پس لرزه بیانیه میرحسین موسوی / روزنامه فرهیختگان: سخن از مجلس مؤسسان قانون اساسی یعنی براندازی نظام سیاسی کنونی است

27 روز پس از آغاز جنگ و 15 روز پس از پایان جنگ، پیام دادن و تجاوز اسرائیل به ایران را محکوم کردن هنر نیست، مخصوصاً برای سیاستمداری که روزی نماد حزبالله بوده و همسرش، زهرا رهنورد تنها چهار روز پس از آغاز جنگ دست به قلم برده و حمله به ایران را محکوم کرده و بدون کنایه و متلک، از «کشورمان ایران» دفاع کرده است.
میرحسین موسوی، در تمام مدت حصر و اخیراً بیشتر آزادی عمل داشته تا بخواند، بنویسد، مطالعه کند، تماس بگیرد و پیام صادر کند. او اما ترجیح میدهد همیشه آن 8 ماه تلخ آشوبگری سال 88 را یادآوری کند و با همان ادبیات 18 بیانیهای که داشته، غیرمسئولانه و یکجانبهگرایانه، «یک رشته خطاهای بزرگ» نظام سیاسی را مقصر تجاوز اسرائیل معرفی کند.
در واقع، میرحسین بیش و پیش از آنکه برخلاف همسرش، نتانیاهوی جنایتکار را به دلیل نقض تمامی قواعد حقوق بینالملل در تجاوز به خاک و حریم ایران اسلامی محکوم کند، باز هم نظام سیاسی را شماتت میکند؛ چیزی که در تاریخ جهان بیسابقه است. در منطق او تقصیر متوجه متجاوز است اما مقصر وضعیتی که تجاوز را شدنی میکند، قربانی است. در نتیجه باید گفت میرحسین موسوی 84 ساله میتواند به عنوان مبدع یک اندیشه سیاسی با عنوان سندروم استکهلم سیاسی شناخته شود.
در این سندروم، قربانی با متجاوز، از روی ترس یا اضطراب احساس همدلی پیدا میکند تا بقای او تضمین شود. موسوی گمان میکند در صورت موفقیت طرح نتانیاهوی کودککش برای فردای احتمالی براندازی جمهوری اسلامی ایران، او نقش و کارکردی ویژه پیدا خواهد کرد؛ در نتیجه مرتباً در کوشش است بگوید «من با اینها نیستم».
جرم او روزی این بود که به تعبیر رهبر انقلاب، دشمن را به تغییراتی در جمهوری اسلامی ایران امیدوار و دلگرم کرد، اما حالا 16 سال پس از آن اتفاقات، موسوی مدتهاست که در پازل آلترناتیوی نظام سیاسی ایران نیز قرار ندارد. راهکار ابتدایی و ارتجاعی او با ادبیاتی کهنه و مندرس و حرف زدن از مجلس مؤسسان، چیزی عجیب و غریب است. شاید حتی به تعبیری ماقبل نقد و بحث هم باشد.
اولاً سخن از مجلس مؤسسان قانون اساسی یعنی براندازی نظام سیاسی کنونی و تعبیر همان خواب آشفته نتانیاهو برای ایران. در نتیجه موسوی به گونهای ناشیانه با نتانیاهو همداستان و همراه شده و موج تکاندهنده جنگ هم نتوانسته او را از همان تخیل سیاسیای که گمان میکرد حاکمیت پا به پای اعتراض او، حرمت رأی مردم را به زیر خواهد کشید؛ بیدار کند.
او همچنان به آشوب فکر میکند و چه بسا شبها خواب جولانی میبیند. چرا که هم در طرح سه مرحلهای که اعضای بنیاد ضدایرانی دفاع از دموکراسی در فارنپالیسی نوشتند یا در برنامه پنج احتمالی که اندیشکده استراتفور از ذهنیت دشمنان ایران پرده برداشت، نزدیکترین گزینه برای عقب نشستن سیستم از مبانی خود، فشار از پایین در پی اختلال در کارکردهای خدماتیای است که در پی حملات نظامی نارضایتی به بار آورده است. در نتیجه، راهکار پیشنهادی او یعنی تأسیس قانون اساسی از طریق یک مجلس، نه با رفراندوم، بلکه در شرایط آشوب و احتمالاً در سایه فشار مداخلهکنندگان خارجی به بار خواهد آمد. چیزی که در لیبی پس از 13 سال و در سوریه پس از شش ماه همچنان حاصل نشده است.
اگر مراد او الگوی ساختارسازی عراق پس از حمله نظامی آمریکاست که اولاً آن خلاف نظر مهندس، با تدبیر و ابتکار نیروهای مقاومت در عرصه سیاسی صورت گرفته و ثانیاً همچنان در حوزه اقتصاد متأسفانه دچار وابستگیها و نارساییهای استعماری آمریکایی است. اتفاقاً خلاف آنچه میرحسین فکر میکند، اولاً جنگ 12 روزه نشان داد نگاه منفی او به سرداران پرافتخاری همچون سردار شهید همدانی که مورد طعن و شتم او قرار گرفتند و همچنین اندیشه جاهلانه او در مورد نحوه کنش جمهوری اسلامی ایران در میدانهایی همچون غزه و لبنان تا چه اندازه غلط و فانتزی و واپسگرایانه بوده است. ثانیاً آشوب و فتنهای که شخص او به جان جمهوری اسلامی ایران انداخت، مقدمه تحریمهای روزافزون آمریکا در دوره اوباما شد و اتفاقاً عامل رشته خطاهای بزرگی که او در پیام کوتاه اما غیرنجیبانهاش بدان اشاره میکند، خیانتها و جهالتهای مکرر سیاستگذارانی از جنس او و فکر او هستند که گمان میکنند عادیسازی رابطه با جهان وحشی، مصونیت و امنیت و رفاه میآورد.
میرحسین رو به گذشته حرف میزند و همچنان با سیستم تسویه حساب نکرده و به عقلانیت و بلوغ لازم برای اصلی - فرعیسازی مسائل هم نرسیده است. در مقابل و مقابله با دشمن غدار کودککشی که هزار نفر از هموطنانت را کشته است؛ باید اختلاف را کنار بگذاری. مسئله ذهنی موسوی و جماعتی از سیاسیون ایران که اتفاقاً صدا و هیاهوی بلندی دارند، این است که در فهم جهان شیکپسندند. نه تاریخ خواندهاند و نه جغرافیا میشناسند. نه میدانند غارتگری و تجاوز متعلق به امروز و دیروز نیست و نه موقعیت خاورمیانه را بلدند. فهم ابتدایی از دشمن و نقد ناشیانه از دوست، جهان کوچکشان را پر کرده است. دوران رفراندوم گذشته، جهان مجلس مؤسسان نیز. دوگانه امنیت و آزادی هم از بین رفته و البته دوقطبی جنگ و مذاکره. پیام صوری میرحسین بیش از هر چیز پایان حیات سیاسی او را نشان میدهد، بیایده، بیادبیات، بیتأثیر و شاید بیمصرف. حتی در دشمن هم امید و حرکت و انگیزهای برای حمایت یا رد برنمیانگیزاند.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.