جمعه 2 آذر 1403

کارنامه 50 ساله حمایت‌گرایی

وب‌گاه دنیای اقتصاد مشاهده در مرجع
کارنامه 50 ساله حمایت‌گرایی

درحالی‌که حمایت‌گرایی به یک سیاست اقتصادی محبوب میان هر دو طیف چپ و راست سیاسی تبدیل شده است، مطالعات تاریخی و اقتصادی از نادرستی مدعیان این ایده حکایت دارد. بر این اساس، حمایت‌گرایی نه تنها از سطح رشد اقتصادی می‌کاهد، بلکه با کاهش بهره‌وری همراه می‌شود.

مهران خسروزاده:  با بالاگرفتن درگیری‌های ژئوپلیتیک میان ایالات متحده و چین، بار دیگر شاهد رجعت ایده‌هایی هستیم که تصور می‌شد برای همیشه به فراموشی سپرده شده‌اند. اقتصاد نیز از این موضوع بی‌نصیب نمانده است. حمایت‌گرایی یکی از این ایده‌هاست. ایده سرراست است؛ حمایت‌گرایی، از طریق تعرفه‌ها یا یارانه‌ها با محافظت از صنایع نوپا در برابر رقابت خارجی تا زمانی که بتوانند به تنهایی رقابت کنند، به رشد اقتصادی کمک می‌کند و رفاه بالاتری را نسبت به زمانی که این ایده اجرا نمی‌شد به ارمغان می‌آورد. با این حال مخالفان این ایده معتقدند فارغ از جنبه‌های اخلاقی، در میدان فایده نیز کارکرد این ایده با ادعای طرفدارانش هیچ تناسبی ندارد.

حمایت‌گرایی ایده‌ای آشنا برای ایرانیان است؛ ایده‌ای که به واسطه صنعت خودرو برای کمتر کسی ناشناخته مانده است. حمایت‌گرایی به‌رغم فرازونشیب محبوبیتش، تقریبا در همه دوره‌های تاریخی ایده‌ای حاضر بوده است و یکی از نخستین ابزارهای جوامع قدیمی و سلاطین برای کسب درآمد به شمار می‌رفت. آنچه این روزها توجه زیادی را به خود جلب کرده، طرفداری جناح راست سیاسی آمریکا از این ایده است. برای مثال، به‌طور واضح یکی از سیاست‌های پیش روی ترامپ و معاونش برای دولت احتمالی خود، وضع تعرفه‌های بیشتر روی کالاهای چینی است.

در این مسیر سیاستمداران راست‌گرا تنها نیستند؛ اخیرا نیز یکی از چهره‌های راست‌گرای آمریکایی، اورن کاس، با انتشار یادداشتی از حمایت‌گرایی تمجید کرد.

به گفته کاس، «راهی که آمریکا برای تبدیل شدن از یک ناکجاآباد استعماری به این غول صنعتی جهانی طی کرد، بازار آزاد و تجارت آزاد نبود.

این حمایت شدید از بازار داخلی ما بود که این ثمره را رقم زد.» همین اظهارات باعث شد تا وینسنت گلوسو، استاد اقتصاد دانشگاه جورج میسون، در یادداشتی به برخی نکات مطرح‌شده در یادداشت کاس پاسخ دهد.

محبوب چپ و راست

گلوسو در ابتدای یادداشت خود بر این نکته دست می‌گذارد که حمایت‌گرایی در حال حاضر به ایده رایجی تبدیل شده است و از سوی چپ و راست حمایت می‌شود. البته این اولین‌بار نیست که این اتفاق می‌افتد؛ گرچه محبوبیت حمایت‌گرایی پایین و بالا دارد، اما حضور دائمی آن پابرجاست. به گفته گلوسو، حیات دوباره این ایده همیشه با همان استدلال قدیمی اتفاق می‌افتد؛ با تعرفه و یارانه از صنایع نوزاد حمایت کنیم تا رقبای خارجی آن را نبلعند.

اما پاسخ به این استدلال نیز قدیمی است و با هربار محبوبیت حمایت‌گرایی می‌توان آن را دوباره مطرح کرد. این استاد اقتصاد معتقد است

در پاسخ می‌توان گفت که افزایش تولید داخلی صنایع مورد حمایت، ارزش رفاه از دست رفته مصرف‌کنندگان را ندارد.

شاید یکی از قدیمی‌ترین پاسخ‌های طنازانه به حمایت‌گرایی را بتوان به فردریک باستیای فرانسوی نسبت داد. باستیا در پاسخ به استدلال حمایت‌گرایان، شمع‌سازانی را مثال زد که خواستار قانونی بودند تا به موجب آن تمامی پنجره‌ها، نورگیرها، روزنه‌ها و هر منفذی که نور خورشید می‌توانست از طریق آن وارد ساختمان‌ها شود، با آجر مسدود شوند.

به گفته او، شمع‌سازان معتقد بودند برای حمایت از صنعت شمع‌سازی فرانسه، باید با نوری که خورشید به رایگان در اختیار ما می‌گذارد، مقابله کرد تا به صنعت تولید شمع و تولید‌کنندگان آن آسیبی وارد نشود.

 رشد اقتصادی آمریکا نتیجه تعرفه است؟

گلوسو در نقد سخنان کاس، ابتدا این ادعای وی را نقد می‌کند که «حفاظت شدید از بازارهای داخلی» موجب رشد اقتصادی آمریکا شده است و می‌گوید که میان این ادعا و واقعیت ارتباطی وجود ندارد. طبق تعریف، حمایت‌گرایی باید تولید را در صنایع حمایت‌شده افزایش دهد.

با این حال، همان‌طور که در مطالعات موردی مکرر مانند صنعت فولاد در تاریخ اقتصاد آمریکا دیده می‌شود، مقیاس افزایش بسیار کوچک به نظر می‌رسد، بسیار کوچک‌تر از آن چیزی که حمایت‌گرایان در ابتدای درخواست برای تعرفه‌ها وعده آن را داده بودند.

یکی از دلایل این موضوع این است که تعرفه‌ها می‌توانند قیمت برخی از نهاده‌ها (مانند سرمایه) را افزایش دهند که باعث کاهش رشد بهره‌وری در آینده می‌شود. به این ترتیب، ممکن است مقداری افزایش در تولید وجود داشته باشد؛ اما این روند رشد در نهایت توسط تعرفه‌ها کند می‌شود.

بر این اساس، یک مطالعه اقتصادی از داگلاس ایروین (2001) این سوال را مطرح می‌کند که آیا میان تعرفه‌های بالای واردات به نوعی با رشد اقتصادی قوی ایالات متحده در اواخر قرن نوزدهم ارتباطی دیده می‌شود؟

نتایج این مطالعه حاکی از آن است که رشد اقتصادی در اواخر قرن نوزدهم بیش از آنکه ناشی از بهره‌وری باشد از رشد جمعیت و انباشت سرمایه نشأت می‌گیرد. در همین راستا افزایش تعرفه واردات می‌توانست با افزایش قیمت کالاهای سرمایه‌ای وارداتی در روند انباشت سرمایه اخلال ایجاد کند و در نهایت، رشد بهره‌وری در بخش‌های غیرقابل تجارت مانند خدمات، که عملکردشان به تعرفه‌های وضع شده ارتباطی نداشت، سریع‌تر بود.

در واقع تعرفه‌ها با افزایش قیمت برخی نهاده‌ها می‌تواند هزینه صنایع را افزایش دهد و این امر به ویژه برای صنایع درگیر در رقابت شدید بین المللی برای بازارهای صادراتی مضر است. داگلاس ایروین (2007) در مقاله با عنوان «شیوع تعرفه در عصر طلایی آمریکا» به موضوع وضع تعرفه در اواخر قرن نوزدهم اشاره می‌کند و به بررسی میزان حمایت از تولیدکنندگان رقیب وارداتی و هزینه‌های تحمیل‌شده بر تولیدکنندگان صادرات‌محور با تمرکز بر تغییرات قیمت‌های داخلی کالاهای تجارت‌پذیر نسبت به کالاهای غیرقابل تجارت می‌پردازد.

نتایج نشان می‌دهد که متوسط تعرفه واردات 30درصدی، 17درصد یارانه ضمنی به تولیدکنندگان رقیب وارداتی می‌دهد و عملا حدود 10درصد از صادرکنندگان مالیات می‌گیرد. گلوسو متذکر می‌شود که اگر به مورد تعرفه فولاد بازگردیم، وضعیت مصرف‌کنندگان به‌طور معناداری بدتر شده است.

 ناکجاآباد را آزادی ساخته است

گلوسو بر این باور است که حتی بخش اول اظهارات کاس دچار اشتباهات بزرگ‌تری است. آمریکا حتی در قرن هجدهم نیز ناکجاآباد نبود.

او با اشاره به آثار برخی مورخان اقتصادی مانند جفری ویلیامسون و پیتر لیندرت به این واقعیت اشاره کرد که تا سال1774، متوسط استعمارگران آمریکایی از درآمد قابل توجهی بالاتر از متوسط انگلیسی‌ها برخوردار بودند و این واقعیت با تعداد زیادی از مهاجران که به آمریکا مهاجرت می‌کنند، همخوانی دارد.

از طرفی گلوسو به مطالعه منتشرشده خود در سال2019 ارجاع داد که نشان می‌دهد مستعمره نشینان آمریکایی دست‌کم 30درصد از دومین منطقه ثروتمند در آمریکای شمالی، یعنی مستعمره‌نشینان فرانسوی کبک ثروتمندتر بودند.

نکته قابل توجه این واقعیت‌های تاریخی این است که این دوره تاریخی، یعنی پیش از سال 1774 مصادف بود با دوره‌ای که اساسا «آزادترین» دوران تجارت تاریخ اقتصاد آمریکا به شمار می‌آمد. از سال1760 تا 1775، پس از فتح کانادا، اقیانوس اطلس شمالی به‌عنوان یک منطقه آزاد تجاری شامل آمریکا، کانادا و بریتانیا عمل کرد. اکثر قوانین حمایتی (مانند قوانین ناوبری) یا مقیاس بسیار کوچکی داشتند یا به‌طور گسترده نادیده گرفته شدند.

 انتخاب داده و کارنامه تعرفه

یکی از موارد مورد انتقاد گلوسو درباره اظهارات کاس، تمرکز بر دوره‌هایی تاریخی است که به‌واسطه اتفاقات غیراقتصادی، رشد اقتصادی جهش قابل توجهی را تجربه کرده است. تمرکز بر رشد اقتصادی در دوره‌هایی مانند 1790 تا 1860 یا 1865 تا 1913 بدون در نظر گرفتن زمینه‌های آن می‌تواند ما را گمراه کند. آنچه در این دور‌ه‌ها مشترک است این است که آنها بلافاصله با جنگ‌های بسیار ویرانگر همراه شدند.

برای مثال، جنگ انقلابی آمریکا، برتری اقتصادی آمریکا بر بریتانیا را از بین برد و درآمدها به‌دلیل ویرانی تقریبا 20درصد کاهش یافت.

به‌طور مشابه، جنگ داخلی آمریکا تاثیر مخربی بر اقتصاد داشت؛ درحالی‌که هر دو دوره پس از جنگ شاهد رشد چشم‌گیر بودند، این رشد تا حد زیادی «جبرانی» بود؛ یعنی به واسطه بازسازی کشور پس از آشفتگی جنگ، رشد اقتصادی سریعی را در آمارها منعکس کرد.

گلوسو تاکید دارد که کاس همچون سایر حمایت‌گراها اغلب دوره‌های حمایت‌گرایی را دستچین می‌کنند و تمام رشد مشاهده‌شده در این دوره‌ها را به سیاست‌های مورد علاقه خود نسبت می‌دهند.

دفاع از تعرفه‌ها به‌عنوان یکی از موتورهای رشد اقتصادی همواره دفاع و استدلال ضعیفی بوده و عرضه هرچند دهه یک‌بار آن با نام‌های جدید نمی‌تواند نقص‌های اساسی آن را تغییر دهد.

تعرفه برای رشد اقتصادی مضر است

یک مطالعه دیگر از دیوید فورسری و همکاران (2020) به بررسی اثر تعرفه بر رشد اقتصادی می‌پردازد.

این مطالعه با بررسی آمارهای 150کشور طی 5دهه این جمع‌بندی را انجام می‌دهد که تعرفه بر رشد اقتصادی اثر منفی دارد. شواهد تجربی درباره اثر تعرفه‌های وارداتی بر رشد اقتصادی در ادبیات اقتصادی اندک است.

این در حالی است که عموم سیاستمداران نظرات محکمی در این‌باره دارند. طبق این مطالعه، با استفاده از پانل سالانه داده‌های اقتصاد کلان برای 151کشور طی سال‌های 2014-1963 متوجه می‌شویم که افزایش تعرفه‌ها با کاهش قابل توجه در میزان و پایداری رشد تولید همراه است. بنابراین، ترس از اینکه جنگ تجاری جاری میان غرب و چین می‌تواند برای اقتصاد جهانی از نظر رشد تولید پرهزینه باشد، نگرانی موجهی است.

 جای خالی تحلیل‌های کلان

حرفه اقتصاد به‌شدت طرفدار تجارت آزاد است؛ اما اقتصاددانان همیشه برای متقاعدکردن مردم و سیاستمداران به اینکه تجارت باید آزاد باشد، انجام نداده‌اند. دفاع اقتصاددانان از تجارت آزاد اساسا مبتنی بر موارد زیر است:

الف) مدل‌های نظری مزیت نسبی و ب) شواهد تجربی، عمدتا از جنس اقتصاد خرد، که حاکی از ضرر در کارآیی اقتصادی و رفاه ناشی از حمایت‌گرایی می‌شود. اما بحث‌های پرطرفدار اقتصادی اغلب بر روی ارقام کل و تجمیعی مانند تولید ناخالص داخلی متمرکز می‌شوند و چیزی که تا حد زیادی در ادبیات وجود ندارد، تحلیل کلان تجربی تعرفه‌ها است.

بر این اساس، باید پرسید که آیا داده‌های کل درباره هزینه‌های افزایش تعرفه‌ها چیزی برای گفتن به ما دارند یا خیر؟ ارائه داده‌های بیشتر که دوره‌های زمانی طولانی‌تر و کشورهای بیشتری را پوشش می‌دهد، ممکن است به ما امکان دهد تخمین‌های دقیق‌تری را به‌دست آوریم و استنباط بهتری درباره اندازه اثرات اقتصاد کلان داشته باشیم. بنابراین مطالعه فوق می‌تواند تلاش قابل توجهی در این زمینه به شمار بیاید. اکنون باید پرسید آیا افزایش تعرفه‌های واردات باعث افزایش اندازه و رشد اقتصادی می‌شود یا آن را کوچک می‌کند؟ و اگر بله چقدر است؟

 تاثیر منفی و پایدار

امروزه با توجه مجدد به تعرفه‌ها، مطالعات فراوانی انجام شده است، اما بیشتر آنها از طیف محدودی از داده‌های تفکیک‌شده بخشی استفاده کرده‌اند و بر تعداد انگشت‌شماری از کشورها، به‌ویژه ایالات متحده متمرکز شده‌اند. درحالی‌که این مطالعات به زیان‌های رفاهی اشاره دارد، کلیت نتایج با توجه به تمرکز بخشی و پوشش محدود کشورها محدود است.

بنابراین این سوال باقی می‌ماند: شواهد سطح کلان مبتنی بر کلان مربوط به اثر خروجی تعرفه‌ها چیست؟ با استفاده از داده‌های سالانه جمع‌آوری‌شده برای 151کشور (34کشور پیشرفته و 117کشور در حال توسعه) طی سال‌های 2014-1963 متوجه می‌شویم که تعرفه‌ها اثرات نامطلوب اقتصادی و آماری معنا‌داری بر رشد تولید دارند. این تاثیر پایدار است و با بزرگی تغییر تعرفه افزایش می‌یابد. مدل اقتصادسنجی پایه ما نشان می‌دهد که افزایش یک انحراف استاندارد در نرخ تعرفه (معادل 3.6واحد درصد) منجر به کاهش 0.4درصدی تولید طی پنج سال بعدی می‌شود.

نتایج نشان می‌دهد که افزایش تعرفه 3.6درصدی منجر به کاهش رشد تولید در سال اول می‌شود. درحالی‌که این اثر در ابتدا از نظر آماری معنا‌دار نیست، تولید در چند سال آینده به کاهش خود ادامه می‌دهد و این اثر در عرض چهار سال هم از نظر اقتصادی و هم از نظر آماری معنا‌دار می‌شود.

در نهایت، افزایش تعرفه 3.6درصدی منجر به کاهش 0.4درصدی در تولید پنج سال بعد می‌شود. در تلاش برای محافظه‌کار باقی ماندن، تحلیل خود را در افق پنج ساله به پایان می‌رسانیم: اثر خروجی بلندمدت تعرفه‌ها در واقع بالاتر از اثرات میان‌مدت برآورد شده است.

 چرا تولید کاهش می‌یابد؟

فورسری و همکاران (2019) به برخی از توضیحات قابل‌قبول درباره چرایی افت رشد اقتصادی با افزایش تعرفه‌ها می‌پردازد.

اثرات منفی حمایت‌گرایی در نهایت منجر به کاهش قابل توجهی در کارآیی استفاده از نیروی کار می‌شود که منجر به کاهش حدود 0.9درصدی بهره‌وری نیروی کار پس از 5سال می‌شود. تعرفه‌ها همچنین منجر به افزایش اندک و قابل توجهی در بیکاری می‌شود. هر دوی این آثار به‌طور قابل قبولی منجر به کاهش تولید می‌شود.

علاوه بر این، با استفاده از داده‌های سطح صنعت، فورسری و همکاران (2019) نشان می‌دهند که به نظر می‌رسد اثر منفی تعرفه‌ها از افزایش هزینه نهاده‌های (وارداتی) از تعرفه‌ها ناشی می‌شود. در این مقاله همچنین متوجه می‌شویم که تعرفه‌های بالاتر منجر به افزایش نرخ ارز واقعی می‌شود و که با کاهش رقابت‌پذیری صادرات اثر منفی بر تراز تجاری برجای می‌گذارد.

--> اخبار مرتبط
کارنامه 50 ساله حمایت‌گرایی 2