هنوز کتاب درخوری در زمینه تاریخ تحلیلی انقلاب اسلامی ننوشتهایم
پژوهشگر و سندشناس پرکار تاریخ معاصر اعتقاد دارد که در حوزه نگارش تاریخ تحلیلی انقلاب اسلامی ایران ضعف جدی وجود دارد و در حوزه تاریخ شفاهی هم عمده کارها به شخصیتهای سیاسی محدود شده است.
پژوهشگر و سندشناس پرکار تاریخ معاصر اعتقاد دارد که در حوزه نگارش تاریخ تحلیلی انقلاب اسلامی ایران ضعف جدی وجود دارد و در حوزه تاریخ شفاهی هم عمده کارها به شخصیتهای سیاسی محدود شده است.
به گزارش خبرنگار مهر، در قسمت نخست گفتوگو با استاد قاسم تبریزی بر ضرورت نگارش و روایت تاریخ معاصر بحث شد و جریانهای مختلف تاریخنگاری با رویکردی نقادانه بررسی شدند و مختصری نیز درباره جریان تاریخنگاری اسلامی و انقلابی بحث شد. (این بخش را از اینجا مطالعه کنید) در بخش پایانی این گفتوگو جریان تاریخنگاری اسلامی در ایران پس از انقلاب مورد توجه است. جریانی که مورخانش به قول استاد تبریزی بر کوهی از اسناد نشستهاند. آیا این جریان توانسته است به روایت صحیح و بدون نقص از تاریخ انقلاب اسلامی ایران بپردازد. با بخش دوم گفتوگوی مهر با قاسم تبریزی در ادامه همراه شوید.
اشاره کردید که تاریخنگار مسلمان و انقلابی بر کوهی از اسناد نشسته است. برای شروع به تفکیک بفرمایید که این اسناد مربوط به کدامیک از نهادها و مراکز است؟
53 میلیون سند از ساواک باقی مانده است و بیش از 50 میلیون سند از وزارت امور خارجه که البته اسناد این وزارتخانه از اواخر صفویه تا دوران پهلوی را شامل میشود. 12 میلیون سند هم مجلس شورای اسلامی دارد. دو میلیون سند نیز متعلق به دربار است که هماکنون در اختیار موسسه مطالعات تاریخ معاصر قرار دارد.
اسناد ساواک و اسناد نخست وزیری از اهمیت بالایی برخوردارند، چرا که ماهیتی اطلاعاتی و امنیتی دارند، اما متاسفانه روند انتشار آنها متوقف شده است. در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی 35 جلد و در دوره آقای احمدی نژاد 12 جلد از این اسناد منتشر شد، اما این روند را متوقف کردند. نه آنها را منتشر میکنند و نه در اختیار محققان میگذارند. این یک نقص و اشکال مهم در عرصه تحقیق است.
مجلس شورای اسلامی هم مدتی شروع به انتشار اسنادش کرد، اما متاسفانه در حدود سه سال است که انتشار این اسناد متوقف شده است. حتی نشریات مهم و انتشار کتب این نهاد هم متوقف شده است.
اسناد نهادهای قضایی و نظامی چطور؟ منتشر شدهاند؟
این میان اسناد دادگستری اهمیت بسیاری دارند، چرا که برخی از محاکمههای شخصیتها در دوره رضاخان توسط دادگستری انجام شد مثل محاکمه آیت الله سیدمحمود طالقانی و محاکمه آیتالله شیخ محمدتقی بافقی. متاسفانه این اسناد هم هنوز رنگ انتشار به خود ندیدهاند. اسناد دهه 1320 - 1332 از محاکمات و گزارشات مهم را در دادگستری داریم. اسناد ارتش نیز متاسفانه هنوز منتشر نشدهاند. بویژه اینکه در این اسناد قراردادهای وحشتناکی با آمریکا و انگلستان وجود دارد و ماهیت مستشاران انگلیسی، آمریکایی، اسراییلی و... را نشان میدهد.
مجلس شورای اسلامی هم مدتی شروع به انتشار اسنادش کرد، اما متاسفانه در حدود سه سال است که انتشار این اسناد متوقف شده است. حتی انتشار نشریات مهم و کتب این نهاد هم متوقف شده است اکنون وزارت اطلاعات نزدیک به سه میلیون سند را منتشر کرده است، اما بالاخره مطالبات ادامه دارد. اگرچه برخی از اسناد وزارت اطلاعات را باید امنیتی تلقی کرد که انتشار آنها به امنیت، وفاق و منافع ملی ضرر میرساند. اما ضرورت دارد که اسناد مرتبط با آمریکا و رجال معاصر از جمله درباری، ماسون، بهایی و وابسته به بیگانه باید منتشر شود. کما اینکه درباره رجال پهلوی بیش از 50 جلد، درباره رجال انقلاب اسلامی بیش از 90 عنوان و درباره وقایع و رخدادها هم نزدیک به 100 و اندی کتاب منتشر شده است.
یعنی تابحال نزدیک به 350 عنوان کتاب چاپ شده اما باید بیش از این منتشر شود. در عین حال اینکه دو مرکز دانشگاه و حوزه لازم است که از این اسناد استفاده کنند. متاسفانه محققان از همین مقدار منتشر شده هم آن طور که شایسته است استفاده نکردهاند. ولی وظیفه مراکز اسنادی تغذیه محققان و مورخان است و کوتاهی در این عرصه زیانهایی را به دنبال دارد.
گفته میشود که این اسناد گزینشی منتشر شدهاند، پاسخ شما چیست؟
درست نیست. اتفاقا در نمایشگاه کتاب روزی با آقای حبیبالله پیمان و همسرش مواجه شدم. او پرسید که به تازگی چه منتشر کردهاند؟ گفتم مرکز اسناد تاریخی کتاب «آیت الله سیدمحمود طالقانی به روایت اسناد ساواک» را منتشر کرده که در نمایشگاه موجود است. همسر دکتر پیمان گفت: شنیدهام برخی از اسناد حذف شدهاند؟ من پاسخ دادم که بله. به عنوان مثال ساواک که تلفنهای منزل آیتالله طالقانی را شنود میکرد در سندی نوشته که امروز تماسی انجام شد و گفتند که با آقا مهدی کار داریم. اینکه ربطی به آقای طالقانی ندارد، بنابراین حذف شد.
بخش دیگر نامههای اداری است که آنها هم اکثرا ضرورتی به چاپشان نیست. یک بخشی هم انتشارش به مصلحت نیست. آقای پیمان گفت اما محقق باید همان نامهها را هم ببیند. من جواب دادم که حالا تا چند سال دیگر دیر نمیشود. آنچه محتوای اطلاعاتی، امنیتی و تاریخی است، همانهایی است که منتشر شده و این مبنای تاریخی، سیاسی و فرهنگی دارد.
حتی برای انتشار کتاب اشرف پهلوی، مرکز اسناد نزدیک به 200 سند را حذف کرد، دیگر اشرف را که نباید سانسور کرد. حتی زمانی که اسناد سرلشگر آریانا را منتشر میکردند، از بین اسناد فوق العادهای که در اختیار داشتند حدود 40 سند را حذف کردند. نام یک خانمی در این اسناد بود که به هیچ وجه نمیشد آن را پاک کرد. حتی روی اسم را که خط میزدند شرح سند مشخص میشد که درباره چه کسی است. برخی از اسناد کانون نویسندگان اگر منتشر میشد غوغای بسیاری به پا میکرد اما عمدا حذف شدند. اسناد مربوط به شمس پهلوی و لیلی امیرارجمند هم همینطور. برای این مورد آخر فقط اسناد ارتباطش با سیا و سفارتهای مختلف منتشر شدند. به طور کل در اسناد رجال پهلوی، خاندان پهلوی و برخی اعضای کانون نویسندگان، احوال شخصیه داشتند و حذف شد و این نشانه عفت کلام و حفظ حریم و حرمت جامعه است.
چقدر در زمینه انتشار اسناد موفق بودهایم؟
در حدود 40 درصد، اما از همین مقدار هم دانشگاهها و موسسات پژوهشی استفاده نمیکنند. آنها حتی در زمینه استفاده از اسناد محلی، استانی، ملی و حتی استفاده از اسناد مربوط به وقایع و رخدادها و رجال و شخصیتها هم استفاده چندانی نکردهاند و این یک نقص جدی است. با این اوصاف اما در زمینه داشتن اسناد ما نقص چندانی نداریم. در زمان افتتاح ساختمان جدید مرکز اسناد ملی آقای سیروس پرهام هم حضور داشت. او از دوستان امیرعباس هویدا بود و پیش از انقلاب مسئولیت سازمان اسناد ملی را بر عهده داشت که ساختمانش در نزدیکی میدان ولیعصر (عج) بود. او در آن روز گفت که در سال 56 ما صرفا 50 هزار برگ سند داشتیم. همینطور اشاره کرد که در سال 1353 با هویدا درباره ضرورت تشکیل سازمان اسناد صحبت کردم. او گفت که ما این مرکز و اسناد را میخواهیم چه کنیم؟ اما الان سازمان اسناد ما نزدیک 420 میلیون سند را در اختیار جامعه گذاشته است که البته توقع ما سه میلیارد سند است، اما همین مقدار هم نسبت به دوره پهلوی کم نیست. این محققان و پژوهشگران هستند که باید از داشتهها استفاده کرده و منتشر نشدهها را مطالبه کنند.
برای انتشار کتاب اشرف پهلوی، مرکز اسناد نزدیک به 200 سند را حذف کرد، دیگر اشرف را که نباید سانسور کرد. حتی زمانی که اسناد سرلشگر آریانا را منتشر میکردند، از بین اسناد فوق العادهای که در اختیار داشتند حدود 40 سند را حذف کردند. نام یک خانمی در این اسناد بود که به هیچ وجه نمیشد آن را پاک کرد خوشبختانه پس از پیروزی انقلاب در برخی از استانها مانند بوشهر، همدان، کرمان و... مرکز اسناد افتتاح شدند. این موقعیت حضور دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی را میطلبد که بروند و استفاده کنند. دولت هم باید در این زمینه سرمایه گذاری کند. حوزه انتشار اسناد صرفا هزینه کردن نیست. چه وزارت امور خارجه، چه وزارت اطلاعات و چه دادگستری و ریاست جمهوری باید این سرمایه گذاری علمی را انجام دهند. آگاهی و تجربه جامعه، دشمن شناسی و تعبیری که حضرت آقا از مساله بصیرت دارند همگی از طریق این اسناد به دست میآید. تاریخ معلم انسانها و بیدار کننده نسلهای متوالی است، عدم شناخت تاریخ تکرار خطاها و اشتباهات است.
یک مثال برای شما عرض میکنم. اسناد نخست وزیری که میخواندم به یک نکته مهمی در دوره قوام السلطنه رسیدم. در دوره او نشریه «تهران مصور» کاریکاتوری از ملکه انگلیس منتشر کرده بود. سفیر انگلستان نامهای نوشت به نخست وزیر و صریحا گفت که کسی که کاریکاتور را کشیده دستگیر و مجازات کنید. مدیر نشریه نیز باید مجازات و چاپخانه هم باید بسته و چاپخانهدار مجازات شود. خوب این اسناد باید منتشر شود. از این سندها زیاد داریم. آمریکاییها و شورویها هم اینگونه بودند و به مسئولان ما تحکم میکردند. قوام السلطنه بدبخت باید نوکر انگلیس میبود و حرف سفیرش را گوش میکرد. اگر چه او عضو لژ بیداری و از عصر مشروطه همراه برادرش حسن وثوق الدوله مرتبط با بیگانگان بود. در مقابل اما برای ما شاخ و شانه میکشید و مثلا آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی را تبعید کرد. او در برابر دشمن ذلیل بود.
تازه قوامالسلطنه از رجل قدرتمند بود و مستقل از شاه عمل میکرد.
مطبوعات دهه 20 را که مطالعه کنید به موارد زیادی از این دست برخواهید خورد. اعتراضات هم به انگلستان محدود نمیشود. شوروی و آمریکا هم همینگونه رفتار میکردند. ارتباط برخی از رجال با بیگانه منهای قدرت حکومت و شاه بود، امثال محمدعلی فروغی، سیدحسن تقی زاده، قوام السلطنه، حسنعلی منصور، اسدالله علم، اردشیر زاهدی و... بهترین مثال از این دست رجال هستند.
در عرصههای دیگر حوزه تاریخ وضعیت چگونه است؟ در زمینه تاریخ شفاهی یا تاریخ تحلیلی چقدر موفق بودهایم؟
تاریخنگاری امروز در چهار عرصه مرتبط با انقلاب دارد فعالیت میکند. یک عرصه در حوزه اسناد است که عرض کردم. گفتم که در این زمینه تا حدودی موفق بودهایم. در حوزه تاریخ شفاهی اما تاحدود 20 درصد موفق بودهایم اگرچه این انتشار بیشتر معطوف به حوزه سیاست شده است. در حوزههای مختلف علم، اقتصاد، پزشکی، اجتماعی و حتی در حوزه تاریخ شفاهی مربوط به دانشگاههای ضعیف بودهایم. هرچند در حوزه خاطرات موفق بودهایم اما هنوز هم راههای نرفته بسیاری داریم و هماکنون نیز کار کمی کند پیش میرود و در اینجا باید به بررسی علل و عوامل پرداخته که البته بخشی از آن به قطع کمکهای دولت باز میگردد.
وزارت خارجه که کلا بخش تاریخ شفاهیاش را تعطیل کرده است. در صورتی که خاطرات سفرا در این 40 سال باید منتشر شود. همچنین خاطرات دادگستری و بویژه قضات نیز باید منتشر شوند. متاسفانه فقط آقای ریشهری خاطراتش منتشر کرده است که واقعا از بهترین منابع تاریخ معاصر ماست. این یک نقص بزرگ برای دستگاه دیپلماسی ماست که تجربیات، مشاهدات و تحلیلهای دیپلماتهای ما در اختیار جامعه قرار نمیگیرد.
سومین عرصه تاریخ تحلیلی است. ما هنوز بدون اغراق در مقدمه تاریخنگاری تحلیلی هستیم، اما آنچه به نام تاریخ انقلاب اسلامی، رجال انقلاب و وقایع انقلاب، جریانات و... نوشتیم مقدمههای خوبی است برای تاریخنگاری ما. اکنون حدود 11 موسسه در این حوزه فعال هستند مانند مرکز اسناد انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب حوزه هنری، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، دفتر تدوین تاریخ انقلاب اسلامی، موسسه دانشنامه انقلاب اسلامی و... این موسسات پراکنده کار میکنند اما کارشان قابل تقدیر است. دفتر نشر آثار امام هم کارهای خوبی را انجام داده اما انتظار ما از آنها بیشتر است و برخی با توجه به جایگاه خود عملکرد قابل قبولی ندارند.
در حوزه تاریخ شفاهی اما تاحدود 20 درصد موفق بودهایم اگرچه این انتشار بیشتر معطوف به حوزه سیاست شده است. در حوزههای مختلف علم، اقتصاد، پزشکی، اجتماعی و حتی در حوزه تاریخ شفاهی مربوط به دانشگاههای ضعیف بودهایم در حوزه تکنگاری و رجالنویسی هم تا حدود 15 درصد موفق بودهایم. در قم چند کار کلی انجام شد یکی مجموعه زائر بود که 29 جلد کتاب درباره علما منتشر کرد که خوب بود. 100 جلد کتاب درباره تاریخ قم، انقلاب اسلامی در قم، مراجع و... نیز منتشر شد که خوب بود. چهار جلد کتاب درباره مراجع و فقهای مبارز نیز منتشر شدند که عالی بود. 15 جلد کتاب گلشن ابرار نیز درباره علما در قم منتشر شد. همچنین آثاری که دکتر محمدحسن رجبی درباره علمای مجاهد کار کرد نیز خوب بودند. او علاوه بر ایران به علمای جهان اسلام هم نگاه کرد. همچنین بیانیهها و اعلامیههای شیعه این پژوهشگر که تاکنون 9 جلدش منتشر شده، یکی از منابع خوبی است که ما از گذشته داریم. همچنین کتابهای یادنامهها هم تاکنون خوب بودهاند و امیدواریم حرکت رجال نویسی، خاصه رجال اسلامی و رجال انقلاب اسلامی از کیفیت و کمیت بیشتری برخوردار شود.
یک حوزه تاریخنگاری هم مدخلهای دایرالمعارفها و دانشنامهها هستند. در این زمینه ما چه وضعیتی داریم؟
ما سه دایرالمعارف داشتیم. یکی از آنها دایرالمعارف تشیع است که متاسفانه به انحراف رفت. انحرافش تا جایی رسید که یکسری دروغها و مطالب کذب هم منتشر شد. برای اینکه مسئولانش از جبهه ملی بودند. آنها برای اینکه اسم آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی را نیاورند، مدخل کالیفرنیا را آوردند. برخی از مدخلهای این دایرالمعارف البته خوب بود و نباید بیانصافی کرد، اما به هر حال نگاه نقادانه میتواند کمک حال ما برای کارهای آینده باشد. در کل ناموفق بود.
«دانشنامه جهان اسلام» خوب است اما خالی از اشکال نیست. برخی مدخلهای این دانشنامه مثل شیخ محمد خیابانی و... آمیخته به تحریف است. دایرالمعارف بزرگ اسلامی که انتظار میرفت کامل باشد متاسفانه در برخی از موارد کارش از تحلیل به تبلیغ گرفته شد. آنها مثلا مدخل جبهه ملی را دادند که رهبر وقت جبهه ملی یعنی ادیب برومند نوشت. اتفاقا درباره جبهه ملی هم منابع زیاد داشتیم هم اسناد. بنابراین این دایرالمعارف مقداری از خط اصلی خارج شد. دایرالمعارفهای شیعه، جهان اسلام و بزرگ اسلامی باید متصف به نامشان باشند. در استانها هم دانشنامههایی با فراز و نضیب بسیار منتشر شدند. امیدواریم روند دانشنامه نویسی و کار روی دایرالمعارفها جدا از سلایق افراد و جریانها، به صورت علمی و تحقیقی تاسیس و ادامه پیدا کند.
اما به طور کل به مساله تاریخ انقلاب در استانها بسیار کم پرداخته شده است و کتابهای منتشر شده محدود به تهران و معدودی هم درباره قم است.
اینجا باید هم از دانشگاهها و هم از حوزههای علمیه انتظار کار داشت. شهید آیتالله مرتضی مطهری درباره جریان تاریخنگاری حوزه فرموده است که علیرغم اینکه قرآن کریم این همه اشاره به تاریخ دارد و مساله تاریخ را به عنوان منبع شناخت و مولفه مهم معرفتشناسی مطرح میکند، در حوزههای علمیه تاریخ جایگاه خودش را از دست داده و منسوخ شده است و ضرورت دارد تا دوباره احیا شود. گرچه پس از پیروزی انقلاب درصد اندکی به این حوزه توجه شده است، اما قابل قبول نیست.
دانشگاههای ایران اما هنوز هم در حوزه تاریخ تحت سیطره غرب هستند. آنها هنوز در ایران باستان، سلجوقیان و سامانیان هستند و حتی به مشروطه هم نرسیدهاند. این همه پایاننامه میدهند اما به «مساله» و «مفهوم» معاصریت بیتوجه هستند. این در صورتی است که در غرب حتی درباره دولت اول دکتر حسن روحانی هم پایاننامه دکتری نوشته شده است. این کمکاری و بیتوجهی آسیبی جدی به علمی بودن دانشگاهها، حیثیت اساتید و روئسای دانشگاهها زده است. ضرر اصلی اما به دانشجویان میرسد. لذا دانشگاههای ما حداقل در عرصه تولید آثار تاریخی ابتر و ناکارآمد هستند و در تدریس هنوز کتابهای دانشگاه کمبریج و آثار غربیان مبناست. و این یعنی سلطه غرب بر بخشی از دانشگاهها حداقل در این رشته.
در بخشی از این گفتوگو شما به تاریخنگاری غربیها و مستشرقان اشاره کردید. چرا با وجودیکه انقلاب ما یکی از نخستین جریانهای اسلام سیاسی بود که در حوزه مقاومت به پیروزی رسید و حکومت را در دست گرفت و البته الگوی دیگر مسلمانان شد، چرا در زمینه تاریخنگاری حوزه جهان اسلام ورود چندانی پیدا نکرده است؟
ضرورت دارد که در حوزه تاریخنگاری جهان اسلام و حتی تاریخنگاری جهان وارد شویم که متاسفانه در این حوزهها کمکار بودهایم. البته تکنگاریهایی درباره فلسطین، عراق و... منتشر کردهایم اما درباره کلیت جهان اسلام نه حوزههای علمیه وارد شدند تا نقش اسلام، علمای اسلامی و جریانهای اسلامی را ارائه دهد و نه دانشگاه و موسسات پژوهشی کاری نکردهاند. در مورد تاریخ جهان هم همین مشکل را داریم. با توجه به نیاز زمانه ما باید تاریخ آسیا، آفریقا، اروپا، آمریکا و... را طراحی و تدوین کنیم.
دانشگاههای ایران اما هنوز هم در حوزه تاریخ تحت سیطره غرب هستند. آنها هنوز در ایران باستان، سلجوقیان و سامانیان هستند و حتی به مشروطه هم نرسیدهاند. این همه پایاننامه میدهند اما به «مساله» و «مفهوم» معاصریت بیتوجه هستند. این در صورتی است که در غرب حتی درباره دولت اول دکتر حسن روحانی هم پایاننامه دکتری نوشته شده البته باید اشاره کنم که یکی از دستاوردهای خوب ما ورود تعدادی از شخصیتها در عرصه تاریخنگاری بوده است. تاریخنگار ما نه تحت تاثیر غرب است نه شرق. راهش نیز از تاریخنگاری شاهنشاهی جداست. اکنون فعالان این عرصه یا نسل اول هستند و یا نسل دوم. کار این شخصیتها قابل ستایش است. مرحوم حجتالاسلام علی دوانی که روی تاریخ اسلام و علمای اسلام و تاریخ انقلاب اسلامی کار کردند، حجتالاسلام محمد رازی که روی دانشمندان اسلام کار کرده بود، دو تن از این شخصیتها هستند و البته برخی از حوزویان به صورت علایق و تحقیقات شخصی آثاری دارند.
مرحوم حجتالاسلام علی ابوالحسنی نیز بسیار خوب شروع کرد و بینش خوبی داشت اما خیلی زود به رحمت خدا رفت. او در نقادی عصر و رجال مشروطه و جریاناتی مثل شیخیه و بابیه و بهاییت بسیار خوب کار کرده بود. استاد محمدحسن رجبی هم در تاریخ معاصر خوب کار کرد. دکتر محمد رجبی هم شروع خوبی داشت اما رها کرد. اوایل انقلاب او کلاسهای تاریخ معاصر داشت و بینش خوبی را در نقد جریان غربگرایی منتقل میکرد. محمد مددپور هم خوب وارد شد اما عمرش کوتاه بود. دکتر موسی نجفی هم خوب شروع کرده و همچنان ادامه میدهد و کارش قابل ستایش است. دکتر موسی حقانی نیز بسیار کارش را خوب شروع کرده و خوب هم ادامه داده است.
سیدجلالالدین مدنی نیز از سابقین این عرصه است. خوب به خاطر دارم که انقلاب که پیروز شد شهید آیت الله دکتر سیدمحمد بهشتی ایشان را خواست و گفت که یک دوره تاریخ معاصر برای دانشگاه نظامی کشور بنویسید. یک برگه چک را هم امضا کرد و بدون درج مبلغ و تاریخ به ایشان داد و گفت که هر مبلغی را که صلاح دانستید روی آن بنویسید. این کنش شهید دکتر بهشتی باید درسی برای مدیران امروز باشد. شخص را انتخاب کرد که بجز عنوان دامادی آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی، خود شخصیتی مومن، متعهد، متخصص و متدین است. چه بسا با یقینی که من دارم آقای دکتر مدنی پول هم نگرفت، اما کتابش اکنون 40 سال است که در این مملکت حرف اول را میزند. هنوز هم معتبر است. او بجز این اثر کتابهایی نیز درباره آیت الله کاشانی، فلسطین، تاریخ اجتماعی و... نوشت. از این دست محققان و نویسندگان مستقل، متعهد و مومن بسیار داریم.
دکتر حسین آبادیان نیز در حوزه نقد جریانات معارض با امنیت ملی و وابسته خوب عمل کرده است. دکتر یعقوب توکلی نیز بسیار پرتوان است. ویژگی او در این است که هم نگاه حوزوی دارد و هم نگاههای جدید در حوزه تاریخنگاری.
استاد عباس سلیمی نمین نیز در نقد تاریخنگاری چپ، سلطنتطلب، ملی و حتی اسلامی خوب عمل کرده است. مسعود رضایی، مظفر شاهدی و... هم آثار خوبی و قابل قبولی دارند. محمدتقی تقی پور، شمس الدین رحمانی و علیرضا سلطانشاهی نیز هر سه درباره فلسطین، اسرائیل و فراماسونری آثار و تحقیقات خوبی دارند. و دهها نفر دیگر که باید در فرصتی مناسب آثارشان را بررسی کنیم، در عرصه تاریخنگاری حاضرند.
محمود نادری هم جریان چپ را به درستی میشناسد و آثارش درباره چریکهای فدایی خلق، حزب دموکرات کردستان و مائویسم و... بسیار دقیق است.
قلم آقای نادری آنقدر دقیق و پژوهشهایش آنقدر مستند است که مخاطبی که او را نشناسد ممکن است فکر کند که خود نویسنده روزگاری عضو این گروهها بوده!
دلیلش این است که او آثار خود این گروهها، اسناد ساواک و اسناد انقلاب اسلامی را نگاه کرده و آنقدر وسواس دارد که هیچ سندی را نادیده نمیگذارد. این یک نمونه کار تاریخی بر اساس صداقت، دیانت، تعهد در حوزه تاریخ نویسی است.
حجت الاسلام مهدی انصاری نیز درباره شیخ فضل الله نوری و دیگر علما آثار خوبی را ارائه داده است. غلامحسین زرگرنژاد در تاریخ و رسایل تاریخی، دکتر هادی هاشمیان بیشتر درباره تبریز، آذربایجان و آن طرف ارس آثار خوبی منتشر کردهاند.
حجتالاسلام روح الله حسینیان نیز آثار خوبی دارد. تاریخنگاری او دارای ویژگی خاصی است. نخست اینکه سندشناس است. دیگر اینکه تجربه کار سیاسی دارد و سوم اینکه مستند مینویسد. در برابر حرکت استعمار تاریخنگار باید یا دارای شم و بینش اطلاعاتی باشد یا سیاسی. این باعث میشود تا موضوع را خوب بشناسد. تا استعمار را نشناسی نمیتوانی تاریخ ایران را تحلیل کنی. به تعبیر دیگر تاریخ ایران باید با استعمار شناسی شروع شود.
مرحوم حجت الاسلام عبدالرحیم عقیقی بخشایشی نیز در تبریز هم خوب کار کرد. آقای محمدرضا حکیمی، منهای مکتب تفکیکش که جای نقد جدی دارد، درمورد رجالنویسی آدم توانمند و کم نظیری است. حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی نیز آثارش بسیار خوب است بویژه اینکه دید او وسعت دارد و جهان اسلام را دربر میگیرد. استاد خسروشاهی سندهای خوبی را هم جمع آوری کرده و تکنگاریهایش درباره شخصیتها نیز درخشان است. استاد علی شمس نیز آثار خوبی در حوزه جهان اسلام منتشر کرد، اگر چه آثارش ترجمه است.
در نهایت نیز باید از حجتالاسلام رسول جعفریان نام برد. یک ویژگی ایشان این است که تاریخ را از تاریخ اسلام شروع کرد و سیره ائمه (ع) و بعد آمد دورانهای تاریخ اسلامی تا دوره صفویه را کار کرد. در دوره صفویه توقف خوبی داشت و چند متن دقیق منتشر کرد. آثارش در زمینه تاریخ معاصر، بویژه در مشروطیت و بررسی جنبشهای دینی بین سالهای 20 تا 57 نیز درخشان است.
امید است جریان تاریخنگاری اسلامی که در دهه 50 از درخشندگی و نشر آثار با کیفیت و کمیت بیشتری در جامعه داشته، با توجه بیشتر به جهان اسلام و دیگر مناطق جهان وارد عرصههای جدیدی شود.