ایران و محور مقاومت در پسا سوریه / یک قضاوت اقتصادی جالب درباره سیستان و بلوچستان
در حالی که یک مسئول نظام اسلامی بر اهمیت تکلیف قانونی و شرعی خود تأکید دارد؛ شاهدیم که یک مسئول دیگر اظهار میکند که مردم نباید لزوما به حاکمیت چشم بگویند! اما تأثیر این دو مسئول در زندگی مردم چیست؟
سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. 7:30 هر روز با بسته ویژه خبری - تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
یک قضاوت اقتصادی جالب درباره سیستان و بلوچستان
محمدحسین شریفزادگان، اولین وزیر رفاه پس از انقلاب در گفتوگو با ایلنا پیرامون مسائل اقتصادی کشورمان، به استان سیستان و بلوچستان نیز اشاره کرده و گفته است: امروز استان سیستان و بلوچستان، بیمارستانها و دانشگاههای بزرگ دارد، راهآهن سراسری چابهار - زاهدان در حال احداث است و همین طرحی که در مورد مکران مطرح است اگر اجرا شود، میتواند کل استان را متحول کند.
او میافزاید: اما همهی اینها محتاج زمان است، به هر حال وضعیت امروز این استان مولود یک گذشتهی نابرابر و توسعهنیافتگی سابقهدار (اشاره به دوران ستمشاهی) است که روی هم انباشت شده و ترمیمش نیز مشکل است.
شریفزادگان در اشاره به تلاش دولتهای جمهوری اسلامی برای سیستان و بلوچستان نیز گفته است: - رسیدگی ویژه به این استان - البته همواره بخشی از برنامهی دولتها بوده است. به طور مثال ما سیاست توسعهی محور شرق را در سیستان و بلوچستان داشتهایم. الان راهها توسعه یافته است، دانشگاههای استان نسبت به قبل تجهیز شدهاند و بسیاری کارهای دیگر. اما اینها کافی نیست و دولت هم نباید خودش برود آنجا و کار اقتصادی کند بلکه باید زمینهها را فراهم کند. به طور مثال امروز اگر کسی آنجا برود و کارخانهای ایجاد کند، 5 درصد معافیت مالیاتی نصیبش میشود، اما این کافی نیست باید مشوقها بیشتر شود.[1]
*ترسیم انجام شده از سوی آقای شریفزادگان یک ترسیم واقعی از شمایل امروز استان سیستان و بلوچستان است.
استانی که دههها در محرومیت کامل به سر میبرد و از سوی رژیم پهلوی و ماقبل آن عملا به رسمیت شناخته نمیشد.
اما با وقوع انقلاب اسلامی؛ آبادانی و پیشرفت به این استان پهناور ایران سلام کرد و روزگاری جدیدی برای مردم شریف سیستان و بلوچستان رقم خورد.
سخنان شریفزادگان در ترسیم واقعیت را بایستی از این حیث نیز مغتنم دانست که عدهای تقلا میکنند واقعیتهای اقتصاد ایران و خدمات نظام را کتمان کنند و از این رهگذر پلهایی به سمت مقاصد شوم بسازند.
مثلا یکی از اقتصاددانان نزدیک به جریان چپ اخیراً طی اظهاراتی گفته بود: طی 35 ساله گذشته تمام جهت گیریهای کلیدی اتخاذ شده در حیطه اقتصاد با شکست روبرو شده و ما اکنون یکی از مصادیق اتم و اکمل شکست سیاست گذاری هستیم! [2]
***
راز تکلیفگرایی قالیباف و تکلیفگریزی عارف
محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی طی سخنانی در تالار فردوسی دانشگاه تهراندرباره قانون حجاب و عفاف گفته است: به عنوان نماینده مردم تهران که توفیق ریاست مجلس را دارم، این را میگویم که بدون شک یکی از وظایف اساسی من این است که از هر موضوعی که به قانون تبدیل شده، دفاع کنم و حتما هم دفاع میکنم.
به گزارش ایسنا، او میافزاید: این وظیفه قانونی و شرعی من است؛ فارغ از آنکه آن محتوا را بپذیرم یا نپذیرم. چراکه اگر موضوعی تبدیل به قانون شد باید اجرا شود چون در غیر این صورت هرج و مرج به وجود میآید.[3]
*درک نظری و عملی یک مسئول از تکلیف قانونی و شرعی خود؛ بیتالغزل پیشرفت کشور در ابواب مختلف است و شهد خدمت را به کام مردم خواهد چشانید.
در ادامه تصریح قالیباف به لزوم رعایت تکلیف قانونی و شرعی البته میتوان حرفهای اخیر محمدرضا عارف، معاون اول رئیسجمهور را نیز به یاد آورد که گفته بود: وفاق ملی به این معنا نیست که حاکمیت هر چه گفت مردم بگویند چشم! [4]
یعنی به وضوح میبینیم که در مقابل آن مسئول تأکید کننده بر تکلیف قانونی و شرعی اما یک مسئول دیگر هم هست که نه تنها تکلیف قانونی خود در دفاع از قانون و اصول حکمرانی را ندید میگیرد، بلکه به تقدس نظام اسلامی و لازمالاتباع بودن فرامین آن نیز توجه نمیکند و از دو حیث بینش قانونی و شرعی دچار مشکل است.
جالب آنکه کارنامه مسئول اولی سرشار از کارآمدی و خدمت به مردم و کارنامه مدیر دومی هم مقولاتی مثل نشست و برخاستهای معمول بروکراتیک و یا تحریم انتخابات است!
لذاست که جامعه نیز اگر سعادت و بهروزی بیشتری میخواهد باید در وهله اول بداند که این سعادت نه در سمت تکلیفگریزی بلکه در سمت تکلیفگرایی قرار دارد و در گام دوم نیز سمت حرکت خود را با مسئولان تکلیفگرا و صاحب کارنامه تنظیم کند تا آن سعادتخواهی در حد آرزو باقی نماند و اثراتش در اجرائیات جامعه و امورات مردم لمس شود.
***
ایران و محور مقاومت در پسا سوریه
دولت قانونی سوریه و رئیسجمهور بشار اسد؛ روز یکشنبه گذشته (8 دسامبر 2024) رسما سقوط کرد و حکومت این کشور به دست معارضان افتاد.
این رخداد در پس دومین جنگ سوریه طی دو دهه اخیر وقوع یافت.
سوریه از سال 2011 به این سو درگیر یک جنگ بزرگ با گروههای تروریستی شد که طی آن پس از گذشت قریب به 8 سال توانست با کمک ایران و محور مقاومت پیروز شود.
جنگ دوم سوریه اما هرگز به درازای جنگ اول نبود!
این جنگ که طی هفتههای اخیر و بلافاصله پس از آتشبس لبنان و اسرائیل آغاز شد بسرعت گسترش یافت و معارضان تنها طی چند روز توانستند شهرهای بزرگ سوریه را یکی پس از دیگری تصرف کنند و به کاخ ریاستجمهوری دمشق برسند.
اکنون و پس از سقوط حکومت قانونی سوریه، این سؤال مهم وجود دارد که سرنوشت محور مقاومت چه تغییراتی خواهد کرد و منافع و سیاستهای ایران در پسا سوریه با چه تغییراتی مواجه میشود!؟
*باید دانست که رخدادها و موقعیتهای ژئوپولتیک و حیطه جغرافیای سیاسی هرگز مقولاتی ایستا نیستند و سیالیت دارند.
موقعیتهای سابق گاهی به هر دلیلی از دست میروند و موقعیتهای جدید خلق میشوند.
بخش مانای این آمد و رفتها اما "ایدئولوژی" و تفکر آن هژمونی است که با تکیه بر عقلانیت تلاش میکند تا سر و شکلی منطقی به اوضاع خود و پیرامون خود بدهد و در هر سناریویی البته "منافع عقلانیت" را تأمین و تثبیت سازد.
هژمونی ایران بهعنوان قلب منطقه غرب آسیا و ملهم محور مقاومت با خصلت عقلانیت و اسلامیتی که دارد؛ بخش ثابت تمام قضایای دهههای اخیر بوده است.
ایران در جنگ تحمیلی عراق جانانه مقاومت کرد، هیچ تغییری در خاکش ایجاد نشد و قدرتش افزایش یافت.
ما سپس در دهه 70 پا به عرصه جنگ بوسنی و هرزگوین گذاشتیم و پیروزمندانه از آن خارج شدیم. از تثبیت داخلی و ایجاد استقرار مقدمات تمدنی گذشتیم و در رخدادهایی مثل افغانستان، برخورد با منافقین خارجنشین، تضمین سیادت دریایی در جنوب و حفظ امنیت کشور پس از هجوم آمریکا به منطقه در دهه 80 نیز نشان دادیم که تنها بخش ثابت ماجرا ایران است.
هژمونی ایران همچنین مثل هر بدن سالم دیگری درگیر تب چند فتنه شد اما استوارتر به راه خود ادامه داد و سپس بصورت علنیتری وارد جنگهای نامستقیم و تثبیت محور مقاومت شد.
منصهای که منجر به شکلگیری اقمار مقاومت با الهامگیری از ایران و البته تثبیت ایران در میان قدرتهای جهانی بعنوان "رکن تغییر دهنده بازیها" گردید.
ایران، پس از حضور در جنگ اول سوریه و اضمحلال داعش؛ پا به عرصه جدیدی از بسط هژمونیک خود گذاشت که حمایت از سیاستهای روسیه در نبرد اوکراین، تغییر بازی و نیز عملیاتهای وعده صادق 1 و 2 از نمایههای این ترقی بود.
در گرماگرم این رخدادها و تغییرات اما پس از عملیات هماهنگنشده 7 اکتبر؛ حکومت حماس در غزه و حوالی یک سال بعد دولت بشار اسد در سوریه عملا سقوط کردند.
طبعا هژمونی ایران اکنون، میزانی از امکانات فرامرزی خود را از دست داده است و سقوط غزه و سوریه به نفع ایران نیست.
اما این قضیه به معنی همان تغییرات ژئوپولتیک است نه شکست یا کاهش!
وقتی مسیری بسته میشود، میتوان مسیر دیگری را گشود. همچنانکه قهرمانها میمیرند و قهرمانان دیگری از مادر زاده میشوند.
پس از پذیرش طبعی بودن تغییرات ژئوپولتیک البته باید به نگرانیهای میزانی از افکار عمومی درباره احتمالات مربوط به افزایش خطر پیرامون امنیت و منافع ایران نیز پاسخ داد. و پاسخ معقول آنست که تغییرات ژئوپولتیک پیرامون هژمون تأثیری بر "قدرت مستقر هژمون" ندارد.
زیرا این هژمونی است که در اتاق کنترل این رخدادها قرار دارد.
هژمونی در رخدادهای پیرامون خود به مثابه رئیس یک درمانگاه است که بیمارانی را در اختیار دارد. برخی بهبود مییابند، برخی که ضعیف یا دچار بدخیمیاند میمیرند و برخی هم به ادامه و طول درمان نیاز دارند.
طبعا و در این مثال؛ تیرهای هوایی چند معارض مسلح در این پایتخت و آن پایتخت یا اشغال این کشور و آن کشور تأثیری در جایگاه مدیریتی ایران اسلامی نخواهد داشت.
همچنانکه در تاریخ مؤخر افغانستان طی 20 سال اخیر دیدیم که نه جنگهای داخلی، نه داد و ستد قدرت و نه هجوم آمریکا؛ هیچیک نتوانست خللی بر قامت رشید هژمونی ایران وارد آورد و اکنون ایران است که در پس تمام این رخدادها؛ بعنوان یک بازیگر اصلی در افغانستان عمل میکند.
ایران و محور مقاومت طبعا و در نتیجه رخدادهای اخیر با کاهش چند امکان مواجه شدند اما اکنون راههای جدیدی گشوده خواهد شد و امکانات جدیدی شکل میگیرد.
در این میان البته باید به یک سؤال دیگر نیز پاسخ داد و آن سرنوشت هزینههای جانی و مالی ایران در تغییرات ژئوپولتیک است.
پاسخ آنجاست که این هزینهها در اصلیترین انگیزه و نتیجه خود برای تأمین و تضمین امنیت ایران لحاظ شدند که صدالبته شاهد ثمربخشی آنها در زندگی ایران و ایرانی هستیم.
چه اگر این شهادتها و هزینهها نبود؛ ایران اقلا طی 20 سال اخیر در معرض تاخت و تازهای فراوانی قرار میگرفت و ژئوپولتیک امروز منطقه کاملا به ضرر ایران بود.
این شهادتها و هزینهها در وهله بعدی موجب تضمین و پیشرفت قدرت اسلامی ایران شد.
این یک فهم ساده است که نخستین قطره خونی که از "شهدای مهاجر" ما بر زمین ریخت؛ نه برای حفظ هیچ حکومت یا خاک دیگری بلکه برای سیادت نظام مقدس و هژمونی جمهوری اسلامی ایران بود.
اکنون و حتی پس از سقوط غزه و سوریه؛ تصویری که در خاطر جهانیان مانده؛ ضعف ایران نیست... بلکه نورباران موشکهای ایرانی در آسمان تلاویو، قدرت بیمهار گروههای مقاومت در یمن و عراق و لبنان، تغییر بازی در رخدادهای فرامنطقهای با نظر ایران و تبدیل شدن دشمنان سابق هژمونی ایران به دوستان ایران است.
این همه در پرتو همان خون شهدای مهاجر و هزینههای ایران محقق شده است.
***
1_ https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1563960
2_ mshrgh.ir/1668904
3_ isna.ir/xdSrx8
4_ mshrgh.ir/1667848