سطح روابط تهران و پکن به بالاترین حد رسیده است / دستاورد سفر «رئیسی» به چین چه بود؟
به گزارش خبرگزاری دانشجو؛ پایگاه خبری "گلوبال تایمز" در گزارشی با اشاره به سفر رئیس جمهور کشورمان به کشور چین، به طور خاص به این نکته اشاره میکند که این رویداد چه در قالب روابط دو قدرتِ نوظهور جهانی، چه از منظر تقویت جبهه قدرتها و کشورهای مستقل در جهان و البته، تحکیم جریانِ مقابله با قلدورمابیها و هژمون طلبی جهان غرب، از اهمیت ویژهای برخوردار است و درست به همین دلیل هم است که با هجمههای گستردهای از سوی جریانهای سیاسی و رسانهای غربی رو به رو شده است.
پایگاه خبری گلوبال تایمز در گزارش خود مینویسد: «"ابراهیم رئیسی" رئیس جمهور ایران به تازگی به دعوت "شی جین پینگ" رئیس جمهوری چین از پکن بازدید کرد. دیداری که در فاصله میان روزهای 14 تا 16 فوریه انجام شده است. این سفر، تحولی مهم برای هر دو کشور به حساب میآید. ایران و چین در جریان این سفر قراردادهای همکاری مختلفی را به امضا رساندند و انتظار میرود که سفر رئیس جمهور ایران به چین، دامنه همکاریها و روابط دو کشور به ویژه در قالب توافق مشارکت راهبردی 25 ساله میان تهران و پکن را گسترش بخشد.
شی جین پینگ رئیس جمهور چین در جریان دیدار خود با ابراهیم رئیسی در نشست سازمان همکاریهای شانگهای در سمرقند (که سال گذشته میلادی برگزار شد)، به صراحت اعلام کرد که چین روابط خود با ایران را راهبردی و در چهارچوب چشم اندازهای بلند مدت میبیند و ارزیابی میکند. دولت ایران نیز اعلام کرد که رایزنیهای آن با مقامهای ارشد چینی از منظر اقتصادی، سیاسی و راهبردی از اهمیت فراوانی برخوردار است. واژه "راهبردی" یکی از واژههای پراستفاده جهت توصیف روابط ایران و چین است و در نوع خود ماهیت و عمق روابط دو کشور را نشان میدهد.
چین و ایران به عنوان دو تمدن باستانی در قاره آسیا، در شرایط کنونی قدرتهای صنعتی و قطبهای مهم تولید انرژی در جهان هستند. دو کشور تا حد زیادی از وجود اقتصادهایی سود میبرند که نسبت به یکدیگر ماهیت مکمل دارند و هر دو طرف نیز تشنگی زیادی برای رشد و توسعه اقتصادی دارند. نیازهای توسعهای دو طرف نیز با یکدیگر سازگار است و میتواند برای آنها کمک کننده باشد. برای سال ها، چین بزرگترین شریک تجاری ایران بوده است، در عین حال، ایران نیز یکی از بازارهای مهم جهت اجرای قرادادهای مرتبط با پروژههای زیرساختی چین و البته صادرات تجهیزات و فناوری به این کشور است.
در کنار همه این ها، ایران یک کشور مهم در فرآیند ابتکار "یک کمربند - یک راه" چین است و به طور خاص ایران نیز چین را یکی از اصلیترین اهداف خود در تعریف سیاستش مبنی بر "نگاه به شرق" ارزیابی میکند. با در نظر گرفتنِ آنچه گفته شد، ظرفیتها جهت توسعه روابط ایران و چین، بسیار فراوان و البته متنوع هستند.
توسعه روابط ایران و چین از محرکهای درونزای قابل توجهی نیز سود میبرد. برخی میگویند که سفر رئیس جمهور رئیسی به چین یک سفر عادی و طبیعی است. با این حال، با توجه به اینکه ایران همچنان با تحریمهای گسترده و یکجانبه آمریکا رو به رو است و چین نیز هدفِ اصلی رویههای تهاجمی و سرکوبگرانه آمریکا در عرصه بین المللی است، تهران و پکن زمینههای زیادی را جهت همکاری، پیش روی خود میبینند.
جریانهای سیاسی و رسانهی غربی بعضا نگاهی کوته بینانه به روابط ایران و چین دارند و فکر میکنند، چون آنها مخالف با این توسعه روابط هستند، تهران و پکن نیز باید به آنها گوش فرا دهند و در این زمینه اقداماتی را انجام دهند. این در حالی است که ایران و چین نیازی ندارند که مطابق با آنچه مطلوب غرب است دست به کنشگری بزنند و سطح مراودات خود را کاهش دهند (صرفا به این دلیل که برخی کشورهای غربی با این قضیه مخالف هستند).
در واقع، بسیاری از دستاوردها و موفقیتهای همکاری میان ایران و چین در سالهای اخیر در چهارچوبِ غلبه دو کشور بر مداخلات و خرابکاریهای مخصوصا طرف آمریکایی در منظومه روابط دو طرف حاصل شده است. با این همه، ورای نگاههای تنگ نظرانه و محدود کشورهای غربی و البته آمریکا، ظرفیتهای فراوانی جهت شکلگیری روابط برد - برد میان دولتها و ملتهای مختلف جهان وجود دارد. موضوعی که به طور خاص در قالب روابط ایران و چین نیز انعکاسهای خاص خود را دارد.
در این چهارچوب، تعمیق روابط چین با ایران در آینده ابعاد جدی تری به ویژه در حوزه تقابل با هژمونی غربی و همچنین اقدامات قلدورمابانه جهان غرب پیدا خواهد کرد. هم چین و هم ایران سیاست خارجی مستقلی دارند و قویا از اصول مرتبط با عدم مداخله در امور دیگران و حراست از منافع مشترکِ کشورهای دو حال توسعه حمایت میکنند. این رویکرد به چند قطبی شدن و توسعه چندجانبه جهان کمک میکند و در عین حال با روندهای کلی و جاری در دوران کنونی نیز تطابق دارد.
از این رو، هر دولتی که با این روند مخالفت کند نیز تا حد زیادی درمقام کنشگری خودخواه جلوه گر خواهد شد.
جهانِ کنونی تغییرات شگرف و گستردهای را شاهد است که نمونه آنها در طول تاریخ دیده نشده است. تحت اقدامات و رویههای دولت آمریکا، ساختار بین المللی و نظام کشورها چندتکه و متفرق شده است که همین مساله نیز به ظهور بلوکهای جدید قدرت و اوج گیری قدرتهای نوظهور ختم شده است. این معادله در کلیت خود شرایط سختی را برای قدرتهای غربی هم ایجاد کرده است. نظم بین المللِ آمریکایی کنونی جهان مبتنی بر قلدورمابی و استعمار کشورهای در حال توسعه و کشورهای نوظهور است.
اکنون واشینگتن فکر میکند که کشورهای در حال توسعه در حال رشد و پیشرفت جدی هستند و این مساله برای آمریکا و بلوک قدرت و نظم بین المللی مورد حمایت آن یک خطر است. از این رو، سعی در ایجاد سازوکارها و قواعد جدید بین المللی دارد تا هم از منافع خود حراست کند و هم جبهه رقبایش را تا جای ممکن تضعیف نماید. رویکردی که البته بایستی با ایجاد یک جبهه مشترک در برابر این قبیل رویههای آمریکا، مواجه شود.
در جریان جنگ سرد، بسیاری از کشورهای در حال توسعه از شرکت در تقابلات دو بلوک اصلی قدرت خودداری میکردند و همین موضوع سبب شد تا آنها به یک بلوک قدرت با نام "جنبش عدم تعهد" شکل دهند. جنبشی که سیاستی مستقل، خودمختار و غیروابسته به دو اردوگاه اصلی قدرت یعنی آمریکا و شوروی را دنبال میکرد. در شرایط کنونی، دو سوم از اعضای سازمان ملل متحد از جمله اعضای جنبش نَم /NAM (جنبش عدم تعهد) هستند و 55 درصد از جمعیت جهان نیز در حوزه کشورهای جنبش عدم تعهد زندگی میکنند.
البته که این مساله و روند به نحوی عامدانه از سوی آمریکا و افکار عمومی جهانِ غرب مورد بیاعتنایی قرار میگیرد. چین یکی از شرکا و متحدان اصلی جنبش عدم تعهد است و همکاریهای گستردهای را با کشورهای مذکور در پیش گرفته و به نوعی سرنوشتی مشترک را به واسطه توسعه روابط با این دسته از کنشگران برای خود متصور است. موضوعی که در نهایت میتواند به اصلاح الگوهای حکمرانی در جهان و نظام بین الملل نیز ختم شود.
در پی سفر رئیس جمهور ایران به چین، بسیاری از جریانهای سیاسی و رسانهای غربی حملات تبلیغاتی گستردهای را علیه این سفر به راه انداختند و سعی در ارائه تصویر مطلوب خود از این سفر داشتند. رویکردی که البته چندان هم عجیب نیست و غربیها همواره سعی در تحریف واقعیتها در قالب مسائلی نظیر روابط ایران و چین داشته اند.
در واقع، آنها دوست دارند جهان را هم خود و هم دیگران، آنگونهای ببینند که مطلوب جهان غرب است. با این حال، باید گفت که این رویکرد، ماهیت و فلسفه روابط ایران و چین را دست کم میگیرد. در این رابطه یک ضربالمثل نیز وجود دارد که میگوید "چگونه یک گنجشک میتواند اراده و نیت یک قو را بفهمد و درک کند؟ " از این نظر، چین نه تنها از سفر رئیس جمهور ایران به خاک خود استقبال کرده است بلکه خواستار رسیدن سطح روابط ایران و چین به بالاترین حد ممکنِ خود است.»