شیخ محمد رملاوی و مبارزه بدون مرز لبنانیها برای حق
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - محمدجواد مهدیزاده، حضور رزمندگان لبنانی در ایران انقلابی صرفا از روزها و ماههای آغاز جنگ تحمیلی نبود. تعدادی از جوانان لبنانی، که بعدها و طی جنگ تحمیلی به جرگه رزمندگان اسلام پیوستند، از نخستین هفتهها و ماههای پس از پیروزی انقلاب اسلامی راهی ایران شدند. یکی از این افراد، جوانی لبنانی از اهالی جنوب بود که مسیر فعالیتش او را ابتدا به دانشگاه...
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - محمدجواد مهدیزاده، حضور رزمندگان لبنانی در ایران انقلابی صرفا از روزها و ماههای آغاز جنگ تحمیلی نبود. تعدادی از جوانان لبنانی، که بعدها و طی جنگ تحمیلی به جرگه رزمندگان اسلام پیوستند، از نخستین هفتهها و ماههای پس از پیروزی انقلاب اسلامی راهی ایران شدند. یکی از این افراد، جوانی لبنانی از اهالی جنوب بود که مسیر فعالیتش او را ابتدا به دانشگاه علوم پزشکی تهران و سپس حوزه علمیه قم تا جبهه جنوبی دفاع مقدس کشاند.
«محمد رملاوی»، فرزند احمد رملاوی و علیه محسن، در مهر ماه سال 1339 در منطقه «عیتیت» در حومه شهرستان «صور» در جنوب لبنان بدنیا آمد. مدتی نه چندان طولانی پس از تولد محمد، افزایش جمعیت خانواده و کمبود امکانات روستا، پدر و مادر خانواده را مصمم به مهاجرت به بیروت کرد.
اولین سالهای هجرت خانواده رملاوی در منطقه «سن الفیل»، روستایی در شمال شرقی بیروت که امروز جزو بیروت بزرگ محسوب میشود، سپری شد. محمد تحصیلات ابتدایی و بخشی از دوره متوسطه خود را در همین منطقه گذراند تا اینکه جنگ داخلی لبنان در فروردین 1354 آغاز شد. درگیر شدن مناطق مختلف بیروت در جنگ باعث شد خانواده برای حفظ امنیتی به عیتیت بازگردد.
پس از بازگشت به جنوب، محمد رملاوی به دبیرستان معروف «جعفریه» در صور رفت و تحصیلات متوسطه خود را در این دبیرستان به پایان رساند. با وجود ناامنی در بیروت، محمد برای ادامه تحصیلات دانشگاهی ناگزیر از بازگشت به پایتخت شد تا تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته ریاضیات دانشگاه لبنانی (الجامعه اللبنانیه) بیروت ادامه دهد. او در حالی تمام مقاطع را تا رسیدن به تحصیل در دانشگاه ادامه داد که در بین دوستانش به حسن معاشرت و کمک و پیگیری مداوم نسبت به آنان مشهور شده بود.
کمتر از دو سال پس از تحصیل در دانشگاه لبنانی بیروت، انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید. محمد رملاوی که در آن زمان در حال بررسی شرایط برای تحصیل در خارج از لبنان بود، به عنوان یکی از کسانی که از آن لحظه خود را مرید تفکر امام خمینی به حساب میآورد، تصمیم گرفت که راهی ایران شود. بخاطر همین هم دنبال گرفتن بورسیه تحصیلی رفت و با وجود شرایط خاص و التهاب ماههای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، توانست برای رشته دندانپزشکی از دانشگاه علوم پزشکی تهران بورسیه بگیرد. 4 ماه از پیروزی انقلاب اسلامی میگذشت که محمد راهی تهران شد.
یادگیری زبان فارسی در آن دوره برای بسیاری از دانشجویان خارجی چندان آسان به نظر نمیرسید، اما محمد رملاوی در کمتر از 6 ماه به مهارت گفتگو، نگارش و درک مفاهیم و معانی کلمات فارسی رسید تا جایی که این نبوغ از طرف استادانش در دانشگاه علوم پزشکی تهران مورد تقدیر قرار گرفت.
یک سال تحصیلی از حضور محمد رملاوی در تهران میگذشت که آتش جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه انقلاب و ایران اسلامی شعلهور شد. محمد رملاوی که تا آن زمان یکی از شاگردان نخبه رشته دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران بود، با مشاهده این وضعیت تصمیم به تغییری قابل توجه در مسیر تحصیل و فعالیتهایش گرفت؛ او عزم کرده بود که راهی شهر قم شود تا از این به بعد به تحصیلات علوم دینی در این شهر بپردازد. نظر او این بود که با وجود این حمله به انقلاب اسلامی، هیچ جا به اندازه مراکز علمی مانند حوزههای علمیه در شناخت هویت خود و دشمن تأثیر ندارد.
با وجود نبوغ مثال زدنی محمد رملاوی در بین دوستان و اساتیدش، مسأله درسهای اخلاقی باعث شد که از جلسات هفتگی دعای کمیل در حرم حضرت معصومه (س) و کلاس درس اخلاق استادش آیت الله مظاهری در قم سر دربیاورد. این مسائل البته فقط در حد کلاس باقی نماند تا جایی که یک بار خودش به تنهایی برای خانه دوست همکلاسی و تازه ازدواج کردهاش در اطراف قم سوخت برد!
از آغاز جنگ تا عملیات والفجر 8، محمد رملاوی 5 بار در جبهه جنوب، چه عملیاتهای داخل استان خوزستان و چه عملیاتهای برون مرزی در داخل خاک عراق، شرکت کرد. از مهمترین عملیاتهایی که در سالهای ابتدای جنگ حضور داشت، میتوان به عملیات فتح المبین اشاره کرد. او همچنین به عنوان مترجم اسرا و افسران عراقی با نیروهای سپاه همکاری میکرد. طی همین مدت ازدواج کرد و صاحب یک فرزند دختر شد.
با تشکیل حزب الله به عنوان یکی از اعضای حزب در قم فعالیت میکرد تا این که در بهار 1365 بین بازگشت به لبنان برای جنگ با ارتش رژیم صهیونیستی و بازگشت دوباره به جبهه جنوب مردد شد. برای همین هم به دیدار مرحوم آیت الله بهجت (ره) در قم رفت و از ایشان طلب استخاره کرد. شیخ با گفتن نتیجه استخاره برای رفتن به جنوب، خطاب به او گفت: «شهادت سرخ در انتظار شماست!»
آخرین بار و در بهار 1365، مدتی نه چندان طولانی پس از عملیات والفجر 8، با همسر و دخترش راهی فرودگاه مهرآباد تهران شد تا آنان را روانه لبنان کند. پس از آن راهی جبهه جنوب شد و به همراه نیروهای رزمنده در خط پدافندی حومه فاو مستقر شد.
ساعاتی از شامگاه 19 ماه رمضان و اولین شب قدر سال 1365 نگذشته بود که شیخ «محمد رملاوی»، که خواندن دعای کمیل را حتی در آن شب گرم در جبهه فاو ترک نکرده بود، بر اثر انفجار گلوله توپ ارتش رژیم بعث عراق در سنگر محل استقرار خود با سر و دستان بریده به امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) اقتدا کرد و به شهادت رسید. آنچه در این مورد بسیار تکان دهنده است، این است که آنچه که محمد رملاوی در وصیت نامه اش نوشته بود، دقیقا در هنگام شهادتش برآورده شد. شهید شیخ محمد رملاوی در وصیت نامه خود نوشته بود:
«این حقیقت است که هر روز عاشورا و هر جا کربلاست، پس من آرزومند شهادتی مانند شهادت حضرت عباس (ع) در راه یاری برادرش امام حسین (ع) هستم!»
پیکر شهید شیخ محمد رملاوی به قم منتقل و پس از تشییع در گلزار شهدای علی بن جعفر قم به خاک سپرده شد. در همان زمان هم دوستان و همرزمانش در حزب الله لبنان مراسمی برای او برگزار کردند. سخنرانی این مراسم را حجت الاسلام و المسلمین «شهید سید حسن نصرالله»، یکی از مقامات ارشد سیاسی و نظامی حزب الله که کمتر از 6 سال بعد به دبیرکلی حزب الله لبنان رسید، برعهده داشت.
شهید سید حسن نصرالله در حال سخنرانی در مراسم یادبود شهید شیخ محمد رملاوی - لبنان - 1365
با این حال نزدیک یا بیش از 30 سال از شهادت شیخ محمد رملاوی گذشت تا کتابی در مورد زندگی او در لبنان منتشر شود؛ اثری که تا امروز به فارسی ترجمه نشده است.