برای درآمد نفتی سرشار آماده ایم؟ / خطای استراتژیک پوتین / اشغالگری روسها و منافع ملی
بحرانی فراتر از چرنوبیل در راه است؟، جمعه خونین شیعیان در پاکستان، ابله بازی با داستایوفسکی! سکون بازار مسکن، کلید برق اوکراین در دست ارتش روسیه، چند متر مانده به پایان خط وین، شبکههای اجتماعی سوار بر خط مرگ، بیمه معده مستر تستر، مهمتر از بیمه معلولان! رویاهای رییسی برای خودروسازان و شکست در کنترل اجارهبها، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری وتحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه 14 اسفندماه در حالی چاپ و منتشر شد که دوئل ایران و امریکا در آخرین روزهای به نتیجه رسیدن مذاکرات وین، مردم در انتظار عقب نشینی قیمت ها، جمعه خونین شیعیان در پیشاور پاکستان و پیشروی روسهای به سمت شهرها در اوکراین در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
-->در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
برای درآمد نفتی سرشار آماده ایم؟
مهدی حسن زاده طی یادداشتی در شمار امروز خراسان با عنوان برای درآمد نفتی سرشار آماده ایم؟ نوشت: این روزها همزمان با جهش قیمت نفت به بالاتر از 110 دلار و افزایش احتمال رسیدن به توافق هسته ای، چشم انداز تحقق درآمد نفتی بی سابقه پیش روی ماست. با فرض نهایی شدن توافق و امکان صادرات روزانه 5/2 میلیون بشکه نفت و همچنین پیش بینی قیمت 100 دلار برای نفت در سال آینده، میتوان درآمد 90 میلیارد دلاری از صادرات نفت را متصور بود که به جز یکی دو سال بی سابقه است. برای اقتصادی که یک دهه است (به جز سالهای 95 و 96 که برجام در حال اجرا بود) در شرایط تحریم به سر میبرد و سال قبل همزمان با کمترین میزان صادرات نفت و پایینترین قیمت مواجه بود و درآمد نفتی کمتر از 10 دلار را نیز تجربه کرد، حتما درآمد نفتی بالای 90 میلیارد دلار در سال رویایی شیرین است و طمع مدیران را برای هزینه کرد این ارقام و جبران کمبودهای سالهای قبل بر میانگیزد، اما از منظری دیگر، خطر تکرار تجربیات غلط نفتی در سالهای رشد درآمد نفت پیش روست و هر کسی که از گذشت روزگار و اشتباهات قبلی خود درس نگیرد، به سرنوشت خوبی دچار نخواهد شد.
واقعیت این است که به دلیلی که کوتاه توضیح میدهیم نمیتوان همه درآمد ارزی نفت را به ریال تبدیل کرد. شرکت ملی نفت پس از فروش نفت، درآمد ارزی را به بانک مرکزی تحویل میدهد و به اندازه سهم خود به صورت ارزی و ریالی از درآمد فروش نفت برای هزینههای خود برداشت میکند. بانک مرکزی در ازای ارز دریافتی از دولت (شرکت ملی نفت)، یا باید ریال در اختیار دولت قرار دهد یا ارز را به عنوان درآمد ارزی دولت در حسابهای داخلی یا خارجی سپرده گذاری کند. هر مقدار از ارز فروش نفت که تبدیل به ریال شود به منزله چاپ پول از سوی بانک مرکزی است. بانک مرکزی به هر اندازه بتواند ارز را به واردکننده بفروشد و ریال جمع آوری کند، پایه پولی ایجاد شده از دریافت ارز و پرداخت ریال به دولت را جبران میکند. به این ترتیب اگر دولتی درآمد نفتی بالایی داشته باشد و آن را تبدیل به ریال کند برای جلوگیری از تورم ناشی از ریال چاپ شده ناگزیر است ارز زیادی را به واردات اختصاص دهد که این موضوع به تولید داخل لطمه میزند، اتفاقی که در دهه 50 و 80 در اقتصاد ایران تجربه و نتایج منفی آن آشکار شد. به این ترتیب تبدیل درآمد ارزی نفت به ریال ما را در دوراهی تورم یا رکود قرار میدهد. به این دلیل اقتصاددانان معتقدند درآمد نفت یا باید منجر به سرمایه گذاری خارجی شود یا درباره اقتصاد ایران تبدیل به واردات فناوری و کالاهای سرمایهای نظیر هواپیما، قطار سریع السیر و فناوری احداث مسکن صنعتی ساز و سایر فناوریهای نوین شود. این خطر وجود دارد که بخواهیم کمبودهای سالهای اخیر در زمینه معیشت را با تبدیل بی رویه پول نفت به ریال جبران کنیم، در حالی که با تورم ناشی از آن، پس از رفاهی کوتاه و زودگذر، رنجی مضاعف را بر اقشار ضعیف و متوسط و حقوق بگیران و مستمری بگیران تحمیل میکنیم.
اگرچه با ایجاد صندوق توسعه ملی و انتقال 40 درصد درآمد نفت به آن بخشی از نگرانی تبدیل ارز به ریال در سال آینده رفع میشود، اما اقتصاد کشور از محل تبدیل سایر درآمدهای ارزی نفت به ریال نیز در دوراهی تورم یا رکود قرار خواهد گرفت و علاوه بر آن با بازگشت اعتیاد به نفت، دچار آسیب پذیری مجدد از محل وابستگی به نفت خواهیم شد و با کاهش قیمت نفت در سالهای بعد و خروج مجدد آمریکا از توافق هسته ای، ممکن است دوباره به سالهایی با درآمدهای نفتی 10 تا 20 میلیارد دلار برگردیم؛ بنابراین تدابیر لازم برای چگونگی هزینه کرد درآمدهای نفتی ضروری است. برای این منظور باید هم از هیجان زدگی در این روزهای تصویب بودجه و خرج تراشیهایی که در تصمیمات کمیسیون تلفیق دیده میشود، چشم پوشی کنیم و هم پیش بینیهای لازم را برای ورود فناوریهای نوین از طریق درآمد نفتی در نظر بگیریم تا نعمت درآمد سرشار نفتی سال آینده به حسرت از دست دادن فرصتهای طلایی تبدیل نشود.
اشغالگری روسها و منافع ملی
فریدون مجلسی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان اشغالگری روسها و منافع ملی نوشت: در جهان امروز، اصل اساسی در روابط بینالملل، منافع ملی کشورها است. هر کشوری تلاش میکند مبتنی بر منافع ملی خود، راهبردهای کلانش در اتمسفر بینالمللی را شکل دهد. از سوی دیگر باید توجه داشت محکومیت هر نوع اشغالگری، یک رفتار خردمندانه و قرار گرفتن در کنار اشغالگران یک اشتباه تاریخی است که در نهایت منافع ملی کشور را دچار اخلال میسازد. این واقعیت که مقامات ارشد ایران باید اشغال اوکراین توسط روسیه را محکوم کنند، یک اصل بدیهی و غیر قابل بحث است و اگر در روزهای ابتدایی این رویداد، رفتار دیگری رخ داده است، باید نقد و نکوهش شود. کشور اوکراین بهطور تاریخی یک کشور معتدل و تقریبا ثروتمند است که از منظر اقتصادی نیمهصنعتی و نیمهکشاورزی محسوب میشود. با توجه به نزدیکی جغرافیایی این کشور با روسیه، بخشی از جمعیت اوکراین را روسها تشکیل میدهند و این جمعیت بهانه روسها برای دخالت در این کشور بوده است. به همین بهانه در سال 2014، روسها شبهجزیره کریمه را اشغال کردند، رفتاری که در سال 2022 به بهانه حمایت از 2 استان روس تبار شرقی اوکراین تکرار شد و روسیه با همه توانایی نظامی و راهبردی خود، اوکراین را تحت تهاجمات گسترده قرار داد. بعد از رفتار غیرمسوولانه روسها به جز برخی کشورهای تمامیتخواه و غیر مردمی، اغلب کشورهای جهان به محکومیت روسیه پرداختند و مناسبات ارتباطی، اقتصادی، تجاری و... خود با روسیه را در وضعیت تعلیق قرار دادند.
مردم ایران نیز که سابقه تاریخی ناخوشایندی از روسها دارند، بلافاصله پس از آغاز نبرد اوکراین به نقد رفتارهای روسیه پرداختند و از مردم مظلوم اوکراین در برابر اشغالگران حمایت کردند. مردم ایران در حافظه جمعی خود به یاد میآورند که در قرون گذشته، روسیه شهرهای بسیاری از ایران بزرگ را در قالب قراردادهای ترکمانچای و گلستان جدا کرد. این رفتار روسها، اما تنها مختص به گذشته نیست. در بسیاری از بزنگاهها، از جمله شهریور 20 در جریان اشغال ایران، مشارکت مستقیم داشتهاند. بر این اساس، روسها همواره نزد مردم ایران بدنام بودهاند و آن دسته از افراد و جریانات ایرانی که تلاش میکردند به روسها تکیه کنند نیز مورد تایید ملت ایران قرار نگرفتهاند.
مردم ایران و سایر کشورها امروز به مدد شبکههای اجتماعی از نزدیک میبینند که روسها در اوکراین چه میکنند و چگونه ادوات نظامی خود را در برابر مردم اوکراین به گردش درمیآورند. بدون اینکه متوجه باشند در اثر این تجاوزات آشکار، چه مصائب و بلایایی متوجه مردم عادی و ضعیف این سرزمین میشود. بعد از انواع و اقسام تحریمها از سوی ملل مختلف، امروز خبر رسید که آلمانها که در میان کشورهای اروپای غربی، مناسبات نزدیکی به روسها داشتهاند، تحریمهای گستردهای علیه روسیه اعمال کردهاند. این کشور که مشتری مهم گاز صادراتی روسیه محسوب میشود اعلام کرده است دیگر وارداتی از روسیه نخواهد داشت. آلمان 2 میلیارد یورو گاز مایع از کشورهایی، چون آذربایجان، قطر و... خریداری کرده است. وقتی از منافع ملی ایران صحبت میکنیم، یعنی ایران بتواند از ظرفیتهای موجود خود بهترین بهرهبرداری را داشته باشد. طی سالها و دهههای قبل، ایران به عنوان دومین دارنده ذخایر گازی جهان، مهمترین جایگزین روسیه برای صادرات گاز به اروپا محسوب میشد. طرحهای مختلفی برای این منظور طراحی شد، اما به این دلیل که روسها مایل نبودند رقیبی برای صادرات گاز داشته باشند، همواره در آتش رویارویی ایران با غرب دمیدند، تا ایران نتواند براساس منافعش عمل کند.
بر این مبنا است که در یک چنین روزهایی که قطر و آذربایجان در شمایل صادرکنندگان گاز به اروپا وارد عمل شدهاند، ایران بیرون گود نشسته و هیچ نقشی در این مراودات جهانی ایفا نمیکند. انگار نه انگار که ایران دومین دارنده ذخایر گازی در جهان است و به نسبت قطر و آذربایجان مسیر سهلالوصولتری برای کشورهای اروپایی است. در این شرایط ضروری است یکبار دیگر، ضرورت تامین منافع ملی را در مواجهه با پدیدههای بیرونی یادآور شویم، منافعی که نه فقط مختص یک نسل و یک گروه، بلکه متعلق به نسلهای آینده این سرزمین است. نسلهایی که زمانی از خود خواهند پرسید که گذشتگان برای استیفای منافع ما چه کردند و چه نکردند؟ نسلی که مسوولان امروز کشور را قضاوت خواهند کرد
خطای استراتژیک پوتین
جاوید قربان اوغلو تحلیلگر مسائل بینالملل طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی با عنوان خطای استراتژیک پوتین نوشت: در بررسی واقع بینانه جنگ اوکراین پوتین دچار یک خطای بسیار فاحش استراتژیک شد. از دو ماه قبل که حدود 150 هزار نیروی نظامی خود را در مرزهای اوکراین مستقر کرده بود، تصور میشد که دو هدف دارد؛ نخست، دلگرمی دادن به دو استان لوهانسک و دونتسک برای اینکه اعلام جدایی کنند و روسیه هم آنها را به رسمیت بشناسد که این کار انجام شد و هدف دوم هم فشار به اوکراین از نظر نظامی و روانی که به ناتو نپیوندد و در عین حال یک نوع فشار به کشورهای غربی هم بود که حواسشان را جمع کنند، چون نیروی بزرگ ارتش روسیه مستقر است و چنانچه اشتباهی کنید، آمادگی حمله به اوکراین و اشغال آن را داریم. البته غیر از اینها یک نوع چنگ و دندان نشان دادن به غربیها هم مطرح بود که روسیه یک قدرت بزرگی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. وقتی دو استان اعلام استقلال کردند و دومای روسیه هم آن را به رسمیت شناخت و پوتین هم آن را تصویب کرد، نیروی نظامیشان را به عنوان نیروی ویژهای تلقی کرد که اعلام کردند از تهاجم احتمالی اوکراین جلوگیری کنند. منتها هیچکس نتوانست ذهن آقای پوتین را درست بخواند. به نظر میرسد که رئیسجمهور روسیه از ابتدا که نیروهای نظامی را در مرزها مستقر کرده بودند، جدایی دو استان را در نقشه قبلی داشت منتها با توجه به واکنشهایی که از غرب میسنجید و اطلاعاتی که بهدست میآورد و اطمینانی که پیدا کرده بود غربیها در مقابل حمله گستردهتر ارتش روسیه دست به اقدام نظامی نخواهند زد و تنها به تحریمهای اقتصادی اکتفا خواهند کرد، عمل کرد و نیاز عمده کشورهای اروپا به انرژی روسیه را عاملی دانست که در اعمال تحریمها دچار تردید شوند، چون تحریمها اگر به روسیه آسیب میزند به اروپا هم آسیب زده خواهد شد. مضافا اینکه با توافقات احتمالی که با چین کرده بود، فکر میکرد این کشور پشتش را خالی نمیکند با کمک چین میتواند در برابر قطع سوئیفت مقاومت کند. غربیها در مقابل اطلاعاتی که پوتین داشت، سکوت کردند و بیشتر تهدید و هشدار میدادند که روسیه میخواهد به اوکراین حمله کند.
بایدن هم چند بار تکرار کرد که در مقابل اقدام نظامی پوتین در اوکراین دست به اسلحه نخواهیم برد به خاطر اینکه این کار به معنای رویارویی دو قدرت هستهای جهان است که آمریکا و هیچ دولتی خواهان چنین اتفاقی نیست. پوتین با این اطمینان که کسب کرده بود به اوکراین تهاجم سراسری را آغاز کرد. درحالی که به نظر میرسد غربیها طی یک برنامهریزی دام و تلهای برای پوتین از پیش فراهم کرده بودند که همانا ورود نیروهای روسی به سراسر اوکراین و اشغال پایتخت و سرنگونی حکومت بود. ازاین رو، آمادگی خود را اعلام و با متحدان اروپایی هماهنگ کردند و توانستند در همان دو، سه روز اول به یک اجماعی در مورد تحریمها به عنوان قدرتمندترین سلاح در مقابل روسیه برسند. در کنار این اطلاعات نظامی و تسهیلات نظامی در اختیار اوکراین قرار میدهند تا جنگ طولانی و فرسایشی شود که در اینصورت هم محبوبیت پوتین بهخصوص در داخل و دنیا دچار ضربه بزرگ شود. تا اینجای قضیه به نظر میرسد که غربیها توانستند به اهدافشان برسند. اکنون علاوه بر مسائل پولی و مالی و نورداستریم کار به تحریمهای ورزشی و اجتماعی هم رسیده؛ بنابراین پیشبینی میکنم با توجه به ارتش بسیار نیرومند روسیه احتمال اینکه اوکراین سقوط کند وحکومت دست نشاندهای سر کار آورند، دوراز ذهن نیست، ولی این تمام ماجرا نیست. اولا، مقاومت در داخل اوکراین شدت خواهد یافت. بعید است کشور پهناور 40 میلیونی را بتواند اداره کند. بهخصوص غیر از مسائل نظامی و امنیتی مسائل مالی و اقتصادی مطرح است. نکته دوم که نمیتواند این کشور را اداره کند اینکه اوکراین 30 سال است که دموکراسی را تجربه کرده و تن به دیکتاتوری دوباره نمیدهد و این باعث میشود که یک نوع نافرمانی در مقابل نیروهای روسی شکل بگیرد و در کنار آن شاهد جنگهای پارتیزانی باشیم که همه اینها بزرگترین ضربه به روسیه خواهد بود، ولی از همه اینها مهمتر که اصلیترین نکته است اینکه غربیها با این پهن کردن و گستردن دام در مقابل پوتین این قلاب تحریمها را به گردن پوتین انداختند و به نظر میرسد حتی اگر چنانچه مذاکراتی صورت بگیرد و روسیه قول دهد که اوکراین را اشغال کامل نمیکند و از خاک آن خارج میشود، غربیها دست از اعمال تحریمها برنخواهند داشت و آن را تا مرز فروپاشی اقتصادی روسیه جلو خواهند برد، چون آمریکاییها هم برای روسیه و هم برای چین برنامه داشتند. برای روسیه برنامه نظامی و برای چین برنامه اقتصادی و، چون نمیخواستند بجنگند، بهترین سلاح مسائل اقتصادی بود و دنبال بهانه میگشتند. این بهانه را خود پوتین فراهم کرد و این قلاب تحریمها به گردنش افتاده و تا مرز فروپاشی اقتصادی روسیه و دامن زدن به نارضایتی در داخل روسیه جلو خواهند برد که بزرگترین خطای استراتژیک پوتین است.