بازی ترامپ با مهرههای سوخته
سناریوی دیگر امریکا دور جدید جنگهای نیابتی در منطقه است که از آن طریق تلاش دارد ظرفیتهای نیروهای مقاومت در منطقه را کاهش داده به زعم خود ادعای مؤثر بودن ترور سردار سلیمانی را اثبات کند.
به گزارش مشرق، «عباس حاجی نجاری» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
شکستهای امریکا در منطقه غرب آسیا و بحران اقتصادی ناشی از بیماری کرونا در امریکا که تنها در یک عرصه بیش از 30 میلیون بیکار را در امریکا روی دست سران کاخ سفید گذاشته است، امیدهای ترامپ به پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری آینده را در هالهای از ابهام فرو برده است و به همین دلیل تیم افراطی حاکم بر کاخ سفید گزینههای خطرناکی را پیش پای او قرار داده که عمل به آنها در عین اینکه ممکن است نتواند او را به پیروزی در انتخابات برساند، بلکه ممکن است امریکا را به ورطهای بکشاند که نهتنها ترامپ، بلکه رؤسای جمهوری بعدی امریکا نیز نتوانند هزینههای ناشی از آن را تحمل کنند.
بیشتر بخوانید:
*س_کارشناس روس: آمریکا در برابر ایران درمانده شده_س* *س_آمریکا سابقه تاریکی در عدم پایبندی به تعهدات بین المللی دارد_س*ترامپ در سه سال و نیم گذشته تنها در یک عرصه موفق بود و آنهم اینکه با ناامن کردن منطقه خلیجفارس و تحقیر و تهدید سران مرتجع منطقه توانسته بود با انعقاد قراردادهای متعدد فروش تسلیحات نظامی را به آنها تحمیل و از آن طریق رونقی را برای کارخانجات تولید این تسلیحات ایجاد کند و نرخ بیکاری را در امریکا کاهش دهد، اما در دیگر عرصهها، سیاستهای او و متحدانش به شکست رسیده است. ترامپ نه در بازی مذاکره با کرهشمالی موفق بود و عکس یادگاری او با رهبر کرهشمالی به حاشیه رفت و نه او و متحدانش در پیشبرد سیاست تحمیل جنگ به مردم یمن موفق بودند و مقاومت مردم یمن در عین شکست ائتلاف چهار قدرت بزرگ غربی با امریکا و امارات روند را به سویی برده که اکنون جنگ در یمن به میان دستنشاندگان امارات و عربستان در یمن کشیده شده و امریکا، فرانسه، آلمان و انگلیس کاملا در حل این بحران درماندهاند. ترامپ تصور میکرد که با پذیرش ذلت در افغانستان و مذاکره با طالبان و نهایتا خروج سربازانش از این کشور قادر است برای ماههای پیش رو یک موفقیت برای خودش ثبت و به مردم امریکا ارائه دهد که در آن نیز بهرغم تحقیر امریکاییها نهتنها موفقیتی نداشته، بلکه در شرایطی که دولت کنونی افغانستان متزلزلتر شده، تعداد کشتههای ناشی از ناامنی ایجاد شده به دلیل سناریوی اخیر امریکا در این کشور بیش از ماههای گذشته بوده است.
در عراق نیز ترامپ تصور میکرد که با به شهادت رساندن سردار سلیمانی قادر به کنترل و مهار تحولات این منطقه از غرب آسیاست، اما شرایط نهتنها برای امریکاییها در این کشور امنتر نشده، بلکه امریکاییها ناچار به تخلیه بسیاری از پایگاههای خود در این کشور شده و بهرغم استقرار موشکهای پاتریوت در پایگاههای باقی مانده، به شدت نگران واکنشهای احتمالی نیروهای مقاومت عراقی و اجرای قانون مجلس عراق برای اخراج امریکاییها از این کشور هستند.
اما شکست امریکا در راهبرد فشار حداکثری علیه مردم ایران، بیش از سایر عرصهها اعتبار کاخ سفید را زیر سؤال برده است، چرا که این سیاست بهرغم تحمیل هزینههای سنگین بر مردم ایران، نهتنها انسجام درونی مردم ایران را سست نکرده و امریکا نتوانسته است تقاضای مذاکره یا تسلیم را از مردم مقاوم ایران بشنود، بلکه این فشارها و تهدیدها در ایران تبدیل به فرصت شده و ایران در عین تحمل فشارها و تحریمها و پیامدهای اقتصادی ناشی از بیماری کرونا که بحرانی جهانی بود، توانسته است کمهزینه و هوشمندانهتر از سایر کشورها این اپیدمی را پشت سربگذارد و بتواند با فرصتهای ناشی از آن، تحولات کشور را مدیریت کند به گونهای که رسوایی غرب و امریکا در ناتوانی در مهار این بیماری و پیشبرد سیاست فشار حداکثری، پایگاه غربباوران ایرانی را نیز به شدت تضعیف کرده و برخلاف سالهای گذشته دیگر کسی در داخل از ضرورت مذاکره با امریکا سخن به میان نمیآورد.
مجموعه این تحولات سبب شده که تیم افراطی حاکم بر کاخ سفید در آستانه انتخابات سال جاری نه تنها دستاوردی برای ارائه به مردم این کشور نداشته باشد، بلکه اندک محبوبیتی که ترامپ با رونق اقتصادی این کشور از طریق بحرانسازی در منطقه غرب آسیا و تحقیر سران بزرگ کشورهای منطقه خلیج فارس کسب کرده بود، زیر دست و پای ویروس کرونا از بین برود. این پدیده سبب شده است که تیم افراطی کاخ سفید به سمت گزینههای خطرناکی بروند که چشمانداز آن نشان میدهد ترامپ نه تنها موفقیتی نخواهد داشت بلکه میتواند شرایط را بحرانیتر کند. تحرکات نظامی امریکا در خلیج فارس و ایجاد مزاحمت برای شناورهای ایرانی که سایه یک درگیری نظامی را بر منطقه انداخته است، انتخاب تروریستهای سنتکام است، این گزینه اگرچه با مخالفت پنتاگون مواجه شده است، اما این تصور را در تیم افراطی ایجاد کرده است که با تشدید شرایط امنیتی علیه ایران و به تبع آن تسلیم ایران در برابر امریکا، کاخ سفید را یک گام در مواجهه با ایران به پیش میبرد. اما بیانیه قاطعانه ستاد کل نیروهای مسلح ایران و اخطار به امریکاییها و تغییر آرایش نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در خلیج فارس و دریای عمان، این توهم را در امریکاییها شکست، اگرچه به دلیل ناکامی امریکا در دیگر عرصهها، هنوز به عنوان یک گزینه بالقوه مطرح است، اما طبعا همانگونه که سران پنتاگون به آن اذعان دارند، هرگونه آتشافروزی در منطقه خلیج فارس امریکا را در باتلاقی وارد میکند که تصور آن برای امریکاییها و سران مزدورشان در منطقه دشوار است.
در عرصهای دیگر ترامپ تلاش دارد تا بتواند با فشار روی متحدان اروپایی از لغو تحریمهای تسلیحاتی ایران که براساس برجام در مهرماه اتفاق خواهد افتاد، جلوگیری کند. این تلاش کاخ سفید که به دلیل خروج امریکا از برجام با تمسخر بسیاری از کارشناسان سیاسی و حتی قدرتهای دیگر جهان مواجه شده، یکی دیگر از شکستهای سیاست امریکا در مقابله با ایران را آشکار میکند. اگرچه به دلیل مخالفت دیگر صاحبان حق وتو با این تصمیم ترامپ، شکست آن از هماکنون آشکار است، اما گزینههایی که ایران در شرایط احتمالی تصویب این پیشنهاد کاخ سفید دارد و میتواند به خروج ایران از NPT و برخی تصمیمات دیگر که فعلا مجال به اشاره به آن نیست بینجامد حتی متحدان اروپایی را نیز در همراهی با امریکا متزلزل کرده است.
اما سناریوی دیگر امریکا دور جدید جنگهای نیابتی در منطقه است که از آن طریق تلاش دارد ظرفیتهای نیروهای مقاومت در منطقه را کاهش داده به زعم خود ادعای مؤثر بودن ترور سردار سلیمانی را اثبات کند. آنچه این روزها با فعال شدن داعش در عراق با حمایت ترامپ در حال وقوع است و ممکن است به دیگر عرصهها همچون لبنان سرایت کند، انتخاب خطرناکی است که میتواند به تبعات امنیتی بر کشورهای منطقه و خروج ذلتبار امریکاییها در منطقه بینجامد.
گزینههای فوق و دیگر سناریوهای امریکا در منطقه، نه تنها موقعیت ترامپ را در داخل امریکا افزایش نمیدهد، بلکه روند تحولات را به سمتی میبرد که او هم یک رئیسجمهور یک دورهای درامریکا شود. آمریکا تمام مهرههایش در منطقه سوخته است.