دوشنبه 12 آبان 1404

برجام؛ مرگ یک رؤیا و آغاز بیداری

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
برجام؛ مرگ یک رؤیا و آغاز بیداری

برجام مُرد؛ نه تنها یک توافق سیاسی، بلکه رؤیای بخشی از جامعه برای حل مسائل ایران از مسیر غرب. اکنون زمان حساب‌کشی از خیال‌ها و بازنگری در راه است.

روزنامه فرهیختگان نوشت:

1- پرونده برجام بسته شد! پرهیب و مهیب، جنگی خانمان‌سوز گریبان کشور را درید و تأسیسات صنعتی ایران توسط آمریکا و رژیم کودک‌کش بمباران شد. هم با فعال‌سازی سازوکار ماشه و هم با نامه روسیه به‌عنوان ریاست دوره‌ای شورای امنیت مبنی بر پایان قطعنامه 2231 جسد بی‌جان برجام خاک شد. پایان تلخ یک رؤیای ملی! طرحی پردامنه و مهم که رؤیای طبقه متوسط ایرانی بود. جوانان تحصیل‌کرده، صنایع و کسب‌وکار‌ها، حتی بانوان، آرزومندی خویش را در آن می‌دیدند و از پس پشت آن، تصویر یک کشور توسعه‌یافته، دارای روابط عادی با همه دنیا، سهولت کسب‌وکار و رفت‌وآمد با دنیا را تمنا می‌کردند. برجام، عینیت تجسم‌یافته تفکری ریشه‌دار در سپهر سیاسی ایران بود. شاید بتوان برجام را آیینه تمام‌نمای اراده و امکان یکی از شاخه‌های اصلی و ریشه‌دار کشور در دوران ایران مدرن دانست. جریانی که در طول یک سده، توسعه و پیشرفت ایران را در غرب و حل مسائلمان را با آن می‌جست و درنهایت در سال 94، با همراهی همه ارکان نظام، آن را یافت. این جریان آن‌قدر به موفقیت خویش و امکان تحقق آرزوها از این شاهراه باور داشت که در منازعات سیاسی هم حاضر نبود سایر جریان‌های مؤثر کشور را شریک در این «پیروزی» کرده و همگان را از مواهب سیاسی آن در سفره قدرت مغتنم گرداند. صدالبته این پروژه، همراهی اجتماعی جدی را در پس‌وپیش خود آفرید، طوری‌که یک پروژه سیاسی توانست با باورمندی توده‌های گوناگون اجتماعی هم‌آوا شود، گفتمان بسازد و کلیدواژه خلق کند؛ «چرخ سانتریفیوژ بچرخد؛ اما چرخ مملکت هم بچرخد.» دال مرکزی این گفتمان‌سازی بود که تا مرز گره‌زدن آب و محیط‌زیست کشور به ریسمان برجام پیش رفت و گفته شد با ریسمان برجام می‌شود آب از ژرفای تنگی و فلاکت برکشید و بر زمین میهن، آبادی بنیان نهاد. همراهان برجام برای عبور از تراژدی به حماسه حتی نیاز به قربانی هم داشتند؛ خلق واژه «کاسبان برجام» و بازداشت و محاکمه کسانی با همین اتهام، گویای این همه‌جانبه‌نگری این طرح کلان بود. قربانیانی که امروز به هر شکل رفع اتهام شده‌اند و یا تیز تیغ اتهاماتشان به‌کندی گراییده است! خبر مصادره اموال و منابع شرکت ملی نفت ایران نزد یکی از بانک‌ها، به‌خاطر پرونده کرسنت، ابعاد دیگری از آن سناریوسازی‌ها را برملا کرد. ادعا شده بود، نفت ایران فروخته، اما پول آن به حساب‌های توافقی واریز نشده است و از این منظر، کسانی متهم در کاسبی از تحریم، منافع و منابع ملت ایران را به تاراج برده‌اند. حال‌آنکه پول بود، اراده‌ای برای تحصیل و به‌کارگیری‌اش نبود.

2- امروز که کاخ کاغذی برجام، باغ و گلستانش فروریخته و یا در آتش بدعهدی غربی‌ها سوخته؛ زنگ حساب است! ملت ایران بایدوشاید که از فرزندان خویش بابت ناکامی و نامرادی این کار جمعی در عرصه ملی بازخواست کند؛ داده‌ها و ستانده‌ها را در کفه سنجه و ارزش بگذارد و جهت پرواز شاهین ترازو را درنگرد! فشار افکار عمومی، ضربات جریانات رقیب یا مخالف برجام و آشفتگی‌های برآمده از آن طبیعی و در مقابل واکنش مجریان و ارکان اصلی هم تا حدی قابل‌پیش‌بینی است. برجام چونان تیغی دو‌لبه که مهیا شده بود طناب تحریم را از دست‌وپای ملت ایران بگشاید، امروز دست پردازنده‌های خودش را نیز می‌برد؛ از «تقریباً هیچ» تا «مگر مردم دنیا دیوانه‌اند که با شما مذاکره کنند؟!» کشتی برجام در وضعیتی در حال غرق‌شدن است که گویی هرآنچه روی و درون آن بوده نیز بایستی که با آن غرق شود و از بین برود. مرگ یک ایده سیاسی و پایان عمر سیاسی طرف‌داران آن! من متلک‌پرانی زبانی و عملی آن روزهای روحانی به چین و حملات آشفته و عصبی این روزهای ظریف به روسیه را از این منظر می‌بینم. طنابی که می‌رفت تا چرخ سیاست و توسعه ایران را از تنگنای چاه روابط تنگ و تیره با غرب برکشاند و نوید آبادی و پیشرفت باشد، طوری به دستان و تن‌های برخی گره خورده است که فروافتادنش را سقوط و پایان خود می‌بینند. لذا به قیمت قمار با منافع ملی، در تلاش هستند، نه برجام بلکه خود را حفظ کنند. این سخن صدالبته پیوست امروز ما نیست، بلکه در تمام این سال‌ها هم این درهم‌تنیدگی جریان داشت؛ عقب‌نشینی‌های روزبه‌روز ایام حیات برجام و پرخاشگری‌های نوبه‌نوی امروز، گویای همین است. از «شر یک مزاحم در برجام کم شد و برجام را با اروپایی‌ها ادامه می‌دهیم» تا «روی موشک شعار نوشتند تا برجام را نابود کنند» حتی اینکه «ماشه اگر فعال شد غمی نیست! برگشتیم به دوره‌ای که قطعنامه‌ها کاغذپاره بود!»

3- بیایید خودمان را جای ظریف بگذاریم و با خویش‌انگاری جریان مدافع برجام، درکی روان‌شناسانه از کنش و واکنش‌های آنان داشته باشیم. به نظر نویسنده، راه درک تجربه گران‌بها و عبرت‌آلود برجام از این درگاه، بسیار بهتر و کاراتر است. سؤال‌ها، مطالبه‌ها، روشنگری‌ها، تاریخ‌نگاری‌ها و... باید با نقطه کانونی تجزیه‌وتحلیل چیستی و چرایی برجام باشد تا سو‌گیری اتهامات به سمت امثال ظریف و روحانی! مرور رفتار‌های طرف‌های درگیر این منازعه در یک ماه اخیر نشان می‌دهد اگر نتوانیم این جداسازی را انجام دهیم، کنش‌های سیاسی رنگ نزاع‌های قبیله‌ای را به خود خواهد گرفت که دود آتش آن به چشم ملت ایران خواهد رفت. در مقابل تکیه بر عبرت‌آموزی فنی و دقیق از این تجربه، موجب ایجاد آرامش و کاهش سطح تنازعات خواهد شد. بنابراین جداسازی سرانجام برجام از فرجام به انجام‌رسانندگان آن ضرورتی راهبردی و دلسوزانه است. صدالبته اولین گروهی که بایستی از این کابوس تلخ، درس بگیرند، اصلاح‌طلبان و جریان اجتماعی و سیاسی پیوسته با آن است.

4- خوانش و بررسی رفتار و تدابیر دو دهه اخیر مقام معظم رهبری از این مسیر، می‌تواند الهام‌بخش و راه‌گشا باشد. ایشان در تمام این سال‌ها با «صادق، دلسوز و فرزندان انقلابی» خواندن دولتمردان در مواجهه با غرب و تأکید به حفظ «خطوط قرمز» و اشاره به «اذعان ایشان به عدم توانایی در حفظ این خطوط»، تلاش داشتند صف دولتمردان جمهوری اسلامی را - با هر گرایش و رویکرد راهبردی - از خروجی تصمیم و پیامد‌های آن جدا سازند و اذهان ایرانیان را به درک تجربه پرفرازونشیب برجام متوجه سازند و فرجام آن را همچون آیینه بر تارک افق سیاسی رابطه ایران و غرب، بنمایانند. ایشان همچون پدری که مأموریتی سخت و فرساینده را به یکی از فرزندان خویش داده‌اند، طوری رفتار کرده‌اند که شکست او منجر به طردش از خانواده نگردد. بدیهی است هرگونه کارسپاری به این فرزند بایستی از پس درک دقیق آن تجربه و فراهم نمودن مسیری باشد که امکان تکرار تلخ آن را به صفر برساند. بنابراین نگرانی‌های سایر فرزندان که آحاد ایرانیان هستند، دقیق و مهم است.

5- پایداری ما بر این سیاق خردمندانه و دوراندیشانه موجب می‌شود، تهدید‌های برآمده از وضعیت امروز، در بهترین شکل ممکن به فرصت‌هایی برای ساختن فردای ایران بدل شوند. فضای فکری و رسانه‌ای این روزها را دست‌کم نگیریم! فرصتی پدید آمده که نخبگان، فعالان اجتماعی و اقتصادی و مردان سیاسی امکان تحقق توسعه ملی ایران را از مسیری به‌جز غرب جست‌وجو کرده و یا دست‌کم آرزو کنند. این رؤیای تلاش‌انگیز از پس یک کابوس 100ساله، رخ نموده است! مسیری که بایست آگاهانه انتخاب می‌شد، امروز باورمندانه رخ نموده است.