بررسی مساله فرهنگ و فساد دانشگاهی
تهران - ایرنا - «مساله فرهنگ»، «سیاستها و مبانی تخصصی پیشگیری از اعتیاد در حوزه کتاب»، «عصمت: خاطراتی از شهیده پورانوری» و «فساد دانشگاهی» از مهمترین نشست هایی بود که هفته گذشته در کشور برگزار شد.
در گزارش زیر گزیده ای از مهمترین نشست های پژوهشی از بازه زمانی 11 تا 18 بهمن 1398 خورشیدی آمده است.
مساله فرهنگ
نشست «مسأله فرهنگ» در سرای کتاب موسسه خانهکتاب برگزار شد. مصطفی ملکیان محقق، مولف و مترجم فلسفه گفت: فرهنگ از الفاظ و مفاهیم متعددی در حوزه علوم اجتماعی تشکیل شده و درباره آن کتابهای بسیاری در زبانهای اروپایی نوشته و خوانده شده است در زبان فارسی یکی از کتابهای مفید در این باره به قلم داریوش آشوری نوشته شده که نزدیک به 300 تعریف از فرهنگ در آن ارایه شده است. وسیعترین معنایی که برای فرهنگ و معادل آن انتخاب شده این است که هرچیزی که از آن طبیعت نیست از آن فرهنگ است. بهعبارت دیگر اگر چیزی را طبیعت ساخته باشد پدیدهای طبیعی و اگر انسان ساخته باشد پدیدهای فرهنگی است. از این منظر زبان، خط، حکومت، جاده و... پدیدهای فرهنگی هستند و از این نظر فرق بین فرهنگ و طبیعت در مداخله علم و اراده انسان در پیدایش آن پدیده است. در همین معنا آنچه که به دست ما ساخته میشود یا تجسم فیزیکی در بیرون دارد و یا اینکه تجسم آن دیده نمیشود.
فرهنگ را به 2 بخش تمدن و فرهنگ به معنای (اجتماع و فرهنگ) تقسیمبندی می شود. در این تقسیمبندی سه فرهنگ را مشاهده میکنیم که هرکدام به دایره محدودتری منتهی میشود بهعبارت دیگر در دایره نخستین هستی به طبیعت و فرهنگ؛ در دایره بعدی فرهنگ به تمدن و فرهنگ و در دایره سوم فرهنگ به اجتماع و فرهنگ تقسیمبندی میشود. مقصود من در این سخنرانی از اصالت فرهنگ سومین معنای آن است بدین معنی که وقتی از اصالت فرهنگ سخن میگویم از حکومت و اقتصاد حرف نمیزنم. انسانها باید درون خودشان را بکاوند و باورهای کاذب و احساسات، عواطف و هیجانات نابجا و خواستههای نامعقول را دور بریزند. در غیر این صورت اگر بارها نظامها و حکومتهای سیاسی توسط کودتا، شورش، انقلاب و... از بین بروند باز هم همین فرهنگ با همین حاکمان در جامعه مستقر خواهند شد، چون مادامی که ما درون خود را عوض نکرده و دور نریخته باشیم از هر حاکمی که بر سر کار بیاید یک رژیم سابق میسازیم و بعد میخواهیم آن رژیم سابق را به دستان خود ساقط کنیم و این دور تسلسل ادامه دارد. هر راه دیگری غیر از این کوره راه است. بزرگترین مشکلات فرهنگی ایرانیان را از میان 22 مسأله فرهنگیای که پیشتر نیز از آن نام برده بود در سه مساله اصلی است. نخستین مساله فرهنگی ما «تعبد» است بدین معنی که سخن فردی یا افرادی را بدون دلیل میپذیریم در حالی که اخلاق باور میگوید هرفردی از تو مطالبه قبول کرد تو مطالبه دلیل کن. اینگونه است که روحانیون، روشنفکران، دانشگاهیان، عرفا، فیلسوفان و... سخنان بیدلیل به ما میگویند و ما میپذیریم. دومین مساله فرهنگی ما این است که گمان میکنیم بدون عمل خودمان جامعه اصلاح میشود و همواره منتظر یک رهبر و پیشوا هستیم که زندگی ما را تغییر دهد گویی مانند نمایشنامههای یونانی قدیم جرثقیلی خدایی وجود دارد و قرار است به یکباره همه فلاکتها و بدبختی را تبدیل به نیکی و خیر کند و همه را به جزای اعمال بد خود برساند.
حسن محدثی عضو هیات علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی بیان داشت: فرهنگ سطوح مختلفی دارد؛ در سطح کلان ارزشها، الگوهای رفتاری و دین حاکم بر جامعه را شامل میشود؛ در سطوح میانی نیز فرهنگ به معنای عناصر فرهنگیای است که بر سازمانها، گروهها و... حاکم هستند و شیوه زندگی ما را مشخص میکنند اما در خردترین سطح فرهنگ به عناصر فرهنگیای برمیگردد که در روابط انسانی حاکم است و احساسات، رفتار، نحوه کنش و زیست ما را مشخص میکنند. من در اینجا میخواهم فرهنگ را جایگزین غریزه قرار دهم. در اینجا سوال این است که اگر فرهنگ جایگزین غریزه شود میتواند نیازهای ما را تعویق و یا سرکوب کند؟ مساله اصلی جامعه ما که شکاف میان فرهنگ واقعی و آرمانی است به این برمیگردد که در جامعه ما الگوها، شیوههای رفتاری و باورهای مختص به یک جامعه آرمانی در ذهن ماست اما در عمل آنچه که زیست داریم و باور میکنیم و نسبت به آن عمل میکنیم فرهنگ دیگری است که فاصله فاحشی با فرهنگ آرمانی دارد. از همین رو است که من همواره به دانشجویان میگویم که اگر میخواهید درباره ایرانیان قضاوت کنید براساس اینکه چه میگویند مبنا را قرار ندهید بلکه نگاه کنید که چگونه عمل میکند. در این جامعه با این تربیت، زبانی که به کار گرفته میشود دروغ و تزویر است و متاسفانه همه ما نوعی از این شکاف را تجربه کرده و میشناسیم. گویی انسان ایرانی دیگری باید خلق شود که این عقاید قالبی بر آن حاکم نباشد. ریشه اساسی شکاف بین فرهنگ واقعی و آرمانی ما در این است که الگوهای فرهنگی و رفتاری حاکم بر جامعه ما اساسا در تضاد با عناصر فرهنگی ذاتی انسان ایرانی هستند و آنها را عموما سرکوب یا نادیده میگیرند. فرهنگ کلان ویژگیهایی را به ما تحمیل میکند که دین موجود هم در تحکیم آن نقش دارد در حالی که این عناصر ضد وجود ما هستند. ما همواره در برابر نیازهای جنسی نوجوانان و جوانان سکوت کردیم و فکری نمیکنیم در حالی که انسان ایرانی در سالهای آغازین بلوغ، محرومیت جنسی میکشد و بعد از تاهل هم این محرومیت جنسی را با خود دارد و تا پایان عمرش این محرومیت ادامه پیدا میکند. حال فرهنگ کلان ما براساس اخلاق، دین و عرف سرکوبگر این موجود را منقاد میخواهد. انسان ایرانی باید تن به انقیاد دهد و در واقع خواستهها و نیازهای طبیعی خودش را سرکوب کرده و نادیده بگیرد چرا که این خواستهها و نیازها برخلاف فرهنگ کلان و فرهنگ میانی است از همین روست که چیزی از کرامت و عزت انسان ایرانی در اثر خود حقیرسازی باقی نمیماند و این انسان تمام انرژیاش را باید صرف کمکش با خود در غلبه بر تعارضهای وجودیاش کند.
متاسفانه انسان ایرانی تحت سلطه اخلاقی است که تنها انسانهای فرزانه و اسطورهای را برای او الگو میکند و به همین دلیل مجبور است خواستهها و نیازهای طبیعیاش را سرکوب کند. ما نمیتوانیم خود را تغییر دهیم چون فرهنگ کلان ما را به انقیاد کشیده است بنابراین باید از نقد فرهنگ انقیاد کار خود را آغاز کنیم و جوانان ما باید الگوهای رفتاری را عوض کرده و این فرهنگ را طرد کنند.
سیاستها و مبانی تخصصی پیشگیری از اعتیاد در حوزه کتاب
نشست «سیاستها و مبانی تخصصی پیشگیری از اعتیاد در حوزه کتاب» در سرای کتاب موسسه خانه کتاب برگزار شد. هومان نارنجیها پژوهشگر و درمانگر اعتیاد اظهار داشت: سیاست رسانهها در زمینه مبارزه با مواد مخدر بیشتر مبتنی بر رسانههای تصویری است و رسانههای نوشتاری کمتر میتوانند در این زمینه فعالیت کنند. نگرشهایی که در زمینه اعتیاد وجود دارد بسیار قوی است و در ابعاد جامعه ما رسوخ کرده است. در این باره پیامهای ویژهای را سازمان ملل متحد چاپ کرده که این پیامها هم اکنون به روزترشده است. یکی از موضوعات که ما باید در رسالت رسانهای رعایت کنیم پرهیز از ارسال پیامهای قدیمی مبنی بر خطرناک بودن یا نبودن اعتیاد است. تکرار یک پیام قدیمی اثرگذاری نخواهد داشت. در سالهای اخیر در کشور پوسترهایی در سطح طراحی شد که در آن پیامها تکرار حرفهای گذشته بود و در جامعه هیچ اثری نداشت. یکی از ایرادهای صدا و سیما این است که چهرههای محبوب و خوشمشرب را در نقش معتاد نشان میدهد و این برای جوانان الگوی اشتباهی است، در حالیکه رسانهها باید به سمت تصاویر مفهومی پیش بروند و پوسترهایی که طراحی میشوند آن قدر جذاب و دربردارنده تصویر باشد که پیام آن فرد را تکان دهد. برجستهسازی عوارض اعتیاد، پیامرسانی را غیر قابل باور میکند. اغراق در مبارزه با مواد مخدر اعم از رسانههای دیداری، شنیداری، نوشتاری و نوین، رسانه را از مخاطب دور میکند. یکی از نکات مهم دیگر این است که ما از همه قالبها مانند داستان، خبر و مقاله استفاده کنیم. مرکز فعالیتهای رسانهای با تاکید بر مداخله پیشگیرانه در مراحل اولیه و آغازین اعتیاد باید بر تقویت رویکرد توانمندسازی در زندگی از طریق آموزش عمل کند. طبق آمار 80 درصد جامعه ما افراد سالم هستند و نزدیک به 20 درصد مواد مخدر را تجربه کردهاند اما 5 درصد توانستهاند آن را ترک کنند. اگر قرار باشد هماکنون پیامی منتقل کنیم باید به کسانی بدهیم که مصرفکننده نیستند. یعنی برای پیشگیری از اولین مصرف باید خاکریز ذهنی نوجوانان را فتح کنیم.
ژنتیک و محیط هر 2 در تربیت نقش دارند و تاثیرگذار هستند. اما افرادی هم بودهاند که علت اعتیادشان خانواده، محیط و جامعه نبوده است. در این باره نویسندگان کودک و نوجوان باید بیشتر فعالیت کنند چون هر تغییری رخ دهد در سن کودکی اتفاق میافتد. ما باید مهارت نه گفتن را به عنوان پیشگیرنده از اعتیاد به جوانهایمان یاد بدهیم. در حوزه دانش، زمانی که یک نویسنده هستیم باید برای یک مخاطب نیازسنجی کنیم. باید بدانیم یک جوان 18 ساله چگونه فکر میکند. برای مثال در آموزش و پرورش شهر لندن کارشناسان قبل از انتشار نیازسنجی میکردند که کودکان و نوجوانان چگونه فکر میکنند و بعد از اصلاح نسخه نهایی را دست بچهها میدادند و تغییراتی را که آنها در کتاب میخواستند اجرا میکردند. متاسفانه ما در کشورمان بعد از انقلاب آموزهای به عنوان تربیت فرزند نداریم و مشخص نیست کدام ارگان مسئول فرزندپروری است. یک اتفاق بد در ایران افتاده و خانوادهها تصدی کارها را به دولت سپردهاند، ولی در اصل این تربیت به عهده خانوادهها است. ما هماکنون باید برای تربیت فرزندانمان از جامعهشناسها کمک بگیریم اما متاسفانه بودجهها را در این زمینه مصرف نمیکنیم. یکی از مشکلات ما این است که باورهای غلط در حوزه اعتیاد تبدیل به دانش، دانش به نگرش، نگرش به باور و این باور غلط به رفتار تبدیل شده است. یکی از باورهای غلط در جامعه این است که افراد تصور میکنند معتاد نمیشوند در حالیکه اعتیاد به همه ما بسیار نزدیک است.
عصمت: خاطراتی از شهیده پورانوری
نشست نقد و بررسی کتاب «عصمت: خاطراتی از شهیده پورانوری» نوشته سیده رقیه آذرنگ در ادارهکل کتابخانههای عمومی استان قم به کتاب برگزار شد. محمدمهدی بهداروند استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: کتاب کتاب «عصمت: خاطراتی از شهیده پورانوری» ارزشهای بانوان را در دفاع مقدس بیان میکند که کمتر به این ارزشها پرداخته شده است. مردها باید در تاریخ دفاع مقدس خود را بدهکار آنها بدانند. تصویر دفاع مقدس را باید برای همگان به نمایش بگذاریم تا مجاهدت شهدا برای انقلاب اسلامی و امنیت امروز ما روشن شود. فیلمهای دفاع مقدسی بر اساس تخیلات ساخته میشود درحالیکه اگر فیلمسازان کتابهایی مانند «عصمت» را مطالعه کنند، میتوانند به حقایق دفاع مقدس برسند. خاطرهنویسی در جمهوری اسلامی از اوایل دهه 60 خورشیدی آغاز شد که تا به امروز متولیان مختلف داشته است، اما باید از موازیکاری دوری جست. کتاب «عصمت» یک کتاب بسیار متفاوت از آموزههای شهیدی است که میتواند خواننده را به سمت تکامل هدایت کند. در این کتاب مشخص نیست که مادر عصمت گوینده است یا یک شخص دیگر، از طرفی این گوینده، تاریخ میگوید یا خاطره.
ارائه نکردن سالشمار و نبود خلاصهای از زندگی شهید عصمت پورانوری یکی از کمبودهای کتاب است. در خاطرات شفاهی فقط باید نقل بنویسیم و استفاده از نقد در سیر نوشتن درست نیست. سیده رقیه آذرنگ، نویسنده کتاب توضیح داد: هفت هزار شهید زن داریم که 414 بانوی آن به شهرستان دزفول تعلق دارد و این شهر بالاترین آمار شهدای زن را به خود اختصاص داده است.
نوشتن کتاب «عصمت» به سفارش هیچ جای خاصی نبود و انگیزه من برای آغاز این کتاب به یک خواب برمیگردد. از 1392 تا 1395خورشیدی لحظه به لحظه زندگی خود را برای دختر نو عروس شهر دزفول گذاشتم و با وجود سختیهای فراوان و فراز و نشیبها بهخوبی احساس کردم که مورد حمایت و عنایت این شهید قرار گرفته ام. کتاب «عصمت» نماد با شکوهی از بانوان خوزستان را به نمایش میگذارد. شهید عصمت پورانوری کاری کردند که زنان دزفول به ایران معرفی شوند.
فساد دانشگاهی
نشست نقد و بررسی کتاب «فساد دانشگاهی» نوشته داود حسینی هاشمزاده در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
داود حسینی هاشمزاده نویسنده کتاب «فساد دانشگاهی» عنوان داشت: در مسیر نگارش این کتاب بیش از 200 مورد را در نظام آموزش عالی بررسی کردم که نشان داد در این سیستم فساد وجود دارد. در مطالعات من از 1387 تا 1391 خورشیدی که از طریق پیمایشهایی آنها را انجام دادم، میانگین فساد در نظام آموزش عالی 47 تا 53 بوده اما مطالعه اخیر من که در اردیبهشت 1397خورشیدی در هفت دانشگاه بزرگ تهران انجام شد، میانگین آنها را 67 و مطالعه ملی من که آذرماه در 3100 نمونه انجام شد، نمره بالای 71 را برای فساد نشان میدهد.
درست است فساد در دانشگاهها آمار و ارقام بالایی را به خود اختصاص داده اما با این حال نظام دانشگاهی ما سالمتر از سایر نهادهاست. چراکه در همان سالها که میزان فساد دانشگاهها بین 47 تا 53 بود، بقیه نهادها درصد فساد بالاتری از دانشگاهها داشتند. مثل دارایی، بانکها، قوه قضائیه و... که میانگین فساد آنها بالای 70 بود.
در واقع دغدغه و سوزی که من داشتم دلیل اصلی نگارش این کتاب بود که این مسأله ناشی از این بود که فساد را به شکل گستردهای، به عنوان یک کارمند ساده، به عنوان یک مدرس دانشگاه، به عنوان یک مدیر و... طی 28 سال تجربه در این نظام آموزش عالی تجربه و لمس کرده بودم. از طرف دیگر، به عنوان قربانی فساد، تجربههای زیسته مختلفی از قربانیشدن درمقابل فساد داشتم. به همین دلیل اینها انگیزهای شد تا مصمم شوم روی این تجربیات مطالعه کنم. دومین انگیزه من این بود که انبوهی از مشکلات را در نظام دانشگاهی میدیدم. بیانگیزگیهایی که در طول ترم در دانشجویان میدیدم، همچنین بیانگیزگیهای میان اساتید و هیأتعلمی که دغدغهای نداشتند، گسترش بیرویه آموزش عالی، مدرکفروشی و مدرکگرایی، سرقت علمی، اثربخشی کم نظام دانشگاهی، بیکاری فارغالتحصیلان، ناتوانی دانشگاه در تربیت شهروند مسئول، متعهد و خلاق، کاهش اعتماد به دانشگاهها و... ازجمله این موارد بود.
این کتاب، نخستین کتاب در حوزه فساد دانشگاهیست، حتی مطالعاتی هم در این زمینه نداشتیم. نگارش این کتاب آرامآرام جریانی را ایجاد کرده و کمکم مقالات و پایاننامههایی در این خصوص نوشته میشود. لذا خلأ مطالعاتی موجود در این حوزه هدف از نوشتن این کتاب بود. هدف بعدی من، حساسکردن ذهن جامعه و ذهن دانشگاهیان به پدیده فساد در این حوزه بود.
حسن محدثی عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی گفت: در ابتدای انقلاب وقتی صحبت از فساد میشد، تفاوتهای ایدئولوژیکی به عنوان فساد تلقی میشد. به گونهای که مثلا افکار کمونیستی نوعی از فساد بود. اما اکنون وقتی از فساد صحبت میکنیم، مراد بعد فنی فساد است. اینکه چرا الآن باید بعد 40 سال از انقلاب، چنین کتابی نوشته میشد، به نظر میرسد در 4 دهه اخیر، دانشگاه دچار انحطاط شده است. وقتی وضعیت دانشگاههای قبل از انقلاب را با وضعیت دانشگاههای الآن مقایسه میکنیم، میبینیم که دانشگاه منحطتر شده است.
کتاب «فساد دانشگاهی» میتواند به نوعی نقد بر وزارت علوم تلقی شود. مسیری که وزارت علوم و دانشگاههای ما طی کردهاند و مسیری که وزارت علوم اجازه داده تا دانشگاههای ما آن را طی کنند، منجربه این وضعیت تأسفبار شده است. بنابراین این کتاب در حقیقت میتواند نقدی بر وزارت علوم تلقی شود. لذا باید وزارت علوم این کتاب را بخواند و در یک حرکت خودانتقادی، نشستهایی برای آن ترتیب دهد و خود را مورد یک بازبینی قرار دهد.
علیرغم اینکه درمورد علل فساد دانشگاهی بحثهای خوبی شده، بهتر است که این موارد در دل یک بحث نظری مورد بررسی قرار گیرد تا مشخص شود کدامیک دارای اولویت و کدامیک فرعی هستند. همچنین شرایط زمینهساز، علل مادر، علل قریب و علل بعید مشخص گردد. به نظرم کتاب یک جمعبندی نظری نیز کم دارد و جا دارد که فصلی به آن تحت همین عنوان اضافه شود.
*س_برچسبها_س*