پشت پرده افزایش نفوذ پکن در جهان / آمریکا بازی بدی با چین آغاز کرد!
اقتصادنیوز: چین رویکرد متعادل تری را برای تعامل جهانی دنبال می کند؛ رویکردی که اساسا متکی به قدرت نظامی نیست. در عوض، پکن از تجارت، کمک های توسعه و دیپلماسی برای گسترش نفوذ چین استفاده می کند، و تمرکزش نه فقط در شرق آسیا بلکه در مقیاس جهانی است.
به گزارش اقتصادنیوز، در خاورمیانه، برخی استدلال کردهاند که چین درحال تبدیل شده به بازیگری برنده است، اما نه عمدتا از طریق نمایش قدرت نظامی.
پنتاگون چین را بهعنوان «تهدید سریع» تعریف کرده که هزینههای نظامی و استراتژی ایالات متحده را هدایت میکند. شاهینها در کاپیتول هیل گرد هم آمدهاند و زنگ خطری را به صدا در میآورند که چگونه پکن از نظر نظامی از ایالات متحده پیشی میگیرد - یا به زودی این کار را خواهد کرد مگر اینکه مالیاتدهندگان آمریکایی خیلی بیشتر برای امنیت ملی هزینه کنند. گروهی از ناظران می گویند، این ادعاها هم گمراه کننده و هم نادرست. وقتی نوبت به رقابت با چین برای نفوذ جهانی می رسد، واشنگتن دست به بازی اشتباهی می زند.
چرایی افزایش هزینه های نظامی آمریکا
یکی از دغدغههای لابی «مقابله با چین» این ادعاست که پکن به دو دلیل بسیار بیشتر از آنچه به چشم میآید برای ارتش خود هزینه میکند. نخست، بودجه رسمی دفاعی چین تمام هزینههای دفاعی را پوشش نمیدهد. دوم، چین ظاهرا پول بیشتری را به دست میآورد، و کمتر از ایالات متحده برای دستیابی به افزایش برابری قدرت نظامی، خواه کشتیها یا هواپیماها یا تعداد پرسنل یونیفرمپوش، هزینه میکند. برای جبران مشکل اخیر، برخی از تحلیلگران برای به دست آوردن رقمی جهت مقایسه، بر برابری قدرت خرید (PPP) تکیه می کنند. با این حال، حتی با در نظر گرفتن این تفاوتها، هزینههای نظامی ایالات متحده همچنان نسبت به ارتش خلق چین بالاتر است. بودجه دفاعی ایالات متحده حداقل چهار برابر بیشتر از رقم رسمی اعلامی چین (905.5 میلیارد دلار در مقابل 219.5 میلیارد دلار) و بیش از دو برابر بیشتر از برآورد موسسه بین المللی مطالعات استراتژیک (IISS) برای هزینه های چین بود که با توجه به تفاوت های قدرت خرید تنظیم می شود.
به نوشته نشنال اینترست، نسخه تازه منتشر شده تراز نظامی اشاره می کند که «بودجه های دفاعی رسمی چین به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی بین سال های 2019 تا 2023 به 1.23 درصد کاهش یافته. در مقابل، هزینه های دفاعی ایالات متحده به عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی در سه سال گذشته از 3.26 درصد در سال 2021 به 3.36 درصد در سال 2023 افزایش یافته است. هزینهها تنها معیاری برای سنجش تواناییهای نظامی نیست، اما برای ارزیابی موازنه نظامی ایالات متحده و چین باید این نکته را لحاظ کرد که پکن هیچ چالش نظامی در مقیاس جهانی ندارد. بر اساس برآورد پروژه هزینههای جنگ دانشگاه براون، چین شبکه 750 پایگاه نظامی ایالات متحده در خارج از کشور، 170 هزار سرباز فراتر از مرزها یا مشارکت منظم در عملیات ضد تروریستی ندارد. گزاره هایی مانند درگیری احتمالی با تایوان، موضوع متفاوتی است، اما بهترین راه برای جلوگیری از جنگ ایالات متحده و چین بر سر تایوان، توسل به دیپلماسی است نه تقویت ساختار نظامی. بازدارندگی معتبر صرفا به توانایی نظامی مربوط نمی شود. این گزاره تابعی از اطمینان است. همانطور که بانی گلاسر، جسیکا چن وایس و توماس کریستنسن در اواخر سال گذشته در فارن افرز توضیح دادند، «یک کشور در معرض تهدید اگر از عواقب غیرقابل قبول جنگ واهمه دارد، انگیزه کمی برای اجتناب از جنگ ندارد.»
پشت پرده نفوذ چین
در همین حال، می توان گفت که چین رویکرد متعادل تری را برای تعامل جهانی دنبال می کند، رویکردی که اساسا متکی به قدرت نظامی نیست. در عوض، پکن از تجارت، کمک های توسعه و دیپلماسی برای گسترش نفوذ چین استفاده می کند، و تمرکزش نه فقط در شرق آسیا بلکه در مقیاس جهانی است. در خاورمیانه، برخی استدلال کردهاند که چین درحال تبدیل شده به بازیگری برنده است، اما نه عمدتاً از طریق نمایش قدرت نظامی. پیتر سینگر و کوین نگوین، تحبراین باورند که «همانند سایر ابتکارات جهانی، محور اصلی تلاش های پکن اقتصادی است. چین فرصت های اقتصادی بزرگی را در خاورمیانه می بیند، به ویژه با کشورهای غنی از انرژی خلیج فارس که روابط آنها با چین در دهه گذشته به طور پیوسته افزایش یافته است.» مرکز آیندههای بینالمللی فردریک اس. پاردی در دانشگاه دنور اطلاعاتی را درباره کشورهایی که بیشترین نفوذ دوجانبه را دارند جمعآوری میکند. بر اساس این داده ها، چین تنها در یک دهه گذشته، توانسته نفوذش را برجسته کند.
«قدرت نرم» مقوله ای واقعی است. کشورها به طور منطقی با نقاط قوت خود بازی می کنند. ایالات متحده زمانی از نظر دیپلماتیک بیشتر از وزن خود مشت زد، حتی زمانی که ارتشش کوچک بود. امروزه، کشورهایی با ارتش کوچک در حقوق بینالملل (مانند کانادا)، اقتصاد (مانند سوئیس) و فرهنگ (مثلاً نیجریه، نالیوود) نفوذ زیادی دارند. روابط در سطح کاری، حتی در سطح تعامل میان غیرنظامیان، اعتماد را ایجاد می کند که دارایی ارزشمندی در روابط بین المللی است. اجرای نادرست اصل توسعه میتواند اثر معکوس داشته باشد. برای مثال، برخی از پروژههایی که تحت ابتکار کمربند و جاده پکن آغاز شدهاند، واکنشهای مردمی را در کشورهای شریک برانگیخته است. منتقدان از بدرفتاری یا محرومیت کارگران در کشورهایی که بودجه کمربند و جاده را دریافت میکنند، شکایت کردهاند. برخی دیگر به اثرات نامطلوب زیست محیطی این پروژه ها یا مشکل بدهی بیش از حد اشاره دارند. با این حال، طرح ابریشم و جاده به چین اجازه داد تا نفوذ خود را در بسیاری از کشورها افزایش دهد. پکن در حال استفاده از روابط تجاری و ایجاد روابط سیاسی است که به این بازیگر فرصت می دهد تا معاملاتی را انجام دهد که ایالات متحده نمی توانست یا نمی خواهد. برای مثال، دولت بایدن با اکراه اعتراف کرد که توافق سال گذشته عادی سازی روابط ایران و عربستان، که پکن تسهیل کرد، می تواند به نفع منطقه باشد.
رویکرد نظامی بیش از حد ایالات متحده پس لرزه های بسیاری را به دنبال دارد. دخالت ایالات متحده در درگیری های بزرگ، چه بر روی زمین و چه از طریق فروش تسلیحات، ناگزیر باعث ایجاد تنش با برخی بالاخص بازیگران جنوب جهانی می شود. در مقابل، اگرچه چین وزن خود را از طریق مانورهای نظامی و شلیک موشک در منطقه افزایش داده، اما بیش از پنجاه سال است که درگیر جنگ نشده است. استراتژی کنونی ایالات متحده در قبال چین، بیش از حد متکی بر برنامههای توسعه برای چگونگی پیروزی در جنگ با پکن است، که مبتنی بر عزم برای پیشی گرفتن از آن در فناوریهای سنتی و نوظهور، از مافوق صوت گرفته تا سلاحهای هستهای است. در حالی که گهگاه نیاز به همکاری با چین در چالش های اساسی مانند مهار تغییرات آب و هوایی و جلوگیری از بیماری های همه گیر ارائه می شود، لفاظی ها و منابع بسیار بیشتری به تلقی روابط با چین به عنوان یک مشکل نظامی در درجه اول اختصاص داده شده است.
همچنین بخوانید ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید