شنبه 19 آبان 1403

پایان تلخ مجسمه‌ساز ایرانی در فرانسه / عکس

وب‌گاه عرشه آنلاین مشاهده در مرجع
پایان تلخ مجسمه‌ساز ایرانی در فرانسه / عکس

روایتی هم وجود دارد مبنی بر اینکه او تا پایان عمر با ویزا در فرانسه زندگی کرده و حاضر نشده که گذرنامه فرانسوی بگیرد... روایتی هم وجود دارد مبنی بر اینکه او تا پایان عمر با ویزا در فرانسه زندگی کرده و حاضر نشده که گذرنامه فرانسوی بگیرد... به گزارش عرشه آنلاین، «محمدحسین بهرامیان» برای اهالی شعر، نام یکی از غزلسرایان فعال در این سال‌هاست، اما برای فعالان حوزه هنر‌های تجسمی، نام مجسمه‌سازی...

روایتی هم وجود دارد مبنی بر اینکه او تا پایان عمر با ویزا در فرانسه زندگی کرده و حاضر نشده که گذرنامه فرانسوی بگیرد...

به گزارش عرشه آنلاین، «محمدحسین بهرامیان» برای اهالی شعر، نام یکی از غزلسرایان فعال در این سال‌هاست، اما برای فعالان حوزه هنر‌های تجسمی، نام مجسمه‌سازی است با همین نام که در ایران به شهرت نرسید، ولی با سرنوشتی که در موزه لوور پاریس برای او رقم خورد، نمونه شاخص دیگری شد از سرنوشت اهالی فرهنگ و هنر در مهاجرت.

محمدحسین بهرامیان متولد سال 1320 در همدان که با مدرک فوق تخصص زیبایی‌شناسی هنر از دانشگاه سوربن پاریس، سال‌ها در موزه لوور فعالیت کرده بود، سال 1384 در حرکتی اعتراضی به عملکرد همین موزه، مقابل چشم نمایندگان رسانه‌ها، با پریدن از بام آن، به زندگی خود پایان داد. این پایان مردی بود که عمری را در مهاجرت سپری کرد، اما درنهایت رؤیایش در 64 سالگی با تلخی پایان یافت. البته شواهد نشان می‌دهد که این رؤیا به‌صورت ناگهانی به پایان تلخ نرسیده بود و بیشتر تحت تاثیر یک تلخی بی‌پایان قرار داشت.

دوستان و هم‌دوره‌ای‌های «محمدحسین بهرامیان» که «بهرام» خطابش می‌کردند، اینجا و آنجا نوشته و گفته‌اند که او یکی از چند مجسمه‌ساز برتر معاصر ایران و البته به‌خاطر تخصص و سبک کارهایش، علمی‌ترین آن‌ها بوده است؛ اما یکی از تاثیر‌های دوری از وطن این است که یا از حوزه تخصصی خودت رفته رفته دور می‌شوی یا اگر حتا در سطح عالی آن را ادامه دهی، تنها متخصصان و همکارا‌ن قدیمی‌ات تو را به خاطر می‌آورند و می‌شناسند. به همین دلیل این هنرمند شاخص، در ایران تقریبا کاملا ناشناس مانده است.

بهرامیان پس از تحصیل در مقطع لیسانس مجسمه‌سازی در دانشگاه تهران به سال 1347، تحصیل تخصصی مجسمه‌سازی را هم در دانشگاه سوربن فرانسه با رساله «هنر مجسمه‌سازی معاصر در ایران» به انجام رساند و سپس مدرک فوق تخصص زیبایی‌شناسی را از همین دانشگاه گرفت؛ این‌بار با رساله‌ای زیر عنوان «مناسبات در ساختار اجتماعی و جغرافیایی شهر».

این هنرمند که یک سال تدریس در سال 1358 را در دانشکده هنر‌های زیبای دانشگاه تهران در کارنامه دارد، قطعا وقتی در زمینه ساخت مجسمه‌های تخصصی و مولاژ در موزه لوور کارش را شروع کرد، به یک نقطه رؤیایی برای هر جوان ایرانی دانشجوی هنر رسید. ترمیم بسیاری از مجسمه‌های باستانی و ساخت مولاژ از آنها، نوآوری در ساخت مجسمه و استفاده از مواد در کار ساخت و اصلاح روش‌های مرسوم، موجب شد که این هنرمند بااستعداد ایرانی، به جایزه‌ها و نشان‌های مختلفی مفتخر شود: عنوان مجسمه‌ساز حرفه‌ای در موزه لوور در سال 1991، نشان طلا و دیپلم افتخار بیست و هفتمین نمایشگاه اختراعات هنری ژنو سوییس برای پازل سه‌بعدی در سال 1999، نشان نقره و دیپلم افتخار بیست و هفتمین نمایشگاه اختراعات هنری ژنو سوییس برای طراحی نوعی قالب برای ساخت مجسمه به تعداد زیاد بدون افت کیفیت در سال 1999 و مدال طلای نمایشگاه اختراعات هنری ژنو برای ساخت پازل توپ چهل تکه‌ای از کره زمین. گفته می‌شود که موزه لوور همچنان بابت این اختراع‌ها درآمد قابل توجهی به‌دست می‌آورد.

اما انگار این موفقیت‌ها بهرامیان را که برخی از آثارش در مکان‌های عمومی دیگر کشور‌ها هم نصب شده بود، خیلی راضی و خوشحال نتوانست نگه دارد. یک شاهدش روایت «عباس رزاقی» است؛ دوچرخه‌سوار ایرانی مسیر‌های طولانی که بار‌ها با پیام صلح و المپیک با دوچرخه به کشور‌های مختلف سفر کرده است. او خاطره‌ای دارد از بیش از دو دهه پیش که به پاریس رسیده بود و سعی داشت از دوچرخه‌اش با پارچه نوشته و پس‌زمینه برج ایفل عکس بگیرد. آنجا و در محوطه برج که در نزدیکی موزه لوور قرار دارد، خیلی اتفاقی با بهرامیان مواجه می‌شود و گفت‌وگویی بین آنان در می‌گیرد. رزاقی این‌طور روایت می‌کند که بهرامیان در همان گفت‌وگوی چند دقیقه‌ای نشان داده که از غربت دلگیر است و از تبعیض در مهاجرت بسیار دلخور. البته دوستانش می‌گویند که او ذاتا روحیه‌ای معترض داشته و به‌دلیل کوتاه نیامدن در خیلی از موقعیت‌ها متضرر شده است. روایتی هم وجود دارد مبنی بر اینکه او تا پایان عمر با ویزا در فرانسه زندگی کرده و حاضر نشده که گذرنامه فرانسوی بگیرد. به هر حال رزاقی نقل می‌کند که بهرامیان که فعالیت‌های دور دنیای او را می‌شناخته، به‌شدت توصیه کرده که هر جا رفت و دور دنیا را هم که گشت، دست آخر به خانه برگردد.

اما روایت مربوط به مرگ این هنرمند مجسمه‌ساز ایرانی این است که آتلیه مولاژ موزه لوور، اسم و امضای بهرامیان را از پای آثارش حذف و تمام حقوق مادی و معنوی او را لغو می‌کند. او که پس از سال‌ها زندگی و خدمت در آنجا زیر بار این تصمیم نمی‌رفته، همه وقت و دارایی‌اش را برای پیگیری این پرونده در مراجع قضایی فرانسه صرف می‌کند، اما وقتی به‌عنوان یک مهاجر موفق نمی‌شود از طریق قانون به نتیجه دلخواهش برسد، یک روز با دعوت از خبرنگاران رسانه‌ها و بازگو کردن داستان، با پریدن از بام موزه لوور، به زندگی خود و قصه پر فراز و نشیبش پایان می‌دهد. آخرین اعتراض «محمدحسین بهرامیان» در آغاز کهنسالی گویای این نکته مهم بوده که او با وجود استعداد و تخصصش، به زندگی مطلوب نرسید؛ ولو در بطن پاریس.

منبع: اطلاعات آنلاین هم اکنون دیگران می خوانند -->
پایان تلخ مجسمه‌ساز ایرانی در فرانسه / عکس 2