چرا ایرانیها باید از جنگ تحمیلی درس بگیرند و در مقابل حمله آمریکا دفاع نکنند؟!
قداست دفاع از ایران فراتر از اعتقاد به ساختار سیاسی کنونی کشورمان است و بسیاری از چهرههایی که اساسا جمهوری اسلامی ایران را نیز قبول ندارند، بارها تاکید کردهاند که در صورت حمله خارجی به ایران، به کشور بازمیگردند، تفنگ به دست میگیرند و با سرباز متجاوز به خاک ایران میجنگند. آخرین نمونه این جنس واکنش از جانب محسن نامجو بود که به صراحت بر این مسئله تاکید کرد.
پس از جنجالها درباره توییت محسن رضایی پیرامون عملیاتهای کربلا 4 و 5، یک خط تبلیغاتی در پیش گرفته شد که نه صرفا در راستای نقد گذشته بلکه در راستای تخریب آینده بود؛ خطی که به نظر میرسد هدف اصلی تکرار سالیانه به چالش کشیدن دفاع مقدس است اما چرا باید مجموعه نبردهای دفاعی ایران در طول هشت سال که یک جنگ تحمیلی بود و مردم ایران از آن سربلند بیرون آمدند، بیارزش کرد؟
«تابناک» مهدی خرم دل؛ از مهمترین عناصر کلیدی بازدارنده جنگ برای هر کشور، مقاومت عمومی گسترده در مقابل حمله خارجی است. سوابق نشان میدهد دستکم در دوران معاصر، قدرتهای بزرگ به کشورهایی که از همبستگی و یکپارچگی در مقاومت ملی مقابل حمله بیگانه برخوردار بودند، تهاجم نظامی گسترده نداشتهاند. به طور مشخص آمریکا پس از حمله نظامی به ویتنام که با مقاومت گسترده عموم ویتنامیها همراه شد و 58318 سرباز کشته و 303644 زخمی را به ماشین جنگی ایالات متحده تحمیل کرد، به هیچ عنوان دست به لشکرکشی با مختصات مشابهی نزده است.
به تعبیر سادهتر آمریکا در دهههای پس از جنگ ویتنام، تنها به کشورهایی لشکرکشی گسترده کرده که فاقد عقبه مردمی جدی در مواجهه با تجاوز بیگانه بودهاند. نه در افغانستان و نه در عراق، آمریکا با مقاومت عمومی مواجه نشده بود و حاکمیتهای ملی و محلی به گونهای عمل کرده بودند که مردم حاضر بودند آمریکا این کشورها را اشغال کند اما در عوض حکومتهای مستقر ساقط شود. بنابراین بعضا گروهی از مردم که از تبعات ورود سربازان آمریکایی به این کشورها ناآگاه بودند، در بدو امر به استقبال این سربازان نیز رفته بودند!
این مواجهه با سربازان اشغالگر محصول بخشی از پروژه عملیات روانی است که نمونه واضح آن در عراق مشهود است. در ایران شرایط به کلی با عراق تفاوت میکند و برخلاف ارتش بعث عراق که پیروز هیچ جنگی نبود، نظامیان ایران در هیچ جنگی وارد نشدهاند مگر آنکه با فتح آن را به پایان رساندهاند. نمود نوستالژیک این موفقیت نظامی، جنگ تحمیلی بود و نمود کنونیاش، تاثیر حضور مستشاران ایران در سوریه و تغییر سرنوشت جنگ در این کشور است. بنابراین مردم ایران به ملامت دفاع موثر خود در مقابل ارتش بعث عراق نمیپردازد و از قضا آن را مقدس میدانند.
در این شرایط چگونه باید مقاومت عمومی را تضعیف کرد؟ راهحل این پرسش، در خطی است که با مستند «جام زهر» بی بی سی کلید خورد. بر اساس این فرمول باید دفاع مقدس را صحنهای خواند که مسئولان، جوانان را به آن میفرستادند و به تعبیر ناصواب لیدرهای این جریان «به کشتن میدادند». بخشی از جریانی که پس از توییت محسن رضایی درباره عملیاتهای کربلای 4 و 5 به راه افتاد، پیگیر علنی همان خطی است که با «جام زهر» شروع شده بود و در واقع محسن رضایی صرفا بهانه تداوم چنین تحرکاتی علیه مقاومت عمومی در مقابل دشمن بیگانه است.
آنچه در فضای مجازی مطرح شد نه ناظر به نقد گذشته، بلکه ناظر بر طرحریزی برای آینده بود. توییتهای این گروه که برخی از آنها در ایران به سر میبرند، بر چند گزاره مشخص تاکید دارد: «غلو در ابعاد خسارات عملیاتها»، «طرح ادعای به شهادت رساندن عامدانه رزمندگان توسط فرماندهان»، «تقدس زدایی از جنگ تحمیلی»، «بیارزش خواندن دفاع ایران در مقابل تهاجم عراق»، «مقصر جلوه دادن ایران به عنوان عامل آغاز جنگ تحمیلی و «معرفی شهدا و جانبازان دفاع مقدس به عنوان فریب خورده».
پس از تمرکز بر این گزارهها، این موضوع توسط برخی کاربران مطرح شده که چرا باید با این وضعیت جنگ، حاضر به دفاع از ایران در جنگ بعدی باشند؟ در واقع ابتدا «قداست» و «ارزش» دفاع از مرزهای ایران در مقابل آخرین تجاوز همهجانبه با گزارههای فوق الاشاره از معنا تهی میشود. سپس از مخاطب ایران این پرسش مطرح میشود که چرا باید در مقابل حمله خارجی ارتش آمریکا مقاومت کرد و به چه دلیل نباید آغوش را برای پیادهنظام ارتش متجاوز خارجی باز کرد؟!
تا زمانی که این مقاومت عمومی در مقابل تهاجم خارجی پررنگ باشد، به عنوان بزرگترین عامل بازدارنده علیه اشغال ایران عمل میکند و حتی آمریکا به عنوان ابرقدرت نیز لشکرکشی به خاک ایران نخواهد داشت اما اگر بنیانهای فکری و ارزشی که مردم ایران برای دفاع قائل هستند، سست شود و نوستالژی این دفاع مقدس با این خطوط تبلیغاتی تخریب شود، دور از انتظار نیست که شرایط به گونه دیگری رقم بخورد.
قداست دفاع از ایران فراتر از اعتقاد به ساختار سیاسی کنونی کشورمان است و بسیاری از چهرههایی که اساسا جمهوری اسلامی ایران را نیز قبول ندارند، بارها تاکید کردهاند که در صورت حمله خارجی به ایران، به کشور بازمیگردند، تفنگ به دست میگیرند و با سرباز متجاوز به خاک ایران میجنگند. آخرین نمونه این جنس واکنش از جانب محسن نامجو بود که به صراحت بر این مسئله تاکید کرد.
وقتی دفاع از وطن همچنان نزد طیف پرشماری از ایرانیان با سلایق سیاسی متفاوت، چنین ارزشی دارد، باید انتظار چنین پروژههایی را داشت. پبش بینی میشود پروژه زدن «دفاع مقدس» و مخدوش سازی اصل «دفاع عمومی از وطن» به عنوان یک امر مقدس نزد عموم ایرانیها تداوم داشته باشد و به مرور این خط تقویت شود تا جایی که اطمینان حاصل شود، مردم ایران در مقابل حمله خارجی تفنگ به دست نمیگیرند و نمیجنگند.