یک‌شنبه 30 دی 1403

قالیباف و زاکانی در هیأت امنای دانشگاه تهران / نهاد علم را پاس بداریم

وب‌گاه عصر ایران مشاهده در مرجع
قالیباف و زاکانی در هیأت امنای دانشگاه تهران / نهاد علم را پاس بداریم

در طول سال های پیش از انقلاب، وزیران آموزش و پرورش تغییر می کردند اما کسی نمی توانست به دکتر محمد علی مجتهدی رییس دبیرستان البرز دست بزند و تا انقلاب رییس بود و دکتر شکوهی وزیر آموزش و پرورش دولت موقت هم بر آن بود همین سنت را ادامه دهد و فضای تازه اجازه نداد

عصر ایران؛ مهداد خدیر - انتصاب محمد باقر قالیباف رییس مجلس شورای اسلامی و علیرضا زاکانی به عنوان اعضای جدید هیأت امنای دانشگاه تهران واکنش های متفاوتی در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی در پی داشته است. به جز این دو محمد مهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و جواد ساداتی‌نژاد نماینده پیشین کاشان در مجلس شورای اسلامی نیز در میان اعضای جدید دیده می‌شود. جز وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که نوع مسؤولیت او با حوزه فرهنگ ارتباط دارد ارتباط بقیه روشن نیست. با این حال ممکن است گفته شود اگر نه رسما اما به واقع به لحاظ حقوقی است و حضور رییس مجلس و شهردار تهران به عنوان دو مقام انتخابی و دارای قدرت قانون‌گذاری و مالی در هیأت امنا به توان‌مندی دانشگاه تهران کمک می‌کند و انتقاد کنندگان باید از ساز و کاری خرده بگیرند که موجب شد باقر قالیباف نماینده و رییس مجلس و علیرضا زاکانی شهردار شوند و گرنه حضور نماینده وش هردار تهران مسبوق به سابقه است.

به عبارت دیگر اگر انتخابات مجلس شورای اسلامی و شورای شهر رقابتی‌تر و با مشارکت گسترده‌تر و در مورد مجلس با دخالت کمتر شورای نگهبان برگزار شده بود حاصل آن دو چه قالیباف و زاکانی و چه دیگری به عنوان نمایندگان مردم تهران توجیه بیشتری داشتند و در حال حاضر هم در دفاع می‌توانند گفت به هر حال و با هر کیفیت یکی نماینده اول تهران است و دیگری شهردار منتخب شورای شهر. متقابلا به اعضای حقیقی دوره هفتم هیأت امنای دانشگاه تهران می‌شود که این افراد بودند: محمد رضا عارف، پیروز حناچی، عبدالناصر همتی، بیژن نامدار زنگنه و محمد جواد ظریف. عارف نیز نماینده اول تهران و حناچی هم شهردار تهران بود و همتی و زنگنه نیز از وزنه های اقتصادی دولت به حساب می آمدند و حضور ظریف هم اعتبار دیپلماتیک و بین‌المللی می‌آورد.

اعضای هیأت امنا به صورت حقیقی انتخاب می‌شوند اما این انتخاب با توجه به جایگاه و موقعیت آنهاست و به این خاطر به جای عارف، قالیباف می‌نشیند و به جای حناچی، زاکانی کما این که در مجلس و شهرداری نیز جای قبلی نشستند. این بحث اما جندان درنگرفته بلکه توجه‌ها بیشتر در قیاسی دیگر و بالاتر و با توجه به هیأت امنای دانشگاه تهران در دهه های آغازین تأسیس آن است با چهره‌هایی چون دکتر محمود حسابی، علی اصغر حکمت، پرویز ناتل خانلری، عیسی صدیق، محمود افشار و محمد علی فروغی که فارغ از هر قضاوت درباره رویکرد سیاسی وجهه علمی شان مورد اتفاق نظر بوده تا جایی که حسابی وزیر مصدق، سناتور می شود و ناتل خانلری وزیر کابینه علم که پای مصوبه هیأت دولت در 15 خرداد 42 را امضا کرده بعد از انقلاب اگر چه 100 روز به زندان می افتد اما چنان مرتبه علمی و ادبی داشته که می رهد و به اشکال دیگر اذیت می شود نه با تیغ شیخ صادق خلخالی. یا از فروغی به عنوان ذکاءالملک همچنان یاد می شود. به عبارت دیگر شخصیت علمی آنان بر جنبه سیاسی شان می چربیده است و با تغییر دولت ها نمی‌رفتند. مقایسه و افسوس به خاطر همین تضعیف نهاد علم به رغم رشد کمی مراکز علمی است. بنابر این دو نکته نهایی و صریح این است: 1. با منطق توجه به منتخبان، حضور عارف / حناچی یا قالیباف / زاکانی موجه است و اگر به اولی حساسیت کمتر بود دو دلیل داشت: یکی این که عارف و حناچی از انتخاباتی به نسبت رقابتی برآمده بودند و قالیباف / زاکانی حاصل انتخابات محدودتر یا دست کم با مشارکت کمترند و صریح تر حاصل روی گردانی کثیری از مردم از صندوق. دوم این که عارف و حناچی جدای شخصیت سیاسی وجهه علمی هم داشتند و درباره حناچی پررنگ تر است. حال آن که در ترکیب جدید خصوصا قالیباف و زاکانی وجهه سیاسی بر علمی می چربد حال آن که دانشگاه تهران، دانشگاه مادر است. 2. با همه شعارها و ادعاها نهاد علم در ایران تضعیف شده است و ترکیب هیأت امنا و حتی قبلی از این واقعیت حکایت می کند. در کمتر کشوری تغییر دولت به تغییر مدیران دانشگاه ها هم می انجامد. دانشگاه که سهل است اعضای هیأت مدیره باشگاه های ورزشی هم تغییر می کنند! به همین خاطر است که امکان برنامه ریزی مستمر وجود ندارد و در باشگاه‌ها عنوان مضحکی به نام «سرپرست مدیر عاملی» ابداع شده است. دوشنبه شب، مجری برنامه «فوتبال برتر» که خود جای دیگری نشسته با فردی گفت و گو می کرد که به عنوان «سرپرست مدیر عاملی» یک باشگاه پرهوادار معرفی می شد و آن قدر مدیران باشگاه های مهم تغییر یافته اند که سپردن نام آنان نیز ممکن نیست! وقنی اعضای هیأت مدیره باشگاه پرسپولیس و استقلال هم با تغییر دولت تغییر می کنند یعنی نهاد ورزش تضعیف شده و اگر دو فوتبالیست سابق را هم در ترکیب قرار می دهند برای خالی نبودن عریضه است. باشگاه که چنین باشد دانشگاه جای خود دارد. داستان به نهاد علم و ورزش هم محدود نیست. چندی پیش رییس مرحوم جامعه مدرسین یک مرجع محبوب تقلید را سرزنش کرد که چرا در سفر به تهران با رییس جمهوری اسبق ایران ملاقات کرده و از او اجازه نگرفته است تا معلوم نشود نسبت مرجعیت با مدیریت حوزه چیست و بدین ترتیب درمی یابیم داستان تنها بر سر دانشگاه و باشگاه نیست و به حوزه هم تسری یافته است.

برای این که بدانیم چه اتفاقی افتاده کافی است به یاد آوریم در طول سال های پیش از انقلاب، وزیران آموزش و پرورش تغییر می کردند اما کسی نمی توانست به دکتر محمد علی مجتهدی رییس دبیرستان البرز دست بزند و تا انقلاب بود و دکتر شکوهی وزیر آموزش و پرورش دولت موقت بر آن بود این سنت را ادامه دهد و دکتر مجتهدی را برخی دانش آموزان راه ندادند و پس از آن حسین خوشنویسان که خود دانش آموخته دوره شبانه روزی البرز بود رییس آن شد. هر قدر نهادها قوی تر و مستقل تر باشند آن جامعه پا می گیرد و در غیاب آن نظریه «جامعه کوتاه مدت» یا «جامعه کلنگی» دکتر همایون کاتوزیان، قوت می گیرد و مدام روز از نو وروزی از نو می شود و تجربه ها منتقل نمی شود. جامعه را توده وار نمی توان اداره کرد. نهادها تعیین کننده اند. چندان که در غیاب نهادهای مستقل نهادهای دیگر نقش ایفا می کنند. همان گونه که در مصر، دو نهاد وجود داشت: اخوان المسلمین و ارتش و پس از سقوط مبارک نه جوانانی که روزها در میدان تحریر تجمع می کردند که این دو نهاد به ترتیب به میدان آمدند. در ایران هم شاه رمقی برای نهادهای مدنی و احزاب باقی نگذاشته بود و ارتش نیز بی سر شده بود و تنها نهاد باقی مانده - روحانیت - میدان دار شد.

کوتاه این که دولت آقای رییسی باید نسبت خود با نهادها را روشن کند: نهاد علم، نهاد دیانت، نهاد ورزش و نهادهای دیگر. انتصاباتی این گونه از دو منظر نگران کننده است: اول از حیث تصور در دست گرفتن همه نهادها ولو به عرصه عمومی تعل داشته باشند. دوم این که اساسا به نهاد بودن آنان باور نداشته باشند. مهم ترین چهره ضد نهاد در تاریخ معاصر محمود احمدی نژاد بود که هیچ نهاد مستقلی را برنمی تافت و با این نگاه سازمان برنامه و شورای پول و اعتبار را منحل کرد و زمینه تعطیل احزاب را فراهم ساخت یا در دولت او خانه سینما و انجمن صنفی روزنامه نگاران را تعطیل کردند. نتیجه ضدیت با نهادها اما بر خلاف تصور نه انقیاد آنها که آنارشی است و در غیاب نهادهای علم و دیانت و ورزش که مستقل از دولت در حال فعالیت و بالندگی باشند هیچ توسعه ای اتفاق نمی افتد. نگرانی اصلی این است نه این که قالیباف و زاکانی عضو هیأت امنا باشند یا عارف و حناچی ولو نسبت برخی با انتخابات آزاد روشن تر باشد.

لینک کوتاه: asriran.com/003Psr