علی صبوری از اخراج از دانشگاه تا «آخر خط»| بهخاطر سردار سلیمانی کلی فحش خوردم / نمیخواهم تکرار عطاران و یا حتی خودم باشم / مراقب خودمم و خط قرمزها را هم یادگرفتم
نسل بازیگران کمدی ما به جایی رسیدهاند که باید عوض شوند. یعنی باید کمدینهای همنسل و همسال ما که جوانند روی کار بیایند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کمدینی که با ساخت کارهای طنز و تبلیغات در اینستاگرام به یکی از چهرههای شناخته شده فضای مجازی تبدیل شده بود با حضور در برنامه "خندوانه" و مسابقه "خندانندهشو" در بین مردم هم شناخته شد. جوان مشهدی که در مسابقه "خندانندهشو"2 از میان شرکتکنندههای این مسابقه با اجرای چند استندآپ کمدی موفق توانست بیشترین رأی را کسب کند و به عنوان نفر اول این مسابقه معرفی شود.
موفقیت "علی صبوری" در مسابقه "خندانندهشو" از او چهره شناختهشدهتری ساخت و به عنوان بازیگر در سریالی به کارگردانی علی مسعودی جلوی دوربین رفت. سریالی که تصویربرداریاش به پایان رسیده و منتظر سیما برای اعلام کنداکتور است. برخی "آخر خط" را سریال رمضانی شبکه 3 میدانند البته که سریال تاریخی "میجان" در شمال تصویربرداری میشود و نام این مجموعه تلویزیونی هم به عنوان سریال رمضانی شبکه مطرح میشود اما باید دید که ترکیب سریالهای رمضانی ایجاب میکند سریالی طنز روی آنتن برود و یا "میجان" در رمضان به نمایش درمیآید.
سریال "آخر خط" با داستانی طنز وارد موضوعات مدافعان حرم میشود. 30 قسمتی است و مضمونی کمدی و طنز دارد و داستان دو پسرخاله است که بسیار شرورند و خانوادهها از دست این دو نفر به ستوه آمدهاند؛ این دو به دلیل جرمی به زندان میافتند و تصمیم به مهاجرت از کشور میگیرند. علاوه بر علی صبوری، شهین تسلیمی، کمند امیرسلیمانی، عباس جمشیدیفر، اشکان اشتیاق، شهرام قائدی، فریده سپاهمنصور، داریوش سلیمی، علی صبوری، غزال وکیلی، مهسا باقری مهران رجبی و امیر غفارمنش در این سریال بازی میکنند.
به سراغ علی صبوری رفتیم و با او به گفتوگو پرداختیم؛ کمدین جوانی که اعتقاد دارد هنر باید با طنز و طنازی توأمان باشد. از خط قرمزهایی میگوید که در سینما و صداوسیما باید به آن پایبند بود تا هنر و هنرمندی فارغ از طنازی و سرگرمی، وسیله و ابزار مهمی برای فرهنگسازی باشند. کمدین جوانی که میگوید: شاید برخی به نوع شوخیها وطنزهای اینستاگرامی ما قبل از آمدن به "خندوانه" و حتی در دوران رقابت "خندانندهشو" انتقاد داشتند، از این خط قرمزهای مرسوم و درست، آگاه نبودم و نمیدانستم شوخیها و طنزها چه چارچوب و قاعدهای داشته باشند.
او این روزها برای جلوگیری از شیوع کرونا خودش را موظف دانسته تا در خانه بماند؛ به قول خودش، سرگرم مطالعه کتاب و یا تماشای فیلم و سریال است. صبوری در جریان این گپ و گفت از مردم خواسته تا در منزل بمانند و این بیماری را جدی بگیرند تا درگیر این بیماری نشوند و یا دیگران را درگیر این بیماری نکنند.
«امیدوارم در ادامه سال 1399 شاهد بهترین دوران زندگیمان باشیم. از همه کسانی که در خط مقدم مبارزه با کرونا هستند به ویژه کادر درمانی و پرستاران و پزشکان که جانشان را کف دستشان گرفتهاند از صمیم قلب تشکر میکنم.»
مشروح گفتوگوی تسنیم با این کمدین جوان را در ادامه بخوانید:
بهدلیل قول و وعدهها اسپانسری، زمین خوردم!
* بگذار از ورود به فضای طنز و حتی اینستاگرام و هنر بازیگری شروع کنم؛ چهطور متوجه شدی که میتوانی مردم را بخندانی؟
من از اول دنبال کارهای بزرگ بودم، به خودم میگفتم اگر قرار است من هم هرکاری کنم، خب! کسانی هستند که به نحو احسن انجام میدهند. من یا میتوانم پلهای بالاتر بروم و تأثیرگذار باشم یا نباشم. تفکر من این بود یعنی یا صفر یا صد؛ وسط ندارد. یادم میآید جشنواره نویسندگی راجع به شهید چمنی در دانشگاه بود. بسیاری فیلمنامهشان را ارائه دادند در رقابت شرکت کنند و اتفاقا جایزه خوبی هم اختصاص پیدا کرد. من هم گفتم شرکت میکنم؛ دو روز مانده به جشنواره، فیلمنامه نوشتم و اول شدم.
در دوران دانشجویی، تئاتر کار میکردم و بهدلیل قول و وعدههای اسپانسری که محقق نشد، زمین خوردم. در نتیجه جلوی اجرای ما گرفته شد و حاشیههای دیگری اتفاق افتاد. حتی بازیگر معروفی که در تئاتر من بازی میکرد میدانست این مشکلات اقتصادی و مالی برایمان پیش آمده اما باز اصرار داشت تا روز آخر بماند و پول هتلش را من بپردازم. در این مشکلات و حواشی به خدا میگفتم: خدایا من خوردم زمین و همه سرمایه زندگیم از دستم رفتم... آن روز در ماشین پدرم، با حالت بغض، ناخودآگاه اتفاقی افتاد.
ماجرای استندآپهای اینستاگرامی
2 روز بود که گوشی پدرم را گرفته بودم و خودم از این گوشیهای ساده داشتم. در مسیر حرکت، اینستاگرام را نصب کردم. همینطور به این نرمافزار نگاه میکردم دیدم چه جالبه اینها از خودشان ویدئویی میگیرند که حالت استندآپی دارد. من از خودم ویدئویی گرفتم و چند کامنت داشتم؛ یکی به من گفت چقدر پول میدهی این ویدئوی تو را در صفحههای پربازدید، بگذاریم. گفتم چهقدر؟ گفتند 50 هزار تومان. گفتم میشود از من 30 هزار تومان بگیرید؟
تصمیم گرفتم برای "خندوانه" ویدئو بفرستم
بعد از قرار گرفتن در چند صفحه دیدم، صفحه تازهوارد من چندین کامنت گرفت و نظر خورد. فردای آن روز 100 هزار تومان قرض گرفتم که برای سه ویدئوی دیگر، سه بار تبلیغ کنم. تا اینکه چند نفر آمدند و استقبال کردند و گفتند این طنزش خاصه! اصلا روند رو به اتفاقات عجیب و غریب میرفت و به بازدیدکننده میلیونی میرسیدم. رفتهرفته به جایی رسیدم که دیدم میتوانم فیلم کوتاه بسازم و ساختم. به همین خاطر ساخت کلیپ و ویدئوها را با تصاویر حرفهایتری دنبال کردم. من دو ساله که زندگیام تغییر کرده و کلیپها را با کیفیت بالاتری پخش میکنم. مشهد ویدئوها را میساختیم تا اینکه مردم خوششان آمد و تصمیم گرفتم برای "خندوانه" ویدئو بفرستم.
واقعا تا قبل از آمدن به تلویزیون، خط قرمز را نمیدانستم
* رسیدیم به خندوانه؛ چی شد بهترین "خندانندهشویی" این برنامه پربیننده شدی؟
مردم به ویدئوهایم علاقهمند شده بودند و چندین هزار فالوور (دنبالکننده) داشتم که به "خندوانه" رفتم. واقعا تا قبل از اینکه به سازمان صداوسیما بروم و در تلویزیون برنامهای داشته باشم خط قرمز را نمیدانستم. فضای مجازی مثل جنگ میماند یعنی ممکن است یکسری هم باشند که گازت بگیرند! من هم خط قرمزها را نمیدانستم یعنی ممکن است یک جاهایی از روی خط قرمز هم رد شده باشم؛ آن هم تعمدی نبوده و بیشتر از روی ناآگاهی بوده است.
محیط فضای مجازی باید طوری باشد که اگر به دست کودکان و نوجوانان افتاد آسیب نبینند
* حملههایی شد که برخی از شوخیها و طنزهای "خندانندهشو" و مخصوصا استندآپهای رقابتی شما، خیلی با نمک است اما گاهی زننده و دور از عرف تلویزیون و بینندهاش است...
دقیقا به خاطر عدم اطلاع از خط قرمزها و همان عرفی که شما اشاره میکنید است! مثلا متوجه شدم که اتفاقات مربوط به صوت و تصویر فراگیر باید از صداوسیما مجوز بگیرد. این کنترل و مدیریت در فضای مجازی لازم است؛ یعنی این کار اصولی است که جایی قاعده، قانون و اصول و خط و قرمز را نشان بدهد. اینکه کاربران فضای مجازی یا فعالانش بدانند این تصاویر، ویدئوها و استوریها را خانوادهها میبینند. بدانند باید در این فضا چگونه رفتار کنند و چه کارکردهایی داشته باشند که اگر گوشی تلفن همراه و فضای مجازی به دست کودکان و نوجوانان افتاد آسیب نبینند و انحرافش بیشتر از کاربردش نباشد!
جامعه امروز از طنز توقع کاربرد و فرهنگسازی دارد
البته همه فعالان فضای مجازی به دنبال اهداف هنجارشکنانه و توسعه انحراف و فضای کثیف و آلوده در این فضا نیستند، برخی هستند که مردم آنها را شناختهاند و دیگر تأثیری ندارند. جامعه امروز از طنز هم توقع کاربرد و فرهنگسازی دارد و آن نوع فعالان کمرنگ شدهاند. من خودم در فضای اینستاگرام با مجوز و توجه به این اصول و قواعد فعالیت میکنم. همین خط قرمزها را باید در سینما و تلویزیون هم رعایت کرد. یکسری از الفاظ و حرکات نباید اتفاق بیفتد چون بیننده سینما، تلویزیون و فضای مجازی همه خانوادهها هستند. ما باید محصول و بسته فرهنگی جذاب و دلچسبی برای همه خانوادههای ایرانی فراهم کنیم. به این سطح مخاطبسنجی و مخاطبمحوری دست یابیم. من مشکلم این است که برخی به وجود این بیننده خانوادگی توجه ندارند و فیلمسازی و کلیپ و فعالیت رسانهای دارند.
در "خندانندهشو" سریالی استندآپ کردم
* البته در سینما گامهایی برداشته شد که برخی از فیلمها رده سنی پیدا کنند...
به نظرمن خیلی خوب است که شوخیها درست و اصولی شود؛ به اتفاقات و محتواهای خوشایند، بخندیم. من در دوران رقابت در "خندانندهشو" سریالی استندآپ کردم و در کوچه و خیابان دیدم که مردم میخواستند ادامه آن را ببینند که چه اتفاقات دیگر در آن ماجراها افتاد. سریالی که تخیلی بود اما مردم باورش کردند. این همان تکنیکی است که میتوان در خنداندن مردم انتخاب کرد اما شأن خانواده ایرانی را نگهداریم.
ماجرای اخراج از دانشگاه؛ کمدینی که میخواست پزشک شود!
* در جایی خواندم که دوست داشتید پزشکی بخوانید و به خاطر نمایش تئاتر از دانشگاه اخراج شدید؛ ماجرا چه بود؟
من یک دهه هفتادیام و در دبیرستان تجربی خواندهام. دوست داشتم پزشکی بخوانم، فکر میکردم اگر در این رشته قبول شوم، میتوانم هنر را هم در کنارش دنبال کنم. یعنی دغدغه مالی نخواهم داشت و وقتی را صرف علاقهام میکنم. خلاصه به جای پزشکی در رشته هوشبری پذیرفته شدم، اما ترم آخر اخراجم کردند چون میخواستم یک نمایش حرفهای را روی صحنه ببرم و با وجود هماهنگ کردن با استادان دانشگاه، پایان ترم اعلام شد که از چند واحد آموزشی به خاطر حضور نداشتن در کلاس صفر گرفتهام و خلاصه این شد آخر قصه دانشگاه من.
تفاوت خط قرمز شوخی کردن در فضای مجازی و تلویزیون
* اولین کلیپ یک دقیقهای؛ "خندوانه" و تفاوت خط قرمز شوخیکردن در فضای مجازی و تلویزیون؟
تا قبل از حضور در خندوانه صفحه اینستاگرامم 400 هزار فالوور داشت که بعدها نیم میلیون نفر دیگر هم به آن اضافه شدند. خلاصه تا قبل از آن ویدئوهای کوتاه تولید و بارگذاری میکردم. اولین کلیپ یک دقیقهای که در اینستاگرام منتشر کردم، یک روز از وقتم را برای تصویربرداری و آمادهسازی گرفت اما خوشبختانه کار خوب پیش رفت و چندی بعد مخاطبهایم زیاد شدند تا جایی که این صفحه مثل پیجهای میلیونی برایم درآمدزایی داشت.
درباره تفاوت خط قرمز شوخی کردن در فضای مجازی و تلویزیون باید بگویم که من چه در فضای مجازی و چه تلویزیون حد و حدود خودم را رعایت میکردم و با حفظ این حدود، شوخیهای دو پهلو را در ویدئوهایم ارائه میدادم. همیشه سعی میکردم طوری در فضای اینستاگرام کار تولید کنم که وقتی در آینده وارد فضای بزرگتر میشوم، چالشی دامنگیرم نشود.
بدتر از آن نیست که مخاطبان جوکهای تو را بشنوند و نخندند
* در جایی خواندم که گفته بودید حضور در تئاتر به اجرای سبک سخت طنز استندآپ کمدی کمک کرد...
من قبل از "خندانندهشو" هم در تئاتر و هم در فضای مجازی خودم را محک زده بودم، همان هم خیلی کمک کرد البته با وجود همه اینها وقتی میخواستم برای فراخوان اولیه مسابقه، ویدئویی را ارسال کنم، مطمئن نبودم در این مدیوم جدید، بتوانم به خوبی ظاهر شوم. بگذارید در یک کلام برایتان بگویم؛ استندآپ، سختترین سبک در طنز هنری است. در تئاتر، حتی اگر مخاطب از یک متن سخت ادبی سر درنیاورد، محو زیبایی عناصر بصری از جمله نور، صحنه و لباس میشود و از آن نمایش لذت میبرد. در ساخت کلیپ هم یک موقعیت را با کمک عوامل مختلف به تصویر میکشیم و خلق میکنیم. اما در استندآپ از لحظه سلام تا پایان زمان تعیینشده، تنها خود کمدین بدون دستاویز قرار دادن اسباب و لوازم باید جذاب به نظر برسد. مخاطب با توقع خندیدن مقابل او نشسته است و این یعنی باید شوخیها گیرا و جذاب باشند و هیچ چیز بدتر از آن نیست مقابل مخاطبانی قرار بگیری که جوکهای تو را بشنوند و نخندند.
از هیچکس برای خودم بت نمیسازم
* هدفتان برای ادامه مسیر پول است یا شهرت؟
هیچوقت در زندگی اولویتم پول نبوده است. فکر میکنم، هر کاری را اگر صرفا با هدف کسب پول دنبال کنیم، به شکست منجر خواهد شد. کسب و کار برای من از 8 سالگی و با دست فروشی شروع شد و در این سالها سعی کردم کمترین اتکای مالی را به پدر و خانوادهام داشته باشم. گاهی برای 100 هزار تومان درمانده شدهام اما حتی در دشوارترین مراحل زندگی هم هدفم از انجام کاری، پول درآوردن نبوده است. نظرم درباره شهرت هم همین است، ضمن این که در همان فضای مجازی هم شهرتی داشتم که البته به قواره شناختی نبود که به واسطه حضور در رسانه ملی برایم ایجاد شد. شخصیتم طوری است که از هیچکس برای خودم بت نمیسازم. ایراد عمده جامعه ما این است که میگوییم فلانی همه چیزش خوب است و از آن سلبریتی و چهره سرشناس برای خودمان بتی میتراشیم که ممکن است با هر تلنگری فرو بریزد.
رامبد جوان کمک بزرگی به من کرد
* ارتباطت با رامبد جوان چهطور است؛ چقدر به شما برای دانستن و آگاهی از خط قرمزها کمک کرد؟
بهنظر من، رامبد جوان با همه بزرگ بودنش در شخصیت و کار، مهربان و متواضع است و بابت کار بزرگی که برای خنداندن مردم میکند، هر چهقدر هم پول بگیرد، حق اوست. در کشور ما به امثال رامبد جوان برای کمک کردن به جوانها نیاز زیادی وجود دارد، او در این دو سال اسباب ترقی بر و بچههای زیادی را فراهم کرده است. اگر روزی به جایی برسم، سعی میکنم مثل او باشم و دست خیلیها را بگیرم.
رامبد جوان کمک بزرگی به من کرد؛ روز اول من متنی داشتم که رامبد گفت بیایید بالا اتود بزنید. من اگر آن را اجرا میکردم مرحله اول رد میشدم. خودم فکر میکردم متن خوبی است و مردم خوششان میآید اما رامبد جوان نشست و اصلا لحظهای لبخند نزد. وقتی تمام شد گفت: این چه چرت و پرتی بود؛ اینها را میخواهی بگی! دو روز مانده بود به اجرای اصلی، برای کسی خاطرهای تعریف میکردم آن خندید و من هم خندیدم. وسط خنده به من گفت چرا این خندهات را داخل استندآپ نمیآوری؟! رفتم برای رامبد اجرا کردم و گفت: بامزه است. واقعا رامبد جوان کار بزرگی کرده که به این عده جوان با استعداد کمک کرده و دست خیلیها را گرفته است. بسیاری از بازیگران دیگر را هم او معرفی کرده است.
شاد کردن دل مردم هدفم از حضور در طنز / نیازی به شوخیهای جنسی و زننده نیست!
* البته برخی از هنرمندان طناز، خوشاخلاق نیستند اما همیشه سعی میکنند مردم را خوشحال کنند...
هدفم از ادامه فعالیتم در حوزه طنز، تنها شاد کردن دل مردم است. اینکه استعدادهای جوان را جذب کنیم و به آنها فضا بدهیم مهم است و از طرفی آنها را رها نکنیم و هدایت و مدیریتشان را در دستور کار خود قرار دهیم. گاهی هدایت اشتباه باعث میشود برخی به سمت سایت قمار بروند و مبلغ آن مسیر بشوند. گاهی هم به سمت مسیر فرهنگسازی و کارهای کاربردی و تأثیرگذار میروند. هدایت و نظارت اهمیت دارد چون فضای شهرت و معروفیت میتواند ناخودآگاه جوان تازهوارد و مستعد را در مسیر نادرستی قرار دهد که نه تنها آن استعدادهای شکوفا شدهاش تقویت نشود بلکه از مسیر درست و اصولی به انحراف و راه غلط کشانده شود. نیاز نیست به وسیله حرکتهای اروتیک، شوخیهای جنسی و زننده و یا حرفهای زشت و بیادبی خودمان را در این فضاها نشان دهیم میتوانیم با اندیشه جذب درست مخاطب وارد میدان شویم. هدایت و نظارت اینجا به کار میآید.
ماجرای آشنایی با علی مشهدی و حضور در سریال تلویزیونی
* علی صبوری با علی مسعودی (مشهدی) چهطور آشنا شد؟
علی مسعودی هم مثل رامبد جوان جزو آدمهای درست حسابی است. رامبد باعث شد در استندآپ کمدی دیده شوم و باید به چنین برنامههای خلاقانهای بها داده شود. من رامبد را از ته دل دوست دارم. علی مسعودی آمد کار دیگری کرد که خیلی هم ریسک بود. قرار نیست تو استندآپ کمدین خوبی باشی و حتما بازیگر خوبی هم باشی! یا قرار نیست تئاتری خوبی باشی و حتما در تئاتر و سینما بدرخشی! من استندآپ کمدی اجرا داشتم و در این راستا فعالم؛ علی مسعودی با تجربهای که داشت به من گفت تو میتوانی در این فضا هم بدرخشی! نقش خوبی هم به من داد نقشی که هنوز پخش نشده است اما آنهایی که دیدهاند گفتهاند از پس آن برآمدهام. آن طور نیست که علی مسعودی سرش را پایین بیندازد و دیگر اعتماد نکند. واقعا او و رامبد جوان پای من را به دنیایی باز کردند که با هدایت و اندیشه درست میتوانم به سمت و سوی خوبی بروم.
مردم در خیابان به من میگفتند تیر به پای بابای دختره خورد؟
* از سختی و پیچیدگی استندآپ کمدی بگویید؟
همین که بخواهید قوه تخیل را به باور مخاطب برسانی و القا کنی و بخندد، کار سختی است. مردم در کوچه و بازار به من میگفتند تیر به پای بابای دختره خورد؟ یعنی داستان سریالی استندآپ کمدی مرا باور کرده بودند.
بهروز افخمی گفته بود این رضا عطاران 2 است
* کسی درباره استندآپ کمدیهایتان به شما چیزی نگفت؟
مدتی میگفتند ادای رضا عطاران را درمیآورید. از برنامه دوم به بعد این اتفاق افتاد. اتفاقا جایی رضا عطاران را دیدم و ایشان به من گفت چرا میگویند ما شبیه به همیم؟ تنها چیزی که در فضای مجازی علیه من بود که میگفتند بعضا این جو گیره! بهروز افخمی گفته بود این رضا عطاران 2 است. برخی میگفتند این "علی صبوری" میخواهد ادای رضا عطاران را دربیاورد اما این طور نیست.
میخواهم کمدین جدیدی برای همنسلیهایم شوم
* در میان کمدینها و طنازها، الگویی داری یا فکر میکنید به کسی شبیهی؟
هیچکس نیست واقعا. به نظرمن رضا عطاران، مهران مدیری و محسن تنابنده مغز متفکرند که مؤلف و سبک خودشان را دارند. اگر قرار باشد من 10 سال دیگر رضا عطاران بشوم که در بهترین حالت این کاراکتر را داریم و لذت میبریم. دوست دارم کمدین جدیدی بشوم که بتوانم در خدمت همنسلیهای خودم باشم. در نسل جدید ما کمدین نداریم. ما در ایران "شومن" زیاد داریم اما اینکه بتواند سریالی طنز و یا ماجرایی را تعریف کند کمتر شاهدیم؛ در خارج از کشور این نوع استندآپ کمدی را زیاد داریم.
نسل بازیگران کمدی ما به جایی رسیدهاند که باید عوض شوند
* بحث دیگر ما مخاطبشناسی است؛ به نظرم در مخاطبشناسی مخصوصا سینما دچار مشکلیم...
به نظرم مخاطبشناسی ما ضعیف است؛ اولا نسل بازیگران کمدی ما به جایی رسیدهاند که باید عوض شوند. یعنی باید کمدینهای همنسل و همسال ما که جوانند روی کار بیایند. من خودم متولد 1371 ام و تا سال 1401، 30 ساله میشوم. این خیلی بد است که به سینما میرویم و به تلویزیون نگاه میکنیم اما کمدین جوان و همنسلم که تأثیرگذار و قوی باشد، نمیبینیم. بازیگری که 40 سال دارد، چگونه میتواند دغدغه نسل جوان 18-20 ساله را به نمایش بگذارد؟ بنابراین از نظر نسلی فاصله افتاده است. در سینمای جدی بازیگران خوبی مثل نوید محمدزاده، امیر جدیدی و... داریم در کمدینها شخصیتهایی داریم که هنوز من به دنیا نیامده بودم، طنازی میکردند. به نظرم شناسایی و تقویت استعدادهای جوان در این عرصه، نیاز ضروری است و امروز در چالش بزرگی قرار داریم.
استعدادهایی داریم که میتوانند مخاطب را پای تلویزیون میخکوب کنند
* کمتر به سراغ تربیت و پرورش جوانان میرویم و در شبکههای ماهوارهای اغلب میبینیم که برنامهسازی را به دست کسانی سپردهاند که عمدتا جوانند...
صرف برنامهسازی میگویم کسانی داریم که اگر تلویزیون از آنان استفاده کند میتوانند مخاطب را پای تلویزیون میخکوب کنند. ما چرا نمیتوانیم با یک هنرمند شوخی کنیم؟ کنارش بنشینیم و بگوییم که فیلمت بد بود. چرا همیشه باید تعریف کنیم و از نقد ابا داریم؟ ایراد ما این است که از اشخاص بت میسازیم، اگر یک نفر کار بدی ساخته است باید به او بگوییم.
ویژگیهای کمدین خوب
* به نظرتان کمدی خوب چه ویژگیها و مؤلفههایی دارد؟
کمدین خوب کسی است که مشکلات همنسلان خود را بداند و دنیای آنان را بشناسد و با لحن شوخی و کمدی آنان را بخندانید.
گریه برای پاک شدن پستهای فضای مجازی
* گریه هم میکنید؟
بله. خیلی. چند وقتی پستام پاک میشد خیلی ناراحت میشدم.
ناراحتی در روز شهادت سردار سلیمانی
* در چند وقت اخیر کجا خیلی ناراحت شدی؟
روز شهادت سردار سلیمانی. سردار سلیمانی کسی است که جانش را کف دستش گذاشته و میجنگد بعد عدهای حرفهای عجیب و غریب میزنند. خیلی عجیب است، ما در خانه خودمان نشستهایم و عدهای اینگونه میجنگند. مثلا کسی که سربازیاش در لب مرز است استرس دارد چه برسد به...! متأسفانه توهین میکنند، عصبانی شدند و دوست دارند عقاید خود را تحمیل کنند. من دوست دارم به عنوان کسی که در کشوری زندگی میکند که امنیت دارد حرفی را بزنم. نکته جالب اینجا است که آن شخص، میگوید دو ماه است که میخواستیم سردار را بزنیم اما یک عده از شهادت او خوشحالی میکنند. اگر بنزین گران میشود دست دولت است اما این را نباید به کسی که از امنیت کشور دفاع میکند ربط داد. نباید این مسائل را با هم قاطی کرد؛ نمیدانید چند هزار فحش به من دادند و من را آنفالو کردند.
یک نفر استوری گذاشته "شهادتت مبارک..."
* چه ساعتی خبر دار شدی؟
ما سر تصویربرداری در مشهد بودیم. صبح که بلند شدم دیدم که یک نفر استوری گذاشته «شهادتت مبارک...» ناگهان شوکه شدم و فکر کردم هنوز خوابم. کانالها را دیدم واقعا خشکم زد. در آنجا که ما بودیم مدافعان حرم بودند و واقعا همهشان گریه میکردند.
دوست ندارم نقش جدی بازی کنم
* بازیگران طنزی مثل جواد عزتی و مهران مدیری را دیدیم که نقشهای جدی را تجربه کردند. شما هم به دنبال این هدفید؟
دوست ندارم این کار را بکنم؛ اصلا دوست ندارم نقش جدی بازی کنم. چرا میگویم اصرار دارم روی کمدی؟ به خاطر اینکه هنرمندانی داریم که در این راستا درست ایفای نقش میکنند.؛ دغدغه من از اول زندگی، جدی نبوده است. وقتی چند نفر را میخنداندم انگار دنیا را به من دادهاند. میلیاردی هم به من پیشنهاد دهند نمیپذیرم مگر اینکه دغدغهام شود؛ دغدغهام نباشد نمیکنم. من هنوز پشت در بازیگریام، باید "آخر خط" پخش شود ببینیم مردم دوست دارند یا خیر.
پسرخاله سریال "آخر خط"/ ماجرایی که به سوریه میرسد
* از نقشتان در سریال "آخر خط" بگویید.
من نقش سیامک، یکی از آن پسرخالهها را دارم. دو پسر خالهای که نقش دیگر را عباس جمشیدیفر بازی میکند. من پدر و مادرم را در فیلم از دست دادهام و با دیگر پسرخالهام میخواهیم پولدار شویم. از طرفی پناهنده شویم؛ این اتفاق از طریق سوریه بیفتد. فضای مدافع حرم در سریال بهوجود میآید؛ در جایی که نمیدانیم چه اتفاقی قرار است بیفتد.
من همیشه دنبال شوخیها و طنزهای تازهام؛ چند سال قرار باشد فعالیت کنم نه کسی را تکرار کنم و نه خودم را تکرار کنم. همیشه جدید باشم و بتوانم به جایی برسم خالق جهان جدیدی از نگاه خودم برای مردم و هم نسلهایم، باشم.
پیشنهادهای زیادی داشتهام اما قبول نکردم
* پیشنهادهای دیگری هم داشتید؟
خیلی پیشنهاد داشتهام بیشتر فیلمهای سینمایی بوده اما قبول نکردم. من دنبال این نیستم به یک باره بازیگر پرکاری شوم. چون پرکار بودن دلیل بر خوب بودن نیست. پلهها را بدون حاشیه و آرام میروم، قرار نیست یک باره سوار آسانسور بشوم. از خودم محافظت میکنم و محافظت از خود در این مسیر بسیار مهم است. شاید برخی پیشنهادها دلچسب باشد اما گاهی باعث سقوط میشوند.
ماجرای نپذیرفتن اجرای تلویزیونی؛ دوست ندارم برای بیننده دمدستی شوم
* شنیدم که چند پیشنهاد اجرای تلویزیونی را هم نپذیرفتید؟
بله. 2 پیشنهاد اجرای تلویزیونی داشتم و نپذیرفتم، چون من مجری نیستم. استندآپ کمدی هم مناسبتی میروم؛ در واقع کارهایی که بیننده داشته باشند و دمدستی و تکراری نشوند.
در کمدی به روزمرگی دچار شدهایم
* جای چه چیزهایی در سینما و تلویزیون خالی است؟
به نظرمن کمدیمان ضعیف است. فیلم کمدی ما را زیرنویس کنید و جلوی چند خارجی بگذارید، نمیخندند. طنز و کمدی باید فراگیر باشد؛ کمدی باید آنقدر قوی و تازه باشد که همیشه بتواند مخاطب را با خودش همراه کند. من سریالها و فیلمهای خارجی زیاد دیدهام و هنرمندان جهان را میشناسم به نظرمن در ژانر کمدی به روزمرگی دچار شدهایم. باید خیلی به سمت جلو حرکت کنیم و میتوانیم کمدیمان را کمدی فانتزی کنیم. قویتر کار کنیم و نسل جدید باید به بدنه سینما و تلویزیون اضافه شود. خودم را نمیگویم، چون مردم باید سریال "آخر خط" و نقش من را ببینند و بگویند علی صبوری در آنجا توانسته از عهده نقش و وظیفهاش بربیاید یا خیر.
بازگشت "رامبد جوان" بعد از کرونا / هیچ پولی برای شروع "خندوانه" نگرفتم شروع پخش "آخر خط" تلویزیون / روایت علی مسعودی از کاپشن "حاج احمد کاظمی"با لودگی میخواهند مردم را بخندانند
* البته در مسیر کمدی به سمت سخیفسازی هم رفتیم با چند حرکت اروتیک مخاطب را جذب کنیم ناخودآگاه در این مسیر ذائقه مخاطب را تغییر دادیم به این بهانه که فقط فیلممان بفروشد...
قبول دارم این اتفاق بر اساس موج میافتد؛ یعنی به یک باره چند سال به سمت کمدیهایی میرویم که سخیف و لودهاند و با لودگی میخواهند مردم را بخندانند. یا در برههای فیلم پایان باز و سیاهنمایی مد میشود. درگیر موج و مدگرایی غلط و غیراصولی شدیم. به نظرمن باید در این مسیر جوانگرایی اتفاق بیفتد و به سوژهها و موضوعات جدید روی بیاوریم. خوشحالم که به بنده میدان دادند و در تلویزیوین اعتماد کردند. انشاءالله به دوستان و همنسلیهای دیگر ما که استعدادهای بالقوهای دارند میدان بدهند. ما که کمدینیم باید سعی کنیم به وظیفهمان عمل کنیم و مردم را بخندانیم. اگر حالشان خوب نیست با ما حالشان خوب شود. وارد کارهایی شویم که به ما ربط دارد و امیدوارم همهمان کنار هم زندگی خوب و شادی داشته باشیم. هرکس بتواند وظیفه خودش را درست انجام بدهد؛ چه کسی که هنرمند است و چه مسئولان.
انتهای پیام /