فراز و نشیبهای «هاشمی رفسنجانی» در آسمان سیاست ایران
حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی از سیاستمدارانی بود که در طول زیست سیاسی خود، ایام پُر فراز و نشیب بسیاری را سپری کرد؛ در روزگارانی درخشید و در مقاطعی هم آنطور که از او انتظار بود، عمل نکرد.
به گزارش مهر، امروز 19 دیماه سالگرد درگذشت هاشمی رفسنجانی است؛ سیاستمداری که زندگی سیاسی پُر فراز و نشیبی داشت؛ در مقاطعی متوالی و طولانی مجاهدتها در راه اسلام و انقلاب اسلامی داشت اما در مقاطعی دیگر، آنچنان که انتظار بود، ظاهر نشد.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، هاشمی رفسنجانی در زمره شخصیتهای محوری و تأثیرگذار نهضت حضرت امام (ره) بود؛ تا جایی که او را مجاهدی نستوه لقب دادند؛ حتی شنیدن خاطرات ناظر بر شکنجههای دژخیمان ساواک بر پیکر او، جانکاه و طاقتفرساست؛ او کسی بود که در ابتدای دهه 40 در اعدام انقلابی «حسنعلی منصور» نخستوزیر فاسد و ضد مردمی رژیم طاغوتی، نقشی مهم ایفا کرد و پس از آن، یکسره توسط ساواک زندانی و شکنجه شد.
ساماندهی زندگی مبارزان و طلاب جوان در عصر عُسرت مبارزه
هاشمیرفسنجانی در عصر عُسرت مبارزه با رژیم متوحش و جنایتکار پهلوی، مقوله ساماندهی به زندگی مبارزان و طلاب جوان را مطمح نظر داشت؛ «احمد هاشمی بهرمان» برادر او میگوید: «شیخ اکبر ثروت نداشت ولی فکر سازندگی داشت و هر جا که میرفت، سازندگی میکرد. تولیت قم در سالاریه 300 هکتار باغ انار و میوه داشت، شیخ اکبر به او گفته بود که رژیم طاغوت این دارایی تو را تصاحب میکند، قبل از آن، آنها را وقف کن تا بتوانیم با آن، برای طلاب خانهای بسازیم و به طلبههایی که فقیر و متأهل هستند کمک کنیم. تولیت هم این زمین را وقف کرد، شیخ اکبر طرح آن را از مهندسین زندان گرفتند و همانجا طرح ساخت شهرک را ریختند. در حال حاضر، سالاریه قم بهترین شهرک است و حدود 2 الی 3 هزار واحد در این منطقه ساخته شده است».
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز هاشمیرفسنجانی کماکان راستقامت در مسیر نورانی نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) مجاهدت کرد؛ در طوفانهای سهمگین روزها و ماهها و سالهای نخستین انقلاب اسلامی، او در کنار شخصیتهای بزرگی نظیر حضرات آیات خامنهای، مطهری، بهشتی و اعاظم دیگر، یار و یاور امام امت بود.
از معتمدین امام خمینی (ره)
هاشمیرفسنجانی از جمله معتمدین امام خمینی (ره) بود؛ برای آگاهی از عمق علاقه و تفضل حضرت امام (ره) به مرحوم هاشمی، کافی است پیام ایشان به مناسبت ترور نافرجام هاشمی توسط گروه «فرقان» در خرداد 58 را مرور کنیم؛ جایی که حضرت امام (ره) خطاب به هاشمی مرقوم فرمودند: «جناب حجتالاسلام مجاهد متعهد آقای هاشمی عزیز مرحوم مدرس که به امر رضاخان ترور شد. از بیمارستان پیام داد: «به رضاخان بگویید من زنده هستم»، مدرس حالا هم زنده است، مردان تاریخ تا آخر زنده هستند، بدخواهان باید بدانند، هاشمی زنده است چون نهضت زنده است آمریکا و دیگر ابرقدرتها بدانند ملت ما زنده است... اینان نمیتوانند شخصیت انسانی و اسلامی مطهری و هاشمی را ترور کنند... پاسداران انقلاب و رؤسای آنان موظفند از این شخصیتهای ارزنده انقلاب حفاظت کنند، من به آقای هاشمی فرزند برومند اسلام تبریک میگویم که در راه هدف تا نزدیک شهادت پیش رفت و سلامت و ادامه خدمت ایشان را از خدای متعال خواستارم».
یکی دیگر از نشانههای دال بر اعتماد و وثاقت حضرت امام (ره) به هاشمی رفسنجانی، سپردن مسؤولیتهای خطیر به وی در بحبوحه روزهای سخت و مُتعسر انقلاب اسلامی بود؛ هاشمی با حکم حضرت امام (ره) عضو شورای انقلاب و همچنین جانشین فرمانده کل قوا در مساله جنگ تحمیلی شد.
منشأ اثر در خانه ملت و خبرگان رهبری
هاشمی رفسنجانی در مرحله تثبیت نظام مقدس جمهوری اسلامی، در زمان حیات مبارک امام راحل، در مقام یک سیاستمدار و پارلمانتار، در رأسِ خانه ملت، منشأ اثر بود و در هر سه دوره نخست مجلس از سال 58 تا 68، به عنوان شخصیتی نافع و نافذ، قد علم کرد. اثرگذاری او در مجلس خبرگان رهبری و در مقام نایبرییس این مجلس نیز برای کیان نظام اسلامی ما بسیار مفید و سودبخش بود.
پس از رحلت حضرت امام (ره)، معاندان و منافقین و سرسپردگان به اجانب، بنای مخالفت و دشمنی با هاشمیرفسنجانی گذاشتند و علت اصلی این مهم، پشتیبانی او از اصل مترقی ولایتفقیه بود؛ هاشمی رفسنجانی در عصر رهبری خَلف صالح امام امت یعنی حضرت آیتالله العظمی خامنهای، در مدار و مسیر ولایتمداری گام برداشت تا جایی که مفتخر شد تا از لسان مبارک مقام معظم رهبری، مورد تعریف و تمجید قرار بگیرد.
بیگانگی با توسعه سیاسی؛ زنده باد توسعه اقتصادی
حضور هاشمیرفسنجانی در پاستور و تنکردن ردای ریاستجمهوری از ناحیه وی در سال 68 نیز از دیگر عرصههای مهم سیاستورزی این شخصیت است؛ دولت او که به «دولت سازندگی» معروف بود، به ویژه به لحاظ اتخاذ سیاستهای اقتصادی که به «سیاستهای تعدیل» مشهور شد، مورد انتقاد صاحبنظران و متخصصین قرار گرفت؛ منتقدان چنین استدلال میکردند که توسعه اقتصادی که در دستور کار دولت هاشمی است، عاری از پیوستهای اجتماعی و ضمیمههای مبتنی بر عدالت اجتماعی است.
سیاستهای تعدیل دولت هاشمی، مورد انتقاد دو جناح راست و چپ قرار گرفت و منتقدین، تورم 50 درصدی را نتیجه این سیاستها میدانستند. نقد دیگری که به دولت هاشمی میشد این بود که هدف این دولت، صرفاً بازسازی اقتصادی بود و هیچگونه اهمیتی برای توسعه سیاسی و آزادی بیان، قائل نبود. «سعید حجاریان» معاون سیاسی در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری در دولت اول سازندگی (ریاست این مرکز با محمد موسوی خویینیها بود)، غریبگی و بیگانگی هاشمی با مفهوم «توسعه سیاسی» را اینگونه در کتاب «برای تاریخ» روایت میکند: «من در مورد توسعه سیاسی به ایشان گفتم که ما این پروژه را در دستور کار داریم. با لحن استعجاب و استغراب پرسید که این اصطلاح توسعه سیاسی مفهومی است که مطرح است و به کار میرود یا اینکه شما خودتان به سیاق توسعه اقتصادی آن را وضع کردهاید؟... به هر حال ایشان خیلی از این پروژه استقبال نکرد ولی ما خودمان آن را پیش بردیم».
«خطبه معروف انتخاباتی» قبل از دوم خرداد
یکی دیگر از نکات قابل تأمل در کارنامه سیاسی هاشمی در زمان ریاستجمهوری وی، ماجرای خطبه نماز جمعه او در پیش از برگزاری انتخابات دوم خرداد 1376 است؛ هاشمی در آن خطبه به گونهای صحبت کرد که بهانه به دست دشمنان و معاندان داد که چنین تبلیغ کنند که قرار است در انتخابات، به نفع یک کاندیدای به خصوص تقلب صورت بگیرد؛ هاشمی در آن خطبه معروف گفت: «باید واقعاً مسؤولان اجرایی و ناظران به گونهای کار بکنند که خیال مردم راحت باشد، البته این را هم میدانم که عدهای هستند که ما هر کاری بکنیم آنها حرف منفی میزنند که درست نبود و تقلب شد. اما اینکه ما خودمان کار بکنیم و سند بدهیم و واقعاً این کار را بکنیم، خوب این پیش خداوند باید جواب بدهیم، حال هر کسی که میخواهد باشد، هر مقامی از رییسجمهور، شورای نگهبان، وزارت کشور، ائمه جمعه، ناظران همه و همه، فرض بر این است که ما طبق قانون اساسی و همچنین توصیههای رهبر معظم انقلاب میخواهیم مردم به پای صندوق بیایند و رایشان را بدهند؛ ما از مردممان که نمیترسیم، هر جا انبوه مردم بودند، ما سود کردهایم. بنابراین به نظر میرسد آنها، من به خصوص مجریانی که مسؤولیت من هم آنجا هست، مخاطبم آنها هستند، واقعاً این خیانت قابل بخشش نیست و امروز هیچ گناهی را بدتر از این نمیدانم که کسی به خودش حق بدهد که در آرای مردم دست ببرد یا جریان را منحرف کند».
بازی دو سر بُرد با انتخابات 76
این خطبه از سوی هاشمی که در مقام رییسجمهور مستقر و مجری برگزاری انتخابات بود، بعید و دور از ذهن به نظر میرسید؛ البته این سخنان به سود «یک نامزد خاص» تمام شد؛ نامزدی که حواریونش پس از پیروزی در دوم خرداد 76، بیشترین هجمهها را نثار هاشمیرفسنجانی کردند. نکته جالب اینجاست که هاشمی با وجود ایراد این خطبه که عملاً و علناً جامعه به خصوص طیفهای تحولخواه را به سمت رأی به خاتمی کشاند، خودش در نهایت به رقیب خاتمی یعنی «ناطق نوری» رأی داد!
در واقع هاشمی رفسنجانی، فضا و افواه عمومی پیش از انتخابات سال 76 را به گونهای مدیریت و به تعبیری، مهندسی کرد که پیروزی خاتمی و ناطق، در نهایت برای او و جریان نزدیک به او یعنی «کارگزاران سازندگی» علیالسویه شود. «کارگزاران سازندگی» حزب نزدیک به هاشمی، در انتخابات 76 از نیروهای حامی خاتمی بود اما این حزب (موسوم به راست مدرن) به واسطه برخی اشتراکات با جناح راست سنتی (کارگزاران به نوعی منشعب از «جامعه روحانیت مبارز» در آستانه انتخابات مجلس پنجم است)، نیم نگاهی به جامعه روحانیت مبارز و ناطق نوری هم داشت.
در بخشی از کتاب «جستاری پیرامون تکثرگرایی در جریان اسلامی» نوشته عباس شادلو (نشر وزرا) درباره گرایش و قرابت بخشی از حزب کارگزاران سازندگی به جامعه روحانیت مبارز و حمایت از ناطق نوری، چنین نوشته شده است: «سید رضا تقوی طی مصاحبهای که برای اعلام نامزدی ناطق نوری از سوی جامعه روحانیت مبارز ترتیب داده شده بود چنین عنوان کرد که کارگزاران پیش از اعلام نامزدی ناطق نوری نامهای به جامعه روحانیت نوشته و عنوان کردهاند که آقایان امراللهی، مهاجرانی، نوربخش و محمد هاشمی میخواهند با جامعه روحانیت در مورد انتخابات و یک کاندید مشترک مذاکره کنند که گویا مورد مورد توجه قرار نگرفت». در ادامه این کتاب به نقل از تقوی نوشته شده است: «قرار شده است فرصتی تعیین شود تا آیتالله امامی کاشانی دبیر جامعه روحانیت مبارز، حرف این آقایان را بشنود».
توپخانه اصلاحات علیه مواضع «عالیجناب»
با پایانیافتن دولت سازندگی و آغاز عصر اصلاحات، ستیز و سایش چپهای سابق که حالا خود را دوم خردادی یا اصلاحطلب مینامیدند، با هاشمی رفسنجانی اوج گرفت و تشدید شد. چپها، هاشمی را دیکتاتور و نماد محافظهکاری در کشور میدانستند و معتقد بودند که بسیاری از حوادث، ذیل اراده او رخ داده است. به همین مناسبت، «اکبر گنجی» از نیروهای تندرو و مرکزی جریان اصلاحات، کتابی تحت عنوان «عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری» نوشت و در این کتاب با حمله به هاشمی، او را دایر مدار بسیاری از حوادث و روندهای غلط خواند.
فشار تندروهای اصلاحطلب به حدی بود که موجب شد تا هاشمی با وجود پیروزی در انتخابات سال 78، از حضور در مجلس ششم انصراف بدهد. در جریان انتخابات ریاستجمهوری نهم نیز هاشمی به شدت از سوی نیروهای نزدیک به «مصطفی معین» نامزد نزدیک به «جبهه مشارکت» مورد حمله قرار گرفت و تندروهای اصلاحطلب ابداً حاضر نشدند از او در برابر «احمدینژاد» حمایت کنند. هاشمی حتی یکی از دلایل شکست خود در برابر احمدینژاد را عملکرد به زعم او شائبهدار وزارت کشور دولت اصلاحات به ریاست «موسوی لاری» میپنداشت.
زاویه هاشمی با چپهای نزدیک به «خاتمی» به حدی بود که او در سال 88، نگاه چندان مثبتی به نامزدی خاتمی و حتی موسوی نداشت و صرفاً «بغض مشترک نسبت به احمدی نژاد» هاشمی و چپها را به همدیگر نزدیک کرد. هاشمی در این سال، بیشتر روی نامزدی گزینههایی نظیر ناطق نوری، لاریجانی و روحانی نظر داشت اما روند به گونهای پیش رفت که موجب حمایت او از «پوپولیسم چپ» در برابر «پوپولیسم راست» شد.
مواضع غیر قابل دفاع در فتنه 88
هاشمیرفسنجانی در جریان انتخابات دهم ریاست جمهوری، با بخشی از چپهایی که سابقا علیه او موضع داشتند، همگرا شد. جدای از این، هاشمی آنطور که از او انتظار میرفت در فتنه 88 مواضع قابل دفاع اتخاذ نکرد. همانطور که در سطور قبل نیز اشاره شد، یکی از دلایل رویکرد نامناسب هاشمی رفسنجانی در فتنه سال 88، دعوی او نسبت به شخص احمدینژاد - که نقطه عزیمت این دعوی در انتخابات سال 84 شکل گرفت - بود. این دعوی به حدی قدرتمند و تأثیرگذار بود که موجب شد هاشمی برخلاف میل شخصی، از موسوی حمایت کند وگرنه مطابق برخی تحلیلها، آرمان هاشمی در آن سال، استقرار «دولت راست صالح» با پیشرانی و پیشقراولی «حسن روحانی» یا «ناطق نوری» بود که به شکست انجامید. مشکل این دو شخصیت (روحانی و ناطق) آن بود که نمیتوانستند با گرایشهای مردمگرایانه رییسجمهور وقت، رقابت کنند و به همین دلیل هاشمی ترجیح داد، از فردی با رویکردهای مردمی بیشتر، حمایت به عمل آورد. با وجود رویکرد غلط هاشمی در آن سال و تقلیل سیاستورزی به جبههبندی هیجانی علیه یک فرد (رییسجمهور وقت) رهبر انقلاب، مردانه و جوانمردانه از آشنای دیرین خود حمایت کردند.
پس از آنکه هاشمیرفسنجانی از ناحیه یکی از کاندیداها مورد هجمه قرار گرفت، رهبری معظم انقلاب اسلامی در خطبههای معروف نماز جمعه 29 خرداد، درباره وی فرمودند: «آقای هاشمی را همه میشناسند. من شناختم از ایشان مربوط به بعد از انقلاب و مسؤولیتهای بعد از انقلاب نیست؛ من از سال 1336 - یعنی 52 سال قبل - ایشان را از نزدیک میشناسم. آقای هاشمی از اصلیترین افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزین جدی و پیگیرِ قبل از انقلاب بود؛ بعد از پیروزی انقلاب از مؤثرترین شخصیتهای جمهوری اسلامی در کنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در کنار رهبری تا امروز. این مرد بارها تا مرز شهادت پیش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب میکرد و به مبارزین میداد. اینها را جوانها خوب است بدانند. بعد از انقلاب ایشان مسؤولیتهای زیادی داشت: هشت سال رییسجمهور بود؛ قبلش رییس مجلس بود؛ بعد مسؤولیتهای دیگری داشت. در طول این مدت، هیچ موردی را سراغ نداریم که ایشان برای خودش از انقلاب یک اندوختهای درست کرده باشد. اینها یک حقایقی است؛ اینها را باید دانست. در حساسترین مقاطع ایشان در خدمت انقلاب و نظام بوده. من البته در موارد متعددی با آقای هاشمی اختلاف نظر داریم که طبیعی هم هست؛ ولی مردم نباید دچار توهم بشوند و چیز دیگری فکر کنند. البته بین ایشان و بین آقای رییسجمهور از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلاف نظر بود، الان هم هست؛ هم در زمینه مسائل خارجی اختلاف نظر دارند، هم در زمینه نحوهی اجرای عدالت اجتماعی اختلاف نظر دارند، هم در برخی مسائل فرهنگی اختلاف نظر دارند و نظر آقای رییسجمهور به نظر بنده نزدیکتر است».
نقش بیبدیل در برکشیدن روحانی
علیایحال، فتنه سال 88 گذشت و برخی خواص در این فتنه، آنچنان که باید و شاید و از آنان انتظار میرفت عمل نکردند؛ در سال 92 هاشمی رفسنجانی مجدداً برای راهیابی به «پاستور» اقدام کرد اما شورای نگهبان به دلایل قانونی و موجه، رأی به عدم احراز صلاحیت او داد. نامزدی هاشمی در انتخابات آن سال، عصبانیت روحانی را به همراه داشت و «رییس تیم ایران در مذاکرات سعدآباد» تصور میکرد هاشمی با اعلام یکباره کاندیداتوری، قصد دور زدن او را داشته است.
در جریان این انتخابات، «حسن روحانی» که به لحاظ فکری و سیاستورزی به هاشمی نزدیک بود، پیروز شد و دولتش را اعتدالی نامید؛ هاشمی رفسنجانی در اسفند 94 در آستانه انتخابات مجلس دهم در یک محفل انتخاباتی در جماران، نکته مهمی را واگویه کرد و به نوعی دولت روحانی را وامدار خود دانست؛ هاشمی در آن محفل چنین گفت: «دکتر روحانی یک هفته قبل از انتخابات 92، سه درصد رأی داشت که با حمایت من به بالای 50 درصد رفت».