جمعه 28 اردیبهشت 1403

سنت خانوادگی پهلوی‌ها!

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
سنت خانوادگی پهلوی‌ها!

با شکل‌گیری و گسترش مرحله نوین انقلاب اسلامی ایران از دی ماه 1356 تا دی ماه 1357 و قیام سراسری به رهبری امام خمینی (ره)، سرکوب خونین مستمر مردم بی‌اثر شد و به رغم حمایت کامل آمریکا و انگلیس و قدرتهای غربی از رژیم شاه، نظام پوسیده و وابسته شاهنشاهی در آستانه سقوط قرار گرفت. پس از فرار شاه، مردم ایران در تمام نقاط کشور با آمدن به خیابان‌ها و پایکوبی و شادمانی و پخش گل و شیرینی، این پیروزی بزرگ را جشن گرفتند.

سنت خانوادگی فرار از مردم و وطن، و جان دادن در دیار بیگانگان، ظاهراً به رفتاری عادی و مرسوم در خانواده بیگانه‌پرست پهلوی تبدیل شده بود. سرنوشت مشترک رضا شاه برکشیده انگلیس، و محمدرضا شاه دو تابعیتی آمریکا و انگلیس، چنین بود که در واپسین لحظات احساس خطر نهایی به دامن مهتر بیگانه بازگردند تا به پندار خویش از خشم مردم و مکافات عمل بگریزند.

فرار سوم در سلطنت پهلوی نه از جنس فرار موقت دوم در مرداد 1332 که از سنخ فرار اول رضاشاه در شهریور 1320 بود. این فرار، بازگشتی نداشت. از آن پس، شمارش معکوس پایان عمر 53 ساله سلطنت پهلوی که خود را وارث 2500 سال شاهنشاهی می‌نامید، آغاز گشت. در کمتر از یک ماه پس از فرار شاه، طومار یک عمر جنایت و استبداد و وابستگی پهلوی‌ها درهم پیچیده شد.

پیام حضرت امام خمینی در پی فرار شاه

در پیام امام خمینی (ره) خطاب به «عموم ملت شریف و شجاع ایران» چنین آمد: «فرار محمدرضا پهلوی را که طلیعه پیروزی ملت و سرلوحه سعادت و دست یافتن به آزادی و استقلال است به شما ملت فداکار تبریک عرض می‌کنم. شما ملت شجاع و ثابت قدم به ملت‌های جهان ثابت کردید که با فداکاری و استقامت، میتوان بر مشکلات، هرچه باشد، غلبه کرد و به مقصد، هرچه دشوار باشد، رسید. گرچه این ستمگر با دست آغشته به خون جوانان ما و جیب انباشته از ذخایر ملت، از دست ما گریخت ولی به خواست خداوند متعال بزودی به محاکمه کشیده خواهد شد و انتقام مستضعفین از او گرفته خواهد شد.»

ایشان در سخنان دیگری در همان روز خطاب به ملت ایران اظهار داشت: «شاه رفت و رژیم شاهنشاهی فرو ریخت. دزدان بیت‌المال، سرمایه‌ها را خارج کردند و یکی پس از دیگری گریختند... اینان رفتند و آشفتگی‌ها و خرابی‌های بسیاری را بر جای گذاشتند که با خواست خدا و همت ملت باید ترمیم شود؛ گرچه سال‌ها طول خواهد کشید.»

شیطنت‌های آمریکایی برای مهار موج انقلابی

آمریکا برای مقابله با انقلاب اسلامی مردم در طرح جایگزین و پِلَن B، سعی داشت با تبدیل تدریجی و مدیریت‌شده نظام شاهنشاهی به جمهوری سکولار غربگرا، توسط شاپور بختیار و عناصر مدعی ملی‌گرایی، و وعده دگرگونی در ساختار اداره کشور، بر موج انقلاب سوار شود.

شاه که از مدت‌ها پیش چمدانش را بسته بود، با دستور آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها در شرایطی که خود و اطرافیانش به شدت از خشم مردم در بیم و هراس بودند، مانند پدرش رضا شاه فرار را بر قرار ترجیح داد.

ملتمسِ کمک ملوکانه آمریکا!

سولیوان آخرین سفیر آمریکا در رژیم پهلوی می‌نویسد: «... تغییرات، سرعت و شتاب بیشتری گرفته بود. کابینه بختیار تشکیل شده بود و مقدمات امر برای انتقال قدرت فراهم گشته بود. در همین ایام پیامی از واشنگتن دریافت داشتم مبنی بر اینکه در اولین فرصت شاه را ملاقات کنم و به او بگویم، دولت آمریکا مصلحت شخص شاه و مصلحت کلی کشور را در این می‌بیند که هر چه زودتر کشور را ترک گوید. من تا آنجا که می‌توانستم با لحن ملایم و مهربان مضمون این پیام را به شاه ابلاغ کردم و او پس از اتمام حرف‌های من با لحن کم و بیش ملتمسانه‌ای گفت: «خیلی خوب، کجا باید باید بروم؟» در پاسخ گفتم: «دستوری در این خصوص در یافت نکرده‌ام... آیا میل دارید برای ارسال دعوتنامه از آمریکا اقدام کنم و ترتیب مسافرت شما را به آمریکا بدهم؟» شاه یک مرتبه از جای خود حرکت کرد و با هیجانی شبیه رفتار یک پسربچه کوچک گفت: «اوه... شما این کار را برای من می‌کنید؟» در ملاقات من و هایزر در 12 ژانویه با شاه، در واقع این خود او بود که بیشتر به موضوع مسافرت خود علاقه داشت و از گفت‌وگو درباب مسائل دیگر طفره می‌رفت.» (مأموریت در ایران، ص 164-163)

از این‌جا به آنجا

پادشاه فراری در اولین مرحله از آوارگی بدون بازگشت خود در حالی که هنوز ظاهراً و رسماً سلطان ایران محسوب می شد، وارد آسوان مصر شد و هنگام ورود به مصر مورد استقبال رسمی و تشریفاتی انورسادات، اولین رئیس‌جمهور عربی هم‌پیمان با رژیم اشغالگر قدس، قرار گرفت.

شاه پس از یک هفته اختفا در هتلی در یک جزیره مصنوعی وسط رود نیل، در دوم بهمن 57 به مراکش رفت. گرچه شاه به دعوت پادشاه مراکش به آن کشور رفت ولی در هنگام ورود از آن تشریفات رسمی مشابه مصری‌ها، خبری نبود. ملک حسن پس از دیداری کوتاه و رسمی با شاه، وی را به کاخی در حومه پایتخت انتقال داد. بعد از 67 روز در حالی که سلطنت پهلوی رسماً در ایران منقرض شده بود و در طول این مدت اکثر درباریان و اطرافیان شاه به تدریج او را رها کرده و رهسپار اروپا و امریکا شده بودند، شاه مخلوع که در"سومین فرار بزرگ" پهلوی‌ها از کشور، به همراه سومین همسرش فرح، تنها مانده بود، به همراه جمعی از خدمه باقی‌مانده مجبور به ترک مراکش شد.

شاه تصمیم داشت رهسپار آمریکا شود اما مقامات آمریکائی در آن زمان برای اجتناب از اوج‌گیری بحران سیاسی در روابط تهران و واشنگتن، پذیرائی از وی را به ضرر خویش می دانستند و منتظر تحکیم قدرت عوامل نفوذی آمریکا در دولت موقت پس از انقلاب بودند.

شاه سابق در شرایطی که نتوانسته بود کشوری را به عنوان پناهگاه بیابد، به پیشنهاد دوستان امریکایی خود، راکفلر و کیسینجر، مجبور شد به جزایر باهاما در آمریکای مرکزی، برود. این سفر با هواپیمای اختصاصی پادشاه مراکش صورت گرفت. در فرودگاه باهاما هیچ یک از مقامات دولتی حضور نیافتند. شاه آواره، همسرش و یک پیش‌خدمت به یکی از جزایر و بقیه همراهان به جزیره‌ای دیگر برده شدند. در طول 70 روز اختفا، به شاه مخلوع اجازه خروج از جزیره داده نشد.

شاه سابق که اینک رسماً تحت تعقیب نظام مردمی جمهوری اسلامی ایران بود تا برای جرایم و جنایاتش در طول 37 سال سلطنت، محاکمه و مجازات شود، با یک هواپیمای کرایه‌ای از باهاما راهی مکزیک شد و درحومه مکزیکوسیتی در یک ویلای به شدت محافظت شده، به مدت 4 ماه مخفی گشت.

در آن هنگام که آمریکایی‌ها می‌پنداشتند با تثبیت قدرت دولت موقت لیبرال و غربگرا، فعلاً خطری جدی و فوری منافع قدیمی آنان را تهدید نخواهد کرد و دوستان آمریکا در دولت موقت مراقب واکنش‌های احتمالی خواهند بود و شرایط را کنترل خواهند کرد، اعلام شد که دولت کارتر با سفر شاه جنایتکار و تحت تعقیب ملت ایران به آمریکا، به علت مقاصد بشردوستانه و صرفاً با هدف معالجه بیماری‌اش، موافقت کرده است.

در شرایطی که در ایران، خاطره شوم فرار قبلی شاه در مرداد 32 و بازگرداندن وی توسط امریکا و انگلیس زنده شده بود، در 30 مهر 58، شاه مخلوع بیمار در بیمارستان نیویورک بستری شد.

مقامات آمریکایی به دلیل عواقب ناشی از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران، شاه مخلوع را در 24 آذر 1358 با هواپیمای نیروی هوایی آمریکا به پاناما در آمریکای مرکزی بردند و وی را در یک پایگاه در جزیره‌ای به نام کونتادورا مخفی ساختند.

عمر توریخوس حاکم نظامی پاناما پس از ملاقات با شاه درمانده و آواره، به یکی از مشاورینش گفت: «شاه مانند پرتقالی است که تا آخرین قطره آبش را گرفته‌اند و تفاله‌اش حتی به درد غذای خوک‌ها هم نمی‌خورد. این سرانجام کسی است که کشورهای بزرگ او را چلانده اند، شیره‌اش را کشیده‌اند و تفاله‌اش را دور انداخته اند.» (آخرین سفر شاه، ویلیام شوکراس، ص 414)

شاه و ملکه مخلوع پس از 100 روز اختفا در پاناما، هراسان از احتمال استرداد به دولت ایران، به دعوت مجدد انور سادات، روز سوم فروردین 59 به قاهره گریختند. این بار نیز در فرودگاه مصر استقبال رسمی نمایشی و مضحکی از شاه سابق به عمل آمد و چند روز بعد نیز به وی پناهندگی سیاسی داده شد.

فراری که به بن‌بست مرگ ختم شد

شاه سابق در آخرین مصاحبه قبل از مرگش در مصر، در خرداد 1359 با کاترین گراهام مدیر واشنگتن پست، از بی‌اعتنایی رهبران دولت‌های مختلف جهان که در دوران آوارگی‌اش مایل به پذیرفتن وی در کشورهایشان نبودند، از فرصت‌طلبی دولتمردان آمریکایی و انگلیسی، و از اینکه در برابر انقلاب ایران دست به کشتار بیشتر و بی‌رحمانه‌تر نزد، اظهار تأسف کرد.

محمدرضا پهلوی، شاه جنایتکار ومخلوع که از بیم مجازات توسط ملت ایران از 26 دی1357 تا تابستان 1359، به فراری طولانی دست زده بود و از این کشور به آن کشور می گریخت و تابعیت آمریکایی‌اش نیز دیگر برایش سودی نداشت، چهار ماه پس از سفر دوم خود به مصر نتوانست از دست اجل بگریزد و مرگ به سراغش آمد تا مکافات جنایاتش را در محکمه عدل الهی ببیند.