پنج‌شنبه 8 آذر 1403

روایت محسن رضایی از پیشنهادات خطرناک هاشمی و روحانی درباره صلح با صدام

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع
روایت محسن رضایی از پیشنهادات خطرناک هاشمی و روحانی درباره صلح با صدام

محسن رضایی گفت: پیش‌بینی من این بود که با ورود بیش‌تر به خاک عراق، آمریکا مداخله می کند و برای مقابله با آن، باید خودمان را آماده می‌کردیم. باید به مسأله‌ای اعتراف کنم. در حقیقت تأثیر معنوی امام بر ما به قدری بود که همیشه نقطه‌های اوج گرفتن را با ایشان تنظیم می‌کردیم و نه با واقعیت.

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از فارس، مهم‌ترین نتیجه تجربه دفاع در برابر تجاوز عراق، شکل‌گیری شالوده تفکر سیاسی، نظامی و امنیتی در ساختار سیاسی و جامعه ایران است. چنان که هم اکنون بخشی از مجادلات گفتمانی یا کنش واکنش‌های سیاسی، اجتماعی و امنیتی و چشم‌انداز آینده در آیینه تجربیات گذشته با نظر به نتایج جنگ با عراق صورت‌بندی می‌شود.

خبرگزاری فارس در مطالبی از فرماندهان سپاه پاسداران، ارتش جمهوری اسلامی و برخی مقامات اجرایی هشت سال دفاع مقدس به بیان درس‌ها و دستاوردهای جنگ ایران و عراق خواهد پرداخت که این موارد در کتاب «نقبی بر درس‌ها و دستاوردهای جنگ» که به کوشش گروه مطالعات و جغرافیای نظامی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده است.

در بخش نخست این گزارش به بیان دیدگاه‌های محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در هشت سال دفاع مقدس درباره نحوه ورود سپاه به جنگ، نحوه مدیریت او در این بازه زمانی، چرایی پذیرش قطعنامه و پیشگویی امام درباره قطعنامه 598 می‌پردازیم:

خاطره محسن رضایی از انتخابش برای فرماندهی سپاه

محسن رضایی رشد نیروی انسانی را محصول جنگ می‌داند و می‌گوید: تصور ما از وقوع انقلاب، فقط از بین بردن رژیم سابق نبود، بلکه برای آینده انقلاب طرح داشتیم. به همین دلیل هم‌زمان که با گروه‌های منافقین، فرقان، چریک‌های فدایی خلق و توده مبارزه کردیم، پایه‌های نهاد اطلاعاتی قدرتمندی را نیز بنا می‌کردیم... الگوی کار این بود که در اقدامات اطاعاتی از محدوده اسلامی و انسانی خارج نشویم. بنابراین تأکید بر رعایت احکام شرعی در دستگیری‌ها و بازجویی‌ها می‌شد. تفکر ما در مقابل امنیت و دفاع مقدس انهدامی تأسیسی بود.

او می‌افزاید: به صورت کلی رویکرد من این بود که در مسائلی چون امنیت و دفاع مقدس علاوه بر مبارزه با نیروهای مهاجم یا تجاوزگر، نهادهایی تأسیس کنیم که در حقیقت مانع شکل‌گیری مجدد جنگ و ناامنی و مواردی از این دست شوند. در اوج درگیری با منافقین تصمیم گرفتم در جنگ کمک کنم. شنیدم که امام مایلند من فرماندهی را به عهده گیرم، ولی نگران اطلاعات هستند. خدمت امام از طریق احمد آقا عرض کردم که با بودن فرماندهی، اطلاعات را بیش‌تر تقویت می‌کنم.

تیپ در سپاه چگونه شکل گرفت؟

فرمانده سابق سپاه درباره شیوه مدیریتی‌اش ابراز می‌دارد: من به این نتیجه رسیده بودم همان طور که مردم می‌توانند انقلاب کنند، می‌توانند در قالب تیپ‌های انقلابی بجنگند. با توجه به سابقه‌ای که داشتم به این طرح رسیدم. پیش از اینکه فرمانده سپاه شوم، تفکر درست کردن تیپ وجود نداشت. هنگامی که در آذر ماه سال 1360 در مریوان به احمد متوسلیان گفتم با همت، تیپ درست کنید، به عنوان امری خیلی بزرگ به آن نگاه می‌کرد. من معتقد نبودم سپاه باید نظامی‌گری کلاسیک داشته باشد، بلکه باید مثل سازمان آزادی‌بخش یا سازمان های انقلابی مردمی باشد. بنابراین تجارب و برداشت و فهم سیاسی من در انقلاب به ورود من به اطلاعات کمک کرد و تجارب امنیتی من در ورود به دفاع مقدس نقش داشت. از اردیبهشت سال 1358 که من مسؤولیت‌های امنیتی را بر عهده گرفتم تا شهریور سال 1360که آن را تحویل دادم و فرمانده سپاه شدم، حوزه امنیت از نظر مدیریتی رشد زیادی کرده است.

افق دید محسن رضایی در هشت سال جنگ

او درباره افق دیدگاهش در عرصه جهاد ادامه می‌دهد: اصلاً معتقد نبودم با حل مسأله صدام می‌توان انقلاب را سامان داد. باور داشتم باید نیروهای آمریکایی را از خلیج فارس بیرون کنیم. به همین دلیل بود که جنگیدن در برابر صدام را جنگیدن در لبنان در مقابل اسرائیل از هم جدا نمی‌دانستیم. تحلیل من این بود که باید چهار تنگه جهان را بگیریم تا اسلام بتواند بر جهان مسلط شود. هدف در ذهن من غلبه اسلام بر کفر، شکست آمریکا، صدور انقلاب اسلامی و تبدیل اسلام به قدرتی جهانی بود. این مسائل سبب شد برای آزادسازی سرزمین خود ساختار را تغییر دهیم. تفکر تشکیل تیپ از اینجا شکل گرفت.

استراتژی جنگ جنگ تا رفع فتنه

رضایی خاطرنشان می‌کند: پیش‌بینی من این بود که با ورود بیش‌تر به خاک عراق، آمریکا مداخله می کند و برای مقابله با آن، باید خودمان را آماده می‌کردیم. باید به مسأله‌ای اعتراف کنم. در حقیقت تأثیر معنوی امام بر ما به قدری بود که همیشه نقطه‌های اوج گرفتن را با ایشان تنظیم می‌کردیم و نه با واقعیت. این بزرگ‌اندیشی را من از امام یاد گرفتم و به شدت به امام معتقد بودم. بعد از آزادی خرمشهر امام گفت: چرا می‌خواهید وارد خاک عراق شوید؛ این ابهام همیشه در ذهن ما وجود داشت که تا چه حد با نظر امام هماهنگ هستیم. هنگامی که ایشان گفت: جنگ جنگ تا رفع فتنه، ما خیز بلندی برای هدف‌گذاری انتخاب کردیم. به صورت کلی این پرش‌های بلند به شدت متکی به امام بود.

اولین واقعیت، مخالفت مسؤولان در حمایت بیش‌تر در جنگ بود 

او با تأکید بر اینکه امام هیچ وقت به طور مشخص دستوری نمی‌دادند، اظهار می‌دارد: ما اغلب از گفته‌های ایشان الهام می‌گرفتیم. برای نزدیک‌شدن به نظر امام، طرح می‌دادیم. از طرف دیگر نیازمند امکاناتی بودیم که باید برایمان فراهم می‌شد. البته مسؤولان کشور برخی این جملات را شعاری می‌دانستند، ولی شعارهای امام را واقعیت می‌دانستیم و برای اجرایی کردن آن‌ها، برنامه و طرح و ایده می‌دادیم. موضعی که بین امام و مسؤولان داشتیم، چالش‌برانگیز بود. از یک سو می‌خواستیم در چهارچوب اندیشه‌های امام تصمیم بگیریم و از سوی دیگر نیاز به امکانات ما را به واقعیتی دیگر مواجه می‌کرد و اولین واقعیت، مخالفت مسؤولان در حمایت و سرمایه‌گذاری بیش‌تر در جنگ بود.

استراتژی کشور مطابق با آرمان‌های امام شکل نمی‌گرفت

او می‌گوید: استراتژی کشور مطابق با آرمان‌های امام شکل نمی‌گرفت. این ما بودیم که برای تدوین استراتژی متناسب با آرمان‌های امام با کمبود امکانات مواجه بودیم.... بعد از رمضان و والفجر مقدماتی از نیمه سال 1362 مسیر تعیین کردیم که مواضع مسؤولان ما را متوقف نکند. از نظر من خیبر، بدر و فاو دروازه‌ای برای ورود به استراتژی متناسب با آرمان‌های امام بود. هدف این بود که فاو را بگیریم که در این مسأله مسؤولان با ما همراه بودند، ولی به دلیل موفقیت‌هایی که به دست می‌آوردیم، ادامه دادیم و مسؤولان ناچار بودند بپذیرند و پشت استراتژی امام حرکت کنند. مواردی را که می‌گویند ما به آقای هاشمی تحمیل کردیم، مواردی بود که در جهت خواسته‌های امام قرار داشت؛ البته اگر تحمیلی صورت گرفته باشد... ما همیشه به صراحت همه واقعیت ها را به امام می‌گفتیم و درباره آینده صحبت می‌کردیم و در سطح راهبردی به ایشان مشورت می‌دادیم.

وعده امام درباره قطعنامه چه زمانی محقق شد؟

فرمانده سابق سپاه با اشاره به روزهای پذیرش قطعنامه 598 خاطرنشان می‌کند: به محض اینکه امام قطعنامه 598 را پذیرفت، به من وقت ملاقات ندادند. هاشمی با من تماس گرفت که مصاحبه‌ای انجام هدهم و قطعنامه را تأیید کنم. من نیز در مصاحبه گفتم، اکنون که مسؤولان کشور به نتیجه رسیدند جنگ را پایان دهند، ما هم تابع امام هستیم. در ملاقات با امام، ایشان گفت نگران نباشید. بارها برای انجام کارها برنامه‌ریزی کردیم که عملی نشد. اما خداوند متعال ما را در جای دیگری موفق می‌کند. این مسأله در دهن من بود و در لشکر 27 حضرت رسول (ص) گفتم شاید در آینده آمریکا بخواهد از سیستان و بلوچستان وارد شود و ما او را سرکوب کنیم و پیروزی بزرگی به دست بیاوریم. من از گفته امام این گونه برداشت کردم. ولی زمانی که در سال 1388 با آقای هاشمی در سفر به عراق در کاخ‌های صدام از ارتش عراق سان دیدیم به یاد این گفته امام افتادم. البته شبی که آمریکا به عراق حمله کرد، گفتم: این همان وعده امام است. تمام حرف‌های امام در دوران جنگ تحقق پیدا کرد. قطعنامه، جنگ را به داخل عراق برد. در غیر این صورت درگیر منازعه طولانی مدتی می‌شدیم.

مقاومت موجب پیروزی ایران شد، نه دیپلماسی

او با بیان اینکه مقاومت ایران تا تثبیت قطعنامه 598 موجب عقب راندن صدام و حمله او به کویت شد، ادامه می‌دهد: نظر امام از درون مقاومت محقق شد و نه از درون دیپلماسی.... پیشنهادهای آقای هاشمی و روحانی، خیلی خطرناک بود. آنها از همان سال‌های 1362 تا 1367 مرتب درباره صلح با صدام صحبت می‌کردند. اگر پیش از قطعنامه 598 آتش‌بس را می‌پذیرفتیم، شرایط بدتری حاصل می‌شد و چه بسا ایران را نیز از دست می‌دادیم. پیش‌بینی ایشان مبنی بر اینکه با ورود ما به بغداد، آمریکایی‌ها آمادگی دارند در ایران مستقیم مداخله کنند، درست بود و اسناد جدید نیز این مسأله را نشان می‌دهد. ولی اگر دفاع را ادامه نمی‌دادیم، شکست سختی می‌خوردیم. با مقاومت در برابر عراق بود که در نهایت ما توانستیم جنگ را به خودشان برگردانیم. اختلافی که در عراق پیش آمد، نتیجه مقاومت ما بود... شعارهای امام درباره سقوط صدام نیز به تحقق پیوست. بعد از پذیرش قطعنامه صدام با دست خالی به عقب رانده شد و به کویت حمله کرد.

بر اساس مطالب گفته شده از نظر محسن رضایی تأسیس واحد اطلاعات در سپاه و تبدیل اقدامات ضربتی به دستگاه اطلاعاتی، نتایج برجسته‌ای را در تثبیت نظام و مقابله با اقدامات ضدامنیتی داشت. همچنین تبدیل سپاه از یک نهاد انتظامی و امنیتی به نهاد نظامی، یکی از مهم‌ترین تحولاتی است که حاصل تفکر و عملکرد محسن رضایی در دوران جنگ است. استفاده از الگوی انقلاب با مشارکت مردم برای حل مسایل امنیتی و از هر دو برای مردمی کردن جنگ، موجب شکل‌گیری روند آزادسازی مناطق اشغالی شد. توضیحات او درباره چگونگی فرماندهی سپاه در جنگ از طریق یادگیری متقابل و گسترش سازمان سپاه بر اساس یک گام عملیات، یک گام سازماندهی، امکان بازخوانی بخشی از تحولات نظامی و امنیتی را در کشور و جنگ روشن می‌کند.

درباره محسن رضایی بیش‌تر بدانید

سردار سرلشکر محسن رضایی در خردادماه سال 1358 با حمایت حضرت امام (ره) واحد اطلاعات و بررسی‌های سیاسی را در سپاه پاسداران بنیان نهاد و به عضویت شورای فرماندهی سپاه درآمد. او در شهریور ماه سال 1360 از سوی امام (ره) به فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان پنجمین فرمانده کل سپاه منصوب شد و در دوران پر افتخار هشت سال دفاع مقدس، فرماندهی سپاه را برعهده داشت.

در دوره تصدی بر فرماندهی کل سپاه، سازمان رزم سپاه را طرح‌ریزی و به فرمان امام (ره) سپاه را به سه نیروی زمین، دریایی و هوایی مجهز کرد. او توانست سپاه را در قالب پنج نیرو سازماندهی کند. در این دوره هچنین به تأسیس 2 دانشگاه امام حسین (ع) و بقیه‌الله (عج) اقدام کرد و به منظور بهره‌گیری از ظرفیت‌های یگان‌های مهندسی سپاه برای کمک به دولت در اجرای طرح‌های عظیم سازندگی کشور، خود شخصاً فرماندهی قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا (ص) را بر عهده گرفت.

او در سال 1376 با استعفا از فرماندهی سپاه پاسداران، از حضور در تمامی نیروهای نظامی نیز کناره‌گیری کرد و وارد سیاست شد. در شهریور همان سال و پس از قبول استعفا او توسط رهبر انقلاب، از سوی ایشان به عنوان دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شد. رضایی اخیراً به عنوان معاون اقتصادی رئیس جمهور در دولت سیزدهم مشغول به فعالیت است.

همچنین بخوانید