شورش مسلحانه، انقلاب فرهنگی و دفتر تحکیم وحدت
تهران - ایرنا - علی شکوری راد دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی در بخش دوم گفت و گو با پروژه تاریخ شفاهی ایران ایرنا می گوید: هدف از انقلاب فرهنگی به هیچ وجه اخراج اساتید و دانشجویان نبود بلکه اصلاح ساختار دانشگاه بود. طوری که وابستگی آن به غرب کم شود. ولی حوادث سال 60 و اعلام قیام مسلحانه سازمان مجاهدین خلق، بر روی انقلاب فرهنگی سایه انداخت و آن را به مسیر دیگری برد. یعنی دانشجویان...
ایرنا: از فعالیت های انقلابی تان می گفتید؟
شکوری راد: در اطراف دانشگاه تهران که محل رفت و آمد من به آموزشگاه بود گاهی دانشجویان تظاهرات میکردند. آنها به مشروب فروشی ها و بانک ها یورش می بردند و شیشههای آنها را میشکستند. مشروب فروشی نماد ابتذال بود و بانک مظهر سرمایه داری فضای انقلاب اسلامی هم متأثر از چپ بود. در آن زمان در کل وقتی انقلابی در هر نقطه از دنیا به وقوع میپیوست تلقی چپ از آن میشد. مثلا در عراق و سوریه انقلاب بعث به راه افتاد که جنبشی چپ بود. یا انقلاب های سوسیالیستی در افغانستان و یمن و تا آن زمان فقط انقلاب جمال عبدالناصر ناسیونالیستی بود که آن هم ته مایه چپ داشت. این انقلاب ها علیه نظام سرمایه داری بود. در واقع انقلاب خلقها علیه نظام سرمایه داری بود. این فضا به انقلاب ما هم سرایت کرد. چرا که انقلاب ما نیز تا حدودی تحت تأثیر فضای انقلابی آن زمان بود، البته با ابن تفاوت که جهت گیری اصلی آن علیه نظام سلطه در جهان بود. با این ویژگی که به دلیل وابستگی شاه به امریکا جهت گیری آن بیشتر علیه آمریکا بود. به همین دلیل شعار نه شرقی - نه غربی و یا چین، شوروی، آمریکا - دشمنان خلق ما داده میشد. با این حال تحت تأثیر فضای انقلابات آن زمان همچنان رگههایی از سوسیالیسم در قانون اساسی جمهوری اسلامی وجود دارد. انقلاب در ایران ایدئولوژی و پسوند اسلامی داشت. به همین جهت انقلاب اسلامی نقطه پایان انقلاب های چپ و کمونیستی در جهان شد. وقتی انقلاب ما پیروز شد بعضی ملتهای مسلمان نیز درصدد انقلاب کردن از نوع اسلامی اش افتادند. انقلابی که برای آنها حکومتی اسلامی ایجاد کند.
در سال 57 در رشته پزشکی دانشگاه تهران قبول شدم. آن سال به علت اوج گیری فضای انقلابی پس از کشتار 17 شهریور اعلام کردند دانشگاه ها یک ماه دیرتر از سال های گذشته باز می شود. من هم آبان ماه وارد دانشگاه شدم و متوجه شدم این بخشنامه استثنایی هم داشته و آن دانشجویان رشته پزشکی بودند که از 18 شهریور سر کلاس رفتهبودند. اما دانشگاهها فقط تا 13 آبان باز بودند و به خاطر کشتار دانشآموزان در 13 آبان دوباره کارشان به تعطیلی کشید.
تحت تاثیر اندیشه شریعتی نبودم
ایرنا: در آن فضای انقلابی تا چه حد تحت تاثیر اندیشه های اشخاصی چون آقایان شهید مطهری و علی شریعتی بودید؟
شکوری راد: از نظر فکری به طور مستقیم اثر زیادی از شریعتی نگرفتهام. به عبارتی آشنایی ام با اسلام و مبارزه تحت تاثیر کتب شریعتی نبود. اما فضای اندیشه شریعتی به قدری در جامعه قوی و در شعارهای انقلابی مردم متجلی بود که هر کسی بدون آن که کتابهای وی را بخواند از طریق فضای غالب بر جامعه تحت تأثیر آن قرار میگرفت. با این وجود علاقه من بیشتر به مطهری بود. افکار دو نفر بر زندگی فکری من اثر به سزایی داشت: امام خمینی (ره) و مطهری. مطالب و نظرات این دو برایم حجت بود. بعد از انقلاب در زمره دانشجوهای مذهبی فعالیت داشتم اما پس از پیروزی انقلاب دانشجویان به سرعت تقسیم به دو طیف شدند: دانشجویان پیرو خط امام خمینی و دانشجویان هوادار مجاهدین خلق. سازمان مجاهدین خلق یک گروه سازمان یافته و تشکیلاتی بودند که از بیرون دانشگاه به دانشجویان هوادار خود خط می دادند.
اما دانشجویان مذهبی که در انجمن های اسلامی دور هم جمع شده بودند به صورت مستقیم از پیام های امام الهام و خط می گرفتند و کسی به صورت تشکیلاتی به آنها خط نمی داد. حتی وقتی حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد موفق به ایجاد پایگاه اجتماعی در بین دانشجویان نشد. چرا که بچه مسلمان های دانشگاه می گفتند ما پیرو امام هستیم و نیاز به هیچ واسطه ای نداریم. آن زمان تعداد بچه مسلمان های پیرو خط امام در دانشگاه فقط کمی از دانشجویان طرفدار مجاهدین خلق که هنوز اعلام قیام مسلحانه نکرده بودند بیشتر بود.
دانشجویان مذهبی که در انجمن های اسلامی دور هم جمع شده بودند به صورت مستقیم از پیام های امام الهام و خط می گرفتند و کسی به صورت تشکیلاتی به آنها خط نمی داد
ایرنا: یکی از وقایع مهم که با دوران دانشجویی شما نیز همزمان شده است اعلام انقلاب فرهنگی بود. درباره این انقلاب بفرمایید؟
شکوری راد: من نماینده انجمن اسلامی دانشکده در جلساتی بودم که منجر به انقلاب فرهنگی شد. مرحوم دکتر حسن حبیبی وزیر علوم وقت بود. «سازمان ملی دانشگاهیان» که آن زمان تشکل استادان دانشگاه بود و بیشتر گرایش روشنفکری و چپ داشت طرحی را به نام «طرح استقلال دانشگاهها» به دولت داده بود. این طرح میخواست دانشگاهها مستقل از حکومت اداره شوند. طرح به دست آقای حبیبی وزیر علوم رسیده بود و ایشان این طرح را برای دفتر تحکیم وحدت فرستاده بود تا نظر بدهند. اعضاء شورای مرکزی دفتر تحکیم اول که لانه جاسوسی را تسخیر کرده بود جایشان را به اعضاء دیگری داده بودند که تازه متشکل شده بودند. مطابق این طرح دانشگاه ها نباید زیر بلیت حکو مت میبودند بلکه فقط باید از درلت بودجه میگرفتند. دانشگاهها باید رؤسای خود را از طریق انتخابات درونی مشخص میکردند. این طرح به آن فضا هم میخور د چون با سقوط نظام سابق، دانشگاهها در عمل توسط دانشجویان و اساتید اداره میشدند. مثلا آقای دکتر محمدملکی که نخستین رییس دانشگاه تهران بعد از انقلاب و منصوب دولت موقت بود کار چندانی نمی توانست انجام دهد چون دانشجویان بودند که عملا دانشگاه را اداره می کردند نه ایشان. ما دانشجویان اصلا نمیدانستیم رییس دانشگاه چه کسی است؟ به حسب تصادف، امام در پیام نوروزی سال 59 تاکید کرده بودند که باید انقلابی اساسی در دانشگاه های کشور به وجود آید. همین سخن ایشان مستمسکی برای تعطیلی موقت دانشگاهها برای اعمال تغییرات انقلابی شد.
هدف از انقلاب فرهنگی اخراج اساتید و دانشجویان نبود
ایرنا: اخراج اساتید دانشگاهها در آن فضای انقلابی، تندروی محسوب نمی شد؟
شکوری راد: اساتید یک بار پس از انقلاب و قبل از انقلاب فرهنگی تصفیه شده بودند. آنها اساتیدی بودند که مشخص بود جزء وابستگان به رژیم شاه هستند. اساتید فوق توسط خود دانشجویان اعم از مذهبی و چپی اخراج شدند. اما هدف از انقلاب فرهنگی به هیچ وجه اخراج اساتید و دانشجویان نبود بلکه اصلاح ساختار دانشگاه بود. طوری که وابستگی آن به غرب کم شود. ولی حوادث سال 60 و اعلام قیام مسلحانه سازمان مجاهدین خلق، بر روی انقلاب فرهنگی سایه انداخت و آن را به مسیر دیگری برد. یعنی دانشجویان و اساتید طرفدار گروههای مسلح مخالف امام تصفیه شدند و برخی از آنها در خانههای تیمی بودند.
ایرنا: وضع آزادی بیان در دانشگاهها تا قبل ازشورش مسلحانه مجاهدین خلق چطور بود؟
شکوری راد: آزادی تقریبا مطلق بود. مثلا دیوارهای دانشکده بین انجمن اسلامی و دانشجویان هوادار حزب توده و چریک های فدایی خلق و مجاهدین خلق تقسیم شده بود. اگر اعلامیه ما بزرگ بود و بخشی از فضای آن ها را می گرفت از آنها اجازه میگرفتیم. رقابت شدید بود اما کارها مسالمت آمیز جلو می رفت تا اینکه حوادث سال 60، یعنی شروع فاز مبارزه مسلحانه مجاهدین خلق ورق را برگرداند. اهداف انقلاب فرهنگی به هیچ عنوان تصفیه حساب سیاسی نبود ولی اتفاقات سال 60 این فضای مسالمت آمیز را به سمت تخاصم پیش برد.
بنی صدر که رییس شورای انقلاب بود اعلام کرد گروهک ها تا سه روز باید دانشگاهها را تخلیه کنند. مهم ترین گروههای مخالف هم انجمن دانشجویان مسلمان بود که هوادار مجاهدین خلق بودند. مجاهدین خلق در تعامل با بنی صدر اعلام کردند که از دستور او اطاعت میکنند. این برگ برندهای برای بنیصدر شد. این گروهها دفاتر خود را در دانشگاهها تخلیه کردند. انجمنهای اسلامی هم مجبور به تخلیه دفاتر خود در دانشگاهها شدند. هواداران حزب توده و چریک های فدایی خلق هم عددی نبودند که بخواهند مقاومت کنند. از همان زمان انقلاب فرهنگی بود که ارتباط بنی صدر با مجاهدین خلق برقرار و محکم شد. با بازگشایی دانشگاهها دیگر از هواداران تشکل های بیرونی در داخل دانشگاهها خبری نبود. در ازایش جهاددانشگاهی تشکیل شده بود. انجمن های اسلامی هم ضعیف شده بودند. آن موقع بحثی جدی بین دانشجویان درگرفت که آیا لازم است با وجود جهاد دانشگاهی انجمن اسلامی وجود داشته باشد یا خیر؟ دانشجویان در نهایت به این نتیجه رسیدند که هم جهاددانشگاهی و هم انجمن اسلامی باید باشند.
ایرنا: ایراد موافقان ادغام این دو چه بود؟
شکوری راد: می گفتند جهاددانشگاهی همان فعالیت انجمن اسلامی را دارد پوشش می دهد و نوعی موازی کاری است. طرف دیگر جهاد دانشگاهی را نهادی انقلابی می دانستند که به هر حال دارای سازمان اداری از بالا به پایین است و نه مثل انجمنها از پایین به بالا و متکی به جمع و رأی دانشجویان.
اسلحه ام را دم در تحویل دادم
ایرنا: رابطه شما و انجمنهای اسلامی با امام چطور بود؟
شکوری راد: تقریبا در تمام دوران دانشجویی به نوعی فعالیت تشکیلاتی و سیاسی داشتهام چه در قالب انجمن اسلامی دانشکده یا دانشگاه و نیز دفتر تحکیم وحدت و همیشه در جریان کنش های سیاسی دوران دانشجویی خودم بودم. در سال 61، یک بار آیت الله شبیری زنجانی به همراه پسرش که هم سن من بود در منزل پدری ام مهمان ما بود. ایشان می خواست از آنجا به دیدار امام برود. چون پدر ایشان با امام بسیار رفیق بودند. وقتی می خواست به ملاقات امام برود نیاز به ماشین داشت. قرار شد من با ماشین پدرم ایشان را نزد امام ببرم. در این بین یکی از دوستان ایشان داوطلب بردن ایشان شد. به هر حال به خواهش من با آنها رفتم. حاج احمدآقا تا در بیرونی بیت امام به استقبال آمد و به اتفاق ایشان و آیت الله شبیری و پسرشان و روحانی دیگری که راننده بود نزد امام رفتییم. حاج احمد آقا به خاطر احترام فوقالعاده آیت الله شبیری حتی مانع بازرسی بدنی همراهان شد.
ایرنا: چطور مگر؟ آیا باید بازرسی میکردند؟
شکوری راد: بله. در فضای سال 60 که منافقان به ترور گسترده طرفداران نظام رو آورده بودند سپاه پاسداران به بسیاری از بچههای مذهبی شاغل در نهادهای انقلاب که در معرض ترور بودند اسلحه کمری برای دفاع شخصی داده بود تا در مقابل ترور احتمالی از خود دفاع کنند. آنها ابتدا سران مملکت را ترور کرده بودند و آن زمان سراغ بدنه آمده بودند و حتی از روی ظاهر و لباس افرار آنها را ترور میکردند. آیت الله شبیری همراهان از جمله مرا به امام معرفی کرد و امام نگاهی کردند و گفتند آینده این کشور به دست شما جوان هاست. ایشان با من صحبت بیشتری نکردند اما خیلی آیت الله شبیری را تحویل گرفتند. بعد از این دیدار تا چند روز از فرط خوشحالی احساس می کردم دارم روی هوا راه میروم.
ایرنا: امام (ره) را چگونه شخصی می دیدید؟
شکوری راد: ما شیفته امام بودیم. ایشان شخصیت فوق العاده ای داشت و همه ویژگیهای یک رهبر دینی و سیاسی را داشت. سخن امام برای ما حجت بود. من آنقدر سخنان امام را با دقت گوش میکردم و در روزنامه ها میخواندم و زیر جملات مهم خط میکشیدم که بسیاری را حفظ شده بودم. طوری که مدعی میشدم که هر کس جمله ای را بگوید من می توانم تشخیص دهم این متعلق به امام است یا نه. البته نه فقط من، که بسیاری دیگر از دانشجویان مذهبی فعال هم این طور بودند.
ایرنا: در جبهه های جنگ هم حضور داشتید؟
شکوری راد: بله. اولین بار در اوایل جنگ به عنوان عکاس خبرنگار به جبهه رفتم اما هدف اصلی خبرنگاری نبود بلکه جستجو برای پیدا کردن جسد یکی از دوستان شهیدمان بود. تا خط مقدم سوسنگرد رفتیم. آن زمان آقای عزیز جعفری فرمانده سپاه سوسنگرد بود. وی دانشجوی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود با او از قبل آشنا بودم و با معاون او در آنجا، آقای علیرضا عندلیب که او هم دانشجوی دانشکده هنرهای زیبا بود، بیشتر. رفتیم جستجو کردیم و بعد به پادگان گلف که تعدادی از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در آنجا مستقر بودند، رفتیم.
بعد از آن که دانشگاه ها باز شد ما در تعامل با بهداری سپاه تیم های اعزام اضطراری دانشجویان پزشکی را در دانشکده سازماندهی کردیم. آنها به جبهه اعزام می شدند تا بتوانند به رزمندگان مجروح کمک های اولیه را ارائه دهند. چندین تیم دانشجو - پزشکیار را با خود به جبهه بردم. در آنجا آموزش هم میدیدند. خود من هم آموزش گیرنده بودم اما اغلب هماهنگی ها با بنده بود. این تیمها شب عملیات برای کار در اورژانس خط مقدم اعزام می شدند.
اعزام 400 دانشجو از سوی تحکیم برای پاتک مقابل منافقین
ایرنا چطور با پذیرش قطعنامه 598 کنار آمدید؟ ا
شکوری راد: آن روز من در دفتر روابط عمومی دفتر تحکیم وحدت بودم. قرار جلسه ای داشتیم ولی هنوز شروع نشده بود. ساعت 2 بعدازظهر بود و رادیو روشن. گوینده خبر خیلی خلاصه و تاگهانی اعلام کرد ایران قطعنامه 598 را پذیرفته است. همه ما که آنجا بودیم خیلی جا خوردیم و اغلب از شدت ناراحتی گریه میکردیم. آن زمان دفتر تحکیم برنامه ای تحت عنوان «جنگ همه جانبه» را دنبال می کرد که در سال 66 آغاز شده بود. دفتر تحکیم به این نظر رسیده بود که جنگ با این روال به ثمر نمی رسد و باید همه جانبه دنبال شود. یعنی تمام امکانات کشور در خدمت جنگ قرار بگیرد تا ایران به پیروزی برسد. از نوروز سال 66 در دیدار دفتر تحکیم با محسن رضایی این موضوع عنوان شد. وی یک واسطه فرستاد و از دفتر تحکیم دعوت کرد تا در دفتر او در قصر فیزوره با او دیدار کنند. خاطرم هست دانشجویان دفتر تحکیم یک دید انتقادی نسبت به رضایی داشتند. آخر آن جلسه هم وی از جلسه بیرون رفت یعنی جلسه با خوبی تمام نشد. ایشان با حالتی از جلسه خارج شد که به ما که مهمان دفتر او بودیم برخورد.
نفر اصلی گروهی که در دفتر تحکیم موضوع جنگ همه جانبه را دنبال می کردند آقای شمس الدین وهابی از دانشگاه تهران بود
شاید ایشان از ما انتظاراتی داشت که برآورده شدنی ندیده بود. نفر اصلی گروهی که در دفتر تحکیم موضوع جنگ همه جانبه را دنبال می کردند آقای شمس الدین وهابی از دانشگاه تهران بود که متاسفانه سال گذشته از دنیا رفت. آقای کریمپور از دانشگاه تربیت معلم هم خیلی پای کار بود. تحکیم چند نشریه تحت عنوان جنگ همه جانبه در آن زمان منتشر کرد. پیشنهاد اولیه جنگ همه جانبه را آقای رضایی داده بود اما بعد دانشجویان آن را دنبال می کردند. بعد از پذیرش قطعنامه افرادی که درگیر موضوع جنگ همه جانبه بودند شروع به اعتراض کردند. همه شوکه شده و ناراضی بودند. هنوز اعلام نشده بود امام این تصمیم را گرفتهاند و در اخبار گفته شد دولت جمهوری اسلامی ایران قطع نامه را پذیرفته است. در آن زمان چون مسئول جنگ آقای هاشمی بود اغلب تصور می کردند تصمیم ایشان است. همان موقع تصمیم گرفته شد یک نامه در انتقاد از مسئولین به امام نوشته شود. آن زمان نمی دانستند امام پشت قضیه است. من عضو شورای مرکزی نبودم به همین دلیل در جریان بقیه کار قرار نگرفتم. اما فکر کنم نامه برای امام ارسال شد و هیچ نسخه بدلی از آن در دفتر تحکیم نگاه داشته نشد. نامه تندی بود در ابراز نارضایتی از پذیرش قطعنامه.
فضای دانشجویان اینگونه نبود که بخواهند به امام اعتراض کنند ولی عمدتا معتقد بودند در افرادی این میان بودهاند که باعث شدند ایشان قطعنامه را بپذیرند. البته بعدا قضایا روشنتر شد. با حمله منافقین به کشور تحت عنوان عملیات فروغ جاویدان و فراخوانی که برای مقابله با آنها داده شد دفتر تحکیم نیز دانشجویان را بسیج کرد و یک گروه 400 نفره از دانشجویان به سرعت به جبهه اعزام شدند.
*س_برچسبها_س*