صدور دستور کشتار مردم توسط علم / چه کسی پای صهیونیستها را به ایران باز کرد؟
به دستور علم، مردم در 15 خرداد به خاک و خون کشیده شدند. اقدامات علم در پیشبرد اهداف غیرقانونی پهلوی خائن و سرکوب مردم، باعث شد چهرهای بهشدت منفور در اذهان عمومی از او ثبت گردد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از خاورستان، علم که در طول دوران نخستوزیری خود سابقهی تصویب لایحهی ضداسلامی انجمنهای ایالتی و ولایتی و بازداشت حضرت امام خمینی (ره) در 15 خرداد 1342 و سپس سرکوب خونین قیام پانزده خرداد را داشت، در دوران سرپرستی وزارت دربار نیز همچون نخستوزیری، در راستای تقویت موقعیت و تحکیم پایههای قدرت استبدادی و غیرمشروع و مردمستیز شاه، از هیچکاری فروگذاری نکرد و بهنوعی میتوان مدعی شد بعد از انتخاب علم به وزارت دربار، وظایف اصلی و کلان کشور بهوسیلهی این وزارتخانه انجام میشد و دولت تحت هدایت نخستوزیر، به نقشی درجهدوم در کانون قدرت دست یافت و تبدیل به سازمانی شد که تنها مجری انجام فرامین غیرقانونی شاه بهواسطهی وزارت دربار بود.
در زمان قیام 15 خرداد 1342 اسدالله علم نخستوزیر بود و با دستور او قیام مردم در تهران و سایر شهرها به خاک و خون کشیده شد. امام خمینی (ره) رفراندوم فرمایشی 6 بهمن 1341 را تحریم کردند و سپس در 23 اسفند 1341 طی پیامی عید نوروز را عزای عمومی اعلام کردند. اسدالله علم بر سختگیریها افزود. در نتیجه، در 2 فروردین 1342 در مدرسه فیضیه قم درگیری بین نیروهای انتظامی و مردم رخ داد که عدهای کشته و شماری زخمی شدند. امام بلافاصله اعلامیه شدیداللحنی علیه دولت علم صادر کردند. شاه در اوایل سال 42، با صراحت تمام از خونریزی سخن گفت. وی در 26 اردیبهشت، در سخنرانی باشگاه لاینز (باشگاه فراماسونرهای آمریکایی) با وقاحت تمام اعلام کرد: انقلاب بزرگ ما که شاید در تاریخ بیسابقه باشد، بدون خونریزی و بدون هیچگونه مقاومتی پیش رفته است، ولی اگر هم متأسفانه لازم شود که انقلاب بزرگ ما با خون یک عده بیگناه یعنی مأمورین دولت و خون یک عده افراد بدبخت و گمراه آغشته گردد، این کاری است که چارهای نیست و خواهد شد. سخنان تهدیدآمیز شاه نشان میدهد که سرکوب قیام 15 خرداد 1342، نهتنها یک اقدام تصادفی یا انفعالی رژیم نبود، بلکه اقدامی بود که رژیم شاه خود را از قبل برای آن آماده کرده بود تا در وقت ضرورت، دست به کشتار مردم بزند. اسدالله علم در مصاحبه با مارگارت لاینگ، اعتراف میکند: "هنگامی که از شاهنشاه پرسیدم آیا اجازه میدهید فرمان تیراندازی بدهم؟ جواب داد: بله، نه فقط اجازه میدهم، بلکه حمایت هم میکنم." امیر اسدالله علم در مرداد 1298، سه ماه پیش از محمدرضا پهلوی خائن، در بیرجند متولد شد. پدرش محمد ابراهیم شوکتالملک علم، از چهرههای اصلی وابسته به استعمار بریتانیا و کانونهای صهیونیستی بود که در به قدرت رسانیدن رضا پهلوی و تأسیس سلطنت پهلوی نقش مهمی ایفا کرد. او تا پایان سلطنت پهلوی از محارم و نزدیکان رضا پهلوی بود. اسدالله علم تحصیلاتش را در مدرسه نوبنیاد کشاورزی کرج به پایان برد و با ملک تاج، دختر ابراهیم قوامالملک شیرازی، ازدواج کرد. اسدالله علم در کابینه دوم ساعد (آبان 1327 فروردین 1329) وزیر کشاورزی و در دولتهای بعدی نیز وزیر کشاورزی و وزیر کار بود. رابطه علم و محمدرضا پهلوی بسیار نزدیک بود. همچنین علم رئیس اداره املاک و مستغلات پهلوی بود یعنی سرپرست بزرگترین نهاد اقتصادی کشور که اداره هزاران ملک را به دست داشت. کمکم ریاست اسدالله علم بر اداره املاک و مستغلات پهلوی امکان مالی بزرگی برای محمدرضا پهلوی فراهم آورد که بتواند از بحرانهای سالهای پس از شهریور 1320 عبور کند و در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت و بحران روابط شاه با محمد مصدق نخستوزیر وقت، با این پولها اراذل و اوباش را به خیابانها بکشانند و کودتای آمریکایی انگلیسی 28 مرداد 1332 را به فرجام رسانند. تبعید علم به دستور مصدق اسدالله علم در عملیات تخریبی که علیه نهضت ملی شدن نفت انجام میشد نقشی فعال داشت و به این دلیل به دستور مصدق مدتی به بیرجند تبعید شد. پس از سقوط دولت مصدق، علم به تهران بازگشت و بار دیگر به سرپرستی املاک پهلوی منصوب شد. در این سالها شاپور ریپورتر و اسدالله علم تلاش فراوانی کردند تا سپهبد فضلالله زاهدی، عامل کودتا که از شاه اطاعت نمیکرد و خود را "ناجی" او میدانست، استعفا دهد و پس از آن گام به گام انتقال قدرت به محمدرضا پهلوی و استقرار دیکتاتوری او را سازمان دادند. علم و نهضت امام خمینی (ره) با روی کار آمدن دولت جان کندی در آمریکا، فشار فراوانی بر حکومت پهلوی وارد شد تا برخی "اصلاحات" مورد نظر حزب دموکرات آمریکا در ایران انجام شود. به این ترتیب، با فشار دولت جان کندی، علی امینی در ایران نخستوزیر شد. علی امینی چهره مورد قبول سران وقت حزب دموکرات آمریکا بود ولی شاه با وی میانهای نداشت. به این ترتیب، علم و شاپور ریپورتر اقدامات گستردهای را برای ساقط کردن دولت امینی دنبال کردند و سرانجام موفق شدند. با سقوط امینی، اسدالله علم نخستوزیر شد تا به جای امینی اقدامات مورد نظر دولت کندی را انجام دهد. رژیم پهلوی که با کودتای سوم اسفند 1299 شمسی به سریر قدرت دست یافته بود، از پایگاه طبقاتی کارآمد و تکیهگاههای اجتماعی مطمئن برخوردار نبود. به همین سبب، برای ایجاد ثبات لازم در حکمرانی خود بر مردم، بسیاری از ساختارهای سیاسی سنتی ایران را تغییر داد و ساختار حکومتی خود را بر سه رکن اصلی ارتش، بوروکراسی و دربار استوار کرد. اسدالله علم فردی بود که در گسترش و قدرتدهی به وزارتخانه دربار در پیشبرد خواستها و علایق شاه در شئون و سطوح مختلف بسیار مؤثر واقع شد. نقش وزارت دربار در حکومت پهلوی در هرم قدرت رژیم پهلوی، در مقاطعی بعد از شخص شاه، وزیر دربار قرار میگرفت و در مقاطع زمانی دیگر، این پست همردیف با نخستوزیر یا یک پله پایینتر از آن قرار میگرفت که این رتبهبندی بستگی مستقیم به شخصیت و زیرکی وزیر دربار داشت. این وزارتخانه برخلاف نامش، جزو وزارتخانههای کابینهی نخستوزیر منتخب دولت محسوب نمیشد و مستقیم زیر نظر شخص شاه اداره می شد. در دوران صدارت علم بر وزارت دربار بهتدریج وزارتخانههای خارجه، دفاع، کشور و نفت نیز تحت نفوذ و کنترل مستقیم دربار درآمدند. بدینترتیب بعد از انتصاب علم به وزارت دربار، این وزارتخانه مانند دولتی مافوق غیررسمی، به رکن اصلی سیاستگذاریهای داخلی و خارجی کشور تبدیل شد. از اواسط دههی چهل و روی کار آمدن اسدالله علم، در یک روند صعودی، علم با زیرکی برای تحقق دیکتاتوری شاه که روند آن بعد از کودتای مرداد سال 32 شدت گرفته بود و تبدیل کردن مقام نخستوزیری به نقشی درجهدوم، وزارت دربار را به یکی از اصلیترین و عمدهترین کانون قدرت و تبلورگاه افکار و نظریات شاه و مرکز ثقل هدایت کشور تبدیل کرد تا دیگر افرادی مستقل و خارج از کانون پهلویها به هرم قدرت نزدیک نشوند و تأثیری در روند هدایت کشور نداشته باشند و دیگر وقایع سالهای 1330 تا 1332 تکرار نشود. علم مورد اعتماد رژیم بود و روابط بسیار نزدیکی با شاه داشت. وی در 21 آبان 1345، به سمت وزیر دربار منصوب و موظف به یکسری سازماندهیها و دگرگونیهای گسترده شد تا دربار را به وزنهی مهمی در سیاست داخلی و خارجی تبدیل کند و بدین نحو، قدرت استبدادی شاه تحکیم یابد و خواستههای نامشروع شاه بدون مشروعیت مردمی محقق شود. علم علاوه بر نفوذ در دیوانسالاری کشور، دست به چینش نمایندگان مجلس پهلوی نیز زد و برای این منظور، اقدام به تشکیل کمیته مخفیانهای کرد که وظیفهی آن تعیین نمایندگان مجلس بود. در واقع این وزیر دربار بود که نمایندگان مجلس پهلوی را تعیین میکرد. علم در زمینهی نوسازی و کارایی وزارت دربار در خاطرات خود مینویسد: «بعدازظهر شاهنشاه و شهبانو از کارهای ما در دربار بازدید فرمودند. عمارتهای تازهساز برای کارکنان وزارت دربار در سعدآباد و کاخ وزارت دربار را که با کمال آبرومندی ساختهام و با فرشهای عالی مزین است، دیدن کردند... از تشکیلات هم خیلی خوششان آمد. از دستگاههای ریز و ارتباط با دنیا، شاهنشاه فوقالعاده خوشحال شدند و هیچ تصور نمیفرمودند چنین دستگاهی به وجود آمده باشد... عرض کردم دربار به هر صورت مرکز ثقل کشور است...» اسدالله علم برای پیشبرد اهداف و تبدیل وزارت دربار به مرکز ثقل قدرت خود، نیاز به افرادی وفادار و مورد اعتماد در تمام سازمانها داشت و به همین منظور نیز هنگامی که به وزارت دربار منصوب شد، به تشکیل باندی گسترده و متنفذ از عوامل خود دست زد که در همهی مقامات حساس دیوانسالاری ایران رسوخ داشتند و علم نیز از پرداخت پاداش به آنان در ازای خدماتشان ابایی نداشت و این پاداش البته از جیب بیتالمال بود. تصویب کاپیتولاسیون آخرین اقدام مهم دولت علم تصویب لایحه مصونیت قضایی مستشاران آمریکایی در ایران موسوم به کاپیتولاسیون بود. البته این اقدام تا دوران نخست وزیری حسنعلی منصور مخفی نگاه داشته شد. علم در ایران فضایی ارعابآمیز و خفقانآور ایجاد کرد. او میگفت: «برای اداره کردن مردم ایران دو چیز لازم است: زور زیاد و عقل کم.» حمایت علم از بهائیان علم در دوران نخستوزیری خود مقدمات انتقال قدرت به حسنعلی منصور و در واقع به امیرعباس هویدا، نوه منشی مخصوص عباس افندی رهبر فرقه بهائیت، را فراهم آورد. در واقع، روی کار آوردن دولت 13 ساله بهائیان، به ریاست امیرعباس هویدا، مهمترین اقدام شبکه صهیونیستی علم بود. به این دلیل، امام خمینی در سخنان سالهای 1341-1343 خود به شدت نسبت به نفوذ بهائیت هشدار میدادند و دولت علم را به صراحت "بهائی" و وابسته به اسرائیل میخواندند. از جمله این اقدامات باید به برگزاری اولین کنگره جهانی بهائیان در لندن اشاره کرد که در 8 اردیبهشت 1342 با شرکت 15 هزار نفر بهائی برگزار شد. بخش عمده این بهائیان از ایران و با حمایت امیر اسدالله علم اعزام شده بودند. علم و صهیونیست اسدالله علم رابطه نزدیکی با صهیونیستها داشت. علم در یادداشت 8 مهر 1352 مینویسد: «وقتی من نخست وزیر بودم اسرائیلیها را آوردم.» او در جریان جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل از اسرائیل حمایت می کرد و به عنوان «یک ملت زنده» برای صهیونیستها درود میفرستاد و از آنان به عنوان وطنپرستانی یاد میکرد که باید درس وطنپرستی را از آنان آموخت! اسدالله علم اطلاعات محرمانه، ناب و بکر را از اسرائیلیها میگرفت. رابطه ای که تا پایان عمر علم ادامه داشت. عیاشی علم به دلیل عدم اعتقاد به هیچ نوع اصول اخلاقی، امیر اسدالله علم در زندگی شخصی فردی زنباره و به شدت عیاش بود در حدی که همسرش، ملک تاج (دختر قوامالملک شیرازی)، چند بار دست به خودکشی زد. یادداشتی از ملک تاج علم در فصلنامه "تاریخ معاصر ایران" منتشر شده که قبل از یکی از خودکشی هایش برای علم نوشته با این مضمون که: من خودم را میکشم تا بتوانی راحت به عیاشی هایت برسی. در انتها نیز با توجه به سوابق و خوشخدمتیهای علم در پیشبرد اهداف غیرقانونی شاه و سرکوب مردم، او در تاریخ، نام خود را بهعنوان یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران حکومت غیرقانونی محمدرضا پهلوی و چهرهای بهشدت منفور در بین اذهان عمومی ثبت کرد و در پایان نیز به سبب بیماری سرطان از سمت خود استعفا داد و در 25 فروردین 1357 در کام مرگ فرورفت. انتهای پیام /