برجام چه سرنوشتی پیدا میکرد «مایه عبرت» محسوب نمیشد؟
یکی از عناصر غربگرا میگوید مانع مهم احیای برجام، ذهنیت مغرضانهای است که در کشور حاکم شده است.
به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ویژه های خود نوشت:
رضا نصری در روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: «درباره موضوع «برجام» و مقوله «مذاکرات» بهدلیل فضایی که در سالهای گذشته در ایران حاکم بوده، نوعی صورتبندی وجود دارد که ناخودآگاه خروجی و دامنه مانور را به طرز قابل ملاحظهای محدود میسازد. در واقع، از بدو آغاز برجام، فضای رسانهای کشور به نحوی ساماندهی شد که گویی «برجام» یک تجربه شکستخورده است که لازم است دولتها از آن عبرت بگیرند و از بسط و تکرار آن خودداری کنند! در همین راستا، شاهد بودیم چگونه برخی از لفظ «برجام» بهعنوان صفتی نکوهیده استفاده میکردند و از آن بهعنوان پیشوندی برای القای تسلیم و وادادگی در کنار سایر واژگان بهره میبردند.
بهعنوان مثال، حتما به یاد داریم چگونه لفظ «برجام منطقهای» و «برجام موشکی» ذهن مخاطب را به سمت برداشتهای خاصی از دیپلماسی و مذاکره در حوزههای فراهستهای هدایت میکرد! در امتداد همین «صورتبندی»، همچنان شاهدیم چگونه در ایران امری مانند «مذاکره بر سر مسائل منطقهای» را - که همه کشورها و بازیگران غیردولتی در منطقه فعالانه به آن مبادرت دارند - به «مذاکره موشکی» تعبیر میکردند؛ بهنحویکه صرفِ بهکارگیری پسوند «منطقه» پس از واژه «گفتوگو» امروزه در ذهن هر مخاطبی بهصورت خودکار واژه «خلع سلاح» و «تسلیم» را متبادر میسازد!
حال، چگونه میتوان تصور کرد این بستر ذهنی و روانی در بلندمدت هیچ تاثیری بر رویکرد دستگاه سیاست خارجی کشور نسبت به امر مذاکره و ابزاری که خود را مجاز به بهرهبرداری از آن میداند، نداشته باشد؟ حقیقت این است که فضای ذهنی حاکم بر سیاست خارجی کشور به نحوی دست کارگزاران دیپلماسی و تصمیمگیران کلان این حوزه را بسته که عملا آنها را از مبادرت به برخی ابتکارات و حتی از توسل به برخی از ابتداییترین، رایجترین و متعارفترین تاکتیکها و ابزارهای صحنه دیپلماسی بینالمللی باز داشته است! بهعنوان مثال، دولت ایران نمیتواند به راحتی برای ایجاد یک «رژیم امنیت جمعی بومی» در منطقه یک «نقشه راه ده ساله» به طرف مقابل ارائه دهد و تداوم مذاکرات و حفظ چارچوب آن نقشهراه را به تداوم لغو تحریمها و پایبندی غرب به برجام مشروط کند.
دولت ایران نمیتواند با طرح برخی مباحث خلاقانه - مانند اعلام تمایل کشور به ایجاد نوعی دِتانت و همزیستی و تغییر دینامیک رفتار کنونی - بسیاری از طرحها و تبلیغات لابیهای متخاصم در واشنگتن را خنثی کند و کنگره را در توسل به اهرمهای قهریه خود محدود سازد. این در حالی است که سایر رقبا و کشورها - از ترکیه گرفته تا امارات و قطر و عربستان سعودی - غالبا از طیف وسیعی از اهرمها و ابزار دیپلماسی برای پیشبرد منافع خود بهرهمند هستند. در واقع، یکی از مهمترین موانع بر سر راه احیای برجام ذهنیت و فضایی است که بهواسطه صورتبندیهای هدفمند و مغرضانه در سالهای اخیر در ایران حاکم شده و امروز دامنگیر حاکمیت و دولت رئیسی در مذاکرات هستهای نیز شده است.» از این شبه کارشناس باید پرسید که اگر برجام، تجربه شکست خوردهای نیست، چرا هم 95 درصد برنامه هستهای ایران را به عنوان پیشران پیشرفتهای اقتصادی تعطیل کرد و هم شمار تحریم را به بیش از دو برابر افزایش داد، هم ایران نتوانست نسبت به عهدشکنی آمریکا طرح شکایت و اقامه دعوایی بکند؟
ثانیاً بزککنندگان برجام و کارچاقکنهای آن وعده میکردند که با یک توافق، تمام تحریمهای مالی و بانکی و نفتی بکلی لغو (و نه حتی تعلیق) خواهد شد. این دروغ بزرگ از سر بیسوادی بود یا عامداً و عالماً به خورد افکار عمومی داده شد؟ چرا به هنگام توجیه و تحسین و تمجید برجام، سخنی از برجام موشکی و منطقهای در میان نبود؟ و اساساً برجام چگونه توافقی بود که میشد آن را گروگان گرفت و مطالبه امتیازات جدید از ایران کرد؟ خسارتباری یک توافق، از این روشنتر که دست یک طرف را ببندد و به طرف مقابل چنان میدان مانوری بدهد که هم بتواندتعهداتش را زیر پا بگذارد و هم در یک گروگانگیری آشکار، اجرای همان تعهدات (وعدههای) قبلی را مشروط به اخذ امتیاز جدید کند!؟
کدام توافق منطقی را سراغ دارید که طرف کلاهبردار، چک بلامحل بدهد و امتیاز نقد و غیرقابل بازگشت بگیرد؛ اما به همان کلاهبردار اعتماد کنند و وارد مذاکرات جدید شوند که طی آن، طرف کلاهبردار بگوید نمیتواند به تعهداتش (مثل لغو مؤثر تحریمها و ارائه تضمین و...) عمل کند، اما انتظار دارد که امتیازات جدیدی را دریافت کند و حداکثر چک بیمحل دیگر را تقدیم کند؟
نهایتاً باید پرسید در شرایط اصرار دولت و کنگره آمریکا به حفظ شاکله تحریمها، مابهازای واقعی همزیستی و تغییر دینامیک در رفتار «ایران چه میتواند باشد؟» کوتاه آمدن از مطالبه لغو تحریمها؟ پذیرش واگذاری قدرت دفاعی و منطقهای بازدارنده؟ خب! در این صورت، نویسنده غربگرا چرا پشت نام «منافع ملی ایران» پنهان میشود؛ علناً اعلام کند مستخدم رسانهای آمریکاست.