مکتب امام خمینی (ره) پدیدآورنده انقلاب اسلامی است / مکتبی که هرساله باید بازتولید شود
امام خمینی (ره) شخصیت والایی که بدلیل رهبری انقلابی بزرگ و تاریخساز از چنان عظمتی برخوردار است که علیرغم گذشت 31 سال از ارتحال او، همچنان جای سخن فراوان برای تشریح ابعاد متنوع زندگی فردی و اجتماعی آن ابرمرد تاریه معاصر ایران و جهان وجود دارد و سالها باید پیرامون شخصیت او بررسی و پژوهش کرد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از بلاغ، مکتب امام یک مجموعه کامل و دارای ابعاد متنوع و جذابی است، که باید این ابعاد را باید با هم دید. دو بعد اصلی در مکتب امام بزرگوار ما، بعد معنویت و بعد عقلانیت است. بعد معنویت؛ یعنی امام خمینی (ره) صرفا با تکیه بر عوامل مادی و ظواهر مادی، راه خود را پی نمیگرفت؛ اهل ارتباط با خدا، اهل سلوک معنوی، اهل توجه و تذکر و خشوع و ذکر بود؛ به کمک الهی باور داشت؛ امید او به خدای متعال، امید پایانناپذیری بود.
در بعد عقلانیت، به کار گرفتن خرد و تدبیر و فکر و محاسبات، در مکتب امام مورد ملاحظه بوده است... بعد سومی هم وجود دارد، که آن هم مانند معنویت و عقلانیت، از اسلام گرفته شده است. عقلانیت امام هم از اسلام است، معنویت هم معنویت اسلامی و قرآنی است، این بعد هم از متن قرآن و متن دین گرفته شده است؛ و آن، بعد عدالت است. اینها را باید با هم دید. تکیه بر روی یکی از این ابعاد، بیتوجه به ابعاد دیگر، جامعه را به راه خطا میکشاند، به انحراف میبرد.
این مجموعه، میراث فکری و معنوی امام است. خود امام بزرگوار هم در رفتارش، هم مراقب عقلانیت بود، هم مراقب معنویت بود، هم با همه وجود متوجه به بعد عدالت بود. (رهبر انقلاب 14/3/90) ضرورت واکاوی ابعاد شخصیتی امام راحل سلیمان مظفری، پژوهشگر انقلاب اسلامی و مدرس دانشگاه معتقد است: اگر بخواهیم شخصیت خودساخته امام خمینی (ره) را در عرصههای مختلف وارسی کنیم باید مهمترین رئوس آن را سرلوحه قرار داده و برخوردهای ایشان در برهههای مختلف را مورد توجه قرار دهیم.
وی میافزاید: در صحنه فعالیتهای سیاسی اجتماعی، ورای بسیاری از خدمات امام به مردم، آگاهسازی نسبت به خیانتها و خباثتهای حکومت جور علیه انسان و انسانیت و در مقابل، برکات و فواید حکومت خدا قرار دارد. شخصیتی که توانست در پرتو اعتماد به لطف الهی و ایمان به هدف، نظام شاهنشاهی دو هزار و پانصد ساله را به زبالهدان تاریخ بریزد و به جامعه اسلامی هویت تازهای بخشد و آنان را با شخصیت واقعی خود آشنا سازد، حضرت امام خمینی بود.
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: این شخصیت و این رویداد، بهخاطر پیوندی که با دین و ایمان مردم دارد، ثابت و پابرجا خواهد بود و گرد نسیان بر روی آن نخواهد نشست. امام نه تنها در مراحل علمی، پیشتاز این مسیر بوده، بلکه در مراحل اجتماعی و سیاسی نیز یک فرد آگاه از وضع زمان و آشنا به درد و درمان بود و نهیب او بر مستکبران و سلطهجویان، تازیانهای بود که پشت آنان را میلرزاند و نقشههای آنان را بر باد میداد.
علاوه بر وزانت علمی، اخلاقی و عرفانی حضرت امام، یکی دیگر از ابعاد شخصیت ایشان، آگاهی از وضع جهان و شرایط زمان بود و حرکتهای سیاسی و الحادی را که در جهان، بر ضد اسلام، در حال شکل گرفتن بود، به خوبی میشناختند و همه را در نظر داشتند و اگر از دوران جوانی، دارای چنین ویژگیای نبودند، هرگز نمیتوانستند انقلاب اسلامی را ایجاد و با چنین صلابت و استواری، بیش از ده سال رهبری کنند.
مظفری در اینباره توضیح میدهد: در دوران حکومت رضاخان تمام وسایل در اختیار دولت بود و کمتر کتابی حتی غیرسیاسی به چاپ میرسید؛ ولی پس از شهریور سال 1320 و ورود متفقین به ایران و شعلهور شدن آتش جنگ جهانی، زنجیرها از قلم و بیان برداشته شد و حضرت امام از این فرصت استفاده کرد و به بیان حقایق پرداخت و پردهها را بالا زد. امام خمینی (ره)، سیاستمداری مکتبی و دارای مکتب سیاسی از بعد سیاسی امام خمینی (ره) یک شخصیت بی نظیری بود که دوست و دشمن بر آن اذعان داشتند. عنوانهایی نظیر تئوریسین بزرگ، صاحبنظر برجسته، تحلیلگر سیاسی فوق العاده، استراتژیست بلند پایه، آینده نگری قوی، جهان بین منحصر به فرد، دارای دکترین عالی و پیچیده، ژرف نگر، غیرقابل پیش بینی و دارای پیچیدگی بسیار دور، بخشی از عنوانهایی بود که شخصیتهای جهانی به حضرت امام خمینی (ره) داده اند، واقعیت این است که حضرت امام امت همه عنوانها و القاب فوق را داشت ولی اینها همه صفات امام نبود، بلکه ناظران بینالمللی هر کدام از دیدگاه خاصی امام عزیز را می دیدند. اینک با توجه به محدودیت کلام گوشههایی از ویژگیهای سیاسی امام راحل را به شکلی کاملا موجز و خلاصه ذکر می کنیم. خودباوری به جای خودباختگی: یکی از برجسته ترین اهداف امام عزیز تلقین روح خودباوری به عموم مسلمانان و بخصوص به مردم خود بود. بنیانگذار جمهوری اسلام در این استراتژی الهی خود از دو تاکتیک معروف استفاده می نمود: رهبر کبیر انقلاب اسلامی که به خوبی به جنایتهای کشورهای امپریالیستی در تحقیر ملتهای دربند آگاهی داشت و آثار ذلتبار سلطه ابرقدرتها را بر ملتها مشاهده نموده بود، در صدد برآمد که اولا آنها را کوچکتر از آنچه هستند و نشان می دهند معرفی کند، ثانیا بر مبنای قاعده تأیید باطل، باطل است، سعی وافر بر نفی تأثیرگذاری و موقعیت برتر آنها داشتند. تکرار جمله آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، از امریکا در ذهن و فکر مردم ما کشوری و قدرتی ترسیم نمود که قدرت هیچ کاری را ندارد. الحق همین جمله کاخ ابرقدرتی امریکا را فرو ریخت و حتی امکان واکنش مناسب در برابر طوفان سهمگین انقلاب اسلامی را از او گرفت. حال آنکه امریکا به عنوان یک واقعیت، ابرقدرتی بود که به خود حق می داد و می دهد که در امور داخلی کشورها مداخله نماید. در ویتنام آنهمه جنایت مرتکب شود، گرانادا را به اشغال خود درآورد، لیبی را بمباران و در نیکاراگوئه دخالت نظامی نماید. نوریه گا را از اریکه قدرت در پاناما به زیر کشد و از اسرائیل حمایت بی قید و شرط نماید و به اعراب بی اعتنایی کند. این درست است که امریکا و چهار کشور دیگر عضو دائم شورای امنیت و دارای حق وتو هستند؛ ولی واقعیت چیزی دیگری است.
به نظر بسیاری از صاحبنظران سیاسی امریکا حرف آخر را در شورای امنیت می زند. اگر سازمان ملل را به مدرسه ای تشبیه کنیم و شورای امنیت را به کلاس، امریکا رئیس این مدرسه، انگلیس معلم کلاس، فرانسه در حکم مبصر کلاس، شوروی چون شاگرد ساعی و درسخوان این کلاس و چین مانند دانش آموز مستمع آزاد کلاس است؟!!
با همین دید و تحلیل است که مشاهده می کنیم امریکا در بحران اشغال کویت در مدت کوتاهی تعداد زیادی قطعنامه را در شورای امنیت بر علیه عراق به تصویب رساند، حال آنکه کشورهایی نظیر فرانسه و شوروی که هوادار سنتی عراق بودند از انجام هرگونه واکنشی ناتوان شدند و نتوانستند به نفع عراق کاری انجام دهند.
همین امریکا در دیدگاه خدابین امام بزرگوار هیچ گونه محلی از اعراب را نداشت و به شدت تحقیر شد. دیگر قدرتها هم به فرا خور حال و به مناسبتهای گوناگون مورد طعن و عتاب و شماتت قائد عظیم الشأن قرار گرفتند. این یکی از استراتژیهای امام بود. القای روح بزرگمنشی و عزت اسلامی
رهبر کبیر انقلاب اسلامی سعی بسیار زیادی داشتند که عزت از دست رفته را به مسلمانان برگردانند و این مهم جز با تفهیم جهان بینی عظیم اسلامی مقدور نبود. بنابراین توجه بنیانگذار جمهوری اسلامی بعد از شکستن ابهت و صولت قدرتها، تشریح و معرفی اسلام ناب بود. همان اسلامی که عزت را منحصر به مسلمانان می داند «ولله العز ولرسوله وللمؤمنین».
امام عزیز معتقد بودند به میزانی که مسلمانان از اسلام فاصله بگیرند، به لحاظ سیاسی به همان میزان به قدرتهای جهانی وابسته می شوند. در این استراتژی همه مساعی حضرت امام مصروف تبلیغ اسلام و توجه به مسائل اسلامی بود. به گونه ای که مسلمانان هرگز احساس نیاز به دیگر ایدئولوژیهای وابستگی آور را نکنند. اعتراف جهان به صلابت سیاسی امام یکی از دیپلماتهای کشورمان میگوید: در سال 1365 در پایان سمینار منطقه ای سفرای کشورمان که دسته جمعی به محضر امام نائل شدند. در آن ملاقات خصوصی حضرات آقایان: مهدوی کنی و انواری و نیز جناب آقای دکتر ولایتی نیز حضور داشتند. چند لحظه ای به سکوت گذشت. بنده از محضر امام بزرگوار اجازه خواستم که مطلبی را به عرض برسانم. امام عزیز اجازه فرمودند. آنگاه گفتم: چندی پیش سفیر شوروی در تهران (آقای بویلدیروف سفیر وقت شوروی) به دیدن من آمد و طی گفتگویی گفت: ما و شما هیچ اختلافی با هم نداریم. من در پاسخ گفتم: اتفاقا ما با شما خیلی اختلاف داریم. اولین اختلاف ما ایدئولوژی ماست که هیچ فصل مشترکی با ایدئولوژی شما ندارد. دوم حضور نظامی شما در افغانستان است که ما کاملا مخالفیم. سوم حمایتهای شما از صدام است که مسأله مهم ما و شماست و در این زمینه ما سیاست شما را رد می کنیم و اصلا این سیاست برای ما قابل درک نیست. سفیر شوروی گفت: ما و شما همسایه ایم و این را خدا خواسته است؟ با خنده گفتم: مگر شما هم خدا را قبول دارید؟ سفیر شوروی گفت: آن خدایی که امریکا را با آنهمه عظمت به دست انقلاب شما تا این اندازه زبون و ذلیل کرده است، ما هم این خدا را قبول داریم.
چهره حضرت امام بسان گل باز شد و با لبخندی که حاکی از رضایت و خرسندی بود، فرمودند: همین طور است، آن دیگری هم (مقصود امریکا) درباره انقلاب اسلامی همین طور فکر میکند. آنگاه خود حضرت امام به موضوع بسیار مهمی اشاره کردند که در تأیید همین مطلب بود.
ایشان فرمودند: چند روز پیش من فلان رادیو را گوش می دادم (حضرت امام اسم رادیو را بردند ولی برای اینکه تبلیغی برای این رادیو نشود از ذکر نام آن خودداری میشود) از قول سران کاخ سفید می گفت: تا زمانی که فلانی حضرت امام خمینی (س) زنده است شوروی جرأت تعرض به ایران را ندارد. نگرانی ما زمانی است که فلانی نباشد و روسها بخواهند به تمامیت ارضی ایران تجاوز نمایند. مقصود حضرت امام این بود که اگر مثلا ابرقدرت شرق در مورد عظمت انقلاب اسلامی چنان خاضعانه اظهار نظر می کند دیگر قدرت غربی هم تصور مشابهی از انقلاب اسلامی دارد و هر دو به گونه ای از انقلاب واهمه دارند. عظمت انقلاب اسلامی حاصل خودباوری و طرد و رد قدرتهای مادی بود و این خصیصه را امام عزیز در مردم ایجاد فرمودند. دیپلماسی ایجاد مشکل برای دشمنان انقلاب اسلامی
یکی از استراتژیهای بارز رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایجاد مشکل و درد سر دائمی برای قدرتهایی بود که در صدد ایجاد مشکل برای انقلاب اسلامی بودند. اصولا استراتژی ابرقدرتها مشغول کردن کشورهای جهان سوم با مسائل داخلی به شکلهای گوناگون است تا این کشورها نتوانند به مسائل اساسی خود بپردازند. اختلافهای داخلی، جنگ عقیدتی، درگیری منطقه ای، توطئه تجزیه طلبی و مسائلی از این قبیل موانعی است که کشورهای مستقل فرصت پرداختن به موضوعهای مهم را نداشته باشند. امام بیدار و بیدارگر، پیوسته می کوشیدند تا با ایجاد دردسر تازه برای دشمنان انقلاب اسلامی نه تنها ابتکار عمل را از دست آنها بگیرند، بلکه به عکس آنها را با مشکل جدید، روبه رو نمایند. اشغال لانه جاسوسی امریکا و افشای اسناد و مدارک و شخصیتها و عوامل امریکایی در کشور و کشف سناریوهاییکه واشنگتن جهت شکست انقلاب اسلامی تهیه دیده بود و بالاخره بازداشت 444 روزه جاسوسان امریکایی، کاخ سفید را به جد با مشکلهای عدیده ای مواجه کرد که هم و غم «کارتر»، رئیس جمهوری وقت امریکا و دستیارانش، آزادی گروگانها بود و امام عزیز به کارتر اجازه نداد از پیمان کمپ دیوید که موجب ضعف و ذلت اعراب بخصوص مصر در برابر اسرائیل شد و خطر اعراب برای اسرائیل حداقل برای دو دهه منتفی گردید استفاده لازم را بنماید و اشغال لانه جاسوسی از کارتر یک زمامدار بی کفایت ساخت که در مسائل مهم قدرت تصمیم گیری را نداشت و کارتر که با تحمیل پیمان «کمپ دیوید» به مصر خواب انتخاب مجدد در انتخابات را می دید به کلی از پیروزی مأیوس شد و رقیب انتخاباتی اش حداکثر استفاده را از گروگانها نمود و این هم یکی دیگر از استراتژیهای امام امت بود. افشای استراتژی دشمنان اسلام بنیانگذار جمهوری اسلامی اهتمام خود را مصروف آگاه نمودن امت اسلامی از نقشه ها و طرحهای شیطانی دشمنان اسلام و مسلمانان می کردند و در این راه به اعتراف دوست و دشمن موفقیت بسیار زیادی کسب نمودند. یکی از این موارد موضع محکم و انعطاف ناپذیر امام، سیاست بر علیه نویسنده مزدور کتاب موهن «آیه های شیطانی» بود. دشمنان انقلاب اسلامی که از توطئه های گوناگون علیه انقلاب اسلامی سودی نبرده بودند، ایدئولوژی انقلاب را نشانه رفتند و تیرهای مسموم خود را به طرف آن شلیک کردند. این بار نیز امام پرصلابت انقلاب در مقابل تمامیت کفر جهانی را هدف قرار دادند و با اعلام ارتداد نویسنده سرسپرده آن کتاب و صدور فتوای تاریخساز واجب القتل بودن وی، بار دیگر حکم روشن اسلام را بیان فرمودند. دشمن زبون و سراسیمه و مأیوس از هر کاری که تنها عملی که مقدورش بود دست زد و با اجلاسی عجولانه تصمیم به احضار سفرای خود از تهران کرد تا شاید رهبر انقلاب را به عدول از این حکم الهی وا دارد که صد البته بی اثر بود. از این پاتک امام بت شکن چند مسأله روشن شد: به طور کامل دشمن در موضع ضعف و انفعال قرار گرفت. ماهیت دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی بیش از پیش مشخص گردید. تشتت و تفرق آنها آشکار گردید که اصولا وحدت جز در سایه ملاحظات اعتقادی میسور نیست. آنجا که قرآن کریم می فرمایند: «تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتا». در همین مورد روشنتر از همیشه افتراق و تشتت دنیای کفر برملا گردید؛ به طوری که یکی از سفرای اروپایی که با اکراه تهران را موقتا ترک می کرد، طی تماس تلفنی گفت: من با بی میلی تهران را ترک می کنم ولی هفته آینده باز خواهم گشت. همین طور هم شد و سفیر مزبور پس از حدود دو هفته به تهران بازگشت. شجاعت یافتن مسلمانان در برابر کفار، بطوری که از اندونزی تا مراکش و تا پشت دفتر نخست وزیر انگلیس مسلمانان فریاد «مرگ بر رشدی» سر دادند خواستار اجرای حکم حضرت امام شدند. روشن شدن قدرت و صلابت وحدت مسلمانان که به راستی اگر مسلمانان وحدت کنند عزت گذشته را باز می یابند و صولت و ابهت یافتن انقلاب اسلامی. در این مورد به یک خاطره اشاره می کنم: دو سال پیش که پنج تن از برجسته ترین ائمه جمعه کشورهای تانزانیا، زامبیا، زیمباوه، موزامبیک و افریقای جنوبی به تهران آمده بودند و توفیق دیدار آنها در دفترم دست داد. یکی از آنها با اشاره به فتوای ارتداد سلمان رشدی که به ساحت مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم اسائه ادب کرده بود، گفت: حکم حضرت امام چونان ضربتی بود که مولی امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگ خندق بر پیکر کفر مجسم یعنی عمرو بن عبدود وارد آورد. واکنش مساعد و مستعد کنفرانس اسلامی در برابر این حکم، وزرای خارجه کنفرانس اسلامی در اجلاس قاهره که به همین منظور تشکیل شده بود، با توجه به طوفان عظیمی که این حکم ایجاد کرده، به اتفاق آرا حکم حضرت امام خمینی رهبر ژرف اندیش جهان اسلام را تأیید کردند و دیپلماسی انگلیس یک بار دیگر در برابر قدرت و شجاعت بی مانند امام احیاگر اسلام عقیم ماند و ناکام گردید. امام خمینی انقلابی ترین سیاسی و سیاسی ترین انقلابی
اندیشه های امام خمینی رضوان الله تعالی علیه مرزهای قراردادی را در نوردید و به اقصی نقاط عالم بسط و گسترش یافت. گستره پایگاه امام قلوب دردمندان و محرومان بود. همان تازیانه خورده ها که زنجیر اسارت قرون و اعصار بر پا و گردن و دستشان سنگینی کرده بود و امروز نام امام خمینی همواره با واژه های زیبایی آزادی، استقلال، خودباوری، ظلم ستیزی و مبارزه مستمر بر علیه بیداد، مترادف است. نام امام خمینی الهام بخش مبارزان و یاد امام خمینی امید آفرین دردمندان برای روزهای بهتر و آینده روشنتر است. امروز آزادگان جهان از امامت خمینی به عظمت یاد میکنند و از اینکه در قرنی که به قرن امام خمینی شهره شد تعلق دارند، برخود میبالند. امام خمینی (ره) متعلق به همه زجرکشیدهها و شلاق خوردهها است. او به همه درس آزادی و آزادگی را بیاموخت و به آنان آزاد زیستن در سایه مبارزه دائمی با دشمنان آزادی را تلقین کرد. بازشناخت این شخصیت برجسته و تاریخساز، موجب تداوم عزت و سربلندی ملل آزاده بویژه ملت بزرگ ایران اسلامی است که همچون امام و مقام معظم رهبری را در دامان خود پرورش داده است. مکتب امام (ره)
یکی از مسائلی که همواره در میان تودههای مختلف مردم از قبل انقلاب نسبت به شخصیت امام استوار بوده این است که ارادت و محبت مردم به حضرت امام، صرفا از نوع یک علقه قلبی و احساسی و عاطفی نیست. اگرچه از لحاظ احساسات و عواطف، محبت امام در دلها موج میزد و میزند، اما به تعبیر رهبر انقلاب، ارادت مردم به امام، به معنی پذیرش مکتب امام بهعنوان راه روشن و خط روشن حرکت عمومی و همگانی ملت ایران است؛ یک راهنمای نظری و عملی است که کشور و ملت را به عزت و پیشرفت و عدالت میرساند.
نوید رضایی فعال فرهنگی اظهار میدارد: همانطور که حرکت انقلابیون مسلمان از سال 42 با تاسی به شخصیت حضرت امام (ره) به نتیجه رسید و منجر به پیروزی انقلاب شد، پس از پیروزی انقلاب هم هر جا ما توفیق پیدا کردیم که به توصیههای امام عمل کنیم بهرههای فراوانی نصیب ما شد.
وی میافزاید: درباره حضرت آقا هم همینطور است. هر جا در طول 31 سال رهبری ایشان در مسیر منویاتشان گام برداشتیم، انقلاب در آن عرصه پیش رفته و تمام چالشها و گرفتاریهای موجود کشور ناشی از عدول از این خط نورانی بوده و همچنان تنها نسخه شفابخش در این زمینه بازگشت به خط اصیل امام و رهبری است. 31 سال از غروب این خورشید فروزان، از افق دید ما، گذشت؛ 31 سال از آن شب و روز اندوهبار - که ملت ایران را در ماتم فرو برد - گذشت. امام عزیز از چشم ما ناپدید شد؛ جسم او از میان ما رفت اما به گواه تاریخ 31 سال گذشته حقیقت امام، فکر امام، روح امام، درس امام و مکتب امام در میان ملت ما و در میان امت اسلامی باقی مانده و موجب برکات فراوانی گشته است. لذا انقلاب اسلامی در همین خط اصیل و با پایبندی به همین اصل مهم به سمت اهداف کلان خود در حال حرکت است و روز به روز به تحقق آرمانهایش نزدیکتر میشود. به گفته کارشناسان انقلاب اسلامی، لازم است همه جوامع ما که هر یک به اندازه خود سهمی در تحقق اهداف انقلاب دارند با خط فکری و مبنای فکری امام راحل و رهبر انقلاب آشنا شده و همچنین با بررسی دقیق مشی رهبری امام و رهبر انقلاب، پیروزی نهایی امت اسلامی را تضمین کنند. لزوم بازخوانی صحیفه نور
در اینباره رضایی معتقد است: برای ما که متعهد به انقلاب و مبانی آن هستیم، صحیفه امام بهعنوان یک مانیفست در اختیارمان قرار دارد و به عقیده بنده هر فرد و گروهی که داعیه خدمت به انقلاب را دارد باید با صحیفه امام و همچنین بیانات حضرت آقا مانوس باشد تا بتواند در خط فکری آنان که نائبان امام عصر (عج) هستند حرکت کرده و تکلیف خود را در برابر انقلاب اسلامی ادا نمایند. البته پر واضح است که ادامه حقیقت امام در شخصیت رهبر معظم انقلاب اسلامی متبلور است و امروز فهم اندیشه و راه امام از مسیر دنبال کردن بیانات حضرت آقا ممکن است. اولین پیام امام خمینی به ملت ایران در 15 اردیبهشت 1323: به داد اسلام برسی. متن نخستین پیام امام خمینی (ره) در دعوت از مردم برای قیام جهت تشکیل حکومت اسلامی بدین شرح است خدای تعالی در این کلام شریف، از سرمنزل تاریک طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده، و بهترین موعظههایی است که خدای عالم از میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده. این کلمه تنها راه اصلاح دو جهان است. قیام برای خداست که ابراهیم خلیل الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوههای گوناگون عالم طبیعت رهانده... قیام الله است که موسی کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نیز او را به میقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو کشاند. قیام برای خداست که خاتمالنبیین - صلیالله علیه و آله - را یکتنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بتها را از خانه خدا برانداخت و به جای آن توحید و تقوا را گذاشت و نیز آن ذات مقدس را به مقام قاب قوسین او ادنی رساند. خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده. قیام برای نفس است که بیش از ده میلیون جمعیت شیعه را به طوری از هم متفرق و جدا کرده که طعمه مشتی شهوتپرست پشتمیزنشین شدند. قیام برای شخص است که یک نفر مازندرانی بیسواد را بر یک گروه چندین میلیونی چیره میکند که حرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود کند. قیام برای نفع شخصی است که الان هم چند نفر کودک خیابانگرد را در تمام کشور بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حکومت داده. قیام برای نفس اماره است که مدارس علم و دانش را تسلیم مشتی کودک ساده کرده و مراکز علم قرآن را مرکز فحشا کرده. قیام برای خود است که موقوفات مدارس و محافل دینی را به رایگان تسلیم مشتی هرزه گرد بیشرف کرده و نفس از هیچکس در نمیآید. قیام برای نفس است که چادر عفت را از سر زنهای عفیف مسلمان برداشت و الان هم این امر خلاف دین و قانون در مملکت جاری است و کسی بر علیه آن سخنی نمیگوید. قیام برای نفعهای شخصی است که روزنامهها که کالای پخش فساد اخلاق است، امروز هم همان نقشهها را که از مغز خشک رضا خان بیشرف تراوش کرده، تعقیب میکنند و در میان توده پخش میکنند. قیام برای خود است که مجال به بعضی از این وکلای قاچاق داده که در پارلمان بر علیه دین و روحانیت هرچه میخواهد بگوید و کسی نفس نکشد. انتهای پیام /