یک‌شنبه 4 آذر 1403

ذهن‌خوانی بن‌سلمان درباره ایران

وب‌گاه دنیای اقتصاد مشاهده در مرجع
ذهن‌خوانی بن‌سلمان درباره ایران

پوشش گسترده اعتراضات و ناآرامی‌های ماه‌های گذشته در ایران که به ماموریت تلویزیون ماهواره ای ایران اینترنشنال نزدیک به دولت عربستان سعودی تبدیل شد، این پرسش را مطرح کرده که پادشاهی سعودی از این کارزار رسانه‌ای به دنبال تحقق چه هدفی است؟ تضعیف یا تجزیه ایران؟ پرسشی که نشریه آمریکایی فارن پالیسی در یادداشتی با عنوان چرا عربستان سعودی نمی‌خواهد رژیم ایران سقوط کند؟ آن را به اشتراک گذاشته...

عکس: AFP

استدلال این یادداشت که 23 ژانویه روی وب‌سایت این نشریه قرار گرفته این است که دولت کنونی عربستان منطقی است و نمی خواهد جمهوری اسلامی سقوط کند. در عوض، ریاض به دنبال تضعیف تهران به اندازه کافی برای گرفتن امتیازات ژئوپلیتیک کلیدی است. اینها ممکن است شامل سازش ایران در مورد برنامه هسته ای خود، عدم‌مداخله در امور عربی، و قطع حمایت از متحدان منطقه ای خود مانند حزب‌الله، حوثی ها و حماس باشد. طلال محمد می‌نویسد: عربستان سعودی و ایران از زمان انقلاب اسلامی 1979 رقیب اصلی یکدیگر بوده‌اند. رقابت ایران و عربستان بخش زیادی از تاریخ اخیر خاورمیانه را شکل داده است. اگرچه ایران و عربستان سعودی از سال 2021 در عراق مذاکراتی را انجام داده‌اند، اما بخش عمده ای از روابط آنها ستیزه‌جویانه است. در سال 2017، محمد بن‌سلمان به صراحت تهدید کرد که با بردن جنگ به تهران، با ایران مقابله خواهد کرد. از این زاویه است که می‌توان تصور کرد که عربستان سعودی در نهایت به دنبال نابودی حکومت ایران است.

با این حال طلال محمد نویسنده کتاب «رقابت ایران و عربستان از سال 1979: در سخنان پادشاهان و روحانیون» که سال 2022 منتشر شده است، با رد این دیدگاه غالب که ریاض به دنبال پروژه فروپاشی در ایران است، می‌نویسد: دو دلیل وجود دارد که فروپاشی تمام‌عیار حکومت ایران به نفع ریاض نیست. اولی مربوط به هویت سعودی است. قدرت عربستان سعودی تنها به دلیل حضور ایران است. همان‌طور که تهران برای بسیاری، رهبر شیعیان جهان است، ریاض نیز خود را نماد رهبری سنی می داند. بدون ایران در راس تشیع، هویت مفروض عربستان سعودی به عنوان محافظ سنی جهان از بین خواهد رفت. خطر دوم به وجود یک دومینو برمی‌گردد. اگر حکومت تغییر کند، می‌تواند پیامد های منطقه ای مشابه بهار عربی در برخی از کشور های عربی، به‌ویژه حوزه خلیج‌فارس داشته باشد. اشاره فارن پالیسی به خیزش‌های عربی 2011 از این منظر حائز اهمیت است که در طول بیش از یک دهه گذشته مناسبات حاکم بر منطقه خاورمیانه را دستخوش تحولات ژرف کرده است. دومینویی که جرقه آن با تحولات اعتراضی در تونس کلید خورد و به سرعت به مصر، سوریه، یمن، بحرین و دیگر کشورهای عربی سرایت کرد و نظم متعارف حاکم بر منطقه خاورمیانه را که برای دهه‌ها از ثبات برخوردار بود، برهم زد و همچنان شراره‌های آن گریبان عربستان سعودی و باشگاه پادشاهی‌های خلیج فارس را گرفته است.

این مساله به‌ویژه برای شیوخ عرب در حوزه داخلی دارای دلالت‌های معناداری است، چون عمده این کشورها دارای اقلیت شیعه هستند. اقلیتی که با الهام از انقلاب اسلامی ایران به دنبال تحقق هویت سیاسی خود به‌ویژه در دو کشور عربستان و بحرین بوده‌اند و به شدت تحت سرکوب سیستماتیک بوده‌اند. گراهام فولر نویسنده و تحلیلگر سیاسی آمریکایی و متخصص اسلام‌گرایی در کتاب خود تحت عنوان شیعیان عرب؛ مسلمانان فراموش‌شده به تحلیلی از خصوصیات و نقش شیعیان عرب در سیاست، جامعه و مذهب در خاورمیانه معاصر دست زده و به تبعیض‌های نظام‌مند علیه این اقلیت اشاره کرده است. در عربستان حتی وضعیت به مراتب شکننده‌تر است، چرا که هم سلفی‌های سیاسی و هم جهادی‌ها نیز مترصد فرصت برای بیان دیدگاه‌ها و پیاده‌سازی جهان‌بینی خود هستند و برای سال‌ها تحت استراتژی مبارزه با تروریسم دولت آمریکا و همراهی ناگزیر عربستان با این راهبرد، از دهه 1990 در داخل عربستان سرکوب شده‌اند.

تشکیل کمیته ضد‌تروریسم در وزارت کشور عربستان به رهبری محمد بن نایف ولیعهد مخلوع که لقب شاهزاده ضد‌تروریسم را از آمریکایی‌ها دریافت کرده بود، هرگونه حرکت رادیکال در درون مرزهای پادشاهی را در نطفه خفه کرده بود. بنابراین اشاره طلال محمد به عدم‌تمایل دولت کنونی عربستان به تجزیه ایران از این منظر قابل معناست. به‌ویژه که به دلیل فقدان سنت دموکراتیک و همچنین ضعف نهادها و ساختارهای دموکراتیک در عموم کشورهای خاورمیانه، هرگونه تغییر رژیم نه تنها الزاما منجر به روی کار آمدن یک دولت دموکراتیک نخواهد شد، بلکه تجربه تونس و مصر نشان داد که تحولات دموکراسی‌خواهانه نهایتا به ظهور دیکتاتوری جدید منجر خواهد شد.

همچنین تجربه سوریه، عراق، لیبی و یمن غرق در بحران‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیز در طول بیش از یک دهه گذشته نشان داده که خطر تجزیه و ظهور اسلام‌گرایان افراطی از جمله گروه‌های مرجع که دارای اقبال اجتماعی هستند، محتمل و امر دور از ذهنی نیست. از این رو است که محمد بن‌سلمان و بسیاری از رهبران عرب منطقه با چنین چشم‌اندازی به اتفاقات و تحولات ایران نگاه کرده و آن را مورد رصد قرار می‌دهند.

مضاف بر این، تعریف پروژه‌های اقتصادی بر مبنای سندهای چشم‌انداز 2030، 2035، 2050 در دولت‌های شورای همکاری خلیج فارس، نیاز به ثبات سیاسی در داخل کشور و به‌ویژه در سطح منطقه را برای این کشورها به یک عامل حیاتی تبدیل کرده است. هرگونه بی‌ثباتی مجدد به شکل دومینوی بهار عربی که به سرعت به خزان عربی تبدیل شد، زیرساخت‌های گردشگری، جذب سرمایه خارجی و... را به شدت تهدید می‌کند و می‌تواند گذار به عصر پسانفت را برای این بازیگران تبدیل به سراب و حتی کابوس کند. کابوسی که ارتباط معناداری با یک اصل بنیادین دارد و آن بقای رژیم‌های پادشاهی در یک جهان ناپایدار و در حال گذار است.

فارن پالیسی نیز از این زاویه به مساله پرداخته و در تقویت استدلال خود می‌نویسد: بهار عربی کشور های عمده خاورمیانه مانند سوریه و لیبی را تکه‌تکه کرد و به گروه های تروریستی مانند داعش که منطقه را بی‌ثبات کرده‌اند، کمک کرد. اگر تهران تضعیف شود، ممکن است چیزی مشابه در مورد جناح های تجزیه‌طلب ایران رخ دهد. این می‌تواند منجر به آشفتگی در زمانی شود که کشور های خلیج فارس در حال توسعه پروژه های بزرگ برای تنوع بخشیدن به اقتصاد خود هستند تا از سوخت های فسیلی دور شوند. این تلاش ها به سرمایه‌گذاری خارجی وابسته است که مستلزم انسجام و ثبات دولت است.

طلال محمد نویسنده یادداشت در پایان تحلیل خود به ترجیحات عربستان مبنی بر وجود یک ایران ضعیف و البته همراه با نظم بین‌المللی حاکم بر جهان پرداخته و می‌نویسد: عربستان سعودی به جای تحریک به فروپاشی، ترجیح می‌دهد به آرامی ایران را بدون درگیر شدن در رویارویی مستقیم نظامی ناکارآمد کند. از آنجا که تهران به دلیل نوع عملکردش در مقابل ناآرامی‌های اخیر، اتهامات همکاری با روسیه در اوکراین و احیای برجام، با فشار جهانی مواجه است، به نظر می‌رسد رویکرد ریاض کارساز است. محمد بن‌سلمان می خواهد ایران به اندازه ای ضعیف باشد که مجبور شود در مورد برنامه هسته ای و نفوذ منطقه ای خود امتیاز بدهد، اما یک تهران کاملا بی ثبات‌شده بیشتر از اینکه سودی داشته باشد به عربستان ضربه خواهد زد.

با این حال فارن پالیسی همچنان این پرسش را بدون پاسخ گذاشته که عربستان سعودی چگونه موفق خواهد شد با ایفای این نقش به اصطلاح پشت پرده و از طریق تلویزیون ایران اینترنشنال و بدون اینکه حساسیت‌های تهران را برانگیزاند، پروژه ایران ضعیف را دنبال کند. هشدارهای مقامات تهران اوایل مهر ماه مبنی بر پاسخ متوازن به تهدیدهای عربستان در صورتی که ریاض از این مسیر باز‌نگردد، می‌تواند نشانه‌ای از ادراک جمهوری اسلامی از نقش آشکار سعودی در جهت‌دهی به ناآرامی‌ها باشد.

--> اخبار مرتبط
ذهن‌خوانی بن‌سلمان درباره ایران 2