دوشنبه 5 آذر 1403

روایت خبرنگار فارس از حاشیه‌های نماز جمعه پایتخت، پس از 20 ماه / اندک اندک جمع مستان می‌رسند...

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
روایت خبرنگار فارس از حاشیه‌های نماز جمعه پایتخت، پس از 20 ماه / اندک اندک جمع مستان می‌رسند...

گروه سیاسی خبرگزاری فارس حامد حسین عسکری: صبح جمعه 30 مهر 1400، میدان انقلاب؛ 20 ماه از روزی که نماز جمعه پایتخت به خاطر ویروس تاجدار و منحوس تعطیل شد، می گذرد و حالا امروز در آخرین روز مهرماه سال 1400 دانشگاه تهران قرار است دوباره شاهد برپایی نماز جمعه باشد، اما با رعایت پروتکل‌های بهداشتی که حالا دیگر پای ثابت زندگی و کارمان شده است.

از همان میدان انقلاب به سمت دانشگاه تهران، حال و هوا متفاوت است و معلوم است که این جمعه، میدان انقلاب و خیابان انقلاب با جمعه‌های 20 ماه اخیر فرق می‌کند. در فاصله میدان انقلاب و چهارراه قدس تا درب اصلی دانشگاه تهران، جمعیت تکی و چند نفره در حال حرکت به سمت دانشگاه هستند. بچه‌های ناجا و هلال‌احمر و اورژانس هم در جاهای مختلف ایستاده‌اند تا چیزی برای رعایت حال نمازگزاران و تامین نظم آنها کم نگذارند.

درب اصلی دانشگاه مثل همیشه برای ورود شخصیت‌ها و مقامات و البته خبرنگارانی که باید به داخل جایگاه ویژه مصلی بروند، برزنت‌کشی شده است.

کمی آن طرف‌تر، از ساعت 10 صبح عده‌ای برای ورود تدریجی به دانشگاه جلوی درب مجاور درب اصلی، ایستاده‌اند و با صلوات‌ها و شعارهای مرگ بر آمریکا و انگلیس، حال و هوای مقابل دانشگاه تهران را «نماز جمعه‌ای» می‌کنند.

همزمان بچه‌های ستاد برگزاری نماز جمعه در حال آماده‌سازی ورودی دانشگاه هستند؛ گیت بازرسی و تجهیزاتش را کنترل می‌کنند، تجهیزات بهداشتی و ضدعفونی مثل ماسک، الکل و دستگاه تب‌سنجی را کنار هم قرار می‌دهند و همچنان مردم در مقابل درب، چشم‌انتظار هستند و پیرمردی محاسن سفید و عبا به دوش، با صلوات‌ها و شعارهایش حال و هوا را عوض می‌کند.

مرگ بر آمریکا؛ فریاد «تبری» اهالی نمازجمعه

خبرنگاران صدا و سیما و رسانه‌های دیگر هم گوشه و کنار دور هم ایستاده‌اند و خوش و بش می‌کنند و از کارشان به همدیگر می گویند.

ساعت 10:10 صبح؛ حالا درب باز می‌شود و جمعیت صلوات‌فرست و «مرگ بر آمریکا» گویان آرام آرام وارد می‌شوند تا پس از گذر از گیت بازرسی و کنترل تب و ماسک و...، وارد محوطه برگزاری نمازجمعه شوند.

صدای دمام و سنج هم از میدان مرکزی دانشگاه به گوش می‌رسد؛ درست مثل صدای دمام و سنجی که جوانان هیئت هنر، ظهر عاشورا و بعد از اقامه عزای سالار شهیدان و نماز ظهر و عصر، در همان میدان مرکزی دانشگاه می‌زنند تا تلفیق حماسه و عزای سیدالشهدا (ع) را نشان دهند.

خبرنگاران و دانشگاه تهران؛ پس از 20 ماه

از درب ورودی نمازگزاران فاصله می‌گیرم و به سمت سردر اصلی دانشگاه که محل ورود شخصیت‌ها و خبرنگاران است، می‌روم؛ البته از شخصیت‌ها فعلا خبری نیست، اما خبرنگاران به داخل هدایت می‌شوند تا هم کارت تردد ویژه اهالی رسانه را بگیرند و هم اگر می‌خواهند به جایگاه ویژه بروند، موبایل و وسایل شخصی‌شان را تحویل بدهند.

در فاصله میان سردر اصلی تا درب ورودی عموم نمازگزاران، 20 - 30 نفر از طلاب نوجوان و جوان مدرسه علمیه دارالسلام آماده می‌شوند، تا داخل بروند. همه یکدست عبای قهوه‌ای روشن بر دوش انداخته‌اند، گویا قرار است در مراسم امروز همخوانی داشته باشند.

در محل ارائه کارت ویژه خبرنگاران، اوضاع متفاوت است؛ اتاقک کوچکی در ورودی درب اصلی و ازدحام خبرنگاران برای دریافت کارت ویژه! یکی از خبرنگاران به یکی از مسئولان ستاد اجرایی یادآور می‌شود که می‌توان همین میز را در هوای آزاد گذاشت تا ازدحام و خطر شیوع بیماری پیش نیاید. با خوشرویی و تواضع می‌گوید «حرفت کاملا درست است». داخل می‌رود و صحبت می‌کند اما فعلا خبری نمی‌شود.

انتظار کمی طولانی می‌شود، گویا دیوار خبرنگاران مثل همیشه کوتاه‌تر است. همزمان، روحانی جوان و خوش‌مشربی از مسئولان ستاد اجرایی نماز جمعه که با خبرنگاران شوخی و خوش و بش می‌کند، دائم این طرف و آن طرف می‌رود و کمک می‌کند تا کار بچه‌ها سریع‌تر راه بیفتد. برای رفع خستگی بچه‌ها شوخی‌های سیاسی هم می‌کند و همه با هم می‌خندیم.

در میان مردم... 

از خیر ورود به جایگاه ویژه می‌گذرم و کارت ترددم را می‌گیرم و به درب مجاور دانشگاه که محل ورود عموم نمازگزاران است، برمی‌گردم.

اینجا اوضاع متفاوت است؛ تب‌سنجی، کنترل ماسک، دادن ماسک به آنهایی که همراه ندارند و رعایت فاصله در ورود به گیت. اینجاست که یاد صحبت آقا می‌افتم که می‌گفتند، مذهبی‌ها و مسجدی‌ها بیشتر از بقیه پروتکل‌های بهداشتی را رعایت می‌کنند.

همراه مردم از گیت رد می‌شوم و وارد محوطه دانشگاه می‌شوم. انگار چند نسل در کنار هم آمده‌اند تا نماز جمعه‌ای را که بعد از 20 ماه دوباره قرار است جان بگیرد، ببینند و خودشان نمازگزار باشند؛ از محاسن سفیدها و دهه چهلی‌ها و دهه پنجاهی گرفته تا دهه هشتادی‌های شوخ و شیطون.

همزمان نوای مداحی حاج محمود کریمی هم به گوش می‌رسد که حال و هوای میلاد ختم‌المرسلین و پیامبر مهربانی‌ها حضرت محمد مصطفی (ص) را زنده‌تر می‌کند.

در طول مسیر درب ورودی تا جلوی سوله مسقف نماز جمعه، باز هم دهه هشتادی‌ها و دهه هفتادی‌هایی که چند تا چند تا با هم صحبت و شوخی می‌کنند جلب توجه می‌کنند؛ یکی از آنها در حرف‌هایش، دیالوگ یک سریال تاریخی را خطاب به دوستش می‌گوید و توی سر و کله هم می‌زنند؛ جوان خوش سیمایی که انگار مربی اینهاست ریز ریز می‌خندد.

کمی آن طرف‌تر، دو سه تا نوجوان دهه هشتادی دیگر با هم مشغول بگو و بخند هستند؛ یکی از آنها صحبت عید‌الزهرا را می‌کند و می‌گوید آقای فلانی گفت نرو، من هم نرفتم! انگار مربی مسجد یا پایگاه بسیجشان را می‌گوید؛ همان‌هایی که آتش به اختیار، کار تمیز فرهنگی می‌کنند.

باز هم عطر یاد «حاج قاسم»

کمی جلوتر، در مقابل ورودی سوله یا همان محوطه اصلی و مسقف نماز جمعه، باز هم گیت‌کشی کرده‌اند، برای جلوگیری از ازدحام و زیر پا گذاشتن پروتکل‌های بهداشتی. حالا دیگر به ورودی مصلا رسیده‌ایم، جایی که انگار هنوز بوی «حاج قاسم» و عطر تشییع میلیونی‌اش را می‌دهد، عطر اشک‌های آقا در هنگام گفتن «اللهم انا لانعلم منه الا خیرا...».

همان دور و اطراف می‌چرخم و نگاهی به دور و بر می‌اندازم. زمین محل بازی کودکان در مجاورت سوله نمازجمعه هم کم کم رونق خودش را می‌گیرد، البته مدتی که می‌گذرد انگار نوجوانان گوی سبقت را از کودکان می‌گیرند.

حالا رفته رفته جمعیت هم بیشتر می‌شود و انگار شهرام ناظری در گوشم می‌خواند: اندک اندک جمع مستان می‌رسند، اندک اندک می‌پرستان می‌رسند، دلنوازان ناز نازان در رهند، گلعذاران از گلستان می‌رسند...

زیارت آل‌یاسین حاج‌مهدی سماواتی هم شروع می‌شود، اما نه با حضور خودش، که با صدایش؛ ساعت 10:50 دقیقه است که فضای دانشگاه تهران امام‌زمانی‌تر می‌شود؛ السلام علیک یا تالی کتاب‌الله و ترجمانه...

همزمان که جمعیت از 4 طرف دانشگاه کم کم به داخل می‌آیند و تعدادشان بیشتر می‌شود، بازار صلوات هم داغ‌تر می‌شود.

کمی آنطرف‌تر و در نزدیکی ورودی سوله اصلی نمازجمعه، یکی از تکنسین‌های اورژانس پیرمرد محاسن سفیدی را که گویا قلبش اذیتش می‌کند معاینه می‌کند. از پیرمرد شرح حال می‌گیرد و معاینه‌اش می‌کند. به پیرمرد می‌گوید می‌خواهید آمبولانس خبر کنم؟ پیرمرد می‌گوید: «چیزیم نیست که آمبولانس بیاید! خوب خوبم».

در همین حال و هوا، یک دهه هشتادی شوخ و شنگ دیگر هم توجهم را جلب می‌کند؛ همراه پدربزرگش که کلاه نمدی بر سر دارد، وارد می‌شود و اینقدر عجله دارد که زودتر از پدربزرگ داخل محوطه مسقف نماز جمعه می‌دود.

طنین قرآن در میان اهالی ایمان

حالا دیگر به ظهر نزدیک شده‌ایم که مجری شروع می‌کند؛ همان مجری جوان خوش‌صدای نمازجمعه و فطر. می‌گوید «زیر لوای آل علی صف کشیده‌ایم، چشم‌انتظار مهدی آل محمدیم» که حالا جمعیت یکصدا صلوات می‌فرستند.

مجری به برگزاری نمازجمعه پایتخت پس از 20 ماه اشاره می‌کند و از شهدا یاد می‌کند و باز هم یاد «حاج قاسم»؛ انگار یاد حاج‌قاسم در دل و جان این مردم ریشه دارد.

مجری دوباره بر رعایت فاصله اجتماعی و پروتکل‌های بهداشتی تأکید می‌کند و بعد، از قاری قرآن دعوت می‌کند که بیاید و آیات خدا را بخواند تا مراسم رسما شروع شود؛ لحظاتی بعد نوای تلاوت مهدی غلام‌نژاد در محوطه دانشگاه تهران می‌پیچد؛ «الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احدا الا الله...»

کامی که خوب شیرین می شود

قرآن تمام می‌شود و صدای سرودی که همزمان با تلاوت قرآن قطع شده بود، دوباره پخش می‌شود و بعد نوبت به بیان مسائل شرعی توسط روحانی خوش بیان و سن و سال گذشته‌ای می‌رسد که پشت تریبون می‌رود.

کمی جابه‌جا می‌شوم تا بالاترها را هم ببینم. پیاده‌روی کناری سالن نمازجمعه را بالاتر می‌روم، اینجا انگار بساط چای و شیرینی هم برپاست، اما با دستکش و با تلاش برای رعایت بهداشت. انگار شیرینی برپایی نمازجمعه است؛ چایش را امتحان می‌کنم، شیرین است و گورا، یک چیزی شبیه چای پیاده‌روی اربعین.

نوای وحدت در نماز جمعه هفته وحدت

سخنران پیش از خطبه‌ها، شیخ یوسف حنینه رئیس اتحادیه علمای لبنان است که این روزها به مناسبت برگزاری کنفرانس وحدت اسلامی در تهران است.

شیخ شروع می‌کند و مردم هم با چند شعار به استقبالش می‌روند و هم فضای نمازجمعه را گرمتر می‌کنند.

شیخ سنی مذهب لبنانی، می‌گوید حامل سلام مردم لبنان و جوانان گروه‌های مقاومت خطاب به مردم ایران است و از امام راحل یاد می‌کند به خاطر نامگذاری هفته وحدت و می‌گوید که جمعیت علمای لبنان، امروز زیر پرچم رهبر انقلاب امام خامنه‌ای هستند.

شیخ، وحدت را قوی‌ترین سلاح امروز مسلمانان می‌خواند و سخنانش را به پایان می‌برد.

همزمان دسته‌ای از دهه هفتادی‌ها از راه می رسند؛ چهره‌شان هم همین سن و سال را نشان می‌دهد.

ساعت از 11:30 گذشته و گیت ورودی نمازجمعه و محل کنترل موبایل نمازگزاران هم کم کم شلوغ‌تر می‌شود. فرش‌های محوطه بیرونی و باز مصلی هم مملو از جمعیت شده و حالا بازار مصاحبه‌های تصویری صدا و سیما و خبرگزاری‌ها گرمتر شده است؛ سوژه‌ای که انگار پس از 20 ماه حالا داغ شده، حالا انگار یکی دو ساعتی می‌شود که خیابان انقلاب در محدوده نمازجمعه بسته شده و تبدیل به پیاده‌راه شده است.

در همه ورودی‌های دانشگاه با اینکه جمعیت خیلی بیشتر از یکی دو ساعت قبل است، اما عوامل ستاد از تب‌سنجی و کنترل ماسک و رعایت فاصله‌ها کوتاه نمی‌آیند؛ یعنی همان چیزی که در این 20 ماه ثابت شده است. انصافا هم کسی نیست که بدون ماسک باشد.

باز هم حاج قاسم...

بعد از سخنان سخنرانی پیش از خطبه، مجری کتاب معرفی می‌کند؛ «از چیزی نمی‌ترسیدم»! زندگینامه خودنوشت حاج‌قاسم.

نکته جالب‌تر از معرفی کتاب، تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب است که ظاهرا در 7 دی ماه 99 نوشته شده و مجری آن را می‌خواند.

آقا در این تقریظ برخلاف کتاب‌های دیگر گفته‌اند هنوز کتاب را نخوانده‌ام، اما خواندنش حتما مفید و مغتنم است.

کتاب در محوطه دانشگاه هم به نمازگزاران عرضه می‌شود، اما جالب است پول نمی‌گیرند و شماره کارت می‌دهند و می‌گویند بعدا پول کتاب را به این شماره واریز کنید. چقدر دلمان لک زده بود برای دیدن این صحنه‌ها!

دقایقی بعد همان طلاب جوان مدرسه دارالسلام که صبح مقابل درب ورودی عبا بر دوش ایستاده بودند، همخوانی‌شان را شروع می‌کنند؛ «آمن رسول بما انزل الیه من ربه و المومنون...»

ساعت 11:45 دقیقه است و حالا جمعیت آنقدر زیاد شده که صف مردم برای ورود به محوطه برگزاری نماز تا درب ورودی دانشگاه کشیده شده است؛ هر چند فرش‌های محوطه بیرونی سوله و در راهروها نیز حالا دیگر تقریبا پر شده است.

کمی بالاتر می‌روم. فکر می‌کردم جمعیت همین است، اما در زمین‌های محوطه بیرونی دانشگاه تا کنار مزار شهدای گمنام در میدان مرکزی دانشگاه تهران هم جمعیت زیاد است و به سختی می‌توان رد شد، هر چند همه سعی می‌کنند فاصله را رعایت کنند، البته گاهی اوقات برخی‌ها حواسشان نیست!

مدت‌ها بود دانشگاه تهران این جمیت را یکجا ندیده بود، حتی در نمازجمعه‌های قبل از شیوع کرونا؛ البته حساب نمازجمعه 27 دی ماه 98 در مصلای امام خمینی (ره) تهران فرق می‌کند؛ آنجا قضیه، قضیه خط و نشان‌کشی برای قاتلان حاج‌قاسم بود. خط و نشانی که همچنان ادامه دارد.

همچنان با شیرینی و چای کام نمازگزاران شیرین‌تر می‌شود، اما جالب است که همه پذیرایی می‌شوند و هیچ ازدحامی هم در کار نیست!

از 4 گوشه دانشگاه جمعیت می‌آید و چهره جوان‌ها بیشتر از قبل دیده می‌شود. انگار نه از خواب صبح جمعه گذشته‌اند، نه از فیض نماز جمعه.

بعضی‌ها به مزار 5 شهید گمنام در میدان مرکزی دانشگاه می‌روند و سلامی می‌دهند و فاتحه‌ای می‌خوانند.

وقتی مسجدی ها خوش درخشیدند

حالا درست ساعت 12 است که خطیب شروع می‌کند؛ حجت‌الاسلام محمدجواد حاج‌علی‌اکبری که جوانترین امام جمعه پایتخت است و البته مسؤولیت سکان‌داری شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه را هم بر عهده دارد.

خطیب به نمازگزاران خوشامد می‌گوید، یاد آنهایی را که با کرونا از دنیا رفتند گرامی می‌دارد و در ادامه از وحدت سخن می‌گوید و از راهبردهای پیامبر اسلام (ص) برای انسان‌سازی.

امام جمعه می‌گوید مذهبی‌ها و نمازجمعه‌ای‌ها در رعایت پروتکل‌های بهداشتی و خدمت به مردم در ایام کرونا خوش درخشیدند.

او می‌گوید گاهی تا 700 نمازجمعه در همین ایام کرونا برگزار شد و حتی یک تذکر بهداشتی از ستاد ملی کرونا نگرفتیم و البته گاهی نیز هماهنگ با پیک‌های کرونا و تدابیر ستاد ملی، تعداد نمازجمعه‌ها به 15 مورد در کشور کاهش یافت.

اذان می‌گویند...

همزمان با خطبه‌ها، انگار شلوغی زمین بازی بچه‌ها هم کمتر از صفوف نماز نیست؛ از گل کوچیک گرفته تا تنیس روی میز، بدمینتون و البته ورجه وورجه کردن‌ها و سر و صداهای کودکانه. همه جور سن و سالی هم در بین آنها دیده می‌شود.

خطبه‌های نماز تمام می‌شود و اذان می‌گویند و نماز شروع می‌شود.

در بین دو نماز از محمدرضا گرایی قهرمان شیرازی کشتی فرنگی جهان تقدیر می‌شود و دعای وحدت خوانده می‌شود، انگار قرار نیست «وحدت» در این روزگار مسلمان‌کشی و تفرقه‌افکنی شیاطین کمرنگ باشد و تتین همان پیام ماندگار نماز جمعه است.

نماز جمعه‌ای که امروز با حضور نمادهای چند نسل، دوباره در دانشگاه تهران جان گرفت.

انتهای پیام /

*س_ شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید _س* این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید نمازجمعه دانشگاه تهران حسین عسگری انقلاب این خبر توسط افراد زیر ویرایش شده است