پنج‌شنبه 8 آذر 1403

پیشنهاد بی‌سابقه بادامچیان به شورای نگهبان

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
پیشنهاد بی‌سابقه بادامچیان به شورای نگهبان

دبیرکل حزب موتلفه اسلامی گفت: به نظر می‌رسد شورای نگهبان باید روش خود را عوض کند. پیشنهاد من این است که شورای نگهبان به طور اولیه تائید صلاحیت نکند و اختیار را به مردم بدهد. نزدیک به 15 میلیون فارغ‌التحصیل دکتری و فوق لیسانس داریم. از این 15 میلیون اگر 10 درصد ثبت نام کنند و بخواهند خدمت کنند که حق قانونی‌شان است، می‌شود یک و نیم میلیون نفر و نمی‌شود شورای نگهبان همه سال پای احراز صلاحیت‌ها...

اسدالله بادامچیان، دبیرکل حزب موتلفه اسلامی گفت: بسیاری از افرادی که شائبه مالی دارند، کسانی هستند که آنقدر زیرکانه خلاف می‌کنند که هیچ‌کس نمی‌تواند محکوم‌شان کند. در گذشته می‌خواستیم شهرداری را محاکمه کنیم، ولی طوری عمل کرده بود که از نظر قانونی هیچ ایرادی نداشت.

به گزارش برنا، اسدالله بادامچیان، دبیرکل حزب موتلفه اسلامی، در گفتگویی از دلیل آزادی‌اش از زندان پهلوی، تا انحلال حزب جمهوری اسلامی، رابطه حزب موتلفه اسلامی با جمهوری‌خواهان آمریکا و در نهایت اختلافات اصولگرایان از بدو آغاز به کار مجلس یازدهم گفت. بخشی از این گفتگو را در ادامه می‌خوانید.

شما سابقه زندانی شدن در دوران پهلوی را دارید، برخی شرکت در جشن‌های شاهنشاهی را علت آزادی شما می‌دانند و برخی دیگر روی کار آمدن دولت کارتر در آمریکا را موثر بر این قضیه می‌دانند؛ چه عاملی باعث آزادی شما از زندان پهلوی شد؟

این بحث‌ها در مورد مرحوم عسگراولادی، کروبی و عراقی که آن‌ها را به آن جلسه برده بودند، مطرح است نه در مورد من. ما در جشن‌ها شرکت نکردیم، چراکه در زندان بسیار مقاوم بودیم. به غیر از قزل‌حصار من را به همه زندان‌های شاه بردند. سال 43 در شهربانی دستگیر شدم. از آنجا رها شدم و به زندان قزل‌قلعه و بعد از آن عشرت‌آباد (همانجا که امروز میدان سپاه است) رفتم. بعد از آن به زندان قصر منتقل و در نهایت آزاد شدم. مجددا سال 53 دستگیر شدم و نزدیک 5 ماه و نیم در کمیته مشترک ضد خرابکاری بودم که شدیدترین شکنجه‌ها را در آنجا تحمل کردم. مقاوم بودم و اعترافی هم نکردم. سیدحمید روحانی می‌گفت هیچ‌کس مثل تو ساواک را سر کار نگذاشته چراکه که من یک مورد اعتراف نکردم و گفتم اصلا کار سیاسی نمی‌کنم. در داخل زندان دوره دروس اسلامی آموزش می‌دادم.

آنچه موجب شد زندانیان آزاد شوند، سیاست کارتر بود. سیاست کارتر سیاست طرفدار آزادی نبود بلکه ترفندی از سیاست استکباری آمریکاست. آمریکایی‌ها در هر کشوری که یک مزدور ستمگر آورده‌اند و دیکتاتورانه سیاست‌های سرکوب‌گرانه آمریکایی را اجرا می‌کنند، مدتی میدان باز می‌کنند تا کسانی که در آن خفقان در لایه‌های پنهانی جامعه دارای روحیه مبارزه شده‌اند را شناسایی و سپس آن‌ها را از بین می‌برند و در همین عرصه مهره‌های بدلی هم دارند. شهید دکتر آیت، این مهره‌های بدلی مانند شاپور بختیار را که سابق مبارزه داشت، را خیلی خوب شرح داده است. مهره‌های بدلی پیشتاز مبارزه می‌شوند و این تیپ‌های ساده هستند که بی‌محاسبه به میدان می‌آیند و مهره‌های بدلی کنار می‌روند و دیکتاتور بعدی این افراد مبارز را شکار می‌کند. کارتر هم همین سیاست را در پیش گرفت و براساس آن تصمیم گرفت در ایران مقداری فضای آزاد بدهند تا این مبارزان، شناسایی شوند. اما امام و ما از این کاری که آن‌ها کردند حسن استفاده را کردیم و به جای اینکه مبارزین به صحنه بیایند، توده مردم آمدند. وقتی حرکت میلیونی مردم آغاز شد آن‌ها نتوانستند جلوی آن را بگیرند، لذا منجر به سقوط طاغوت شد. در نتیجه آن چه موجب رهایی ما از زندان شد، مسئله سیاست کارتری بود، نه از جهت آزادی. بر اثر این سیاست شیطنت آمیز بردن شهید عراقی و مرحوم عسگراولادی، حاج حیدری و کروبی آن هم توطئه از طرف ساواک علیه آنان بوده که در جای دیگر شرح داده‌ام.

بسیاری مدعی هستند که شهید رجایی عضو حزب موتلفه اسلامی نبوده و این حزب ایشان را منتسب به خود می‌کند، تا چه اندازه این صحبت‌ها درست است؟

نوار صحبت‌های خود رجایی وجود دارد که صراحتا در زمان ریاست جمهوری می‌گوید من و شهید صادق اسلامی، شاگرد شهید صادق امانی بودیم. بعد می‌گوید من در موتلفه بودم و آقای بهشتی نامم را امیدوار گذاشت و بعد از دستگیری گروه از جمله بنده ما که رده اول موتلفه بودیم، در سال 44 من، رجایی، استاد جلال‌الدین فارسی و حائری‌زاده و شهید باهنر حزب موتلفه را اداره کردیم. در کتاب‌های خاطرات ایشان که منتشر شده این خاطرات نقل شده حالا چرا برخی دل‌شان نمی‌خواهد بگویند شهید رجایی از حزب موتلفه است، باید از خودشان پرسید. ما با رجایی دوستی دیرینه داشتیم. وقتی امام نهضت‌شان را شروع کردند و موتلفه تشکیل شد، نهضت آزادی در سال 42 به ما گفت در این ائتلاف شرکت کنیم، از امام که پرسیدیم گفتند نه دنبال این‌ها نروید و این‌ها شما را به راه‌های دیگری می‌برند، بنابراین من دیگر در حوزه‌های نهضت آزادی که بعضی از آن‌ها در منزل شهید درخشان تشکیل می‌شد، نرفتم. شهید درخشان به من گفت چرا نمی‌آیی؟ گفتم راه طولانی است. این که امام گفتند این‌ها افکار دیگری دارند معلوم است ریگی به کفش‌شان است من هم نمی‌توانم در این راه طولانی با کفشی که در آن ریگ است راه بروم. درواقع آن روز‌ها حالت جبهه و دو جناح بودن نبود، در مبارزه علیه شاه همه با هم همراهی می‌کردند. آیا روشن شد آقای رجایی و آقای باهنر هر دو عضو موتلفه بوده و جزو رهبران موتلفه بودند؟!

گفته شده است که با وجود تاکید امام (ره) بر حفظ حزب جمهوری اسلامی، در نهایت این حزب به علت جدایی برخی گروه‌ها نظیر موتلفه فرو پاشید؟

موتلفه اسلامی با نظر امام در حزب جمهوری اسلامی آمد، اما به فرموده امام (شاکله موتلفه را حفظ کرد) و تا تعطیلی حزب جمهوری با حزب ماند، بنابراین جدایی از حزب جمهوری اسلامی نداشت. علت تعطیلی حزب، افکار، باندبازی و اختلافات برخی بود که این‌ها به جای تبعیت حزبی می‌خواستند، برنامه‌های خود را به نام حزب اجرا کنند، برنامه‌هایی که امام قبول نداشت و در نتیجه حزب با نظر امام پایان یافت.

آیا حرکت انقلاب اسلامی به رهبری امام، به صورت حزبی شروع شد یا امام با احزاب کار را شروع کرد؟

امام که در سال 41 نهضت را شروع کردند، حرکت‌شان حزبی نبود و حرکت عام مردمی بود و خطاب‌شان به مردم بود. ایشان به مردم گفتند اسلام در خطر است و مسئله‌شان حفظ اسلام، کشور اسلامی و نجات ملت ما از سلطه ستم‌شاهی و استکبار بود. وقتی حرکت شروع شد احزاب آن روز و دار و دسته‌های سیاسی هیچ کدام دنبال امام نیامدند، توده مردم مذهبی، روحانیت و موتلفه بود که امام را همراهی کردند، بعد هم در سال 42 براساس دستور امام موتلفه تشکیل شد. تا 15 خرداد تقریبا گروه‌های دیگر همکاری نکردند.

پس از پیروزی انقلاب امام با وجود آنکه می‌دانست نهضت آزادی‌ها انقلابی نیستند، اما کار را دست آن‌ها سپرد. آقای بهشتی می‌گوید «چون حزبی که بتواند حکومت را اداره کند نداشتیم چوبش را هم خوردیم» از روی ناچاری با علم و آگاهی اینکه خط مشی سیاسی آقای بازرگان و نهضت آزادی با راه اسلام سیاسی و انقلاب یکی نبود از روی اضطرار دولت بازرگان را سر کار آمد و بعد مردم از بازرگان زده شدند. بنی صدر آمد بر مردم مسلط شد. امام از آقای جلال‌الدین فارسی که نامزد حزب جمهوری اسلامی بود، پرسیدند اشکال دارد از ریاست جمهوری کنار بروی؟ او گفت نه و انصراف داد، اما به بنی‌صدر چیزی نگفت و بنی‌صدر آمد و تحویلش هم گرفت و به آقای بهشتی گفت دولت مردان اختلاف نکنند تا روزی که مردم فهمیدند بنی‌صدر یک دیکتاتور و پینوشه است و شعار دادند «سپه سالار پینوشه ایران شیلی نمی‌شه!» روزی که بنی‌صدر عزل شد هیچ‌کس برایش اشکی نریخت و مجبور شد توسط مزدوران آمریکایی با هواپیمای شاه فرار کند. ملاحظه می‌کنیم امروز بنی‌صدر چه جایگاهی در این مملکت دارد! نه جمهوری اسلامی اعدامش کرد و نه اقدامی علیه او کرد و بنی‌صدر را از مردم نگرفت و مردم را با چهره واقعی بنی‌صدر آشنا کرد. امام، بنی‌صدر را در میدان و میان مردم آورد حتی فرماندهی قوا را به او داد تا مردم او را شناختند و از او جدا شدند و وقتی جدا شدند، مجبور شد فرار کند. این مبنای حرکت انقلاب اسلامی است که حرکت تمام مردمی است و تداوم انقلاب اسلامی نیز در تداوم مردم سالاری اسلامی خواهد بود.

یکی از ویژگی‌های بارز حزب موتلفه اسلامی بعد بین‌المللی این حزب و ارتباط آن با سایر کشورهاست، به نحوی که شما در نامه‌ای به سران حزب کمونیست چین خواهان همکاری در تولید داروی ضد کرونا شده‌اید، این همکاری‌ها به چه صورت است؟

دیدار‌ها و نامه‌های تبریک و تسلیت طبق معمول و رسم دنیا، بین حزب موتلفه اسلامی و سایر شخصیت‌ها و احزاب جهان انجام شده و می‌شود. در رابطه با فلسطین، برادرمان سفیر فلسطین در ایران، دائم برای ما تبریک می‌فرستد، اما برخی حساس هستند در رابطه موتلفه با احزاب غیر اسلامی و چین. شاید اگر با حزب جمهوری‌خواه آمریکا ارتباط داشتیم حضرات اینقدر حساسیت نداشتند! وقتی چین گفت داروی معالجه کرونا را کشف کرده و به کشور‌های دیگر نمی‌دادند، من به رهبر چین نامه نوشتم، تبریک گفتم و بیان کردم با توجه به روابط دو کشور انتظار می‌رود در این دارو به ما کمک کنید. به پیوست هم نامه وزارت بهداشت و وزارت امور خارجه ایران را دادم. آن‌ها در تلویزیون رسمی‌شان نامه مرا پخش کردند و سپس محموله را فرستادند و، چون ما حزبی هستیم که رسما دولت دست ما نیست آن‌ها چند محموله را از طریق دیگری به کشور فرستادند. اما صحبت‌های سخنگوی وزارت بهداشت موجب ناراحتی آن‌ها شد و در نتیجه دیگر ارسال محموله ادامه نیافت. البته من به معاونت بین‌الملل عرض کردم با سفیر چین صحبت کند و گفتند امیدواریم دوباره این همکاری صورت گیرد. متخصصان در ایران هم مشابه آن دارو را ساختند و دارند روی آن کار می‌کنند که این همکاری اخیرا برقرار گردید.

به جمهوری‌خواهان اشاره کردید، در آینده شاهد شکل‌گیری روابط میان حزب موتلفه با جمهوری‌خواهان آمریکا خواهیم بود؟

ان‌شاءالله اگر روزی ملت آمریکا خود را از دست این دولت و دو حزبی که مردان خاکستری پشت پرده آن سلطه دیکتاتوری دارند، نجات داد آن زمان فکر می‌کنیم که چکار کنیم.

لیست‌های مختلف انتخابات از سوی جریان اصولگرا و بعد از آن اختلافات در مورد ریاست مجلس یازدهم این نکته را در اذهان ایجاد می‌کند که چرا برای ریاست مجلسی که اکثریت آن را افراد یک جریان سیاسی تشکیل می‌دهند، تا این اندازه رقابت بالاست؟

در انتخابات‌ها معمولا همین‌گونه است. اینکه همه یکدست باشند میسر نیست. خداوند انسان‌ها را متفاوت و آزاد آفریده است. مگر خداوند آن‌هایی که کفر نعمت الهی را می‌کنند دور می‌اندازد؟! اوایل هم بحث این بود که اگر جمهوری اسلامی سر کار بیاید حتما خانم‌ها را به خانه می‌فرستد، اما امروز همه زنان ما همه جای کشور هستند، وزیر، سفیر و غیره، این همه خانم تحصیل کرده داریم، در مجلس هشتم که نماینده بودم، در آزمون دانشگاه‌ها 64 درصد خانم‌ها در دانشگاه قبول شده بودند، چند نفر که یکی دو نفرشان از شورای عالی انقلاب فرهنگی بودند و برخی از اساتید دانشگاه در مطلبی خطاب به رئیس کمیسیون آموزش عالی آورده بودند که برای برقراری تعادل میزان سهمیه دختر و پسر برای قبولی در دانشگاه را 50-50 کنیم. من عضو آن کمیسیون نبودم، اما برای کاری از آموزش عالی برنامه‌ای داشتم و با این‌ها برخورد کردم و گفتم ما افتخار می‌کنیم جمهوری اسلامی به‌رغم آن تهمت‌ها و دروغ‌ها شکل گرفت و 64 درصد خانم‌های ما در دانشگاه قبول شدند. شما که تحصیلکرده و روشن فکر هستید چرا می‌گوئید 14 درصد این خانم‌هایی که زحمت کشیدند و برتر شدند را به جرم دختر بودن حذف کنیم و آن وقت 14 درصد پسرانی که بی عرضگی کردند را به دانشگاه بیاوریم؟! که در نتیجه این قضیه منتفی شد.

پیش از این در واکنش به ثبت نام 12 هزار نفر برای انتخابات مجلس یازدهم از سختی کار شورای نگهبان سخن گفتید، در حال حاضر ارزیابی شما از نحوه احراز صلاحیت‌ها از طرف این شورا چیست؟

ما یک نهاد قانونی داریم، ما که قانون اساسی را قبول داریم. قانون اساسی گفته است احراز صلاحیت و عدم احراز صلاحیت دست شورای نگهبان است. از قانون اساسی آمریکا 200 سال می‌گذرد، اگر اینجا باشد، لابد می‌گویند چند نسل گذشته و نباید آن قانون اساسی باشد. اما به نظر می‌رسد شورای نگهبان باید روش خود را عوض کند. پیشنهاد من این است که شورای نگهبان به طور اولیه تائید صلاحیت نکند و اختیار را به مردم بدهد. نزدیک به 15 میلیون فارغ‌التحصیل دکتری و فوق لیسانس داریم. از این 15 میلیون اگر 10 درصد ثبت نام کنند و بخواهند خدمت کنند که حق قانونی‌شان است، می‌شود یک و نیم میلیون نفر و نمی‌شود شورای نگهبان همه سال پای احراز صلاحیت‌ها بنشیند، زیرا امکان ندارد. پس میدان را باز بگذارد و وزارت کشور هر کسی را که نامزد، بود ثبت‌نام کند. در انتخابات معلوم می‌شود چه کسانی رأی اکثریت دارند، نمایندگان تهران هم باید 30 نفر باشند دیگر 31 نفر که نمی‌شود. 4 برابر این عدد یعنی 120 نفر که رأی اکثریت آوردند این‌ها را شورای نگهبان مورد بررسی قرار بدهد و اگر از 30 نفر اول صلاحیت 5 نفر مورد تائید نبود به سراغ 5تای بعدی می‌روند و به همین ترتیب ادامه می‌یابد. به این صورت دیگر هیچ‌کس نه مدعی رد صلاحیت است نه چیز دیگری. شورای نگهبان این سال‌ها خیلی زحمت کشیده است. بهترین راه این است که اختیار را پای مردم بگذارد. در تهران اگر 200 هزار نفر ثبت نام کنند نهایتا 100 نفر رأی اکثریت می‌آورند.

برخی ادعا می‌کنند، بسیاری از افراد به علت عدم التزام به اسلام ردصلاحیت شدند، اما افرادی که شائبه مالی داشتند رد نشدند، دیدگاه شما در این مورد چیست؟

بسیاری از افرادی که شائبه مالی دارند، کسانی هستند که آنقدر زیرکانه خلاف می‌کنند که هیچ‌کس نمی‌تواند محکوم‌شان کند. در گذشته می‌خواستیم شهرداری را محاکمه کنیم، ولی طوری عمل کرده بود که از نظر قانونی هیچ ایرادی نداشت. کسی که حقوق نجومی گرفته را اگر می‌خواهید محکوم کنید، نمی‌شود، زیرا که مافوقش دستور داده است؛ بنابراین این نوع آدم‌ها هم هستند. شورای نگهبان یک وظیفه قانونی دارد. برخی به شورای نگهبان ایراد می‌گیرند، اما شورای نگهبان هم گرفتار شده است. در قانون اساسی آمده است حقوقدانان و فق‌های شورای نگهبان باید احراز صلاحیت کنند، آن‌ها را احترام بگذاریم، اما راه حل بدهیم. راه حل من این است که شورای نگهبان به جای این همه زحمت و کار سخت بگذارد ببیند چه کسی رأی می‌آورد آن‌هایی که رأی آوردند را رسیدگی کند اگر صلاحیت داشتند، به مجلس بروند و نداشتند نروند.

برخی اظهار نظر حزب موتلفه در مورد مجلس را به نوعی سهم‌خواهی این حزب قلمداد می‌کنند، نظر شما چیست؟

هرکسی عاقل باشد این نظر را نمی‌پذیرد و می‌داند این‌ها تهمت است. علت این است که موتلفه در همه 31 استان دفتر و نیرو دارد، انواع و اقسام افراد دانشگاه و فرهنگی و یا روحانی هستند و از نظر حزبی قوی هستیم، متمول هم نیستیم، دنبال حاکمیت ارزش‌هایمان هستیم. حزب برای این تشکیل نشده که به مادیات برسیم، به دنبال سهم‌خواهی هم نیستیم. از این حرف‌ها زیاد می‌شنویم.

پیشنهاد بی‌سابقه بادامچیان به شورای نگهبان 2