تأکید دوباره رهبرانقلاب بر گذار تاریخی؛ آیا نظم نوین جهانی در حال شکلگیری است؟
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، رویدادهای سیاسی و نظامی در این روزها، تشکیلدهندهی بخشی از همان پیچ تاریخی جهان است که گمان آن رفته بود. این بخشی از پیام رهبر معظم انقلاب به دانشجویان انجمن اسلامی اروپا بود.
نظم نوین جهانی یا همان پیچ تاریخی که از چندین سال گذشته در ادبیات علوم سیاسی و روابط بین الملل جهان متداول شده است، سابقه قدیمی دارد. اصطلاح نظم نوین جهانی (New World Order) به هر دورهای از تاریخ که با تغییری چشمگیر در اندیشه سیاسی و توازن قوا در جهان همراه بودهاست، اطلاق میگردد. با وجود ارائه تعاریف متعدد از این اصطلاح، نظم نوین جهانی اصولاً به باور ایدئولوژیکی مرتبط است که برقراری حکومت جهانی را فقط و فقط از طریق تلاش همگانی برای شناسایی، فهم، یا رفع مشکلات جهانی که از ظرفیت و گنجایش دولت - ملتهای انفرادی خارج است، امکانپذیر میداند.
در همین زمینه بود که جوبایدن رئیس جمهور آمریکا از نظم جدید جهانی صحبت کرد که آمریکا قصد دارد آن را مدیریت کند. بایدن در میزگرد کاری نشست سه ماهانه مدیرعاملان سخنرانی میکرد، که روسای جنرال موتورز، اپل و آمازون نیز در آن حضور داشتند، و سخنانش را با این جمله به پایان رساند: «اکنون زمانی است که اوضاع دارد تغییر میکند. ما قرار است قرار است یک نظم نوین جهانی شکل بگیرد، و ما باید آن را رهبری کنیم؛ و در انجام این کار، باید بقیه دنیای آزاد را متحد کنیم.».
این برای بار نخست نیست که روسای جمهور آمریکا از ایجاد نظم نوین جهانی مدنظر خودشان صحبت میکنند. یکی از نخستین و شناختهشدهترین استفادههای غرب از این اصلاح به اصول چهاردهگانه وودرو ویلسون و تقاضایش مبنی بر تأسیس جامعه ملل پس از جنگ جهانی اول باز میگردد. این اصطلاح در پایان جنگ جهانی دوم و به هنگام توصیف طرحهای سازمان ملل متحد و سیستم برتون وودز به ندرت به کار میرفت، که تا حدودی میتوان این کاربردِ کم را ناشی از این موضوع دانست که این عبارت یادآور جامعه مللی بود که یک طرح شکست خورده در نظر گرفته میشد و ممکن بود استفاده از آن تأثیرات منفی بر جای بگذارد. با این وجود بسیاری از مفسرین اصطلاح «نظم نوین جهانی» را برای نظامی که توسط فاتحین جنگ جهانی دوم جایگزین نظام موجود شد، به کار بردهاند.
آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم با ایجاد ساختارهای مالی، نظامی و سیاسی توانست یک بلوک غربی به رهبری خود در جهان ایجاد کند و طی 50 سال یکی از قطبهای اصلی جهان باشد. این موضوع از سال 1991 به بعد با سقوط شوروی به عنوان بلوک شرق و کمونیستی به جهان تک قطبی تبدیل شد.
این جهان تک قطبی به رهبری آمریکا و ایجاد ساختارهای متعدد ادامه پیدا کرد تا آنجا که فوکویاما اندیشمند آمریکایی نظریه پایان تاریخ را مطرح کرد که در آن آمریکا به عنوان قطب اصلی دنیا معرفی شد. اوج نظریههای لیبرال دمکراسی غرب در این نظریه گنجانده شده بود که البته سال گذشته فوکویاما نظر خود را پس گرفت.
او در مصاحبهای اعلام کرد که دیگر جهان تک قطبی نیست و قطبهای دیگر هم به این بازی بینالملل اضافه شدهاند. او با اشاره به رشد سریع اقتصادی چین و ابزارهای نظامی روسیه و ظهور قدرتهای اقتصادی و سیاسی نوظهوری مثل هند، برزیل و آفریقای جنوبی اعلام کرد که نظریه پایان تاریخ تقریبا منسوخ شده و نظم جدیدی در جهان با محور چندقطبی و شبکهای در حال ایجاد است.
بر همین اساس بود که مجله اکونومیست در سرمقاله خود با عنوان «نظم جهانی جایگزین» نوشته است: «جنگ در اوکراین تعیین خواهد کرد که چین چگونه جهان را میبیند و [سیاستهای آن] چقدر تهدید کننده خواهد بود».
رهبر معظم انقلاب اسلامی با توجه به نظریههای جدید در حوزه روابط بینالملل برای دومین بار و در دیدار با دانشجویان به موضوع «گذر تاریخی» و نظم جدید در جهان اشاره میکنند. نظم جدیدی که بر پایه نوواقعگرایی شکل گرفته است. در این نظریه به این موضوع اشاره شده که منافع و امنیت مهمترین هدفهای دولت - ملت خواهد بود.
رهبر معظم انقلاب اسلامی هم با توجه به این موضوع در دیدار با دانشجویان اشاره کردند: «امروز جهان در آستانهی یک نظم جدید است. یک نظم بینالمللی جدید در پیش است برای دنیا. در مقابل نظم دوقطبیای که بیست و چند سال پیش بود، آمریکا و شوروی، غرب و شرق، و در مقابل نظم تکقطبیای که بوش پدر بیست و چند سال پیش اعلام کرد بعد از خراب شدن دیوار برلین و از بین رفتن دستگاه مارکسیستی دنیا و حکومتهای سوسیالیستی، بوش گفت امروز دنیا دنیای نظم نوین جهانی، نظم تکقطبی آمریکاست. یعنی آمریکا در رأس دنیا قرار دارد. البته اشتباه میکرد. بد فهمیده بود که روز به روز آمریکا از همان بیست سال قبل، بیست و چند سال قبل روز به روز ضعیفتر شده. روز به روز ضعیفتر شده. هم در درون خودش، در سیاستهای داخلیاش، هم در سیاستهای خارجیاش، هم در اقتصادش، هم در امنیتش در همهی چیزها آمریکا از بیست سال پیش تا امروز ضعیفتر شده است».
با اختتام دوره جنگ سرد، مسائل پیچیده و جدیدی مانند تضعیف عاملیت قدرت و امنیت نظامی، افزایش کنشگران غیردولتی و ظهور بازیگران جدید بینالمللی و منطقهای رخ داد و منطقهگرایی بهعنوان چشمانداز و پارادایمی نوین مورد بازبینی قرار گرفت و این پرسش مطرح شد که «آیا با وجود تحولات جدید در سیستم بینالملل، تحول شبه پارادایمی در منطقهگرایی نوین به وجود آمده است؟ در این راستا دیدگاه رهیافتهای تئوریک جدید به منطقهگرایی چگونه بوده است؟» در پاسخ این فرضیه مطرح گشت که «اکنون منطقهگرایی از مهمترین مسائل سیاست بینالملل بوده و در سطوح مختلف نسبت به نوع کلاسیک متحول شده است».
همچنین، در این موضوع رهیافتهای شبکهای، ساختارگرایی، سیستمهای تابعه، امنیت منطقهای و نظریات متأخر، برخلاف نگرشهای رئالیستی، دیدگاههای جدید و متنوعی را مطرح کردهاند که جنگ اوکراین و تنشهای بین آمریکا و چین در تایوان و رشد سریع اقتصادی برخی کشورهای دیگر و تقابلهای اخیر نفتی و غیرنفتی برخی از کشورهای عربی مانند؛ امارات و عربستان با آمریکا که همراه با سرمایه گذاریهای شدید چین در این کشورها بوده از جمله تغییرات در نظم جدید جهانی است.
انتهای پیام /