چهارشنبه 7 آذر 1403

صلاح امت یا شهوت قدرت؟! | قسمت دوم

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
صلاح امت یا شهوت قدرت؟! | قسمت دوم

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محمد حسین غریبی؛*مردم باید برای شناخت اصلح تلاش کنند. آیت الله مصباح یزدی در پاسخ به این سوال که «قانون اجتماعی باید به‌وسیله چه کسی اجراء شود؟» بیان می‌کند: «اسلام مانند اکثریت مکاتب سیاسی، وجود حکومت را به‌عنوان قدرتی که بتواند جلو تخلفات را بگیرد لازم می‌شمرد و نبودن حکومت را مستلزم تعطیل قوانین و بروز هرج و مرج و پایمال شدن حقوق ضعیفان می‌داند. بدیهی...

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محمد حسین غریبی؛*مردم باید برای شناخت اصلح تلاش کنند. آیت الله مصباح یزدی در پاسخ به این سوال که «قانون اجتماعی باید به‌وسیله چه کسی اجراء شود؟» بیان می‌کند: «اسلام مانند اکثریت مکاتب سیاسی، وجود حکومت را به‌عنوان قدرتی که بتواند جلو تخلفات را بگیرد لازم می‌شمرد و نبودن حکومت را مستلزم تعطیل قوانین و بروز هرج و مرج و پایمال شدن حقوق ضعیفان می‌داند. بدیهی است برای مجری قانون به‌ویژه کسی که در رأس هرم قدرت قرار می‌گیرد دو شرط اساسی وجود دارد: یکی این‌که آگاهی کافی از قانون داشته باشد تا دچار تخلف ناشی از جهل به قانون نگردد، دو دیگر آن‌که بر تمایلات خویش مسلط باشد تا عمدا از قانون، سوء‌استفاده نکند. شرایط دیگری مانند حسن مدیریت و شجاعت و مانند آن‌ها را نیز می‌توان بر آن‌ها افزود. طبعا فرض ایده آل آن است که مجری قانون به‌طور کلی از جهل و خودخواهی و سایر خصال ناپسند، مبری باشد و چنین کسی همان است که در زبان دینی «معصوم» نامیده می‌شود و عموم مسلمانان چنین اعتقادی را درباره پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و شیعیان در مورد امامان دوازده‌گانه‌علیهم‌السلام نیز دارند، اما در صورت عدم حضور معصوم و هم‌چنین در رده‌های پایین‌تر از مقام رهبری باید این شرایط را به‌طور نسبی و متناسب با پست و مقام حکومتی، معتبر دانست و اساسا منشأ تز «ولایت‌فقیه جامع‌الشرایط» همین است که کسی که به مقام عصمت، نزدیک‌تر و شبیه‌تر است در جایگاه معصوم یعنی در رأس هرم قدرت قرار گیرد تا هم شناخت بهتری نسبت به احکام و قوانین و اصول و مبانی آن‌ها داشته باشد و هم از تقوی و خویشتن‌داری بالاتری برخوردار باشد، و با داشتن این دو شرط اساسی (فقاهت و تقوی) حتی‌الامکان کمتر دچار تخلف عمدی و سهوی از قانون اسلام گردد.» عین همین دو شرط اصلی که آیت الله مصباح از آن نام بردند نیز در کتاب ولایت فقیه امام خمینی (ره) به آن اشاره شده که عبارت است از قانوندان بودن و داشتن عدالت. مقام معظم رهبری در سخنانی به موضوع انتخاب اصلح می‌پردازند و می‌فرماید: «البته ملت باید تلاش خود را بکند، باید زحمت بکشد و دنبال اصلح بگردد. من مکرر عرض کردهام که مسئله، مسألهی دین و خدا و ادای تکلیف است. همچنان که اصل انتخابات یک تکلیف الهی است، انتخاب اصلح هم یک تکلیف الهی است. قبلا هم گفتیم که تفاضل و لو کم باشد، در این قضیه بسیار است. باید بگردید، بین خودتان و خدا حجت پیدا کنید؛ یعنی بتوانید از راهی بروید که اگر خدای متعال پرسید شما به چه دلیل به این فرد رأی دادید، بتوانید بگویید به این دلیل. بین خودتان و خدا، دلیل و حجتی فراهم کنید و بعد با خیال راحت بروید رأی بدهید. مردم باید این کار را بکنند و ما هم از خدا میخواهیم و دعا و آرزو میکنیم که خدای متعال دل‌های مردم را به سمت نامزد اصلح آنکه واقعا صلاحیتش بیشتر است هدایت کند.» انتخاب اصلح تکلیف است و شناساندن آن به سایر مردم نیز تکلیفی دیگر و برای اینکه مردم اصلح را بشناسند باید اهداف و گفته‌های او برای مردم تبیین شود. تبیین کردن نیازمند کار و تلاش است و با لیست‌های شب انتخاباتی نمی‌توان تغییر بوجود آورد. جبهه انقلاب برای ایجاد تغییر باید مردم را آگاه کند و برای این آگاهی باید از ابزار تبیین استفاده کند تبیین کردن برای مردم نیازمند تلاش شبانه روزی است تا آنان بتوانند اصلح را انتخاب کنند و آن وقت است که تغییر صورت می‌گیرد. تا این بخش به باطل بودن دو گانه اصلح نامقبول و صالح مقبول پرداختیم، ولی از حالا می‌خواهیم انتخابات 98 را مورد سنجش قرار دهیم. انتخاباتی که در لیست بندی آن، عده‌ای فقط بخاطر اینکه مدتی در محضر برخی پدران خود خوانده جبهه انقلاب بودند و هیچ فضیلت دیگری نداشتند به اصلحین مقبول ترجیح داده شدند! به قول شعر معروف که می‌گوید «گیرم پدرت هست فاضل / از فضل پدر تو را چه حاصل؟!» آرایش انتخابات 98 و پیروزی لیست مذکور در انتخابات برای من عجیب تداعی گر عقاید اهل تسنن در قبال خلافت است. اهل تسنن در قبال حکومت دیدگاه جالبی دارد که در اینجا مختصرا آن را بیان می‌کنم. آنان اعتقاد دارند که امامت و خلافت امری عرفی و دنیوی است و انتخاب خلیفه را با روش‌های مختلفی؛ از جمله انتخاب مردم، انتخاب اهل حل و عقد، وصیت خلیفه قبلی، کودتا علیه خلیفه قبل با زور و شمشیر و... ممکن می‌دانند و این برخلاف عقیده اهل تشیع است که بیان می‌کنند امامت و خلافت، امری است الهی و شرعی که انتخاب آن تنها در حیطه اختیارات خداوند است و بس. اما جالب است که آنان با وجود چنین باوری، در عین حال فتوا داده‌اند که خروج علیه حاکم به هر صورتی که به قدرت رسیده باشد حرام است؛ حتی اگر آن حاکم فاسق، ظالم و بی دین و کافر باشد. حتی اگر به شما دستوری بدهند که بر خلاف حکم قرآن، سنت و خلیفه قبلی باشد. روایت‌های متعدد از کتب معتبر اهل تسنن همچون صحیح بخاری این مطلب را تایید می‌کنند که برای نمونه یک حدیث را در اینجا ذکر می‌کنم و مابقی را نیز به ذکر منبع اکتفا خواهم کرد: «حدثنا ابو النعمان حدثنا حماد بن زید عن الجعد ابی عثمان حدثنی ابو رجاء العطاردی قال سمعت بن عباس رضی الله عنهما عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) قال: من رای من امیره شیئا یکرهه فلیصبر علیه فانه من فارق الجماع شبرا فمات الا مات میت جاهلی.» عطاردی می‌گوید: از ابن عباس شنیدم که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) فرمود: هر کس از حاکمش چیزی (گفتار یا کردار) ناخوشایندی ببیند، باید برآن شکیبا باشد. به درستی که هر کس از جماعت به‌اندازه یک وجب فاصله گیرد و در آن هنگام بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است. حرکات و سکنات عزیزان پدرخوانده جبهه انقلاب در مواجهه با دغدغه‌مندان این جبهه به همین نحو است. نحوه انتخابات درون شورایی آنان یکبار به مانند سقیفه است که همه چیز را به ضرب زور و شمشیر و بگیر و ببنند به صلاحیت داران این جبهه تحمیل می‌کنند و به هر کسی که مخالف این شورا باشد انواع و اقسام القاب را نسبت می‌دهند و یک بار دیگر ممکن است روش جانشینی را بدون خواست نظر سایر دغدغه‌مندان در پیش بگیرند و یک بار دیگر نیز همچون شورایی که عمر برای تعیین جانشینش انتخاب کرد عمل کنند و شرط و شروط بگذارند و بگویند اگر این میثاق نامه را امضا کردی حق خلافت داری وگر نه باید به نفع کسی که میثاق نامه را امضا کرده است کنار بروی هر چند که اصلح باشی! این واقعیتی است که سال‌های متمادی کسانی بر مسلمین حکومت کردند که قدرت داشتند و بر قدرت وحدت داشتند نه بر کلمه، چه بنی امیه و چه بنی عباس، حال این قدرت در آن زمان شامل شمشیر و نفر و زره و اسب میشد و در این زمان سرمایه اجتماعی، رسانه و رای مردم ناآگاه با اهداف اشخاص، قدرت محسوب می‌شود. وحدت در سال 98 نیز وحدت بر صلاحیت کلمه نبود بلکه بر قدرت حاصل از سرمایه اجتماعی بود قدرتی که می‌تواند وحدت اولیه بر مکانیزم نامشخص حاصل از اجماع دستکم 8 هزار نفر را یک شبه باطل کند و به بهانه‌های واهی‌ای که توسط برخی بیان شد همچون کمبود اقتصاددان در لیست، آن را مطرود بداند و باز با شعار وحدت و قدرت رسانه، سایرین را به شکستن وحدت سابق متهم کند و یک شب مانده به انتخابات لیست مطلوبش را به خلق الله عرضه کرده و مخالفین را نیز جاهلین زمان بخواند و برخی نیز بر این وحدت قدرت، صحه می‌گذارند. بند بالا تعریف انتخابات 98 است بدون کم و کاست. حال نباید به طریق قدرت گیری آقایان انتقاد کرد و علیه قدرت گیری آنان شورید؟! آیا فقط به این دلیل که اکثریت رای دهنده، نه اکثریتی که باید در انتخابات شرکت می‌کردند، بر این نوع قدرت گیری صحه گذاشته اند ما هم باید به مانند عقاید اهل تسنن مطاع باشیم؟! برخی از دوستان فعال در عرصه سیاسی نیز پا را حتی فراتر از عقاید اهل تسنن گذاشته اند و بیان کردند که هر کسی که رای آوری بیشتری دارد اصلح است، به این عزیزان باید گفت که کلاه تان را کمی بالاتر بگذارید. ما در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی باید تلاش کنیم تا این نوع قدرت گیری را از سپهر سیاسی ایران حذف کرده و با آگاهی دادن به ملت، از اشتباه آنان در انتخابات‌های آینده جلوگیری کنیم. انتخابات سال 98 حتی بر دو گانه اصلح نامقبول و صالح مقبول نیز خط بطلان می‌کشد و صحنه مبارزات سیاسی ایران را در حد ابتذال وحدت بر سر قدرت و سهم خواهی پایین می‌کشد و حتی برای کسانی که صالح مقبول را پارادایمی برای رسیدن به اصلح نامقبول می‌دانستند نیز حرفی برای گفتن باقی نمی‌گذارد. تنها راه رسیدن به رستگاری جمعی، افزایش فهم ملی است که ان شاءالله با همت جوانان انقلابی باید اتفاق بیفتد. محمد حسین غریبی؛ فعال دانشجویی انتشار یادداشت‌های دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفا منعکس کننده نظرات گروه‌ها و فعالین دانشجویی است.