ضرورت تعجیل و تسریع در مقابله با سرطان قومیتگرایی آذری
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، برهان حشمتی در یادداشتی نوشت: رصد دقیق مجموعه تبلیغات باکو و آنکارا در زمینه تحریک قومیت گرایی آذری - ترکی در ایران و تاثیرپذیری قومیت گرایان و عناصر تجزیه طلب در ایران از این تحریکات و تبلیغات باکو و آنکارا نشان می دهد که این پدیده وارد مرحله جدیدی شده است.
از نشانه های این مرحله جدید خط دهی های آشکارتر شبکه تبلیغاتی باکو به قومیت گرایان و به اصطلاح هویت طلبان و عناصر تجزیه طلب در میان آذری زبانان ایران است. در این برهه، شبکه تبلیغاتی باکو در اینترنت، بار دیگر بازارسال نسخه الکترونیک کتاب "آذربایجان بزرگ" نوشته ابوالفضل ائلچی بیگ را مجددا در دستور کار خود قرار داده است و از مسیرهای مختلف اینترنتی و موبایلی این کتاب جاه طلبانه ضدایرانی را به گیرندگان گوناگون ارسال می کنند.
در این خط دهی آشکار باکو به قومیت گرایان و تجزیه طلبان ضدایرانی همچنین ماشین تبلیغات باکو در بسترهای مختلف رسانه های نو و بخصوص در کانال های یوتیوبی و فیسبوک و گروه ها و کانال های تلگرامی و واتساپی، تحریک برای ایجاد دشمنی آذری زبانان ایران با کلیت ایران اسلامی را بطور جدی تری از گذشته در دستور کار خود قرار داده اند و مصادیق اجرایی این عملیات را بطور پرحجم تری نسبت به گذشته پیگیری می کنند.
در خط دهی آشکارتر باکو به تجزیه طلبان و قومیت گرایان ضدایرانی، اقبال آقازاده، رییس "حزب امید" جمهوری آذربایجان که معمولا حاکمیت باکو اعلام برخی از مواضع و سیاست های خود را بطور غیررسمی به او حواله می کند، به قومیت گرایان و تجزیه طلبان ضدایرانی توصیه کرده است که بجای فعالیت فردی و ایجاد گروه ها و سازمان های مختلف، به ایجاد به اصطلاح "جبهه استقلال" با الگو گرفتن از "جبهه خلق" بپردازند که در اواخر عمر شوروی توسط افراد سرشناس و جریان های مختلف فکری موجود در آن زمان جمهوری آذربایجان تشکیل شد و به اصطلاح به کسب استقلال "جمهوری آذربایجان" از شوروی نایل آمد! گرچه این قیاس مع الفارق و کاملا بیهوده است و اساسا در جمهوری آذربایجان خواه "جبهه خلق" تشکیل می شد و خواه تشکیل نمی شد، فروپاشی شوروی به خودی خود منجر به دادن استقلال به جمهوری آذربایجان همانند سایر جمهوری های برجای مانده از شوروی می شد.
اما، در این آشفته بازار مسایل و موضوعات قومیتی که با نارضایتی های معیشتی نیز مخلوط شده و بستر لازم را برای دسیسه چینان ضد جمهوری اسلامی ایران و مراکز ایران ستیز فراهم کرده است، ماشین تبلیغاتی باکو و آنکارا نیز راحت تر از گذشته می توانند به قومیت گرایان و تجزیه طلبان ترک گرا در ایران خط دهی کنند و راه های ضربه زدن به ایران اسلامی را برای این عناصر ترسیم کنند.
بطور بدیهی در چنین وضعیتی، امکان و احتمال گمراه کردن توده های مردمی نیز بیش از گذشته فراهم می شود. بخصوص که متاسفانه ماشین تبلیغات ایران اسلامی ضعیف تر و نحیف تر از ماشین تبلیغات دشمنان ایران است. برخی از نشانه های این گمراهی برخی افراد و به نوعی برخی توده ها را نیز می توان در شعارها و نوشته ها و ترانه ها و عکس ها و قطعه های تصویری که در شبکه های اجتماعی موبایلی و اینترنتی بازنشر می شوند، مشاهده کرد
به عنوان مثال، در قضیه کم آب و احتمالا خشک شدن دریاچه ارومیه که به نوعی وضعیتی مشابه با رودهای کم آب و خشک شده در اروپا دارد، جوگیر شدن و راهنمایی منفی عناصر قومیت گرا و نیز افراد عادی مردم از جانب جریان های ضدایرانی و مراکز تبلیغاتی باکو و آنکارا و مراجع پان ترکیست، بسیار شدیدتر از هدایت شدن افکار عمومی اروپایی از جانب رسانه های منتقد سیاست های غرب است. همین ضعف نیز به نوبه خود، زمینه دست درازی مراکز سیاسی و امنیتی و دستگاه های تبلیغاتی باکو و آنکارا را برای به اصطلاح "طرح مساله آذربایجان جنوبی" در سطح گسترده تری نسبت به گذشته فراهم کرده است.
به نحوی که قطعه تصویری از ترانه میخانه " تبریز مال ماست و داریم می آییم که بگیریمش" در برنامه های کانال های یوتیوبی و گروه ها و کانال های موبایلی تحت هدایت مراکزی در باکو و ترکیه نیز با گستاخی منتشر می شود و انفعال و سهل انگاری و بی تفاوتی طرف ایرانی نیز میدان را برای این نوع رجزخوانی ها و جوسازی ها باز گذاشته است که دستکم موجب جوگیری و شیر شدن عناصر پر سر و صدا و هتاک و فحاش پان ترکیست تجزیه طلب در فضای مجازی می شود. بویژه که در برهه کنونی جاه طلبی "آذربایجان بزرگ" و طمع ورزی پان ترکیسم برای تجزیه آذربایجان از ایران و تبدیل آن به یکی دیگر از به اصطلاح کشورک های تابع ترکیه در منطقه در دستور کار صهیونیسم نیز قرار گرفته است و مطالبی که صهیونیست هایی همچون آریه گوت و برندا شیفر بطور آشکار می نویسند و منتشر می کنند و هر از گاهی حتی بر زبان الهام علی اف و رجب طیب اردوغان نیز جاری می شود، گواه این همکاری تجزیه طلبانه پان ترکیسم و صهیونیسم ضد ایران است و خواه قومیت گرایان و به اصطلاح هویت طلبان و داغ کنندگان تنور تقسیم بندی های ترکی - فارسی در ایران درک بکنند و خواه درک نکنند، در راستای همین سیاست تجزیه طلبانه پان ترکیستی - صهیونیستی حرکت می کنند که بطور اعلام نشده ای در دستور کار آنکارا - باکو - تل آویو قرار گرفته است و طبیعی است که این محور از هدایت و حمایت آمریکا و انگلیس نیز برخوردار است.
بنابراین، توجه به تمامی عوامل دخیل در این مساله نشان می دهد که در برهه کنونی مقابله با انحراف قومیت گرایی در منطقه آذربایجان ایران نسبت به گذشته خیلی پیچیده تر و دشوارتر شده است. بخصوص که این انحراف و بیماری به شماری از افراد و ارکان و بخش های جامعه و ساختارهای حاکم نیز سرایت کرده است و حتی برخی افراد و سازمان هایی که خود را در خدمت ایران اسلامی می دانند، ناخودآگاه یا بر اثر جوگیری و شرایط سیاسی روز یا به دلایل فکری و عقیدتی و بعضا حتی با پوشش اسلامی و حزب اللهی دچار انحراف قومیت گرایی شده اند و حتی منتقدان قومیت گرایی را نیز به نادیده گرفتن واقعیات موجود در جامعه متهم و استدلال می کنند که با "نادیده گرفتن هویت های قومی در کشور" نمی توان تمامیت ایران را حفظ کرد! در نتیجه همین مباحث و اختلافات و کشمکش های درونی در خصوص قومیت گرایی و ملی گرایی، میان خود نیروهای معتقد و وفادار به نظام جمهوری اسلامی ایران، اصطلاح ها یا فحش های سیاسی نظیر "پان ترک اللهی " و "ایران شهری" رایج شده است که دو طرف به همدیگر نسبت می دهند! حتی ابهام و کج فهمی در این زمینه به قدری زیاد است که برخی افراد بطور هم زمان هم با اتهام "پان ترک اللهی" و هم با اتهام "ایران شهری" مواجه می شود. حال آنکه ایجاد و ترویج هر دوی این اصطلاح ها و فحش های سیاسی قبیح و ضدارزشی است. چرا که استفاده از نام " ایران شهر" به عنوان فحش و اتهام سیاسی و ایجاد ترکیبی از پان ترکیسم و حزب اللهی به عنوان فحش و اتهام سیاسی ناپسند و نقض کننده اصول است و به خودی خود به ارزش ها لطمه می زند. حال آنکه بیماری بخشی نگری و قومیت گرایی و دسته بندی های قومی و قبیله ای به قدری وخیم شده است که به این تقابل ها و خودزنی های ناخواسته و ناخودآگاه نیز می رسد. از این رو، باید پذیرفت که معالجه انحراف قومیت گرایی و مقابله با دسیسه های تجزیه طلبانه ضدایرانی در درون نیز دشوارتر از گذشته شده است.
بنابراین، اصول و شیوه های علاج و رفع و حل مساله نسبت به گذشته باید دچار تغییر اساسی شود. در گذشته یکی از نسخه ها و توصیه ها برای مقابله با مساله قومیت گرایی و تجزیه طلبی، مطرح نکردن و بها ندادن بیش از حد به این مساله بود تا مساله بطور مصنوعی بزرگ جلوه نکند. به این نسخه همانند گذشته و بدون توجه به تحولات جاری در جامعه، همچنان در صدا وسیما عمل می شود و با پرهیز از طرح این مشکل، تلاش می شود که تبعات آن در جامعه گسترده نشود که اکنون باطل بودن این رویکرد درمانی یا یپشگیرانه کاملا محرز شده است، اما کسی نیست که به این واقعیت توجه نماید.
البته، در بسیاری دیگر از مراجع ذیربط گذشت زمان نشان داد که نسخه توصیه کننده به نادیده گرفتن مساله قومیت گرایی برای پرهیز از بزرگنمایی آن، کاملا نابجا بوده است و اگر این بیماری به موقع و در زمان خود درمان و سلول های سرطانی اولیه قومیت گرایی خشکانده می شد، این بیماری تا حد کنونی رشد نمی کرد. اکنون نیز توصیه های سهل انگارانه و خودبزرگ بینی و کوچک بینی حریف و ناچیز پنداشتن بیماری قومیت گرایی در میان آذری های ایران اشتباهی بس بزرگ است. زیرا، نه حکومت باکو و نه حکومت آنکارا به عنوان رقبای سیاسی کوک کننده قومیت گرایی آذری در ایران آن رقبای کم توان گذشته هستند و نه خباثت و خصومت صهیونیسم و انگلیس به عنوان زاینده های اصلی بیماری قومیت گرایی آذری در ایران در حد گذشته باقی مانده و نه قومیت گرایان درون کشور در حد گذشته منزوی و مطرود هستند.
همگی این مثلث شوم نسبت به گذشته فربه تر شده اند و طبعا باید سیاست و ابزار مقابله با این مثلث شوم سرطان قومیت گرایی آذری در ایران نیز هوشمندتر و کارآمدتر و به روزتر و بخصوص چابک تر از گذشته شود. برای نمونه و درک موضوع، اشاره به یکی از موارد اخیر نبردهای جاری در فضای مجازی ضروری است. اخیرا، آقای مهدی نعلبندی، از فعالان فرهنگی تبریز در واکنش به عکسی از الهام علی اف، رییس جمهوری آذربایجان که ماکتی از نقشه جمهوری آذربایجان و نخجوان را که جنوب ارمنستان نیز به آن الحاق شده و نشاندهنده تغییر مهم ژئوپلتیک در منطقه و از بین رفتن مرز ایران با ارمنستان است، توییتی مبنی بر انذار علی اف از حرکت های ژئوپلتیک ضدایرانی منتشر کرد. متاسفانه انتشار این توییت با فحاشی های گسترده خیل پان ترکیست ها و قومیت گرایان مواجه شده که بعضی از آنها که تاذ حدی ملایمت داشتند، آقای نعلبندی را "ایران شهری" نامیدند و هدف ناسزا قرار دادند و برخی از تندروترهای این خیل نیز ایشان و خانواده اش را در تبریز به مواجه شدن با عقوبتی همچون عقوبت سلمان رشدی تهدید کردند! حال آنکه همفکران و موافقان توییت آقای نعلبندی اصلا یا از این موضوع بی خبر ماندند یا هم برای ابراز همفکری و حمایت از توییت او در دفاع از مرزها و مسیرهای بین المللی ایران احساس نیاز نیز نکردند و او را در مصاف با توده فحاش پان ترکیست و قومیت گرا و تجزیه طلب در میدان توییتر تنها گذاشتند! این تنها مورد از تنها ماندن یکی از سربازان نظام جمهوری اسلامی ایران در یکی از بسترهای مصاف سیاسی و فکری در اینترنت نیست و باید پذیرفت که نظام جمهوری اسلامی ایران برغم حق گویی و حق جویی، حتی از جانب طرفداران خود نیز در بسیاری موارد در این قبیل صحنه های نبرد در فضای مجازی یکه و تنها گذاشته می شود و امروز احساس می شود این بی اعتنایی و سهل انگاری و تنها ماندن، به صحنه واقعیت و میدان غیرمجازی نبرد در عرصه مساله قومیت گرایی و ملی گرایی نیز سرایت کرده است و همین است که موجب نگرانی می شود.
لذا باید از هم اینک که دیر هم شده است، چاره اندیشی کرد و با بلند کردن فریاد درد برای یافتن داروی آن و نیز برای متقاعد کردن پزشک معالج به تسریع جراحی، اقدام کرد و این نیز در وهله نخست، قبل از تمامی ارگان های ذیربط سیاسی و امنیتی و فرهنگی و مذهبی به عهده رسانه ها و اصحاب رسانه است تا همگان را متوجه سرطان مرگبار قومیت گرایی در کشور بکنند.. زیرا، اگر بر اثر قومیت گرایی و ترک گرایی در مناطق آذری نشین، ایران اسلامی آسیبی ببیند یا دچار حرکت های تجزیه طلبانه تروریستی بشود که در تل آویو و باکو و آنکارا و لندن طراحی می شود، هم به لحاظ دنیوی و هم به لحاظ اخروی و هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ قومی و هم به لحاظ ملی و هم به لحاظ اسلامی و شیعی شدیدا زیان خواهیم کرد. بنابراین، در قدم نخست، برگزاری همایش بزرگ و سراسری اصحاب رسانه برای مقابله با قومیت گرایی در کشور قابل توصیه است تا اصحاب رسانه طبل جنگ مقدس ملی - اسلامی با قومیت گرایان و تجزیه طلبان را بنوازند و همگان را از خواب غفلت بیدار سازند!