دوشنبه 5 آذر 1403

روزی که خمینی فریاد یک ملت شد؛ نگاهی بر قیام 15 خرداد

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
روزی که خمینی فریاد یک ملت شد؛ نگاهی بر قیام 15 خرداد

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو؛ تاریخ ایران در دو قرن اخیر سرشار است از فراز و نشیب‌های فراوان و وقایعی عجیب و پیچیده. این کشور در فاصله کمتر از 100 سال دو انقلاب یعنی انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی را را از سر گذرانده است؛ و یکی از عوامل موثر در انقلاب اسلامی سال 57، واقعه‌ای است که در 15 خرداد سال 42 رقم خورد. قیامی که اگرچه در همان سال سرکوب شد، اما سال 57 صدای تاثیر عمیق آن...

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو؛ تاریخ ایران در دو قرن اخیر سرشار است از فراز و نشیب‌های فراوان و وقایعی عجیب و پیچیده. این کشور در فاصله کمتر از 100 سال دو انقلاب یعنی انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی را را از سر گذرانده است؛ و یکی از عوامل موثر در انقلاب اسلامی سال 57، واقعه‌ای است که در 15 خرداد سال 42 رقم خورد. قیامی که اگرچه در همان سال سرکوب شد، اما سال 57 صدای تاثیر عمیق آن بر جامعه ایرانی درآمد!

یورش به فیضیه، آغاز ماجرا

در ادامه مخالفت علما با لوایح انقلاب سفید، نوروز 1342 عزای عمومی اعلام شد. امام خمینی (ره) در پیام نوروزی خود نوشتند: «چنانچه اطلاع دارید دستگاه حاکمه می‌خواهد با تمام کوشش به هدم احکام ضروریه اسلام قیام؛ و به دنبال آن مطالبی است که اسلام را به خطر می اندازد؛ لذا اینجانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر عجل الله تعالی فرجه جلوس می‌کنم و به مردم اعلام خطر می‌نمایم.»

رژیم پهلوی در واکنش به این امر، گروهی از نظامیان خود را با لباس مبدل روستایی به عنوان طرفداران لوایح شش گانه، به قم اعزام کرد تا مجالس عزاداری و اجتماع مردم را برهم بزنند. این گروه پس از ناکامی در مجلس امام خمینی و سیدکاظم شریعتمداری، عصر دوم فروردین، مجلس سیدمحمدرضا گلپایگانی در فیضیه را به آشوب کشیدند و با چوب و چماق به طلاب حمله‌ور شدند. این حادثه دردناک با واکنش‌هایی از سوی علما و مردم مواجه شد.

واکنش امام، آغاز ماجرا

در چهلم حادثه فیضیه، امام خمینی (ره) مجلس ختم برگزار کردند و فردای آن، یعنی در 13 خرداد سخنرانی اعتراض آمیزی علیه رژیم پهلوی اعلام نموده و این رژیم را به حکومت بنی‌امیه تشبیه کردند. این سخنرانی که در فضای خفقان آن روز ایراد شد حاکی از شجاعت و تیزبینی امام خمینی (ره) بود. همچنان که علی‌محمد حاضری، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس، در کتاب انقلاب و اندیشه خود می‌نویسد: «این منادی اسلام در نخستین نگاه دو ویژگی برجسته داشت. نخست شجاعت و شهامت بی‌همتای وی بود که در حمله به کانون قدرت و شخص شاه، آن را می‌بینیم. بویژه که پس از کودتای 28 مرداد سال 32 و فضای وحشت و اختناقی که به وجود آمده بود، کمتر کسی چنین شهامتی را داشت که به میدان مبارزه با شاه وارد شود. بدین ترتیب شجاعانه‌ترین جلوه استبداد ستیزی در هیئت یک مرجع دینی نمایان شده بود. ویژگی دوم او این گونه بود که به استعمار ستیزی و رویارویی با سلطه بیگانه پرداخت و این بخش از مبارزه او در قالب حمله به کاپیتولاسیون و مصونیت آمریکایی‌ها و انتقاد شدید علیه نفوذ صهیونیزم و اسرائیلی‌ها ادامه یافت».

در پی این سخنرانی امام (ره)، مامورین حکومت پهلوی در تاریکی شب 15 خرداد به منزل وی یورش برده و امام (ره) را دستگیر کردند. این عمل حکومت به قیام 15 خرداد منجر شد. قیامی که بعد‌ها امام (ره) آن را نقطه عطفی در تاریخ و خمیرمایه نهضت اسلامی خواند.

خمینی، فریاد اعتراض مردم

به گمان دستگاه پهلوی، دستگیری امام در تاریکی شب، پایان ماجرا بود غافل از آنکه این عمل، منجر به خروش و قیامی بر علیه دستگاه حاکمه شد. قیامی که اگرچه در آن موقف با سرکوبی که هیچ‌گاه آمار کشته‌های آن مشخص نشد، همراه بود، اما نتیجه آن در سال 57 نمایان شد. در این قیام، مردم علیه رژیم پهلوی و برای آزادی امام (ره) شعار می‌دادند. به گفته حسن اردستانی جعفری، مردم در آن روز فریاد می‌زدند: «خمینی، خمینی خدانگهدار تو، بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو.».

این اشتباه حکومت پهلوی به گفته جان فوران استاد جامعه شناسی دانشگاه کالیفرنیا «منجر به تظاهراتی شد که تهران، قم، مشهد، تبریز، شیراز، اصفهان و کاشان را فرا گرفت» و تاثیرات و پیامد‌های عمیقی در معادلات سیاسی ایران برجای گذاشت. از جمله این پیامدها، افزایش شکاف میان مردم و حکومت بود. شکافی که به تعبیر اسملسر، یکی از «عوامل ساختاری» انقلاب اسلامی بود.

این قیام که به تعبیر حسین فردوست، قائم‌مقام ساواک طی سال‌های 1340 تا 1352، امری سازمان نیافته و غیرقابل پیش‌بینی بود، تا یک روز پیش از آن نیز ساواک و شهربانی از آن بی‌اطلاع ماند. از این رو ساواک و نیرو‌های نظامی سخت غافلگیر شدند و شاه نیز به وحشت افتاد؛ بنابراین دستور آتش و کشتار خونین تنها راهی بود که شاه در مواجهه با این وضع پیش روی خود می‌دید. راهی که به برساخته شدن امام خمینی (ره) به عنوان یکی از مهم‌ترین مخالفان حکومت پهلوی منجر شد.

موضع‌گیری 42، تکمیل پازل انقلاب

در دهه پنجاه، بر اثر اصلاحات ارضی، تغییرات سیاسی و نتایج اجتماعی آن، ساختار اجتماعی ایران به کلی دگرگون شد. بر اثر این تحولات و همچنین درآمد حاصل از فروش نفت، شکاف طبقاتی در ساختار اجتماعی جدید به شدت افزایش پیدا کرده بود و بر نارضایتی‌های انباشت‌شده پیشین نیز افزوده شد. این تحولات نهایتا می‌بایست به یک انقلاب منجر می‌شد، اما به دلیل اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک بین مخالفان پهلوی، این امر بدون اجماع بر یک شخص کاریزماتیک امکان نداشت.

امام خمینی که سال 42 فریاد ملت شده بود و با دستگیری و بعد‌ها با تبعید وی، به یکی از برجسته‌ترین چهره‌های مخالف پهلوی بدل شد، تنها کسی بود که پتانسیل رهبری انقلاب را داشت. خصوصا که ایشان در جایگاه مرجع تقلید شیعیان نیز قرار داشتند. این پتانسیل شخصی، دینی و اجتماعی ایشان سبب اجماع تمام مخالفین حکومت پهلوی بر وی شد. به واقع می‌توان گفت موضع‌گیری ایشان در سال 42 یعنی ایستادن مقابل حکومت پهلوی بود که موجب شد ایشان به مهم‌ترین مخالف پهلوی و به عنوان رهبری انقلاب مورد مقبولیت همگان معرفی شود. ایستادنی که موجب کامل شدن آخرین پازل لازم برای انقلاب یعنی وجود رهبری کاریزماتیک در بین جامعه ایرانی شد.