ماجرای کوی دانشگاه سال 78 / از احمد باطبی پیراهن خونین بر دست تا منوچهر محمدی که دانشجو نبود!
به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محدثه ایزدی - تیرماه 1378 آبستن حوادثی بود که پیش از آن کمتر کسی شبیه آن را دیده بود، حادثهای که به جان دانشگاه آتش انداخت و یک اتفاق اجتماعی را به کوی دانشگاه تهران رساند. در تیرماه 1378 کمیسیون فرهنگی مجلس پنجم طرحی را بهعنوان اصلاحیهی قانون مطبوعات به تصویب رساند و همزمان با ارسال این طرح به هیئترئیسه مجلس گروهها و احزاب اصلاحات در...
به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محدثه ایزدی - تیرماه 1378 آبستن حوادثی بود که پیش از آن کمتر کسی شبیه آن را دیده بود، حادثهای که به جان دانشگاه آتش انداخت و یک اتفاق اجتماعی را به کوی دانشگاه تهران رساند.
در تیرماه 1378 کمیسیون فرهنگی مجلس پنجم طرحی را بهعنوان اصلاحیهی قانون مطبوعات به تصویب رساند و همزمان با ارسال این طرح به هیئترئیسه مجلس گروهها و احزاب اصلاحات در بیانیهها و روزنامهها به آن واکنش نشان دادند وبیان میکردند که سایه استبداد بر سر مطبوعات کشور میگستراند. در ادامه این بیانیهها و اعتراضات روزنامههای زنجیرهای اصلاحات در روزنامه سلام در 15 تیرماه اقدام به انتشار سندی محرمانه از وزارت اطلاعات نمود با این تیتر که «سعید امامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است» که تعجب همگان را برانگیخت؛ و منجر به توقیف روزنامه سلام شد.
در ادامه همین اقدام روزنامههای زنجیرهای اصلاحات 17 تیرماه بهطور گسترده تعطیلی روزنامه سلام را مهمترین سوژه خبری خود قراردادند و هشدار دادند که این محدودیت شعلههای خشم مردم را در پی خواهد داشت و دانشجویان در مقابله این اقدام ساکت نخواهند بود.
اولین تجمع در اعتراض به توقیف روزنامه سلام ساعت 21 در برابر خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران شکل گرفت. برپاکنندگان این تجمع دو فرد غیر دانشجو یعنی منوچهر محمدی واکبر محمدی بودند. این دو نفر با ورود به خوابگاه دانشجویان، جلسهای را با تنی چند از اعضای دفترتحکیم برگزار میکنند و سپس با فراخوان تعدادی از دانشجویان در محوطه خوابگاه با شعار «طرح سعید امامی ملغی باید گردد» دست به تظاهرات میزنند. در گوشه دیگر خوابگاه یعنی جلوی سینمای کوی دانشگاه، فردی به نام فرح شفیعی که از افراد مرتبط و نزدیک به مدیریت وقت کوی دانشگاه بود، درحالیکه به همراه چند نفر دیگر، اعلامیهها و شعارنوشتههایی از قبل آمادهشده در اختیار داشتند، به بهانه توقیف روزنامه سلام و محکومیت طرح اصلاح قانون مطبوعات در محوطه کوی دانشگاه تجمع میکنند و با سردادن شعارهایی تحریکآمیز خواستار اجتماع دانشجویان در محوطه خوابگاهها میشوند.
ساعت 22 تجمع فرح شفیعی با منوچهر محمدی در هم ادغام میشود و آماده حرکت و خروج از محوطه خوابگاه میشوند. صبح 18 تیر راهاندازی کاروان اصلاحطلبانه از کوی به دانشگاه تهران رقم خورد.5 روز خیابانهای تهران درگیر فضای خشونت شد و مردم مورد ضرب و شتم اغتشاشگران قرار میگرفتند. تا جایی پیش رفتند که در روز پنجم بهسوی بیت رهبری حرکت کردند و همزمان روزنامههای اصلاحطلب سعی کردند که آتش فتنه را گرم کنند، اما حضور مردم در روز 23 تیرماه بساط فتنه گران را برچید.
اما این میان برخی با ماسک دانشجو ایفای نقش پررنگی داشتند که سالهای بعد یعنی همین روزها به عنوان کارشناس سیاسی در بی بی سی فارسی و منو تو و... حضور پیدا میکنند و به عنوان نیروهای اپوزوسیون به تحلیل مسائل داخلی ایران که به وجود آورنده بخشی از آن خودشان بوده اند میپردازند.
این افراد عبارتند از: احمد باطبی، علی افشاری، اکبر عطری و امیرعباس فخرآور، منوچهر محمدی و اکبر محمدی
احمد باطبی: دانشجویی که در جریان اغتشاشات 18 تیر 78 و کوی دانشگاه با شوراندن دانشجویان سعی در ایجاد اغتشاش و آشوب در دانشگاه را داشت. به اتهام اقدام علیه امنیت ملی کشور دستگیر شد که در ابتدا با حکم اعدام مواجه گردید، اما حکم اعدام او نیز مانند سایر هممسلکیهای وی به 15 سال زندان کاهش یافت. باطبی از مرخصی استعلاجی خود استفاده کرده و نوروز 1387 ایران را ترک کرد و به خارج از کشور پناهنده شد باطبی که با حمایت آمریکا از ایران فرار کرد، به اردوگاه اشرف رفت تا از کاخ سفید سردرآورد.
علی افشاری: از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در دوران اصلاحات بود و از هدایتکنندگان اصلی آشوب 18 تیر بهحساب میآید. افشاری که در سال 79 از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به شش سال حبس تعزیری محکوم شد، پس از اعلام ندامت و اعترافاتش در تلویزیون، وی آزاد شد و در سال 1384، به بهانه ادامه تحصیل جمهوری اسلامی را ترک و راهی آمریکا شد. در آمریکا رسما در مراکز خبری سازمان سیا شروع به لجن پراکنی علیه انقلاب اسلامی پرداخت.
اکبر عطری: اکبر عطری دارای لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه علامه طباطبایی تهران و فوقلیسانس در همین رشته از دانشگاه مفید قم است و موفق به دریافت دو میلیون دلار از محل بودجههای وزارت خارجه آمریکا برای پیشبرد اهداف ننگین خود علیه نظام جمهوری اسلامی ایران شده است.
امیرعباس فخرآور: از فعالان فتنه 18 تیر 1378 است. در سال 1385 از یک مرخصی کوتاه دوران زندان برای شرکت در امتحانات دانشگاهیاش استفاده کرد و درحالیکه 4 سال از دوران زندانیاش باقیمانده بود از زندان فرار کرد. بعدازآن سه بار به دیدار جرج دبلیو بوش رفته والان در خدمت سازمانهای جاسوسی امریکا و رژیم صهیونیستی است.
منوچهر محمدی: متهم ردیف اول اغتشاشات کوی دانشگاه تهران در 18 تیرماه 1378 است که دانشجو نبود. منوچهر محمدی به همراه برادرش اکبر محمدی نیز ازجمله افرادی بودند که در دادگاه انقلاب تهران به اعدام محکوم شد، اما پس از چندی حکم آنها به 15 سال حبس تقلیل یافت وی پس از مرگ برادرش، از فرصت مرخصی زندان برای حضور در مراسم خاکسپاری برادرش اکبر محمدی که او هم یکی از متهمان حضور در ناآرامیهای دانشجویی 18 تیر بود از ایران خارج و با کمک سفارت آمریکا در این کشور مستقیما به آلمان منتقلشده و ازآنجا به آمریکا منتقل میشود.
اهداف اصلی فتنه در پشت نقاب دفاع از آزادی
با بررسی دقیق فضای جامعه پس از انتخابات دوم خرداد بهخوبی مشخص میشود که غائله کوی دانشگاه برنامهای از پیش طراحیشده بود. نقش مطبوعات و ایجاد جنگ روانی در آن زمان بهخوبی نشاندهنده این مساله است. واضح است تیتر روزنامه سلام که محرک اتفاقات کوی دانشگاه بود تنها اثر رسانهای این واقعه نیست بلکه این روزنامه با مطرح کردن اسم شخصی که بهتازگی در پرونده قتلهای زنجیرهای متهم شده سعی در بازی با احساسات جامعه و نشان از یک برنامهریزی مشخص داشت. از مدتها قبل روزنامههای اصلاحطلب که به خاطر هماهنگی در پرداختن به سوژهها و خبرها به روزنامههای زنجیرهای معروف شده بودند، همصدا با رسانههای بیگانه خبر از اتفاقی در سال جاری ایران داده بودند. بعدازآن حوادث کوی خبرنگاران و عکاسان روزنامههایی مانند دیلی تلگراف، نیویورک تایمز، واشنگتنپست به همراه شبکههای تلویزیونی سی ان ان، ان بی سی، فاکس نیوز، بی بی سی، الجزیره و خبرگزاریهای رویترز، فرانسه، آسوشیتدپرس، یونایتد پرس، فرانس پرس در روزهای 20، 21 و 22 تیر بالاترین حجم اخبار، گزارشها و تصاویر خود را به سراسر دنیا ارسال کردند. بهگونهای که بسیاری از سران کشورهای دنیا خود را آماده فرستادن پیام تبریک برای پادشاه و یا رئیسجمهور آینده ایران نموده بودند. تلاش برای بزرگنمایی حادثه رخداده، آمار غیرواقعی از تلفات حادثه، نپرداختن به همه ابعاد حادثه ازجمله اقدامات غیرقانونی و آشوبطلبی ازجمله رویکردهای این دسته از مطبوعات کشور در آن رویداد است؛ اما هدف واقعی از این آشوبها چیزی جز تضعیف نظام ولایت فقیه و عبور از اندیشههای امام نبود. همان چیزی که ما بعدازآن روی کار آمدن دولت اصلاحات در جریان فکری این دولت و سران اصلاحات در جریان فکری این دولت و سران اصلاحات دیده بودیم افراد حلقه کیان مانند حجاریان که قضیه فتح سنگر به سنگر را در روزنامه صبح امروز مطرح کرد. در ادامه آن بحث چانهزنی از بالا و پایین و حاکمیت دوگانه هم مطرح شد و یا پژوهشهای اشخاصی همچون موسویخوئینیها که بهطور واضح صحبت از تغییر ساختار سیاسی نظام کرد.
اما از این موضوع نباید غافل شد که برخی شخصیتهایی که ادعای انقلابی بودن را داشتند نیز در این حوادث نقش پررنگی را ایفا کردند و حتی میتوان گفت از مهرههای اصلی این بازی میتوانند باشند. از جمله این افراد عبارتند از: موسوی خوئینی ها، فائزه هاشمی، سعید حجاریان
موسویخوئینیها: نقش موسویخوئینیها در آشوبها و فتنههای تحمیلی به جمهوری اسلامی ایران نقش قابلتأملی است. در سال 78 تیتر روزنامه سلام با مدیرمسئولی خوئینیها با توجه به افشا شدن قتلهای زنجیرهای و شناختن کل ماجرای قتلها به اسم سعید امامی، دست به انتشار سند جعلی از وزارت اطلاعت زد و این تیتر دروغ روزنامه سلام آغاز ماجرای کوی دانشگاه شد. با حضور مردم در 23 تیرماه غائله از کف خیابانها جمع شد، اما عاملان تحریک و آشوب کماکان به فعالیت خود ادامه دادند و ما دوباره در فتنه سال 88 شاهد هستیم که همین فرد رسما از شائبه تقلب در انتخابات سخن میگوید تا دوباره فتنه طراحیشدهی دیگری اجرا شود. در پشت جریان فتنه 18 تیر و وقایع سال 1388 افرادی حضور داشتند که پنهان ماندن عملکرد آنها در انقلاب اسلامی موجب بروز هزینههایی بر دوش رهبر و ملت ایران شده است. سوال اساسی اینجاست که چرا در دو فتنه اخیر در جمهوری اسلامی عملکرد پر ابهام موسویخوئینیها مورد بررسی قرار نگرفته است آیا منطقی است بپذیریم در جریان وقایع سال 78 روزنامه سلام از حق آزادی بیان استفاده کرده است؟ آیا تشویش اذهان عمومی با اخباری کذب و ایجاد جنگ روانی آزادی بیان بود؟ عدم بررسی نقش افرادی مانند آقای موسویخوئینیها در جریانات سال 78 موجب بروز فتنه 88 شد. موسویخوئینیها همان شخصی است که در مجلس خبرگان 68 مخالف رهبری بود و در سالهای 69 تا 72 در مرکز تحقیقات استراتژیک پروژه توسعهی سیاسی را مطرح کرد که نتیجه آن پروژه این بود که برای توسعهی سیاسی کشور اول نیازمند ایجاد تغییراتی در ساختار سیاسی کشور هستیم و در مرحله بعد فرهنگ سیاسی ایران متناسب بافرهنگ یک جامعه توسعهیافته باید تغییر کند. در جهت کادر سازی نیز این مرکز حدود 500 نفر از نیروهای همسو با خود را با بورس دولتی به خارج اعزام کرد که به نیروهای مطبوعاتی و اجرایی دوره اصلاحات تبدیل شدند.
حضور خوئینیها فقط در سالهای اخیر مسئلهساز نبوده بلکه در دهه اول انقلاب هم عملکرد وی بسیار پر ابهام است. بعدازاینکه پیشنهاد تسخیر سفارت آمریکا در انجمن اسلامی اجماع عمومی پیدا نمیکند گروه طرفدار تسخیر سفارت بهتنهایی این کار را انجام میدهند و با حذف و چشمپوشی از گزینههایی که از طرف امام برای مشورت به دانشجویان معرفی میشود نزد موسویخوئینیها میروند و وی بدون در میان گذاشتن این موضوع با امام و حتی با علم اینکه امام با این امر مخالف هستند پیشنهاد دانشجویان را میپذیرد. در مسئله انفجار در دفتر نخستوزیری هم موسویخوئینیها در آغاز کارش در دادستانی کل کشور در سال 64 اعلام کرد که ازنظر وی به دلیل اینکه به پرونده انفجار رسیدگی نشده است رسیدگی به آن پرونده صرفا اهداف سیاسی دارد و در ادامه وقتیکه نیاز به حضور سعید حجاریان و بهزاد نبوی برای بازجویی بود موسویخوئینیها بهشدت موضعگیری کرد و دوباره سیاسی بودن این ماجرا را مطرح میکند. عملکرد این شخص به اینجا ختم نمیشود و در کل تناقضات فکری این فرد را در نگاه به اندیشههای امام میتوان بهخوبی مشاهده کرد.
سعید حجاریان: در کنار تمام وقایع سالهای دولت محمد خاتمی باید از سعید حجاریان نام برد. او کسی است که از سوی مهندس بازرگان در نیروی ارتش دریایی حضور یافت و اولین فاش کنندهی اطلاعات درباره کودتای نوژه بوده است. به نقل از آیتالله ریشهری: «تا رفاقت با متهم ردیف اول بمبگذاری نخستوزیری». حجاریان را از بنیانگذاران وزارت اطلاعات نامیدهاند که در مقابل طرح سازمان اطلاعاتی و امنیتی که در دیگر کشورها مرسوم بود طرح وزارت اطلاعات را پیش کشید. در دولت هاشمی رفسنجانی معاونت سیاسی مرکز مطالعات و تحقیقات استراتژیک در دفتر ریاست جمهوری بود که پروژه توسعهی سیاسی را از همانجا آغاز نمود تا دولت اصلاحات که مشاور سیاسی محمد خاتمی شد. حجاریان نظریهپرداز حزب مشارکت میشود که تئوریهای فشار از پائین و چانهزنی از بالا و فتح سنگر به سنگر از جانب وی و پس از دوم خرداد 76 مطرح شد. حجاریان در انتخابات ریاست جمهوری 76 تأثیرگذاری حیاتی داشت. در دوران اصلاحات بهطورجدی وارد مطبوعات شد و نزدیکترین روزنامهنگار به او اکبر گنجی بود و در جریان وقایع کوی دانشگاه با ایجاد جنگ روانی در مطبوعات سعی در گرم نگهداشتن آتش این فتنه شد و حتی برخی حجاریان را کارگردان اصلی وقایع کوی دانشگاه نامیدهاند. سوال اصلی اینجاست که ارتباط بین تئوری فتح سنگر به سنگر و فشار از پائین و چانهزنی از بالا با وقایع کوی دانشگاه چه بود. اگرچه با حضور مردم جمع شد، اما ده سال بعد و در سال 88 ما بار دیگر این سناریو را در ابعاد گستردهتر و با نقشآفرینی عاملان حوادث 78 میبینیم. چه ارتباطی میان این فتنههای دهساله وجود دارد؟ حجاریان مدتی قبل از انتخابات سال 1388 با انتشار مقالهای از وقوع انقلابهای رنگی در کشورهای استعماری شوروی سابق تمجید میکند و در پاسخ به این سوال که آیا با جدایی دین از سیاست موافقید جواب میدهد که من بین دو حوزه دین و ایدئولوژی تمایز قائل هستم و معتقدم اسقاط حکومت ایدئولوژیک اوج واجبات است. این دو جمله بهطور کامل تئوری توسعهی سیاسی حجاریان را نشان میدهد. وقایع 18 تیر و فتنه سال 88 بر خواسته از دل این تفکر است و مسئلهی مهم این است که بدانیم این تفکر از چه جهانبینی نشئت میگیرد و چه کسانی مدافع و مروج این تفکر هستند. تحلیل این فتنهها جز با تحلیل جریان فکری که رقم زنندهی این حوادث هستند ممکن نیست و تجربه سال 78 نشان داد که اگر فتنه خلاصه نشده بود به یک آشوب داخلی و دستهای پنهان در پشت آن ماجرا شناسایی و معرفی میشد بهاحتمالزیاد ما با همان فتنه و در ابعاد گستردهتر در سال 1388 مواجه نمیشدیم یا حداقل میتوانستیم بهتر مدیریت کنیم.
فائزه هاشمی: در سال 78 اصلاحطلبان سعی کردند بهبهانه ورود افراد شاخص به دانشگاه و آرام کردن دانشجویان، آنها را بهنوعی وارد دانشگاه کرده از آنها بخواهند برای دانشجویان سخنرانی کنند. یکی از چهرههایی که بعدها بیشتر در تجمعات دیده شد و هرازگاهی بهبهانهای میان معترضان دیده میشد، فائزه هاشمی بود. فائزه هاشمی که از حاضران همیشگی آشوب هاست با حضور در جمع دانشجویان در کوی دانشگاه چنان سخنرانیای کرد که شاهدان گفتند دانشجویان قبل از سخنرانی وی آرامتر بودند! او در سال 88 بااینحال کارنامهای بینظیر از حضور در تجمعات غیرقانونی از خود بهجای گذاشت.
این فتنه سال 78 و حتی سال 88 ابعاد و اهداف مشترکی داشتند که از جمله آنها عبارت است از: هدف قرار دادن جایگاه رهبری، سرمایهگذاری بر روی قشر جوان بهخصوص دانشجویان، ایجاد جنگ روانی در رسانهها، حضور افراد و جریانهای خاص در این دو فتنه مثل سعید حجاریان، مصطفی تاجزاده، موسوی خوئینی هان...؛ کشته سازیهای ساختگی برای تحریک احساسات مردم، حمایت نیروهای بیگانه و در رأس آنها آمریکا از فتنه گران، شروع فتنه در هر دو حادثه سال 78 و 88 برمبنای خبر دروغ و تشویش اذهان عمومی بوده است در سال 78 با تیتر دروغین روزنامه سلام و در سال 88 با ادعای دروغ تقلب در انتخابات، سکوت بعضی از نیروهای انقلاب و عدم موضعگیری درست پا گرفته است.
اما نمیتوان از حوادث عجیب و مرتبط باهم در این فتنه غافل شد و در واقع باید گفت مراکز عمده دشمنی با ملت ما، پیش از وقوع 18 تیر 78 منتظر وقوع حادثهای در کشور بودند.
رئیس سازمان جاسوسی کشور امریکا در گزارشی که برای خودشان تهیهکرده بود، اینطور گفت: در سال 1999 - یعنی همین سال جاری مسیحی - در ایران انتظار حوادثی راداریم که در این بیست سال گذشته - یعنی از اول انقلاب تاکنون - بیسابقه است! درواقع با این زبان، نشان میداد که از چیزهایی پشت پرده مطلع است. بعضی از این فراریهایی هم که با دشمن همکاری میکنند و به امریکا پناهنده هستند، شبیه این حرفها را زدند. یکی از همین وابستگان فراری - آنطور که در خبرها آمده بود - گفته بود که ماسال آینده به ایران خواهیم رفت! این خوابهای خوش بی تعبیری که همیشه میبینند! پس معلوم بود که صهیونیستها، آمریکاییها و مراکز اصلی قدرت، در فکر حوادثی در ایران هستند و قرار است حوادثی اتفاق بیفتد.
همچنین همزمان با این واقعه، درآمدهای نفتی کشور ناگهان به کمتر از نصف یا حدود ثلث رسید و از آنجایی که مشکلات اقتصادی دولت و کمبود درآمدهای ملی، برای هر کشور یک خطر است و میتواند زمینهساز چیزهایی باشد از زمینههای برافروخته شدن آتش این فتنه بود. از طرفی، برخی از خبرنگاران خارجی به خاطر بعضی از قضایا و مراسم گوناگون به ایران آمدند و با افرادی که از طیف خودشان بودند، مصاحبه کردند و از قول آنها چیزهایی را نقل نمودند. در تلکسها آمد که: بله؛ فلان زن، یا فلان جوان، یا فلان مرد در فلان جای تهران به ما گفت که ما از اسلام بیزار شدهایم؛ ما از حکومت اسلامی بیزار شدهایم به نظر آنها رسید که زمینههایی در حال فراهم شدن است.
جنگ روانی علیه ایران و نظام اسلامی در سطح تبلیغات جهانی
غیر از رادیوهای معمولی که علیه نظام اسلامی دائما حرف میزدند - مثل رادیو امریکا، رادیو رژیم صهیونیستی، رادیو انگلیس - همزمان در همان سال آمریکاییها یک رادیو مخصوص حمله بهنظام اسلامی درست کردند و اسمش را هم «رادیو آزادی» گذاشتند! بودجه کلانی هم به این رادیو تعلق دادند؛ اعلان کردند که صد میلیون دلار، یا چیزی در این حدود، برای این رادیو کنار گذاشتهاند! زحمات زیادی هم کشیدند؛ با آن کشور اروپایی که قبول نمیکرد این رادیو در آنجا مستقر باشد، کلنجار رفتند و فشار آوردند تا وادار کردند که این رادیو در اروپا یک مرکز فرستنده داشته باشد؛ بعد هم صریحا گفتند - این دیگر تحلیل نیست - که این رادیو، هدفش برخورد با خط فلانی در ایران است؛ ما میخواهیم با این خط مبارزه کنیم!
قتلهای مشکوک
در همان سال و سال قبل، حوادث تکاندهندهای که هیچ سابقه نداشت، پیش آمد؛ مثل همین قضیه قتلهای مشکوک که ناگهان ایکی پس از دیگری اتفاق میافتاد و هم مردم را نگران کرد، هم مسئولان را و هم احساس ناامنی به وجود آورد، هم وزارت اطلاعات را - که مرکز ثقل دفاع امنیتی از نظام و از کشور و از ملت است - تضعیف کرد. چهحرفها و چه تحلیلها و چه جنجالها و چه استفادههای نادرستی از این حوادث کردند؛ که بعد که به عمق و ریشه قضایا رفتند، دیدند دستهای بیگانه و انگشتهای نامحرم، از پشت پردهدر این کار دخالت مستقیم داشتند.
حضور قدرتمندانه و پرشکوه و پرصلابت ملت ایران
حماسه 23 تیر ملت ایران ضعف غرب و ورشکستگان سیاسی داخلی از فهم انقلاب اسلامی ایران را نشان داد. مخالفان نظام اسلامی ایران که میپنداشتند مردم ایران بعد از انتخابات دوم خرداد از اهداف انقلابی رویگردان شدهاند با خیالی خام سعی در اجرای سناریوی برای آشوب در کشور و تضعیف ولایتفقیه کردند که درنهایت منجر به براندازی نظام شود برنامهریزیها و مقدمه سازیهایی کشور را در تیرماه 78 به التهاب کشاندند و ذوقزده از به نتیجه رسیدن خواب آشفتهشان منتظر بودند که حضور حماسی و قدرتمند ملت ایران در دفاع از انقلاب اسلامی مشت محکمی شد به دهان استکبار و دستنشاندههای احمق داخلیاش و این حضور غرب را بهتزده و تمام برنامههای چندسالهشان را نابود کرد.