کسی به تولستوی سفارش نداد جنگوصلح را بنویسد
تهران - ایرنا - مدیر نشر هزاره ققنوس، گفت: وقتی مروری به تمام آثار فاخر ادبیات جهان داشته باشیم مانند «جنگوصلح» تولستوی یا «بینوایان» اثر ویکتور هوگو و بقیه آثار بزرگ بههیچعنوان ردپایی از دولتها و سفارش نمیبینیم.
به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، 20 تا 27 فروردین در تقویم فرهنگی کشورمان مصادف با هفته هنر انقلاب و پاسداشت هنر و هنرمندان این عرصه در شاخههای مختلف تئاتر، سینما، موسیقی، هنرهای تجسمی، کتاب و ادبیات است.
هر بار قرار گرفتن در این هفته بهانهای برای نگاه کردن به شاخصهها، فراز و فرود مسیرهای تحقق هنر تراز انقلاب اسلامی است. بر این اساس در سومین گفتوگو از سلسله گفتوگوهای خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) پای صحبتهای رضا حاجیآبادی نویسنده، منتقد ادبی و مدیر نشر هزار ققنوس نشستیم.
چربش ادبیات دفاع مقدس باعث شد شاهد رشد مدنظر در حوزه ادبیات انقلاب نباشیم
جناب حاجیآبادی گفتوگو را با تعریف ادبیات انقلاب شروع کنیم. شاید صورت مساله در نگاه اول بسیار بدیهی باشد؛ اما به دلیل تعاریف مختلف و نگرشهای متنوع در این حوزه هنوز هم رسیدن به یک تعریف واحد درباره ادبیات انقلاب، چیستی و مهیت آن بیش از هر چیزی مهم به نظر میرسد.
مهمترین نکتهای که باید در ابتدای هر بحثی به آن توجه داشت آن است که انقلاب ما انقلابی بود که با فرهنگ عجین شدهاست. همین مساله در حقیقت وجه تفاوت اصلی انقلاب اسلامی ایران با دیگر انقلابهاست. به زبان سادهتر آنکه تفاوت انقلاب ایران با سایر انقلابها بحث فرهنگی آن و رویکرد فرهنگی آن است.
اما اتفاقی که افتاده آن است که انقلاب ما خیلی سریع بعد از به وقوع پیوستن و تحقق آن اتفاقی مانند جنگ تحمیلی را تجربه کرد. اتفاقی که باعث شد ما هنوز بعد از گذشت بیش از چهار دهه از آغاز جنگ تحمیلی نتوانیم تفکیکی بین ادبیات انقلاب و ادبیات جنگ و دفاع مقدس قائل شویم. این یکی از اصلیترین دلایلی است که سبب شد تا شاهد رشد مدنظر در حوزه ادبیات انقلاب نباشیم.
انتظار برای تولد و رشد نسل نویسندگان انقلاب
تردیدی وجود ندارد که ایران کشوری با سابقه کهن و سترگ در عرصه ادبیات و تولیدات ادبی است. البته ادبیات داستانی در شکل مدرن آن چون رمان و داستان سابقهای قریب به یک صد سال در کشورمان دارد و حرکتی به نسبت جدید است. با این رویکرد چه نسبتی میان ادبیاتمان با مفهوم انقلاب قابل رصد است؟
هنوز اثر شاخصی که بتواند نمود و نمادی از انقلاب اسلامی ایران باشد، بشود از آن دفاع کرد و در قالب اثر شاخص بینالمللی آن را به جهان معرفی کرد نداشتهایم
مهمترین بحث در نسبت ادبیات ما با مفهوم انقلاب به بحث ایدئولوژی باز میگردد. معتقدم در رهیافت به چیستی این نسبیت به جای آنکه به بحث ادبیات بپردازیم باید درباره نسل نویسندگان انقلابی صحبت شود. به عنوان مثال از زندهنام رضا براهنی با اثر موفقی چون رازهای سرزمین من که در همان اوایل انقلاب منتشر شد باید نام برد یا زندهنام نادر ابراهیمی که مجموعه آثار بسیار خوبی در این حوزه به رشته تحریر درآورده است. البته که در حوزههای فرهنگی، هنری و دینی دیگر نیز میتوان مثالهای متعددی زد. خیلی از نویسندگانی ما نویسندگانی بودند که در پیشاز انقلاب نیز قلم میزدند. اما برای تحقق تجلی مفهوم انقلاب در آثار نویسندگان لازم بود منتظر باشیم تا نسل انقلابی نویسندگان ایران به وجود بیاید و بتوانند آثاری خلق کنند.
فیالبداهه همین الان نویسندهای چون رضا امیرخانی از این نسل نویسندگان به ذهنم رسید. با تمام این فراز و فرودها میتوانیم بگوییم با حضور نویسندگان نسل نو و نسل انقلابی، ادبیات انقلاب به وجود آمدهاست. احساس میکنم هنوز اثر شاخصی که بتواند نمود و نمادی از انقلاب اسلامی ایران باشد، بشود از آن دفاع کرد و در قالب اثر شاخص بینالمللی آن را به جهان معرفی کرد نداشتهایم. امیدوارم بعد از گذشت بیش از 43 سال از انقلاب اسلامی شاهد این اتفاق باشیم.
برای خلق اثر ادبی غیر از تربیت نسل باید زمینه را هم فراهم کنیم
یعنی در تربیت نسل نویسندگان انقلابی موفق نبودیم؟
سالهای خیلی دور حوزه هنری رسالت تربیت نسل را چه در حوزه شعر و چه در حوزه داستان انجام میداد و خروجی خیلی از نویسندگان مشهوری که امروز در حوزه ادبیات داستانی ما قلم میزنند از تربیتشدگان همان نسل حوزه هنری در دهه 60 خورشیدی هستند. اما فقط بحث تربیت نسل مهم نیست. برای خلق اثر ادبی غیر از تربیت نسل باید زمینه را هم فراهم کنیم. کسانی میتوانند بحث ادبیات انقلاب اسلامی را مطرح کنند و آثار شاخصی در این عرصه خلق کنند که حداقل نوجوانی و جوانیشان در بحبوحه انقلاب گذشته باشد و زمینه و بستر آشنایی با اتفاقات انقلاب را داشته باشند.
یعنی شما خود را در دسته پژوهشگران و منتقدانی میدانید که ادبیات را بیشتر کوششی میدانید تا جوششی؟
هر دو را!!! تکنیک را با آموزش هم داستان میدانم. اما پیدا کردن یک ایده و یک نقطه آغاز برای شناخت و ساخت یک رمان را حاصل تلفیق کوشش و جوشش ادبی میدانم. شمای نویسنده باید هم تکنیک و هم احساس را به شکل توام داشته باشید.
ادبیات انقلابمان باید ادبیات جهانی باشد
آقای حاجیآبادی قرن چهاردهم خورشیدی را پشت سر گذاشتیم و روزها و گامهای نخست ورود به قرن جدید را تجربه میکنیم. با همه نگرش و تعریفی که از ادبیات انقلاب و زیر سایه قرار گرفتن آن در مواجهه با ادبیات دفاع مقدس ارائه دادید؛ آینده ادبیات انقلاب اسلامی را چگونه ارزیابی میکنید؟
درست مانند شعارهای اوایل انقلاب که شعارهایی با ارزشهای بسیار متعالی بود. انتظارم آنست که این اتفاق بیفتد و رشد ادبیات انقلاب اسلامی همسنگ باشد با اسمی که از انقلاب برده میشود و اهدافی که از آن متصور هستیم
ساده و صریح میگویم، معتقدم خیلی در حوزه ادبیات انقلاب در قرن گذشته درست عمل نکردهایم؛ اما برای پیشیبینی آینده باید امیدوار باشیم به اندازه آن اسمی که از انقلاب گفته و بُرده میشود که بزرگترین انقلاب ایدئولوژی قرن گذشته بوده باید این اتفاق در حوزه فرهنگ و هنر ما نیز تحقق و تجلی آن را ببینیم و بیافتد. ادبیات انقلابمان باید ادبیات جهانی باشد و آینده را اینگونه ترسیم خواهم کرد. ادبیات آینده ما ادبیاتی باشد که با تمامی مردم دنیا ارتباط برقرار کند و حرفی جهانی برای عموم مخاطبان آثار ادبی در سراسر گیتی داشته باشد، حرفی که همه آن را درک کنند. درست مانند شعارهای اوایل انقلاب که شعارهایی با ارزشهای بسیار متعالی بود. انتظارم آنست که این اتفاق بیفتد و رشد ادبیات انقلاب اسلامی همسنگ باشد با اسمی که از انقلاب برده میشود و اهدافی که از آن متصور هستیم.
کسی به تولستوی سفارش نداد جنگوصلح بنویسد
در دولت مردمی، انقلابی و جهادی سیزدهم با تمامی دغدغهها، تاکیدات و انگارههایی که مبنیبر توسعه، رشد و تعالی هنر تراز انقلاب اسلامی وجود دارد؛ بهعنوان گام اجرایی اولین گامی که باید دولتمردان و متولیان امر برای برونرفت از آسیبی مورد اشارهتان که ادبیات انقلاب در قرن پیش نتوانست نمره قبولی بگیرید چیست؟
نکته مهم بعدی آن است که من همیشه گفتهام با دستور، بخشنامه و آئیننامه نمیتوانیم فرهنگ را رشد دهیم. باید اجازه دهیم اهالی فرهنگ خود با اختیارات تخصصیشان اثر فرهنگی را تولید کنند
اگر که ما انقلاب را محتوا در نظر بگیریم برای ارائه محتوا نیازمند قالب هستیم. ما در محتوا مشکلی نداشتیم اتفاقی که در قرن گذشته افتاد نمود آن است. متناسب با اتفاقات شگرفی که در قرن گذشته افتاد و بزرگترین اتفاق ایدئولوژیک دنیا در حوزه رفتار انقلابی در انقلاب شکوهمند اسلامی در سال 1357 رقم خورد ما نتوانستیم برای آن محتوا؛ قالب خاصی را تولید کنیم.
بحث آنست که اقداماتمان بیشتر نمایشی از ارائه یک قالب مطلوب برای آن محتوای ناب بود. ما بههیچعنوان دنیای خارج از ایران را در نظر نگرفتهایم. علیرغم آنکه خود انقلاب شکوهمند اسلامی داعیه این را داشت و دارد که بنا دارد گفتمان خود را که گفتمانی فرهنگی است به کشورهای دیگر صادر کند این اتفاق در قرن گذشته نیفتاد. نکته مهم بعدی آن است که من همیشه گفتهام با دستور، بخشنامه و آئیننامه نمیتوانیم فرهنگ را رشد دهیم. باید اجازه دهیم اهالی فرهنگ خود با اختیارات تخصصیشان اثر فرهنگی را تولید کنند.
وقتی مروری به تمام آثار فاخر ادبیات جهان داشته باشیم مانند جنگوصلح تولستوی یا بینوایان اثر ویکتور هوگو و بقیه آثار بزرگ بههیچعنوان ردپایی از دولتها و سفارش نمیبینیم. بهعنوان مثال اینکه دولتی به تولستوی سفارش داده باشد تا جنگ و صلح را علیه جنگی که ناپلئون ایجاد کرد به عنوان اثری فاخر تولید کند تا ناپلئون را محکوم کند یا نظایری از این دست را شاهد نیستیم. معتقدم بحث ورود به عرصه جهانی باید با اهمیت بسیار بالایی مدنظر قرار گیرد. تکنیک و قالب بسیار مهم است و در بحث محتوا نیز باید با زبان روز؛ محتوایی که وجود دارد را در اختیار خوانندگان و علاقهمندانی که دنبال فرهنگ انقلابی هستند انتقال دهیم.
یکی از اصلیترین عاملها در توفیق ادبیات برای جهانی شدن؛ وجود مترجمان متخصص است
آقای حاجیآبادی از زبان شما شنیدیم در صادر کردن ادبیات انقلاب و بازتاب مفهوم انقلاب در ساحت ادبیات آنگونه که انتظار میرفت، توفیقی نداشتهایم. متناظر به این صحبت پرسشی مطرح میشود و آن اینکه آیا آثاری در ادبیات و قلم نویسندگان ما با موضوع انقلاب وجود دارد که قابلیت جهانی شدن را داشته باشد؟
برخی از آثاری که توسط نویسندگان کشورمان نگارش شده این قابلیت را دارد. از جمله آثار نویسندگانی چون رضا براهنی و محمود دولتآبادی را میتوانم اسم ببرم. رازهای سرزمین من (رضا براهنی) را در همین گفتوگو از این جهت اسم بردهام که در دوران خود میتوانست شروعکننده یک نهضت برای نوشتن باشد.
یکی از اصلیترین عاملها در توفیق این مهم؛ وجود مترجمان متخصص است. اما اینکه بگوییم از بین آثاری که اسم بردم اثری وجود دارد که فاخر است و میتوان بر روی آن قسم خورد که این کتاب، کتاب خوبی است؛ فکر میکنم هنوز آن اتفاق شگرفی که باید بیفتد به وقوع نپیوسته است یا حداقل من ندیدهام!