سعودیها به کجا میروند؟!
اگر دولت سعودی و دولتهای مشابه درصدد دستیابی به امنیت پایدار هستند، این امنیت از طریق برادری میان آنها و ملتهای مسلمان و جریانات مقاومت بهدست میآید نه از طریق اتصال و ارتباط با دشمنان اسلام.
به گزارش مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: با کنار هم قرار دادن پارهای خبرها، درمییابیم که مثلث آمریکا، رژیم اسرائیل و دولت سعودی دستاندرکار فعالسازی دوباره ماشین عادیسازی عربی - اسرائیلی است و به نظر میآید مقدمات آن
تا حد زیادی طی شده است. حرفهای ضد و نقیض مقامات سعودی هم ضمن آنکه نگرانی آنان را از واکنش مسلمانان نشان میدهد، این احتمال را قوت میبخشد که برای ورود به این چرخه متقاعد شدهاند. این در حالی است که هیچکدام از آنچه که از سوی عربستان بهعنوان شرط یا پیششرط عادیسازی با رژیم جنایتکار مطرح شده بود، تحقق پیدا نکرده است. ظاهراً از سوی سعودی سه شرط مطرح شده بود؛ یکی روابط راهبردی نظامی میان عربستان و آمریکا، دیگری موافقت و همراهی آمریکا و رژیم صهیونیستی با هستهای شدن عربستان و سوم پذیرش طرح دو دولتی از سوی رژیم اسرائیل درخصوص این موضوع نکتههایی وجود دارد:
1- عادیسازی با رژیم جنایتکار و غاصب اسرائیل از سوی کشورهای عربی یا غیربومی مسلمان قطعاً خیانتی بزرگ به جهان اسلام است؛ چرا که موقعیت آنان را در برابر دشمنانشان به خطر میاندازد. از اینرو باید گفت عادیسازی با دشمن اسلام یک امر قابل تجزیه نیست بهگونهای که هر جزء جهان اسلام بگوید براساس نگرشها و مصالح خود در این خصوص تصمیم میگیرد. هرکس با دشمن ارتباط میگیرد و بهخصوص با او عادیسازی میکند به همه مسلمانان ضربه زده است و از اینروی باید در انتظار واکنش شدید مسلمانان در هر نقطهای باشد. دولت سعودی اگر با رژیم غاصب عادیسازی کرد، روابط عادی خود با مسلمانان را به خطر انداخته است و نباید گمان کند دست زدن به چنین اقدامی کمهزینه خواهد بود. به دلیل جایگاه خاص دو شهر ویژه مکه و مدینه و وجود کعبه، عربستان وضع متفاوتی از کشورهایی مثل بحرین، امارات و مراکش دارد و عقوبتی که در انتظار آن است با بقیه متفاوت میباشد.
2- فلسطین قابل تقسیم و تجزیه هم نیست. فلسطین یک سرزمین است با حدود 28 هزار کیلومتر مربع مساحت و قابل تفکیک به دو بخش یهودی و فلسطینی نیست. از اینرو جهان اسلام زیربار طرح دو دولتی و سپردن سرزمینهای 1948 به رژیم صهیونیستی نمیرود. تجربه هم نشان داده که هر تنزلی، تنزلهای پیدرپی را به دنبال میآورد، کما اینکه هر تنزلکنندهای به تنزلهای بیشتر
تن میدهد. در این حوزه ما شاهدیم که وقتی اولین تنزل توسط مصر روی داد، تنزل اردن را در پی داشت و تنزل اردن شروع روابط پنهان دولتهای عربی به ظاهر مخالف کمپ دیوید و وادی عربه با رژیم اسرائیل را سبب شد و روابط پنهانی دهه 1360 به بعد به خیانت جمعی اسلو و مادرید به آرمان فلسطین و دوشقه شدن این سرزمین انجامید و خیانت دهه 1370 اسلو به سرکوب بیشتر فلسطینیان تبدیل شد و در نهایت این قطار خیانت به طرح ابراهیم رسید و چند دولت عربی رسماً پای ورقه خیانت کامل به فلسطین و در واقع خیانت به جهان اسلام را امضا کردند. اما با همه این بحثها، عادیسازی احتمالی دولت عربستان سعودی با رژیم صهیونیستی یک «خیانت ویژه» به حساب میآید؛ چرا که این خیانت دیوارهای دفاعی جهان اسلام را دچار آسیب میکند و از این رو آمریکا و رژیم اسرائیل فشار متمرکزی را متوجه عربستان کردهاند.
3- روابط میان کشورهایی نظیر عربستان و امارات با اسرائیل از اول پیدایی این رژیم پلید وجود داشته است. کمااینکه پیش از تشکیل عربستان سعودی در سال 1931 و پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی در سال 1948، بنیانگذار دولت سعودی - ملک عبدالعزیز - با آژانس یهود ارتباط داشته و بعد از صدور اعلامیه خیانتبار بالفور، تأسیس دولتی یهودی در فلسطین را حق یهودیان اعلام میکند. از آن زمان این ارتباط وجود داشته و هر زمان مبارزه فلسطینیها علیه رژیم غاصب به نتیجه نزدیک میشده، پادشاهی سعودی وارد شده و با وعدههای دروغین، فلسطینیها را آرام کرده و برای ادامه حیات اسرائیل زمان گرفته است.
در زمان سقوط دولت عبدربه منصورهادی و تسخیر پایتخت یمن توسط کمیتههای مردمی، علیرغم آنکه دستاندرکاران سفارت عربستان و امارات در یمن، اسناد سری و محرمانه داخل ساختمانهای دیپلماتیک این دو کشور را از بین بردند، سندی از سفارت امارات به دست نیروهای کمیتههای مردمی افتاد که در آن یک معاون وزیر اسرائیلی به علی عبدالله صالح رئیسجمهور وقت یمن میگوید من از سال 1980/ 1360 در ابوظبی - پایتخت امارات - مستقر بودهام. این تاریخ نزدیک به زمان کنفرانس سازش کمپ دیوید است و نشان میدهد در آن سال به غیر از مصر جمعی از دولتهای عربی به سمت روابط با رژیم غاصب رفته و در عین حال ژست مخالفت با برقراری رابطه گرفته بودهاند. این به آن معناست که عادیسازی خود به خود موضوع جدیدی نیست، آنچه جدید است رسمیت دادن به این رابطه کهنه است که بهشدت مورد نیاز رژیم غاصب به دلیل شرایط شکنندهای که با آن مواجه است، میباشد. یعنی اگر برقراری رابطه دولتهایی نظیر امارات با رژیم غاصب در دهه 1360 سبب گسترش نفوذ صهیونیستها گردید، عادیسازی امروز این رابطه، اقدامی برنامهریزی شده است که با هدف احیاء رژیم فرسوده و رو به اضمحلال صورت میگیرد. این اقدام در واقع سرمایه ارزشمند جهان اسلام که از رهگذر مقاومت در برابر دشمنان به دست آمده را در معرض آسیب قرار میدهد. بنابراین این عادیسازی یک اقدام دیپلماتیک تحت اختیار این دولت و آن دولت نیست، دشمنی با مسلمانان و هجوم به سرمایهای است که مسلمانان با بذلجان و علیرغم وجود دولتهای خیانتکار در برخی از کشورهای عربی به دست آوردهاند.
4- عادیسازی با رژیم صهیونیستی حتماً با واکنش شدید مواجه میشود همین دو روز پیش یک منبع غربی از یک نظرسنجی خبر داد که مخاطب آن شهروندان سعودی بودند. براساس دادههای این نظرسنجی 86 درصد مردم عربستان با هرگونه همکاری میان دولتهای عربی و رژیم اسرائیل مخالفت کرده بودند. جالب این است در سال 1399 که میان ابوظبی و تلآویو عادیسازی صورت گرفت، مخالفت شهروندان سعودی 77 درصد بود. حالا 77 درصد مخالف عربستانی به 86 درصد رسیده است. این یعنی روند مخالفت با عادیسازی در فاصله زمان آغاز این حرکت تا امروز رو به شدت بوده است. کمااینکه صحنههای مخالفت شدید تماشاچیان بازیهای جام جهانی فوتبال قطر با خبرنگاران عبری هم عمومیت و استثنا ناپذیری مخالفت مسلمانان با رژیم غاصب را نشان میدهد. تأثیر این مخالفت روی دولت سعودی چیست؟ ممکن است تصور شود دولتهای امارات، عربستان و... که مردمسالار نیستند و متکی به آراء نمیباشند، آسیبی از این مخالفتها نمیبینند و این آسیبها در جایی است که پای صندوق رأی در میان باشد. ولی واقعاً اینطور نیست.
اتقافاً اگر دامنه مخالفت به کم و زیاد شدن رأی در پای صندوق محدود باشد، تحمل آن برای یک دولت چندان دشوار نیست. واکنش مردمی میتواند هر روز حادثهای را در ریاض، ابوظبی و... پدید آورد. علاوهبر آن وجود سازمانهای انقلابی در سطح منطقه و امکان سریع شکلگیری گروههای مقاومت مردمی نظیر گروه جوان «عرین الاسود» در کرانه باختری، میتواند یک دردسر دامنهدار را برای دولتهایی که به اسلام و مسلمین خیانت کردهاند، به وجود آورد. به این هم باید اضافه کرد که در کشورهای منطقه مثلاً در عراق، گروههای شناختهای هستند که میتوانند گروههای مقاومت را در کشور دیگری میزبانی و پشتیبانی نمایند و پدیدآورنده وضعیتی باشند. کما اینکه امروز حملات سایبری که منشأ و مبدأ آن در اکثر مواقع قابل شناسایی نیست، یک تهدید اساسی برای عادیسازی عربی - اسرائیلی به حساب میآید. بنابراین اگر دولت سعودی و دولتهای مشابه درصدد دستیابی به امنیت پایدار هستند، این امنیت از طریق برادری میان آنها و ملتهای مسلمان و جریانات مقاومت بهدست میآید نه از طریق اتصال و ارتباط با دشمنان اسلام و مسلمین که ناتوانی و رو به زوال بودن آنان به اثبات رسیده است و به قول رهبر معظم انقلاب در دیدار دیروز کارگزاران نظام با ایشان «دولتهایی که قمار عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی را سرمشق کار خود قرار دهند، ضرر خواهند کرد. آنها در حال شرطبندی روی اسب بازنده هستند».