 1369ش یعنی حدود 45 سال - بر مبنای سایش قدرت ایران از سمت مرزهای غربی آن استوار بوده است.

کما اینکه در آخرین جنگ ایران و عثمانی و در جریان امضای معاهده دوم ارزروم، نماینده انگلیس سهم عمده‌ای در تضعیف موقعیت ایران داشته و متعاقب آن بخش وسیعی از ایران شامل سلیمانیه، مندلی، نفت‌خانه و خانقین به عثمانی واگذار گردیده و حال آنکه در جریان این یازدهمین جنگ میان دو کشور، قوای ایران بر قوای عثمانی پیروز شده بود! در واقع انگلیسی‌ها با توجه به سیطره‌ای که بر دربار فتحعلی‌شاه پیدا کرده بودند، برای تن دادن دربار قاجار به جدایی مناطق کردی ایران و الحاق آنها به عراق و ترکیه، بذر نفاق و درگیری کاشتند.

کما اینکه بعدها هم همین انگلیسی‌ها در سال 1354 با تحریک عراق در صدد برآمدند بر سر اروندرود جنگی خونین علیه ایران راه بیندازند. نقش آمریکا در آغاز جنگ عراق علیه ایران در شهریور 1359 هم عیان‌تر از آن است که به سند یا استدلال احتیاج داشته باشد. بنابراین سیاست انگلیس و آمریکا بر مبنای تنش دائمی عراق علیه ایران استوار بود.

آمریکا و انگلیس در جریان اشغال عراق در سال 1382 هم ناامن‌سازی مرزهای غربی ایران و حتی فراتر از آن را مدنظر داشتند.

کما اینکه «تونی بلر» نخست‌وزیر وقت انگلیس در اواسط 1382 در بصره اعلام کرد: «عملیات نظامی ما در عراق برای ایران پیام دارد، اگر ایران به سیاست‌های خود ادامه دهد، این تجربه علیه آن به‌کار گرفته می‌شود».

او پنج سال بعد هم علی‌رغم شکست در عراق، در کتاب خاطراتش نوشت: «جنگ آینده ما با ایران است». آمریکایی‌ها در همین زمان که بلر کتاب خاطراتش را آماده انتشار می‌کرد، جنگ با ایران را مزه‌مزه کردند.

باراک اوباما که پیش از فتنه 88 با ارسال دومین نامه خود به رهبر معظم انقلاب اسلامی به قدرت منطقه‌ای ایران اعتراف و - علی‌الظاهر - خواستار مصالحه میان دو کشور شده بود، با شروع اغتشاشات 1388، در تیر ماه این سال نیروهای نظامی آمریکا که در عراق مستقر بودند را به سمت مرزهای ایران گسیل نمود ولی آمادگی نیروهای نظامی ایران به آمریکا اجازه نداد آنچه در سر دارد را عملیاتی کند.

در همین سال جاری هم انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها به همراه چند کشور غربی دیگر و چند دولت وابسته به خود در منطقه تلاش کردند تا در مرزهای ایران و عراق، از طریق ایجاد یک خط انتقال مزدور و سلاح جمهوری اسلامی را با درگیری‌های خونین نظامی مواجه نمایند. پس می‌توان نتیجه گرفت که در طول حدود دو قرن گذشته، سیاست انگلیس و آمریکا بر مبنای ایجاد درگیری پی‌درپی مرزی، میان عراق و ایران قرار داشته است.

اما در مجموع سیاست آمریکا و انگلیس در عراق در دوره اخیر، آن‌چنان که مدنظر مقامات واشنگتن و لندن بود پیش نرفت. آمریکایی‌ها پس از سقوط صدام حسین در نظر داشتند عراق را ده‌ها سال از طریق یک حاکم نظامی آمریکایی اداره نمایند و بر این اساس سپهبد «جی گارنر» و «لوئیس پل بریمر» با برنامه‌ای مفصل وارد عراق کردند و اگر می‌توانستند بساط نظامی خود در عراق را به‌طور کامل پهن کنند، ما با تهدیدات فراوان و طولانی‌مدت مواجه می‌شدیم.

آنچه مانع آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها شد قدرت عملیاتی ایران و محبوبیت جمهوری اسلامی در میان شیعیان، کُردها و اهل سنت عراق بود.

با اشغال نظامی عراق توسط قوای نظامی آمریکا و انگلیس، ایران ضمن آنکه نسبت به وضعیت مردم مظلوم عراق نگران بود، خود را نیز با یک تهدید واقعی، پرشدت و نزدیک از سوی غرب مواجه دید و لذا با تمام قوا برای برهم زدن طرح اشغال دائم عراق توسط آمریکا و انگلیس وارد میدان شد.

در این میان تکیه جمهوری اسلامی روی روابط تاریخی و فرهنگی میان مردم عراق با مردم ایران بود. بر این اساس ایران با یک برنامه پیچیده، سیاست‌های خود را روی اخراج آمریکا و انگلیس از عراق متمرکز کرد و توانست در مدت کوتاهی نظامیان این دو کشور که برای تسلط چندده ساله به عراق آمده بودند را وادار به پذیرش نقش‌آفرینی عراقی‌ها از سوی اشغالگران کند و در پی آن در 7 تیر 1383 اولین دولت عراقی روی کار آمد که اکثریت اعضای آن رابطه دوستانه با ایران داشتند و پس از آن تا امروز و به‌طور پیاپی دولت‌های منتخب مردم عراق و مورد توافق اقوام و گروه‌های آن، با جمهوری اسلامی رابطه‌ای «بسیار خوب» و نزدیک به سطح راهبردی داشته‌اند.

براساس آنچه گفته شد و با مرور سابقه حدود 500 ساله و با نظر به سیاست دولت‌های غربی، وضعیت فعلی عراق برای جمهوری اسلامی مطلوب است.

تبدیل شدن کشوری که سیاست همسایگی آن بر پایه ستیز و سایش قدرت ایران بنا شده بود، به کشوری که در میان دولت‌های جهان، بهترین رابطه آن با ایران می‌باشد، فوق‌العاده مغتنم است.

بر این اساس رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با «محمد شیاع السودانی» نخست‌وزیر جدید عراق فرمودند: «البته دیدگاه ما درباره امنیت عراق این است که اگر هر طرفی قصد برهم‌زدن امنیت عراق را داشته باشد، ما سینه خود را در مقابل او و برای حفاظت از عراق سپر خواهیم کرد.»

عراق در حوزه عربی دارای موقعیت خاص است و پیشینه بیش از 7000 ساله فرهنگی و تمدنی دارد و در چند صد قرن در جهان اسلام و جهان عرب موقعیت راهبردی سیاسی داشته و لذا مردم آن مانند مردم ایران خود را در بنای تمدنی قدرتمند ذی‌حق و توانمند می‌دانند. ایران براساس عنصر «پیوستگی تمدنی» قطعاً از بازخیزی تمدنی عراق سود می‌برد و به آن مدد می‌رساند و قطعاً این همکاری به‌طور مشترک در احیاء قدرت تاریخی عراق و ایران مورد استقبال عراقی‌ها قرار می‌گیرد چرا که به نفع عراق است.

عراق و ایران از نظر انرژی هم به‌هم‌پیوستگی داشته و ترکیب دو کشور، موقعیت ویژه‌ای را به ایران و عراق داده و این دو کشور را در نقطه‌ای برتر از اقران منطقه‌ای خود قرار می‌دهد.

جمع نفت ایران و عراق از جمع نفت بقیه کشورهای منطقه خلیج‌فارس بیشتر است و ایران در جایگاه اول گازی منطقه قرار دارد. بنابراین جمع نفت و گاز دو کشور، میدان مانور عظیمی را مشترکاً در اختیار تهران و بغداد قرار می‌دهد.

از حیث مذهبی و قومی هم میان شمال عراق با شمال ایران و میان جنوب عراق با جنوب ایران و در واقع با کل ایران پیوستگی وجود دارد. عراق از حیث جمعیت شیعی با اکثریت حدود 60 درصدی، دومین کشور شیعه به حساب می‌آید کما اینکه از حیث روابط قومی، کُردهای ایران و عراق به یکدیگر پیوند داشته و ایران در دو سوی مرز «مام میهن» به حساب می‌آید. این امتداد مذهبی و قومی می‌تواند به ایجاد روابط راهبردی همه‌جانبه میان ایران و عراق منجر شود.

یک وجه دیگر جمعیت جوان عراق است. عراق هم‌اینک حدود 40 میلیون نفر جمعیت دارد که بیش از 80 درصد آن را جوانان تشکیل می‌دهند. همان‌گونه که رهبری در دیدار هشتم آذرماه جاری به میهمان خود، نخست‌وزیر عراق یادآور گردیدند، عراق از حیث در اختیار داشتن جمعیت عظیم جوان، فرصت بسیار خوبی برای یک جهش تمدنی دارد و می‌تواند با این جمعیت و با استفاده از منابع و امکانات خوب مالی در عرصه زندگی مردم تحول به وجود آورد. کما اینکه ظرفیت‌های چندوجهی عراق و دلبستگی میان دو کشور می‌تواند کمک فراوانی به سرعت رشد اقتصادی ایران و رفع مشکلات اقتصادی کنونی آن بنماید.

دیر زمانی نیست که وقتی خون جوانان عراقی و ایرانی درهم آمیخت، بساط بزرگ‌ترین توطئه جهانی - تروریسم تکفیری - جمع شد. این هم‌آمیختگی خونی می‌تواند روابط اقتصادی و سیاسی دو کشور را نیز به موقعیت ممتاز و مثال‌زدنی برساند.