نامزدهای بیگفتمان
درآستانه انتخابات ریاستجمهوری، «دنیایاقتصاد» درپرونده ویژهای به بررسی دو اردوگاه اصلاحطلبان و اصولگرایان پرداخته است. گفتوگو با مشاور اقتصادی مسعود پزشکیان و گزارشی اختصاصی درباره شورای اجماع اصولگرایان بخشی از این پرونده است. همچنین دراین پرونده کوروش احمدی به بررسی سیاست خارجی نامزدها پرداخته است و رحمن قهرمانپور نیز دریادداشتی داغ نشدن مناظره پنجم را مانع دو قطبی شدن کامل انتخابات...
همزمان با نزدیک شدن به برگزاری چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری و در حالی که 6 نامزد این دور از انتخابات در میزگردهایی به بیان نظرات و گفتمان های خود در خصوص حوزه های مختلف بهویژه سیاست خارجی پرداختند، برخی کارشناسان معتقد هستند که نامزدها به خوبی نتوانسته اند گفتمان و برنامه های خود را ارائه دهند.
کوروش احمدی، دیپلمات بازنشسته کشورمان و کارشناس مسائل سیاست خارجی در پاسخ به روزنامه «دنیایاقتصاد» می گوید این نامزدها از کلیگویی و سخنان غیرمستند و ارجاع مسائل به کارشناسان در آینده یا ارائه وعدههایی بدون مشخص کردن منابع برای تامین مالی آنها یا اظهارات خوب و ناصحانه و مصلحانه فراتر نرفته و به مسائل اساسی که اقتصاد ما با آن مواجه است، نپرداختهاند. همچنین وی معتقد است هیچکدام از نامزدها برنامه منسجمی در حوزه سیاست خارجی ندارند. به گفته احمدی، شاید پیشفرض آنها برای اجتناب از رفتن سراغ این موضوع این باشد که سیاست خارجی در حوزه سیاستهای کلی نظام قرار دارد و رئیسجمهور و وزارت خارجه مجری هستند.
ادبیات گفتمانی نامزدها جلیلی، پزشکیان، قالیباف و پورمحمدی در حوزه سیاست خارجی بهطور مشخص دارای چه مختصات و ویژگیهایی است؟
وقتی صحبت از ادبیات گفتمانی میکنیم، انتظار این است که شاهد گفتمانی منسجم با اجزایی هماهنگ، ساختارمند، جامع و پاسخگو به همه ابعداد یک مساله شناختی باشیم. آنچه ما طی دو هفته گذشته از نامزدهای ریاست جمهوری شنیدهایم متاسفانه به چنین گفتمانی نزدیک نشده است. این نامزدها از کلیگویی و سخنان غیرمستند و ارجاع مسائل به کارشناسان در آینده یا ارائه وعدههایی بدون مشخص کردن منابع برای تامین مالی آنها یا اظهارات خوب و ناصحانه و مصلحانه فراتر نرفته و به مسائل اساسی که اقتصاد ما با آن مواجه است، نپرداختهاند. به عنوان مثال آقای قالیباف از لغو قدم به قدم تحریمها بر اساس قانون راهبردی مجلس سخن میگوید. مشکل اساسی گفتمان آقای قالیباف از همین جا شروع میشود. ویژگی این قانون این است که هیچ حاشیه مانوری برای دولت جهت مذاکره در نظر نگرفته و در واقع دستوری است به دولتهای تحریمکننده برای لغو تحریمها. روشن نیست که با وجود این قانون که خواستار «لغو» و «رفع کامل تحریم ها از جمله هسته ای، نظامی، حقوق بشری و امثال آن» است، دولت سیزدهم اساسا چرا با آمریکا برای احیای برجامی که میشناسیم، مذاکره میکرد. چرا که میدانیم مطابق تصمیم نظام مقرر بود که برجام تنها در مورد برنامه هستهای و تحریمهای هستهای باشد. مشکل دیگر گفتمان آقای قالیباف این است که فقط 50درصد طرف خودی را مدنظر دارد و راهی برای اخذ موافقت طرف مقابل یعنی دولت آمریکا که درگیر یک سیاست داخلی پیچیده است، ارائه نمیکند. جالبتر اینکه آقای قالیباف با چنین ایدهای برای رفع تحریمها، به سراغ ایدههای دیگری میرود که تحقق آنها موکول به رفع تحریمها در عمل و عادیسازی روابط ایران با جهان است. بهطور مثال ایشان به کریدورهای تجاری و ترانزیت هوایی که ایران را دور زدهاند، اشاره میکند و آن را معلول ضعف مدیریت دولت روحانی میداند. در حالی که روشنتر از خورشید است که تحریمها دلیل اصلی دور زده شدن ایران و روند خالی شدن ایران از ظرفیتهای ژئوپلیتیکش است. تاکید آقای جلیلی نیز همیشه بر تقویت رابطه با همه کشورها غیر از آمریکا و کشورهای غربی بوده است. مشکل این ایده آقای جلیلی نیز همان حاصل بودن 50درصد خود است.
مساله این است که در شرایط تحریم و قرار داشتن در لیست «اقدام تقابلیFATF» رابطه عادی اقتصادی کامل بین ما و هیچ کشوری ممکن نیست. کشورها مانند چین حداکثر از حد یک رابطه تجاری در حد خرید نفت با تخفیف و با هزینه زیاد و فروش کالاهای درجه چند به ما جلوتر نمیروند. سهم کشورهای همسایه که تاکید زیادی روی آنها میشود، از 6درصد تولید ناخالص جهانی فراتر نمیرود و نامکمل بودن اقتصاد ما و آنها موجب شده تا روابط اقتصادی ما با آنها معمولا از حد کالاهایی با ارزش افزوده بسیار کم فراتر نرود. آقای پزشکیان نیز هنوز از حد کلیات و ارجاع کارها به مشورت با کارشناسان در آینده فراتر نرفته است. البته مواضع کلی ایشان از قبیل مبارزه با فساد، رابطه با همه جهان، احیای برجام، عدمتعرض به سفارتخانههای خارجی و... همه در زمره خواستههای عمومی است اما میدانیم که شیطان در جزئیات است و رویکرد ایشان در ارتباط با جزئیات و راههای تحقق خواستههایشان هنوز نامشخص است.
نقاط اشتراک و افتراق ادبیات گفتمانی نامزدهای ریاست جمهوری چیست؟
یک نقطه اشتراک میتوان بین گفتمان سه نامزد اصلی دید و آن تاکید بر «اجرای سیاستهای کلی مقام معظم رهبری» است. توافق دکتر پزشکیان با این گزاره که ایشان به دفعات بر آن تاکید کرده است، نوید تفاهمی با رهبری در صورت رئیسجمهور شدن ایشان را میدهد که از بسیاری جهات با دوره خاتمی و روحانی متفاوت خواهد بود. ایشان همچنین در چند مورد کوشیده است تا در پاسخ به حملات دیگر نامزدها از کسانی که در ستاد ایشان همکاری میکنند، فاصله بگیرد با گفتن اینکه «اینها خودشان آمدهاند». از این موارد که بگذریم فکر نمیکنم وجوه اشتراک دیگری بین آقای پزشکیان و آقایان جلیلی و قالیباف وجود داشته باشد. تاکید پزشکیان بر برجام و بر حل مسائل با جهان که گویا منظور همه جهان است، از مهمترین تفاوتهای ایشان با دو نامزد دیگر است. تفاوت اصلی البته میتواند در کابینه و تیمی باشد که آقای پزشکیان احتمالا در صورت رئیسجمهور شدن برخواهد گزید. تیم او میتواند موجب تنوعی در هیات حاکمه شود که در دوران آقای رئیسی وجود نداشت.
در کانون هر یک از این گفتمانهای نامزدها چه گزاره ای قرار دارد و نسبت این گزاره ها با گروه ها و طبقات اجتماعی چیست؟
طبعا هر یک از این گزارهها که توسط کاندیداها ابراز میشود، پایگاه اجتماعی خاص خود را دارد. بهطور کلی برداشت من این است که پایگاه اجتماعی هر سه کاندیدای اصلی را میتوان اقشار متوسط کم و بیش تحصیلکرده شهری دانست. با این تفاوت که گفتمان انتقادی دکتر پزشکیان عمدتا مورد اقبال بخشهای نوگرای طبقه متوسط شهری است و تمایل به گفتمان آقایان جلیلی و قالیباف بیشتر از جانب اقشار سنتیتر و مذهبیتر ابراز میشود. البته روشن است که صفبندی اصلی در این دور انتخاباتی بین کسانی که مخالف شرکت در انتخاب هستند از یک طرف و طرفداران شرکت در انتخابات از سوی دیگر است. بهطور معمول در ادوار انتخاباتی 76 تا 96 طبقه متوسط شهری نوگرا موتور اصلی محرک کارزارهای انتخاباتی و بسیج برای رای دادن بوده و به راحتی کاندیداهای مورد حمایت اصلاحطلبان را به پاستور فرستاده است. این بار ما با وضعیت خاصی مواجه هستیم. به این شکل که همچنان درصدی از کسانی که در سه انتخابات قبلی شرکت نکردند، هنوز در موضع قبلی باقی هستند و هنوز پذیرای گفتمان هیچ یک از کاندیداها نیستند.
بهطور کلی جایگاه سیاست خارجی را در مبارزات انتخاباتی چگونه ارزیابی میکنید؟
بهطور کلی در اکثر کشورها، اگر نگوییم در همه کشورها، سیاست خارجی نقشی فرعی و تبعی در مبارزات انتخاباتی دارد. مثلا در آمریکا در شرایط عادی که بحرانی در خارج نباشد، تاثیر مسائل سیاست خارجی تقریبا در حد صفر است. اما در ایران به خاطر مساله تحریم و مساله عدمتوازن در سیاست خارجی و نوعی انجماد در رابطه با غرب و مسائل منطقهای و رویکرد انتقادی طبقه متوسط شهری سیاست خارجی نقشی برجسته در سیاست خارجی دارد و یکی از مهمترین موضوعات در کنار مسائل اقتصادی و مسائل مربوط به سوءمدیریت و فساد برای رایدهندگان است. در واقع سابقه روند توجه به سیاست خارجی در انتخابات در ایران نیز به انتخابات 1992 و مساله تحریمها برمیگردد و قبل از آن از جمله در انتخابات پرفرازونشیب 1388 و انتخابات مهم 1376 توجه به سیاست خارجی در مبارزات انتخاباتی بسیار اندک بود. بنابراین میتوان توجه به سیاست خارجی در انتخابات امسال را مشابه توجه به این موضوع در دو انتخابات 92 و 96 دانست.
به نظر جنابعالی کدام نامزد برنامه منسجمی در حوزه سیاست خارجی دارد؟
به نظر من هیچکدام از نامزدها برنامه منسجمی در حوزه سیاست خارجی ندارند. شاید پیشفرض آنها برای اجتناب از رفتن به سراغ این موضوع این باشد که سیاست خارجی در حوزه سیاستهای کلی نظام قرار دارد و رئیسجمهور و وزارت خارجه مجری هستند. آقای پزشکیان تنها بر برخی سرفصلها و سخنان خیلی کلی باقی مانده که البته مهم است. مثلا وقتی ایشان صحبت از احیای برجام میکند، انتظار از رئیسجمهور پزشکیان این خواهد بود که به این حرف کلی عمل کند. البته مرحوم رئیسی نیز صحبت از احیای برجام میکرد اما نشد. البته روشن است که ایشان ذهنیت منسجم و احاطه کاملی نیز به این موضوعات پیچیده سیاست خارجی ندارد و امیدوار است که با کمک کارشناسان، شاید از جمله آقای ظریف، بتواند در این مورد راهگشا باشد.
اولویتبندی مسائل سیاست خارجی از نظر شما چیست و چه توصیهای به نامزدها دارید؟
بدون تردید تحریم در راس اولویتهای سیاست خارجی باید باشد. تحریم و مسائل مربوط به آن مانند FATF (که ضمنا مخالفان آن هیچ دلیل مستند و حقوقی برای رد آن ارائه نکردهاند) هم راه استفاده ایران از ظرفیتهای بینالمللی و سرمایهگذاری مشترک و دسترسی به فناوریهای مدرن را بسته، هم تالی فاسدهای خود را در سیاست داخلی داشته است. یکی از دلایل اصلی فرار مستمر سرمایه از کشور و مهاجرت گسترده نخبگان ایرانی همین مساله تحریم و مساله ناتوانی از کار با جامعه جهانی و نبود اشتغال مفید و پربازده در داخل است. فساد قطعا یکی از عواقب تلاشها برای دور زدن تحریمها از جمله فروش نفت و بسیاری از دیگر تولیدات از راههای غیررسمی است. همه کشورهایی که بعد از جنگ دوم به توسعه اقتصادی دست یافتهاند، از طریق رابطه تجاری و سرمایهگذاری مشترک و جذب سرمایه و تکنولوژی پیشرفته از خارج چنین کردهاند و کشورهایی که چنین نکردهاند، عقب ماندهاند. به علاوه، ما اکنون در مواردی مانند تولید نفت و برق و گاز و... به دلیل عدمسرمایهگذاری با کاهش تولید مستمر مواجه هستیم و با این روند شاید تا سه چهار سال دیگر در این حوزهها دچار بحران جدی شویم. مساله مهم دیگر مسائل منطقهای است که فکر میکنم رابطه متقابلی با مساله تحریمها داشته باشد. به این معنی که در صورت ادامه تنش در منطقه بعید است که گشایش عمدهای در قضیه تحریمها صورت گیرد و نهایتا سیاست خارجی متوازن نمیتواند بیش از این مورد غفلت قرار گیرد. مواضع چین و روسیه در مورد سه جزیره ایرانی باید قاعدتا تلنگری به دولت در مورد مضرات سیاست خارجی نامتوازن زده باشد.