سنگ بزرگ، نشانه نزدن است! / تاملی در باب مسئله انتقال پایتخت
از سال 91 مسائل مربوط به پایتخت کشور بحث و حاشیههای فراوانی را برانگیخته است. پایتختی که مسائلش روزافزون شده و بر سطح زندگی مردم آن نیز تاثیرات فراوان و ناپسندی را گذاشته است.
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، از سال 91 مسائل مربوط به پایتخت کشور بحث و حاشیههای فراوانی را برانگیخته است. پایتختی که مسائلش روزافزون شده و بر سطح زندگی مردم آن نیز تاثیرات فراوان و ناپسندی را گذاشته است. ایدهای که رئیس دولت جدید برای حل این مسئله مطرح کرده انتقال پایتخت است، اما مسئله اصلی این است که در عالم واقع خود این راه حل تا چه اندازه ممکن و عملی است.
جمعیت زیاد، مسئله زیادتر تهران به دلیل موقعیت استراتژیک خود، از زمان قاجارها پایتخت ایران شد. بر اساس سیاستهای تمرکزگرایانهای که آغاز آن از دوره رضاخان بود این شهر عملا به مهمترین شهر ایران تبدیل شد. مهاجرت فزایندهای نیز از دوره پهلوی دوم شروع شد که ریشه آن در افزایش درآمدهای نفتی آن دوره بود. این افزایش جمعیت مسائل زیادی را از جمله شکاف سیاسی و اقتصادی در این شهر پدید آورد که برخی تا به امروز نیز ادامه داشته و تشدید نیز شده است.
در دولتهای گذشته نیز با امتداد اتخاذ سیاستهای تمرکزگرایانه جمعیت این شهر روزبهروز رو به افزایش گذاشت. خصوصا که افزایش صنایع در استان و پدید آمدن فرصتهای فراوان شغلی در حوزه صنعت و خدمات، وجود مراکز سیاسی و تجاری مهم، وجود دانشگاههای برتر، امکانات بیشتر نسبت به باقی شهرها و... نیز این روند را شدت بخشیده است تا آنجا که میتوان گفت جمعیت تهران به حدی رسیده که اکنون در حال انفجار است.
این ازدیاد جمعیت مسائل مختلفی از جمله آلودگی هوا، ترافیک، نشست زمین، کمبود آب، هزینه مسکن، افزایش کجرویهای اجتماعی و... را پدید آورده است که هر روزه نیز اوضاع آن وخیمتر میشود. برای حل این معضلات راه حلهای مختلفی عرضه شده است که یکی از آنها انتقال پایتخت است. راه حلی که بیش از هر چیز یادآور یک ضربالمثل میباشد؛ «سنگ بزرگ نشانه نزدن است.»
انتقال پایتخت؛ راه حلی قدیمی، اما بیفایده موضوع انتقال پایتخت یک بحث قدیمی است که بارها مطرح شده و اقدامات کارشناسی روی آن صورت گرفته است. نخستینبار، این موضوع پس از پایان جنگ تحمیلی در مجلس سوم مطرح شد و حتی 3 نقطه برای این طرح در وضعیت مقدماتی نیز درنظر گرفته شد؛ اما با توجه به مطالعات صورتگرفته و ظرفیتهای معطلمانده در شهر تهران، و مخالفت کرباسچی شهردار وقت، گزینه جابهجایی در آن مقطع رها شد و بحث ساماندهی تهران و سروسامان دادن به فضای شهر تهران در دستور کار قرار گرفت و قضیه انتقال پایتخت به فراموشی سپرده شد.
اما اخیرا مسعود پزشکیان، رئیس دولت چهاردهم نیز در اینباره گفت: «انتقال مرکزیت سیاسی و اقتصادی هم به این شکل که ما خودمان در تهران بنشینیم و به مردم بگوییم جابجا شوند، ممکن نیست، باید ابتدا خودمان برویم تا مردم هم دنبال ما بیایند.»
این گفته رئیس دولت سبب ایجاد دوباره بحثهایی در زمینه انتقال پایتخت شد، اما باید اذعان کرد در طی بررسیهای انجام شده مشخص شده است که این راه حل چندان عملی نیست. براساس قانون «امکانسنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری کشور و تمرکززدایی از تهران» قرار بود یک شورای مطالعاتی، از بین دو گزینه «تمرکززدایی خدمات، امکانات رفاهی و شغلی از پایتخت» یا «انتقال پایتخت»، یکی را بهعنوان راه اصلی نجات تهران برگزیند. مطالعات شورای مذکور تا سال 99 به تهیه یک کتابچه 53 صفحهای منجر شد که جواب، «نه» به انتقال پایتخت بود؛ اما صدور رای نهایی شورا بهدلیل تعلیق جلسات ناشی از شیوع کرونا، تا امروز معطل مانده است.
این راه حل از نظر کارشناسان مختلف نیز حداقل در برهه کنونی راه حل عملی و مناسبی نیست. مجید شاکری، کارشناس اقتصاد سیاسی درباره این ایده گفته: «ایده انتقال پایتخت بهعنوان یک سیاست مالی انبساطی که معمولا با بودجه عمرانی یا از محل مازاد درآمد یا از محل استقراض خارجی یا از محل انتشار اوراق بدهی تامین اعتبار میشود در دنیا زیاد استفاده میشود، مثلا جابهجایی پایتخت برزیل از ریودوژانیرو به برازیلیا بخش مهمی از سیاست مالی دوره رشد صنعتی برزیل است که موفقیتآمیز هم نبود و سرانجام به وقایع ناگوار اقتصادی و کودتای نظامی منجر شد. همین کار در مالزی انجام شد و در اندونزی درحال انجام است. کشور ما الان در شرایطی نیست که بگوییم میتواند در کوتاهمدت شرایط انبساطی گستردهای را برای انتقال پایتخت سیاسی ایجاد کند. اینکه پایتخت ایران در تهران است حاصل یکسری فعل و انفعالات سیاست خارجی است که آنها تغییری نکرده، لذا اینکه ما الان بهسادگی بگوییم پایتخت را جابهجا میکنیم بهعنوان پاسخ به مساله تهران از لحاظ بودجهای نظر ناپختهای است.»
در واقع این ایده مسئله پایتخت را نیز حل نمیکند بلکه حتی در صورت عملی شدن، مسائل پایتخت را از پایتخت قدیم به پایتخت جدید منتقل خواهد کرد. همچنان که عبدالرضا گلپایگانی، معاون سابق شهرسازی و معماری شهرداری تهران معتقد است: «با انتقال مرکز سیاسی کشور، در واقع مشکل تهران به جای دیگری منتقل میشود نه اینکه مشکل حل شود.»
برای پایتخت چه باید کرد؟ بر طبق بررسیهای انجام شده، ایده انتقال پایتخت راه حل مناسبی نیست؛ بنابراین باید برای این مسئله تدبیری دیگر اندیشید. مناسبترین راه برای حل این مسئله این است که سیاستهایی در راستای ارتقای سطح اقتصادی شهرها و استانهای دیگر صورت گیرد تا خدمات، امکانات و فرصتهای شغلی مناسبی در شهرهای دیگری غیر از پایتخت نیز فراهم شود. این موضوع مهاجرت فزاینده به پایتخت را کاهش داده و امکان مهاجرت معکوس از پایتخت را نیز فراهم میکند.
این امر با سرمایهگذاری در شهرهای دیگر و انتقال برخی صنایع به بخشهایی غیر از مرکز کشور میسر میشود. به عنوان مثال میتوان برخی از صنایع، خصوصا صنایعی که به آب فراوانی نیاز دارد را به جنوب کشور منتقل کرد؛ و یا میتوان با سرمایهگذاری و احداث بنادری برای افزایش تجارت خارجی خصوصا در سواحل مکران فرصتهای شغلی مناسبی بهوجود آورد و با افزایش تبادلات خارجی سطح اقتصادی آن مناطق را نیز افزایش داد.
در واقع اگرچه باید سیاستهای تمرکززدایانهای اتخاذ شود، اما این سیاستها باید به گونهای باشد که مسائل را حل و یا تعدیل کند، نه آنکه صرفا با انتقال پایتخت، مسائل را از جایی به جای دیگر منتقل کند. انتقال پایتخت ایدهای است که نهتنها نمیتواند مسئله را حل کند بلکه ممکن است مسائل جدیدی را پدید آورد که به نوبه خود تسلسل مسائل نامتناهی را پدید میآورد!