مخالفت شیخ فضل الله با مشروطه با طعم پلو انگلیسی
خبرگزاری فارس گروه تاریخ رحمت رمضانی: در جوامع مختلف، نهادهای گوناگونی در جامعهپذیرکردن افراد، ایفای نقش میکنند. در ایران نیز نهاد روحانیت، مهمترین نهادی است که در این راستا محور فعالیت است. نهاد مذهب و بهتَبع آن، علما از گذشتههای دور در ایران، نقش ویژهای را ایفا میکردند، تاجایی که به اعتقاد عده زیادی، آنچه که انسجام جامعه را حفظ میکند، روحانیت (اسلام) است.
تاریخ معاصر ایران، دارای تجربههای نو و تازهای در زمینههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است که دگرگونیهای شگرفی در پی داشته است. تحلیل و بررسی هریک از این دگرگونیها و تغییر و تحولات، بدون نگاه ویژه بهنقش روحانیت در این تحولات، عملی بیهوده است. برای واکاوی نقش روحانیت و به خصوص نقش شیخ فضل الله نوری در جنبش مشروطیت با حجتالاسلام محمدصادق ابوالحسنی، تاریخ پژوه به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
*به عنوان تاریخ پژوه درباره چیستی اندیشه شیخ فضل الله نوری توضیح دهید؟
اگر بخواهیم منظومه فکری شیخ فضلالله نوری و سپهر معرفتی او را تبیین کنیم، باید به ابعاد تفکر اجتماعی او توجه کنیم و در این راستا سه رکن اساسی را در نظریه سیاسی شیخ برشماریم: 1 عدالت؛ 2 استقلال و 3 حاکمیت اسلام. نظریه سیاسی شیخ متشکل از دو جنبه است: «وجه سلبی» و «وجه ایجابی» یا به عبارتی: مرکب از «نه» و «آری» است. در بین سه رکنی که عرض کردم «عدالت و استقلال»، وجه سلبی آن و «حاکمیت اسلام»، وجه ایجابی آن است. حالا از وجه سلبی شروع کنیم.
اول استقلال به معنی رهایی از یوغ اجنبی، مخصوصاً امپریالیسم غرب است و خود این، سه بُعد دارد: «استقلال اقتصادی»، «استقلال سیاسی» و «استقلال فرهنگی». دومین رکن، اصل «عدالت» است، از طریق مهار قانونمند دولت توسط مجلسی مرکب از نمایندگان طبیعی اصناف و طبقات جامعه که این همان بحث «عدالتخانه» در اندیشه شیخ فضلالله نوری است که کنترل قانونمند استبدادِ شاه و درباریان را دنبال میکند.
سومین رکن، «حاکمیت اسلام» به معنای اجرای مو به مو و بدون تبعیض احکام اسلامی در همه شئون است که حاکم و رعیت در برابر آن مساویاند. بحثهای دیگر هم مثل آزادی و قانون و مساوات و این مقولهها را هم داریم که باید در جای خود به آن بپردازیم. اجازه دهید برگردم و بحث استقلال در اندیشه شیخ را تشریح کنم.
استقلال در اندیشه شیخ دارای چه مولفههایی است؟
گفتیم استقلال به معنی رهایی و آزادی از سلطه اجنبی سه بخش دارد. اول بخش اقتصادی است که این مسئله از اندیشه سیاسی شیخ به سیره مبارزاتی او سرایت میکند و چند مصداق بارز دارد: 1. نهضت تنباکو 2. بانک ملی 3. حمایت از تولیدات داخلی. اولین نمونه، محوریت مهم شیخ در نهضت تحریم تنباکو در تهران است که بازوی پرتحرک میرزای شیرازی شد و ضربهای کاری را همزمان به سلطه اقتصادی اجنبی و استبداد سیاسی و اقتصادی دربار، وارد آورد. محوریت او در نهضت تنباکو در برابر سلطهای استعمار انگلیس در عرصه اقتصادی بود و ضربه مهلکی بر کمپانی رژی زد. انگلیسیها میخواستند از این طریق، نبض اقتصاد ایران را در دست بگیرند و بدین وسیله، بر فرهنگ و سیاست ایران سلطه یابند. ولی نهضت تحریم تنباکو با حکم تاریخی میرزای شیرازی و مجاهدتهای علمای شیعه در ایران، بهویژه در آوردگاه نهضت (تهران)، اوج گرفت و به اشراف 50 ساله انگلستان بر بخشی عظیم از اقتصاد ایران، خاتمه داد.
در اینجا شیخ فضلالله نوری نقش رابط بین علما و میرزای شیرازی را داشت و در خنثی سازی توطئهها بر ضد میرزا و نهضت، فعال بود. اگر نقشه لرد سالیسبوری (صدراعظم مقتدر انگلیس) و مهره مرموز او، سر هنری ولف (وزیرمختار یهودی انگلیس) در اجرای سیاست انگلیس، ناکام ماند باید تکاپوی چهره بزرگی مثل شیخ فضل الله نوری را هم در نظر گرفت. بیجهت نیست که احتشامالسلطنه میگوید: در آن وقایع شیخ فضل الله نوری در تهران کباده ریاست میکشید! این رهاوردی است که نشانگر سیره و اندیشه شیخ در زمینه استقلال اقتصادی است.
مورد دیگر که ما شاهد آن هستیم، حمایت شیخ از تأسیس بانک ملی در ماه ذی الحجه 1324 قمری است. آنگونه که کسروی و ملکزاده نوشتهاند، شیخ 200 تومان به پول آن موقع، برای خریداری سهام بانک پرداخت میکند و دیگران را به این کار ترغیب میکند.
هدف شیخ این بود که جلوی بانک استقراضی روس و بانک شاهنشاهی انگلیس بتواند از تأسیس بانک ملی حمایت کند و جلوی وابستگی اقتصادی و مالی ایران را بگیرد؛ چون همیشه نفوذ اقتصادی دول بیگانه، گسترش نفوذ سیاسی را نیز در پی دارد.
سومین نمونهای که نشان میدهد دفاع از کیان و استقلال اقتصادی ایران اسلامی چقدر در اندیشه شیخ اهمیت داشته است و حتی سابقه آن به قبل از نهضت تحریم تنباکو میرسد، انتشار رساله حاوی 60 سوال و جواب از استادش میرزای شیرازی (ره) است.
شیخ فضلالله وقتی به تهران میآید، این رساله را در صفر سال 1306 قمری، تدوین میکند. در آنجا فتاوایی را از میرزای شیرازی در مورد دفاع از استقلال اقتصادی، جلوگیری از واردات بیرویه اروپایی که نسبت به تولیدات داخلی شکننده هستند، میبینیم که خیلی مهم است.
به نظرم این رساله، یکی از دستمایههای مهم برای بررسی ادبیات مقاومت اقتصادی و فرهنگی در تاریخ مرجعیت شیعه است. دفاع از تولیدات داخلی، ممانعت از واردات غیر لازم که جلوی تولیدات داخلی را میگیرد و به اقتصاد داخلی ضربه میزند، جلوگیری از تقلید بیرویه و بیمنطق از ادا و اطوارهای فرنگی و مقدمات غربزدگی، تقلید کورکورانه از نمادهای کفر از محتوای بسیار مهم رساله هستند. شیخ با انتشار این رساله، به دنبال یک عزم اجتماعی برای احیای هویت فرهنگی و کنار گذاشتن وابستگی اقتصادی است. رکن دیگر از ابعاد استقلال در اندیشه شیخ فضلالله، «استقلال سیاسی» است. از سیره شیخ پیداست که ایشان کانون ایستادگی در برابر بیگانگان در عصر خودش بوده و در جای جای بیاناتش به این اصل تاکید میکند.
اصلاً شیخ فضلالله جانش را در راه دفاع از استقلال سیاسی ایران گذاشت و بدین جهت بانگ بر میداشت که ما مشروطهای که از دیگ پلوی سفارت انگلیس بیرون بیاید نمیخواهیم.
اصلاً شیخ فضلالله جانش را در راه دفاع از استقلال سیاسی ایران گذاشت و بدین جهت بانگ بر میداشت که ما مشروطهای که از دیگ پلوی سفارت انگلیس بیرون بیاید نمیخواهیم
او نه پناهندگی به بیگانه را بر میتافت، نه وادادگی، نه وابستگی به شرق و نه به غرب، نه به انگلیس نه به روسیه. شیخ در برابر زیادهخواهی استعمار انگلیس ایستاد و با طرح لژ بیداری ایران - که مرکزی برای اجرای دستورات انگلیس بود - اعدام شد.
سفارت انگلیس، سه سیاست را برای انزوای شیخ دنبال میکرد. اول طرح «تبعید» ایشان از تهران بود که ناکام ماند. دوم طرح «ترور» شیخ که انجام شد و ایشان تا آستانه شهادت پیش رفت ولی به نحو شگفتی نجات یافت. ترور ایشان به دست کریم دواتگر و با حمایت مستقیم سفارت انگلیس انجام شد.
کریم دواتگر
شیخ تا روز اعدام از جراحت این ترور رنج میکشید ولی ضارب را همان وقت بخشید و نگذاشت مجازات شود. آخرین اقدام استعمار انگلیس بر ضد شیخ، اعدام ایشان در میدان توپخانه است و با این کار انگلیسیها انتقام نهضت تنباکو را از شاگرد برجسته میرزای شیرازی میگیرند.
شیخ فضلالله با استبداد موافق نیست اما میداند که امثال تقیزاده و شیخ ابراهیم زنجانی و حسینقلیخان نواب و یپرم ارمنی، درد مبارزه با استبداد ندارند بلکه آنها عملاً سبب وابستگی کامل سیاسی و فرهنگی ایران میشوند و دیدیم خیلی از مشروطهخواهان سکولار چگونه استبداد رضاخان را تقویت کردند. از طرف دیگر با خودداری از پناهندگی به سفارت روس که حتی حاضر نشد پرچم روسیه را بر سر در خانهاش نصب کند، با اینکه میدانست او را به قتل میرسانند.
گفت من حدود 70 سال زیر بیرق اسلام بودهام و زیر بیرق کفر نمیروم و به اجنبی پناهنده نمیشوم. البته استقلال سیاسی به معنای نادیده گرفتن تعامل با دنیا و عدم استفاده از دستاوردهای معقول و مشروع بشری نیست، بلکه بحث جلوگیری از نفوذ بیرویه اجنبی است.
سومین بخش بحث استقلال فرهنگی است که مشروطه باید مشروعه باشد. تلاش برای تصویب اصل دوم متمم قانون اساسی، جبهه فرهنگی مهمی بود که شیخ فضلالله برای استقلال فرهنگی گشود.
از دیگر مؤلفههای که در اندیشه شیخ اهمیت دارد عدالت است در این زمینه توضیح دهید؟
دومین رکن نظریه و اندیشه شیخ، بحث عدالت است یعنی مهار خودکامگیهای شاه و دولت از طریق قانونخواهی و قانونمداری مبتنی بر دیانت اسلامی است. اجازه بدهید عین عبارات شیخ رو با هم مرور کنیم.
شیخ در تحصن حرم حضرت عبدالعظیم (ع) تصریح کرد که انگیزهاش از برافراشتن درفش عدالتخواهی در صدر مشروطه تغییر رژیم خودکامگی و قانونمند کردن عملکرد شاه و دولت بوده است.
شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری در آغاز دوره اقامت در تهران، پس از بازگشت از نجف
این عین عبارت شیخ است: «در سال گذشته از سمت فرنگستان سخنی به مملکت ما سرایت کرد و آن سخن این بود که هر دولتی که پادشاه و وزرا و حکام آن به دلخواه خود با رعیت رفتار کنند، آن دولت سرچشمه ظلم و تعدی و تطاول است و مملکتی که ابواب ظلم و تعدی و تطاول در آن مفتوح باشد، آبادانی برنمیدارد و گفتند معالجه این مرز مُهلک و مُفنی آن است که مردم جمع بشوند و از پادشاه بخواهند که سلطنت دلخواهانه خود را تغییر بدهد و در تکالیف دولتی و خدمات دیوانی و وظایف درباری قراری بگذارند که مِن بعد، رفتار و کردار پادشاه و طبقات خدم و حشم هیچ وقت از آن قرار تخطی نکنند و این قرارداد را هم مردمان عاقل و امین و صحیح از خود رعایا به تصویب یکدیگر بنویسند و به صحه پادشاه رسانیده و در مملکت منتشر نمایند». بعد میگوید: «همه تصدیق فرمودند که این خرابی در مملکت ایران از بیقانونی و ناحسابی دولت است و باید از دولت تحصیل شورای ملی کرد که تکلیف دوایر دولتی را معین و تصرفاتشان را محدود نماید تا آنکه بحمدالله... مجلس دارالشورای کبرای اسلامی مفتوح شد».
شیخ فضلالله در باب عدالت، با هیچکس تعارف نداشت. ایشان در نامه به عضدالملک تصریح میکند که من قانونخواه و عدالتخواهم و اتهاماتی که به من میزنند، صحت ندارد لذا مینویسد: «صریحاً عرض مینمایم که هر که علی التحقیق بر خلاف قانون اقدامی نماید، مستحق مجازات است، ولو خود داعی باشم، عنقریب معلوم میشود عدالتخواه کیست و هرج و مرجخواه کیست؟» شیخ نه استبداد را میپسندید و نه مشروطه سکولار را؛ بلکه عدالت اسلامی میخواست. لذا ایشان میفرمود: «علمای اسلام برای اجرای عدالت و جلوگیری از ظلم مأمورند، وگرنه مخالف با عدالت و مروج ظلم میشوند، «اِنَ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسانِ».(1) عدالت و عدالت محوری باب مهمی در اندیشه شیخ است.
با توجه به منظومه فکری شیخ فضلالله نوری و سپهر معرفتی که شما در آغاز بحث مطرح کردید حاکمیت اسلام مطابق نظر این مرجع چگونه امکام تحقق پیدا میکند؟
و اما سومین رکن اندیشه شیخ: «حاکمیت اسلام» است. شیخ دیانت را از سیاست جدا نمیدید و با سکولاریسم موافق نبود. ایشان حاکمیت اسلام در پرتو قوانین اسلامی را در عصر غیبت با نظارت ولیفقیه ممکن میدید.
لذا شیخ از فقهای بزرگی است که معتقد به ولایت مطلقه فقیه است. به قول پیتر آوری (Peter Avery)، استاد تاریخ دانشگاه کمبریج، شیخ فضلالله نه نماینده آن مکتب فکری است که حاکمیت را بهطور مطلق از مردم میدانست و نه از شاه، بلکه حاکمیت را از آن خداوند میدانست. این نشان میدهد که قائل به حکومت قوانین اسلامی بر جامعه بوده است، پس نه هوادار لیبرالیسم بود و نه هوادار استبداد و شاه و شاهبازی.
آنچه در آئینه کلمات، نطقها و لوایح شیخ موج میزند، این است که شیخ قائل به تشکیل یک «حکومت شرعی و اسلامی» است. خود کسروی که از مخالفان سرسخت شیخ فضلالله است، اعتراف عجیبی دارد. میگوید: «حاجی شیخ فضلالله فریفته شریعت میبود و رواج آن را بسیار میخواست... با یک امید و آرزوی بسیاری پیش آمده و چنین میخواست که احکام شرع را به رویه قانون آورد و به مجلس بپذیراند. روی همرفته به بنیاد نهادن یک حکومت شرعی میکوشید». یعنی خود کسروی اعتراف دارد که تمام حرکت شیخ و سیاستی که پیش میگرفت و در جایی اگر مخالفتی میکرد، به جهت شریعت بود و او به دنبال یک حکومت شرعی بود. ما همین را در تحصن حرم حضرت عبدالعظیم (ع) میبینیم که شیخ در حال سخنرانی میگوید «من اینجا هستم تا قانون قرآن را رواج بدهم» یا در نامه به آقانجفی اصفهانی به همین مطلب اشاره میکند. جناب آقای ترکمان هم در خلال اعلامیههای حاج شیخ فضلالله این را آورده است.
آیتالله شیخ فضلالله نوری در کتابخانه شخصی خویش
پس شیخ وجه ایجابی نظریه خودش را یک نوع مخالفت اصولی با استبداد شاهنشاهی و استعمار روس و انگلیس، بر اساس حکومت اسلامی و ولایت فقیه میداند اما جامعه آن روز هنوز آمادگی تشکیل چنین حکومتی را نداشت. شیخ جامعه را در یک دوراهی (و بین المحذورین) میدید: بین اصلاح حکومت فعلی (فاسد) و روی کارآمدن ایادی مستقیم استعمار و اجرای قرارداد 1907 میبیند (افسد). لذا در مقام عمل دفعِ افسد به وسیله فاسد میکند. از کلام شیخ اعتقاد به ولایت فقیه آشکار است آنجا که میگوید: «در زمان غیبت امام زمان (عج) مرجع در حوادث، فقهای شیعه هستند و مجاری امور به ید ایشان است و بعد از تحقق موازین، احقاق حقوق و اجرای حدود مینمایند و ابداً منوط به تصویب احدی نخواهد بود».
روشنفکران عرفی به علت مواضع گوناگون شیخ فضلالله در مواجهه با مشروطه، شیخ را متهم به دروغگویی میکنند و اتهام دیگری که به شیخ وارد میکنند این است که از پادشاه قاجار پول دریافت کرد این دو مسئله را چگونه بررسی میکنید؟.
یکی از اتهاماتی که کسروی به آیت الله شیخ فضلالله نوری میزند، این است که شیخ از دربار شاه پول گرفته است. کسروی هیچ سندی هم برای این ادعا ارائه نمیکند ولی این را به قصه تحصن حضرت عبدالعظیم (ع) ربط میدهد. طبق ادعای کسروی، شیخ فضلالله از اتابک پول میگرفت و همین که اتابک ترور شد، بساط تحصن برچیده شد. در اینجا چند مسئله مطرح است. نکته اول این است که اسناد مخارج و مبالغی که شیخ فضلالله در ایام تحصن حرم حضرت عبدالعظیم (ع) داشت، موجود است. اولاً کسروی میگوید تمام هزینه را شیخ فضلالله میداد که این حرف دقیقی نیست.
اسناد تاریخی آن مخارج، در آلبوم اسناد آقا ضیاء نوری، فرزند شیخ فضلالله، موجود بود که تاریخنگار فقید استاد ابوالحسنی منذر، به آنها دسترسی داشت و بخش مهمی از مخارجی که صورت میگرفت، البته شیخ فضلالله تأمین میکرد و بخشی را هم دیگران پرداخت کردند که در آن صورت مخارج موجود است. مثلاً مرحوم آیت الله حاج آقا محسن عراقی بخشی از آن را تقبل کرده و بزرگان دیگری در تحصن شرکت داشتند، که آنها هم دست کم مخارج خودشان را داشتند، مثل میرزا حسن آقا مجتهد تبریزی، مرحوم مجتهد رستمآبادی، مرحوم آیتالله آملی و دیگران در آنجا شرکت داشتند و هر کدام آقای منطقهای در ایران و تهران بودند و مریدانی داشتند و دست کم هزینههایی را که مربوط به خودشان بود، توان پرداختش را داشتند. جدای از این، کسروی هیچ دلیلی ارائه نمیکند و نمیگوید اگر از جانب اتابک به صورت مخفیانه پولی میآمد، بر اساس چه سند و مدرکی او کشف کرده.
وانگهی، وقتی روابط و مناسبات امینالسلطان (اتابک) و شیخ فضلالله نوری را در تاریخ میبینیم، پیداست که شیخ فضلالله از زمان نهضت تحریم تنباکو تا مشروطه درگیریهای جدی با اتابک دارد و مناسبات خوبی ندارند.
در ماجرای کمپانی رژی و انحصار تجارت توتون و تنباکو، عاقد قرارداد با انگلیسیها، خود اتابک است که شیخ فضلالله در نهضت تحریم در مقابل او هم میایستد تا پیروز میشود و مهمترین ضربه به دربار و شاه و شخص امینالسلطان وارد میشود و ما میبینیم روابط بین اینها تیره است.
وقتی درباریان ادعا میکنند متن حکم میرزای شیرازی ساختگی است، شیخ عین دستخط میرزا را به اتابک نشان میدهد و او غرق تعجب میشود که عین دستخط از کجا به دست شما رسیده؟ شیخ میگوید خود میرزا برایم فرستاده است! در آن زمان، اتابک آلوده به رشوه کمپانی رژی بود و قماربازیها و مشروبخوریهای علنیاش، علما را ناراحت میکرد و این مقاومت شیخ، خیلی برایش گران تمام شد.
مهمتر از این، گام دیگری است که شیخ فضلالله بر میدارد و در عزل امینالسلطان (اتابک) نقش کلیدی دارد. پس از پیروزی نهضت تحریم تنباکو، مخصوصاً در تهران شاهد یک خیزش هستیم که شیخ فضلالله در رأس آن است و در مقابل امینالسلطان میایستد که تو چرا چنین وام کمرشکنی را از روسیه گرفتی و به اقتصاد مملکت ضربه زدی و ما را وامدار بیگانه کردی؟ و در این مبارزه، قدرت علما هم بیشتر میشود و امینالسلطان برکنار میگردد.
امین السلطان
واقعیت این است که شیخ از منتقدین جدی عملکرد اتابک است و این با اتهام کسروی نمیسازد. شیخ فضل الله به خیلی از اهداف تحصنش رسیده بود که از حرم حضرت عبدالعظیم (ع) بازگشت.
اتهام پول گرفتن از شاه هم بی مدرک و بی دلیل است. اصولاً شیخ فضل الله درآمد خوبی از طریق محکمه شرع خود داشت که بسیاری از عقود و ایقاعات شهر تهران در آن صورت میگرفت و غیر از مریدان حمایتکنندهای داشت که به موقع حاضر بودند، هزینه کنند. همچنین املاک و مستغلاتی از آباء و اجدادش به ارث برده بود. با این حال، وقتی شیخ از دنیا رفت، قرض هنگفتی بر دوشش بود که ناشی از همین گونه مخارج دوران مبارزه بود. نوه شیخ، تندر کیا در کتاب «جنبش ادبی شاهین» ذکر میکند که قرضها به حدی سنگین بود که اموال باقیمانده شیخ فضلالله کفاف قرضها را نمیداد. شیخ یک قسمت با فروش ملک پرداخت شد. بخشی را طلبکاران بخشیدند و بخشی باقی ماند که را ارادتمندان آقا پرداخت کردند. این بدهیهای سنگینی که باقی مانده بود، حاصل اقداماتی بود که شیخ از صدر مشروطه تا تحصن حرم حضرت عبدالعظیم (ع) و پس از آن انجام میداد و اگر پولی از دربار میگرفت، این قرضها دیگر معنایی نداشت. پیداست که شیخ خودش مستقل اقدام کرده و در این مسیر برای مبارزه با استبداد و استعمار هزینههای فراوانی را متحمل شده بود. انتهای پیام /