شنبه 10 آذر 1403

وقتی اسرائیل خالدمشعل را مسموم کرد و پادزهر را به او رساند

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
وقتی اسرائیل خالدمشعل را مسموم کرد و پادزهر را به او رساند

نتانیاهو و یاتوم هم می‌دانستند اگر مشعل بمیرد، آن‌وقت ملک حسین مجبور است دو مامور بازداشتی را محاکمه و اعدام کند. در نتیجه موضوع معامله حفظ جان مشعل، مقابل آزادی دو نیروی موساد مطرح شد.

نتانیاهو و یاتوم هم می‌دانستند اگر مشعل بمیرد، آن‌وقت ملک حسین مجبور است دو مامور بازداشتی را محاکمه و اعدام کند. در نتیجه موضوع معامله حفظ جان مشعل، مقابل آزادی دو نیروی موساد مطرح شد.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: ترور یحیی عیاش فرمانده فلسطینی توسط اسرائیل آخرین مطلبی بود که پایان قسمت هشتم پرونده کتاب «تو زودتر بکش» به آن رسید. قسمت جدید این‌پرونده از جایی شروع می‌شود که حملات انتحاری و شهادت‌طلبانه نیروهای جنبش حماس، اسرائیلی‌ها را به جان آورد و باعث شدند نام خالد مشعل یکی از سران حماس را در صدر فهرست ترورهای خود قرار دهند.

ماجرای ترور خالد مشعل در اردن، بسیار شنیدنی است چون اسرائیلی‌ها که خود اقدام به ترور این‌فرمانده فلسطینی کرده بودند، ناچار شدند پادزهر و داروی شفای او را برای زنده‌نگه‌داشتنش به فلسطینی‌ها برسانند.

عناوین اول تا هشتم پرونده بررسی کتاب «تو زودتر بکش» در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:

1- «اسرائیل چگونه برنامه موشکی مصر را تعطیل کرد و افسر نازی چه‌طور جاسوس موساد شد؟»

2- «وقتی موساد یک‌مترجم و خدمتکار را اشتباهی کشت / زنان جاسوسی که موجب مرگ خیلی‌ها شدند»

3- «ترور فرمانده فلسطینی با خمیر دندان / سندی دیگر از شهادت متوسلیان»

4- «استفاده از F15، بویینگ، زیردریایی وتکاور زن‌پوش برای ترور ابوجهاد»

5- «وقتی طرح اسرائیل برای ترور صدام به افتضاح و تعطیلی ختم شد / دستاوردهای نصب شنود در صندلی محمود عباس»

6- «امضای برگه قرمز محتشمی‌پور توسط شیمون پرز و درخواست بختیار از موساد برای ترور امام خمینی»

7- «بهت اسرائیل از انتقام سریع عماد مغنیه در ترکیه و آرژانتین / سوژه تله را حس کرد و به تشییع برادرش نیامد»

8- «ترور فرمانده فلسطینی با بمب درون تلفن همراه / یاسین به اسرائیلیها گفت شما از روی زمین محو می‌شوید!»

در ادامه مشروح متن نهمین‌قسمت از پرونده بررسی کتاب «تو زودتر بکش» را می‌خوانیم؛

* حملات انتحاری فلسطینی‌ها نفس اسرائیل را می‌گیرد

در نوامبر 1993 (آبان 1372) محمد ضیف به ریاست عملیات حماس در داخل باریکه غزه منصوب شد. روزی که پیکر یحیی عیاش به خاک سپرده شد، ضیف فرمانده گردان‌های عزالدین قسام (شاخه نظامی حماس) شد و یک‌ماه بعد شروع به انتقام‌گیری از اسرائیل کرد. 25 فوریه 1996 (6 اسفند 1374) یک بمب‌گذار انتحاری، کمربند خود را داخل اتوبوسی در اورشلیم منفجر کرد و 26 نفر را کشت. همان‌روز یک‌عملیات شهادت‌طلبانه دیگر انجام شد که طی آن یک سرباز کشته و 36 سرباز دیگر زخمی شدند. یک‌هفته بعد هم در صبح روز 3 مارس (13 اسفند) یک حمله انتحاری دیگر در اتوبوسی در اورشلیم انجام شد که باعث کشته‌شدن 19 تن و زخمی‌شدن 8 تن شد. روز 4 مارس هم یک‌نیروی دیگر فلسطینی نزدیک صف خودپرداز مرکز خرید شلوغ دیزنگوف در مرکز تل‌آویو، بمب خود را منفجر و 13 تن را کشته و بیش از 100 تن را مجروح کرد.

این‌اتفاقات باعث شد شیمون پرز برگه قرمز محمد ضیف را امضا کند. اما او زنده ماند. از طرف دیگر عرفات به این‌نتیجه رسید اگر اسرائیلی‌ها همچنان کشته شوند، مذاکرات و روند صلحی که در پیش گرفته، به پایان می‌رسد. به همین‌دلیل پس از حمله چهارمِ انتقام یحیی عیاش، نیروهای امنیتی عرفات کارزار شدیدی علیه حماس راه انداختند و 120 تن از اعضای برجسته این‌سازمان را بازداشت کرده و با استفاده از خشن‌ترین روش‌های شکنجه از آن‌ها پذیرایی کردند اما دیگر دیر شده بود. با این‌حال پس از انتخابات نخست‌وزیری اسرائیل که بنیامین نتانیاهو را به قدرت رساند، حملات شهادت‌طلبانه حماس تا یک‌سال متوقف شد.

با دیدن فهرست اولیه، نتانیاهو مخالفت کرد و گفت: «برام یه ماهی بزرگ بیارید نه این ماهی‌ریزه‌ها رو. من رهبرا رو می‌خوام نه تاجرا رو.» مشکل دستگاه اطلاعاتی اسرائیل این بود که رهبران حماس در اردن بودند که اسرائیل 3 سال پیش با آن قرارداد صلح امضا کرده بود. بنابراین نمی‌شد بدون مجوز اردنی‌ها در این‌کشور دست به عملیات زد. در نتیجه نتانیاهو گفت این خیلی مهم است که عملیات بی‌سروصدا انجام شود. چون او نمی‌خواهد روابط با اردن را به خطر بیاندازدنتانیاهو در ظاهر توافقات اسلو را لغو نکرد اما دولتش مشکلات بی‌شماری سر راه این‌روند قرار داد. عرفات هم که از تاخیرهای مدام اسرائیل در عقب‌نشینی از اراضی فلسطین خشمگین شده بود، برای تلافی بعضی از نیروهای حماس را که بازداشت کرده بود، آزاد کرد. به این‌ترتیب در 21 مارس 1997 (اول فروردین 1376) حماس دوباره در قلب تل‌آویو دست به حمله زد و یک‌بمب‌گذار انتحاری‌اش محموله خود را در نقطه‌ای نه‌چندان دور از خانه سابق دیوید بن‌گوریون منفجر کرد. این‌عملیات 3 کشته و 48 تن زخمی داشت. در ادامه دو نیروی دیگر فلسطینی در ظهر 30 جولای 1997 (8 مرداد 1376) با دو کیف دستی خود را در بازارچه ماهیانه یهوداه اورشلیم منفجر کردند. این‌عملیات هم 16 اسرائیلی را کشت و 178 نفرشان را زخمی کرد. فردای آن‌روز نتانیاهو ژنرال دانی یاتوم رئیس وقت موساد را احضار کرده و از او یک فهرست ترور خواست. با دیدن فهرست اولیه، نتانیاهو مخالفت کرد و گفت: «برام یه ماهی بزرگ بیارید نه این ماهی‌ریزه‌ها رو. من رهبرا رو می‌خوام نه تاجرا رو.» (صفحه 411) مشکل دستگاه اطلاعاتی اسرائیل این بود که رهبران حماس در اردن بودند که اسرائیل 3 سال پیش با آن قرارداد صلح امضا کرده بود. بنابراین نمی‌شد بدون مجوز اردنی‌ها در این‌کشور دست به عملیات زد. در نتیجه نتانیاهو گفت این خیلی مهم است که عملیات بی‌سروصدا انجام شود. چون او نمی‌خواهد روابط با اردن را به خطر بیاندازد.

* تصویب ترور بعدی؛ خالد مشعل آن‌هم طوری که کسی نفهمد

در جلسه بعدیِ سران موساد با نخست وزیر اسرائیل، یک فهرست 4 نفره تهیه شده بود؛ موسی ابومرزوق رئیس دفتر سیاسی حماس، خالد مشغل معاون مرزوق، محمد نضال سخنگوی حماس و ابراهیم غوشه از اعضای ارشد دفتر سیاسی حماس. تابعیت آمریکایی مرزوق مانعی برای نتانیاهو محسوب نمی‌شد، اما موساد را نگران می‌کرد. به همین‌دلیل او به انتهای فهرست رفت و نام خالد مشعل را بالا آورد. حالا با انتخاب گزینه نهایی، کشتن مشعل باید طوری انجام می‌شد که به نظر برسد به مرگ طبیعی مرده است. فقط هم یک‌گزینه باقی ماند؛ مسموم‌کردن با لِووفِنتانیل که مخدری بسیار قدرتمندتر از فنتانیل بود. فنتانیل خود صدبرابر قدرت تخدیر بیشتری از مورفین دارد. آن‌روزها برخی در واحد سزاریه، لووفنتانیل را معجون خدایان می‌نامیدند. به‌هرحال بنا شد میزان کشنده‌ای از این‌ماده به‌طور مخفیانه و با استفاده از یک‌وسیله فراصوت وارد بدن مشعل شود. آن‌وقت مرگ او چیزی بیشتر از سکته یا یک‌حمله قلبی به نظر نمی‌رسید.

برای اجرای نقشه ترور «قرار شد دو نیروی عملیاتی از پشت سر به او نزدیک شوند؛ یکی از آنها یک بطری نوشیدنی گازدار سودا را که حسابی تکانش داده باشند باز کند و در همان لحظه آن نیروی دیگر سم را از وسیله فراصوت که به کف دستش چسبانده شده به سمت مشعل اسپری کند (برای این‌که بهتر بفهمید چطور تصویر مرد عنکبوتی را که از کف دستش تار شلیک می‌کرد تصور کنید.) وقتی مشعل برمی‌گشت تا ببیند چه شده و این چیز مرطوبی که روی گردنش حس کرده چه بوده، فقط دو گردشگر را می‌دید که یک بطری کف‌کرده سودا در دستشان است.» (صفحه 416)

نیروهای اسرائیلی مشغول تمرین این‌نقشه بودند که 3 بمب‌گذار انتحاری مرکز بازارچه پیاده‌راه بن‌یهودا در اورشلیم را منفجر کردند. در این‌ماموریت، 5 نفر کشته و 181 تن زخمی شدند. به این‌ترتیب موساد دستور داد عملیات کوروش (کشتن مشعل) به‌سرعت آغاز شود.

اعضای گروه ترور روز 19 سپتامبر (28 شهریور) وارد اردن شدند. بین‌شان یک خانم‌دکتر متخصص بیهوشی هم با نام مستعار «دکتر پلاتینیوم» حضور داشت. برای 5 روز پیاپی شرایط برای اجرای عملیات مناسب نبود. تا آن‌که در 25 سپتامبر یعنی آخرین روزی که نیروهای بایونت قرار بود چه نقشه را اجرا کرده و چه نکرده، اردن را ترک کنند، فرصتی پیش آمد تا ماموریت اجرا شود.

در لحظات اجرای ترور، پیاده‌شدن خارج از برنامه دختر مشعل از خودرو، باعث شد حواس راننده مشعل به دو فردی که پشت سر او در پیاده‌رو بودند جلب و متوجه بیرون آوردن نوشیدنی و حرکات مشکوک آن‌ها شود. در نتیجه ی اضطراب اسرائیلی‌ها، سم به‌جای آن‌که روی گردن مشعل بریزد، داخل گوش او رفت. با این‌حال همچنان کارآمد بود و می‌توانست او را ظرف مدتی از پا در بیاورد. مشعل شروع به فرار کرد و از معرکه دور شد. اما راننده‌اش و یک‌عابر فلسطینی که از قضا از مبارزان ضد اسرائیلی بود، همراه با یکدیگر دو مامور اسرائیلی را پس از زد و خورد به پاسگاه تحویل دادند.

نتانیاهو و یاتوم هم می‌دانستند اگر مشعل بمیرد، آن‌وقت ملک حسین مجبور است دو مامور بازداشتی را محاکمه و اعدام کند. در نتیجه موضوع معامله حفظ جان مشعل، مقابل آزادی دو نیروی موساد مطرح شد. حالا «بن دیوید باید به لابی هتل و بعد بیمارستان می‌رفت تا جان همان کسی را نجات دهد که خود او و تیمش تا همین چند ساعت پیش داشتند تلاش می‌کردند او را بکشند.» نیروهای موساد مطمئن بودند هویت پوششی‌شان در بازجویی دوام می‌آورد. اما پس از دروغ‌هایشان، پلیس اردن آن‌ها را تفتیش کرد و با دیدن چسب زخمی که هیچ زخمی زیرش نبود، دستگاه فراصوت پاشش سم کشف شد. به این‌ترتیب دو مامور اسرائیلی بازداشت شدند و چون گفته بودند کانادایی هستند، کاردار کانادا در عمان به دیدارشان آمد و متوجه شد کانادایی نیستند. در نتیجه کار گره خورد و دولت اسرائیل متوجه شد هم این‌دو مامور و هم چندمامور دیگری که در جایی از شهر عمان انتظارشان را می‌کشیدند در خطرند. از طرف دیگر پزشکان متوجه شده بودند مشعل که مرتب بیهوش می‌شد و به هوش می‌آمد، هنگام خواب تنفس نمی‌کند. بنابراین فهمیدند اگر بخوابد می‌میرد. پس تلاش می‌کردند مشعل نخوابد تا زنده بماند.

به این‌ترتیب شرایط طوری رقم خورد که هیچ‌کس نمی‌خواست مشعل بمیرد؛ نه اسرائیلی‌ها و نه فلسطینی‌ها. ملک حسین پادشاه اردن هم می‌ترسید مرگ یکی از رهبران حماس باعث شورش‌های عمومی در قلمروی پادشاهی‌اش شود. تعداد زیادی از ساکنین این‌قلمرو را فلسطینی‌های آواره تشکیل می‌دادند. نتانیاهو و یاتوم هم می‌دانستند اگر مشعل بمیرد، آن‌وقت ملک حسین مجبور است دو مامور بازداشتی را محاکمه و اعدام کند. در نتیجه موضوع معامله حفظ جان مشعل، مقابل آزادی دو نیروی موساد مطرح شد. حالا «بن دیوید باید به لابی هتل و بعد بیمارستان می‌رفت تا جان همان کسی را نجات دهد که خود او و تیمش تا همین چند ساعت پیش داشتند تلاش می‌کردند او را بکشند.» (صفحه 431)

پس از تزریق پادزهری که اسرائیلی‌ها برای سم خود آوردند، حال مشعل به‌سرعت خوب شد. اما ملک حسین به اسرائیلی‌ها گفت معامله ی انجام‌شده فقط مربوط به آن‌دو بازداشتی بوده و اسرائیلی‌ها برای گرفتن بقیه تیم (یعنی 6 نیروی دیگر بایونت که در سفارت اسرائیل در عمان پناه گرفته بودند) باید هزینه بیشتری بپردازند. همه ارتباطات با دولت اسرائیل را هم به حالت تعلیق درآورد.

به‌تعبیر رونین برگمن، فدیه درست‌وحسابیِ اسرائیلی‌ها، آزادسازی شیخ احمد یاسین موسس حماس بود که دوران محکومیت حبس ابدش را در زندان اسرائیل طی می‌کرد. این‌معامله انجام شد. «اما بهای سنگینی پرداخت گردید. عملیاتی که در اردن خراب شد، تعداد زیادی از روش‌های عملیاتی موساد را لو داد و پوشش کل تیم بایونت را که حالا باید از نو ساخته می‌شد، از بین برد. سال‌ها زمان برد تا اسرائیل بتواند آسیب‌هایی را که به روابط ظریف و حساس و مهمش با پادشاهی هاشمی در اردن وارد شده بود ترمیم کند. آشتی رسمی بین ملک حسین و نتانیاهو سال‌ها انجام نشد. تا اواخر سال 1998، که در جریان سفر هر دو نفر به ایالات متحده با هم آشتی کردند. ماجرای مشعل، اسرائیل را درگیر یک‌وضعیت دیپلماتیک ناخوشایند و زشت با کانادا و دیگر کشورهایی کرد که تیم ترور از گذرنامه‌های آنها سوءاستفاده کرده بودند. بار دیگر اسرائیل باید شبیه بچه‌ای که کار زشتی کرده و حالا دعوایش کرده‌اند عذرخواهی می‌کرد و قول می‌داد تا دیگر این‌اشتباه را تکرار نکند.» (صفحه 435 به 436)

ح. ح رییس سزاریه در پی این‌ماجرا استعفا داد. جری به‌عنوان فرمانده بایونت که بلندپروازی‌اش خیلی خوب به کارش آمده بود، از منصبش برکنار شد و با شرمساری و تلخ‌کامی موساد را ترک کرد. در عوض در جبهه مقابل، نه‌تنها حماس تضعیف نشد. بلکه رهبر معنوی‌اش هم آزاد شده بود.

ادامه دارد...