خوابهای آشفته با فاکتورهایی به نام مردم
مردم از کسانی ناامیدند که شعار گفتوگوی تمدنها سر دادند تا اربابانشان در کاخ سفید را خشنود کنند اما رئیسجمهور آمریکا در ازای این خوشخدمتی نام ایران را در فهرست کشورهای محور شرارت قرار داد...
به گزارش مشرق، کمال احمدی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: انقلاب اسلامی در حالی چهل و سومین سالگرد خود را جشن میگیرد که علیرغم تمامی سختیها و مشکلات این چهار دهه و برخلاف سیاهنماییها همچنان اکثریت قاطع مردم - به گواه واقعیتهای عینی و غیرقابل کتمان - حامی اصلی انقلاب در صحنههای حساس بودهاند.
البته این حمایت مردمی که به اذعان کارشناسان بینالمللی در هیچیک از انقلابهای دنیا تاکنون سابقه نداشته و یقینا عامل مانایی نظام هم بوده، به مذاق دشمنان خارجی و داخلی انقلاب خوش نیامده و اینان در طول این سالها همواره تلاش کردهاند با انواع ترفندهای رسانهای، جادوگریهای هالیوودی و بیانیههای حزبی خواب آشفته خویش مبنی بر جدایی ملت از انقلاب را برای لحظاتی به رویایی واقعی بدل سازند؛ بر همین مبنا نیز روزگاری مدعی «خستگی مردم از جنگ و امام شدند»، روز دیگر ادعای «ختم انقلاب» را سر دادند، یکروز با نظرسازیهای جعلی و خودساخته مدعی شدند» 85 درصد مردم از حکومت ناراضیاند»، روزهایی که با دست رد ملت در انتخابات مواجه شدند مدعی «غیاب مردم در انتخابات شدند» و حالا هم به بهانه سالگرد انقلاب بیانیه صادر میکنند و مدعی میشوند که «بسیاری از مردم نسبت به اصل انقلاب دچار تردید شده و امیدشان به آینده بهتر کمتر شده است».
این خیالپردازیها که همواره به نام مردم فاکتور شده در حالی است که اگر فقط مروری گذرا بر چند نمونه از حضور تاریخی ملت ایران در صحنههای حمایت از انقلاب داشته باشیم خواهیم دید این ادعاهای واهی چقدر با واقعیت فاصله دارد.
نخستین صحنه همراهی مردم با انقلاب در همان 12 بهمن 57 و با وجود فشارهای رژیم طاغوت علیه ملت رقم خورد. در این روز به یادماندنی، حجم جمعیتی که برای استقبال از امام خمینی خود را به تهران و مسیر فرودگاه مهرآباد رساندند آنقدر انبوه بود که خبرگزاری یونایتدپرس تعداد مستقبلین از امام را در طول مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا 5 میلیون نفر تخمین زد. رادیو کلن تعداد جمعیت را 5 تا 6 میلیون نفر گزارش کرد. رادیو لندن مثل همیشه دوپهلو سخن پراکند و در حالی که در گزارش خود تأکید میکرد در تاریخ ایران چنین استقبالی بیسابقه بوده است تعداد شرکتکنندگان در مراسم را دو میلیون برآورد کرد! (البته در برنامه دیگرش 6 میلیون گفت) نکته بدیع این استقبال که از دید خبرنگاران خارجی نیز دور نماند، این بود که در این مراسم، از پلیس و نیروهای انتظامی خبری نبود و مردم با رشد اجتماعی و بلوغ سیاسی خود توانستند بزرگترین استقبال قرن را به تعبیر اغلب خبرگزاریها بدون هیچ تلفاتی اداره کنند.
صحنه دیگر حمایت عظیم مردم از انقلاب در مراسم وداع با امام راحل و در شرایطی رقم خورد که رسانههای غربی و منافقین داخلی براساس همان توهمات خیالی گمان میکردند ملت ایران پس از گذشت 11سال از انقلاب و سختیهای دوره جنگ از شرایط کشور خسته شده و دیگر دل در گرو امام و انقلاب ندارند. اما به محض اینکه خبر ارتحال امام عزیز در کشور پخش شد انبوه جمعیت از اقصی نقاط مختلف ایران به سمت تهران سرازیر شدند تا حدی که به گزارش همان رسانههای معاند از جمله رادیوصدای آمریکا «جمعیت چند میلیونی راهی پایتخت شده بود تا مردی که آنها را در انقلاب اسلامی رهبری کرده بود تا آرامگاه ابدیش همراهی کنند». به گفته همین رسانه «مراسم تشییع پیکر (امام) خمینی 10 ساعت طول کشید و عزاداران نوحهخوان که شمارشان دستکم چند میلیون (تا 10میلیون نفر) تخمین زده میشد همه راههایی را که به گورستان در فاصله 35 کیلومتری منتهی میشد بسته بودند و پیکر امام سرانجام با هلیکوپتر به آنجا رفت».
ملت ایران پس از امام نیز همواره در برهههای حساس به صحنه آمدند و با لبیک به ندای رهبری و خلق حماسههایی همچون 23 تیر 78 و 9 دی 88 علاوه بر اینکه فتنهگران مدعی اصلاحطلبی را که با تدارک وسیع بیگانگان بهدنبال براندازی نظام بودند را به حاشیه راندند صحنههای کمنظیری از پشتیبانی خویش از انقلاب و رهبری را هم به تصویر کشیدند. اما جدیدترین نمونه بینظیر حمایت مردم از انقلاب در مراسم تشییع سردار جبهه مقاومت شهید حاج قاسم سلیمانی در دیماه 98 رخ داد. دهها میلیون ایرانی در شهرهای مختلف کشور همچون اهواز، مشهد، قم، تهران، کرمان و حتی شهرهایی مثل تبریز که پیکر این شهید به آنجا نرفت به خیابانها آمدند و با پاسداشت مقام شهید سلیمانی که نمونه عملی و تربیت شده فرهنگ امام و انقلاب بود قولا و عملاً با آرمانهای نظام اسلامی تجدید پیمان کردند.
جمعیت متراکم مردم فقط در تهران به حدی عظیم بود که حیرت تمامی خبرنگاران رسانههای خارجی را برانگیخت؛ خبرنگار نیویورکتایمز در همین رابطه نوشت: «من همیشه راهپیماییهای چندهزار نفره در ایران را شاهد بوده و آنها را پوشش خبری دادهام. اما هیچگاه اینگونه نبوده است. اکنون میلیونی آمدهاند. آنها همه به میل خود آمدهاند. در طول 25 سال فعالیت در ایران تاکنون چنین چیزی ندیدهام» خبرنگار روزنامه الموندو هم در توئیتر خود با انتشار تصاویری از مردم و اقشار مختلف نوشت: «حضور مردم در تشییع پیکر سردار سلیمانی نمونهای از وحدت ملی است. در میان عزاداران هر قشری دیده میشود من در تهران هرگز چنین جمعیتی از مردم را ندیدهام» خبرنگار المانیتور نیز با اشاره به مراسم تاریخی تشییع شهید سلیمانی نوشت: «من تاکنون چنین چیزی در ایران ندیدهام. حتی مراسمهای مذهبی اینگونه (مردم) را جمع نمیکند که قاسم سلیمانی کرده است».
اهمیت این اتفاق بیسابقه زمانی مضاعف میشود که بدانیم بیش از چهار دهه از انقلاب گذشته و در همین شرایط، سوءمدیریت دولت غربگرای اصلاحطلبان سبب ویرانی اقتصاد و تنگی معیشت مردم شده بود. تورم بالای 50 درصد و گرانی افسارگسیخته مسکن و خیل انبوه مستاجران فقط نمونههایی از نتایج همین رفتار دولت بود حتی دو ماه قبل از تشییع باشکوه حاج قاسم، به دلیل همان سوءمدیریت، قیمت بنزین در یک پاتک شبانه دولت روحانی به مردم 300 درصد افزایش یافت که موجبات آشوب و بلوای خیابانی را در شهرهای مختلف فراهم ساخت.
عجیب اینکه مدعیان اصلاحات در همین شرایط و با وجودی که خودشان در مسند امور بودند و باید بابت این افتضاحات مدیریتی شرمنده و پاسخگوی مردم میشدند اما با پررویی تمام ژست اپوزسیون به خود گرفته و مدعی ناامیدی مردم از انقلاب شدند و اعلام کردند «طبق نظرسنجیهای ما 85 درصد مردم از حاکمیت ناراضیاند!» ولی وقتی پیکر قطعهقطعه شهید سلیمانی به ایران آمد دهها میلیون ایرانی در سوگ فرزند انقلاب آنچنان به خیابانها آمدند که مهر باطلی بر تمامی نظرسازیهای ساختگی غربگرایان زدند. متأسفانه این جریان غربزده و تمامتخواه بازهم در روزهای اخیر با فراموشی عمدی همه این صحنههای شور و شعور مردم در حمایت از انقلاب در پوشش بیانیه احزاب چند نفره مجمع روحانیون و مجمع مدرسین به انقلاب و نظام تاخته و بیآنکه به نقش خود در مشکلات اقتصادی فعلی اشاره کند به سیاهنمایی مطلق از وضعیت کشور پرداخته است.
اینان که در طول چهار دهه اخیر حداقل 24 سال بر مسند اجرایی کشور تکیه زده بودند و بایستی در پیشگاه ملت بابت این همه فرصتسوزی مدیریتی پاسخگو باشند نهتنها اینگونه رفتار نمیکنند بلکه مدعی میشوند «بسیاری از مردم نسبت به اصل انقلاب دچار تردید و احیاناً بدبینی شده و امیدشان به آینده بهتر کمتر شده است!» در حالی که مردم در طول این 43 سال به استناد شواهد تاریخی که در این نوشتار به برخی از آنها اشاره شد هرگز به اصل انقلاب بدبین نشدهاند بلکه مردم از کسانی بدشان میآید که قول و فعلشان با هم یکسان نیست؛ افرادی که وعده رفع بالمره تحریمها را دادند اما نهتنها تحریمها کم نشد بلکه دوبرابر شد، مسئولینی که در مذاکره با آمریکا، صنعت هستهای کشور را بر باد دادند.
مردم از مسئولینی بدشان میآید که در زمان انتخابات وعده دادند چنان رونقی ایجاد میکنیم که دیگر نیازی به یارانه 45هزار تومانی نداشته باشید اما در عمل زندگی مردم را به جایی رساندند که علاوه بر یارانه نقدی یارانه معیشتی هم به جمع یارانهها اضافه شد، مردم از کسانی ناامیدند که شعار گفتوگوی تمدنها سر دادند تا اربابانشان در کاخ سفید را خشنود کنند اما رئیسجمهور آمریکا در ازای این خوشخدمتی نام ایران را در فهرست کشورهای محور شرارت قرار داد و خلاصه ملت انقلابی ایران از مدعیان اصلاحات که رئیس رژیم صهیونیستی روزگاری آنها را سرمایههای اسرائیل خواند نفرت دارند.