شنبه 3 آذر 1403

کوروش هخامنشی در نوشته‌های ابن خلدون

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
کوروش هخامنشی در نوشته‌های ابن خلدون

کوروش از چهره‌های بزرگ و کم نظیر تاریخ ایران و بنیان گذار بزرگترین امپراطوری و نیروی سیاسی در جهان باستان محسوب می شود.

کوروش از چهره‌های بزرگ و کم نظیر تاریخ ایران و بنیان گذار بزرگترین امپراطوری و نیروی سیاسی در جهان باستان محسوب می شود.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: محمدجواد گودینی نویسنده مترجم و استاد دانشگاه یادداشتی را با عنوان «کوروش هخامنشی در نوشته‌های ابن خلدون» برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.

مشروح متن این یادداشت را در ادامه می‌خوانید:

کوروش بزرگ از چهره‌های بزرگ و کم نظیر تاریخ ایران و بنیان گذار بزرگترین امپراطوری و نیروی سیاسی در جهان باستان محسوب شده و نخستین شاهنشاهی شکوهمند تاریخ را در حدود 6 سده پیش از میلاد مسیح با یکپارچه نمودن دو قوم ماد و پارس بنیان نهاد؛ امپراطوری که در ادامه وسعتی شگفت انگیز پیدا نمود و از هند تا دریای مدیترانه را در بر گرفت و به مدت بیش از دو سده (تا زمان سیطره یافتن اسکندر مقدونی)، به حیات خود در دنیای باستان ادامه داد. (کوروش کبیر هنر رهبری و جنگ، ص 14).

شاهنشاه خردمند و بزرگوار هخامنشی با وجود قدرت بسیار با اقوام زیر دست خویش با مهربانی و احترام رفتار کرده و سلسله‌ی مقتدر هخامنشی را که بیش از دو سده بر بخش وسیعی از دنیای آن زمان فرمان می‌راند و تمدن پارسی در این روزگار به چیرگی بی مانندی دست یافت، پایه ریزی نمود. وی پسر کمبوجیه و نواده‌ی کوروش اول بود که در لوح مشهوری (به خط بابلی) چنین گفته است: منم کوروش... پسر کمبوجیه شاه بزرگ شاه شهر انشان نوه‌ی کوروش شاه بزرگ از نسل چیش پیش... (امپراطوری فراموش شده، ص 21).

مادرش نیز ماندانه یا ماندانا نامیده می‌شد که به گفته‌ی مورخان یونانی، دختر پادشاه مادها بوده و از آنجایی که از جانب دخترش احساس خطر می‌کرد، او را به مردی از قوم ماد شوهر نمی‌داد و میان او و کمبوجیه (مردی شریف از قوم پارس؛ پدر کوروش) پیمان زناشویی منعقد نمود. (شاهنشاهی هخامنشی، ص 56).

کودکی این شخصیت برجسته و نامدار و تأثیر گذار در تاریخ جهان، در هاله‌ای از ابهام و افسانه پوشانده شده است. به گزارش هِرُودُوت (مورخ مشهور یونانی و پدر علم تاریخ)، زمانی که کوروش متولد گردید، آستیاگ (پادشاه ماد و پدر بزرگ کوروش) که از جانب نوه اش احساس خطر می‌کرد، او را به وزیرش سپرد تا به زندگی اش پایان دهد؛ اما وی، دستور پادشاه را نادیده گرفت و نوزاد را به خدمتکاری سپرد و آن خدمتکار (گاو چران) و همسرش از کوروش پاسبانی کرده و از وی نگهداری نمودند و بدین ترتیب کودکی وی بدور از دربار و در بیابان و کوهستان سپری شد. (کوروش بزرگ، ص 108).

کوروش که پدرانش از بزرگان خاندان پارس بوده و مادرش ماندانا نیز شاهزاده‌ی مادی بود (شناخت کوروش، ص 25)، با افزایش قدرت و توانایی و مقبولیت، به فکر استقلال از سلسله‌ی ماد افتاد و طغیان خود علیه دولت آستیاک (پدر بزرگش) را آغاز کرد. نارضایتی‌های موجود در طبقات گوناگون مردم ماد نیز کوروش را در دستیابی به هدفش مساعدت نمود. با قدرت یافتن کوروش، دوران پادشاهی 35 ساله‌ی استیاگ به فرجام رسید و مادها تحت فرمان پارسیان در آمدند و پادشاه هخامنشی با مقامات مادی با احترام رفتار کرد و آنان که در امور نظامی و اداری از تجربه‌ای برخوردار بودند، نزد وی به مقامات عالی دست یافتند. شاه هخامنشی همچنین آستیاگ را تا پایان عمر در دربار خویش نگاه داشت و با احترام با او رفتار می‌کرد؛ بی آنکه به وی صدمه‌ای رساند. وی با تسخیر لیدی و فتح بابل، امپراطوری گسترده‌ای را فراهم آورد و زمامداری می‌نمود. (کوروش بزرگ، ص 355).

به گفته «دیودوروس سیکولوس» (مورخ یونانی)، کوروش در میان مردم زمانه‌ی خود از نظر شجاعت و خردمندی و فضیلت‌های دیگر سرآمد بود؛ زیرا پدرش او را با منش پادشاهان پرورش داده و مشتاق کسب عالی‌ترین دستاوردها بود. روشن بود که او بانی کارهای بزرگ خواهد بود؛ زیرا قابلیتی فراتر از سن و سالش از خود بروز می‌داد. (شناخت کوروش، ص 72).

پارسیان در طول حکومت هخامنشی گسترش امپراطوری خود را وامدار کوروش دانسته و باور داشتند کسی همطراز و برابر با کوروش نیست؛ از این رو یاد او را همواره گرامی داشته و او را می‌ستودند و در ستایش او شعرها سروده و به نیکی از وی یاد می‌کردند. می‌توان گفت کمتر شخص جهانگشا و قدرتمندی در جهان را می‌توان یافت که در طول تاریخ و حتی در میان اقوام بیگانه از چنین جایگاه و ستایشی برخوردار باشد. به طور نمونه، بابلیان کوروش را برگزیده ی خدای خود (مردوک) دانسته و یهودیان نیز وی را فرستاده ی خداوند توصیف می‌نمودند. (همان، ص 124).

کوروش با نیروهای زیر دست خود با مهربانی و گذشت رفتار می‌کرد و از این حس وفاداری را در میان آنان برانگیخت. به گزارش گزنفون مورخ یونانی، کوروش سربازان خود را برای نبرد با دشمنان تربیت می‌کرد و آنان را پاداش مناسب می‌داد. (کوروش کبیر، ص 348).

ابن خلدون مورخ و جامعه شناس برجسته ی اسلامی (از کشور تونس؛ سده‌ی هشتم هجری) در مقدمه‌ای پرمغز و پرنکته بر کتاب مشهورش (العِبَر و دیوان المبتدأ و الخبر...) و نیز در متن کتاب، در چند قسمت به کوروش اشاره نموده و در جایی چنین شاهنشاه پارس را مورد التفات قرار داده و چنین گفته است: کوروش بر فارس و (قوم) ماد حکومت خویش را پایه ریزی کرد. (ذوالقرنین یا کوروش کبیر، ص 72).

ابن خلدون همچنین در مقدمه‌ی کتابش، به تاریخ قوم یهود توجه داشته و سرگذشت آنان را مورد اشاره قرار می‌دهد. وی در این قسمت به اقدام کوروش پادشاه هخامنشی در تسامح با یهودیان (به عنوان قومی خداپرست که از این منظر با کوروش که وی نیز به طور حتم خدای یگانه را پرستش می کرده و موحد بوده، همفکر و همسان بوده اند)، محبت به آنان و از میان بردن آزارِ گذشته نسبت به ایشان می‌پردازد و او را مورد تقدیر قرار داده و با نیکی از کوروش (که از وی به عنوان پادشاه کیانی یاد کرده)، نام می‌برد.

وی در این خصوص چنین نوشته است:

بنی اسرائیل پس از موسی و یوشع (ع) تا حدود 400 سال به امور حکومتی توجهی نداشتند و تنها همت آنان، اقامه‌ی دینشان بوده است و کسی که متولی امور دینی بوده، کُوهِن نامیده می‌شد که (نزد یهودیان) جانشین موسی (ع) دانسته می شد... آنان از پیامبرشان سموئیل خواستند که خداوند به آنان اجازه دهد مردی را بر آنان حاکم گردانده (و حکومت را به وی واگذار نماید). از این رو طالوت بر قوم بنی اسرائیل حکومت یافت و جالوت پادشاه فلسطین نیز به قتل رسید و پس از وی، داود (ع) و در ادامه سلیمان (ع) به حکومت دست یافتند. در روزگار سلیمان، دامنه‌ی پادشاهی اش گسترش یافت و به حجاز، یمن و بخشی از سرزمین روم نیز رسید.... پس از آنکه بُختنصر (نبوکد نصر) پادشاه بابل بر آنان غلبه یافت، محل عبادت آنان را تخریب نمود، توراتشان را به آتش کشید و کوشید دین یهود را به پاس فراموشی سپرد و آنان را به سرزمین اصفهان و دیار عراق کوچاند (و تبعید نمود). تا اینکه یکی از پادشاهان کیانی از میان پارسیان (کوروش بزرگ) آنان را پس از 70 سال به بیت المقدس بازگرداند و آنان نیز عبادتگاه خود را بنا کرده، دینشان را اقامه نمودند و کاهنان در میان آنان به شکوه رسیدند؛ اما قدرت از آنِ پارسیان بود.... (المقدمه، ص 173).

بدین ترتیب ملاحظه می‌گردد ابن خلدون دانشمند و مورخ مسلمان به نگاهی توأم با احترام به کوروش هخامنشی (که در مواردی او را پادشاه پارسیان و پادشاه کیانی نامیده) نگریسته، وی را متحد کننده ی دو قوم ماد و پارس توصیف نموده و اقدام وی در بازگرداندن یهودیان به سرزمین فلسطین و از میان برداشتن آزار و اذیت نسبت به آنان را که در قوم یهود و کتب تاریخی یهودیان نیز به عنوان رویدادی خجسته از آن یاد شده و کوروش نیز مورد تقدیر و ستایش فراوان آنان قرار گرفته را تمجید نموده و او را در خور ستایش تلقی می‌نماید.

یهودیان نیز با احترام فراوانی از کوروش یاد کرده و حتی وی را مسیح خداوند توصیف نموده اند و به گزارش آنان کوروش پادشاه پارس چنین گفته است: یَهُوه خدای آسمان‌ها، تمامی ممالک زمین را به من داده است و مرا امر فرمود که خانه‌ای برای او در اورشلیم (بیت المقدس) که در یهودیه است، بنا کنم... (شناخت کوروش، ص 217؛ امپراطوری هخامنشی، ج 2 ص 1414).

کوروش هخامنشی پادشاهی نامور در تاریخ بشریت محسوب می‌شود و از مفاخر سرزمین ایران و بنیان گذار سلسله‌ی هخامنشی به شمار می‌رود که حکومتی قدرتمند، توأم با مهر، عطوفت، لطف به زیر دستان، مدارا با شکست خوردگان و مراعات حقوق بشر و حقوق اقلیت‌ها را در دنیای قدیم مدیریت می‌کرد و الهام بخش نسل‌ها و سرزمین‌های گوناگون در طول تاریخ بوده است؛ فردی که در کنار سیاست ورزی، از عاطفه، محبت و فروتنی نیز برخوردار بوده و در طول زندگی اش به پیشرفت‌های برجسته ای نائل آمده است.

کوروش در برخی متون اسلامی نیز با بزرگی یاد شده و به گفته‌ی تعدادی از مفسران قرآن کریم، وی همان ذوالقرنین بوده که در سوره‌ی مبارکه‌ی کهف (آیات 83 تا 97) با عظمت از وی نام برده شده و ویژگی‌های ذوالقرنین (همچون نوع دوستی، مدیریت نیکو و خردمندانه، مهربانی و...) در شخصیت وی متجلی گردیده است. در تاریخ ابن خلدون و در قلم وی نیز با احترام از پادشاه بزرگ هخامنشی یاد شده و از وی به عنوان ناجی قوم یهود نام برده شده است؛ کسی که پس از دوران 70 ساله‌ی ستم گری بابلیان، یهودیان را به سرزمین فلسطین بازگرداند و به آنان اجازه داد آزادانه شعائر دینی خود را به جای آورده و خدای یگانه ی خود (یهوه) را پرستش نمایند؛ از این رو یهودیان که پیشتر دوران تلخ اسارت را تجربه نمودند، غرق در شادی شده و زبان به ستایش شاهنشاه هخامنشی گشودند. (نقش ایرانیان در تاریخ تمدن جهان، ص 70).

کوروش همچنین دستور داد معبدی را که بخت النصر تخریب نموده، دوباره بنا نهند و هزینه‌ی آن را از خزانه‌ی حکومتی خویش پرداخت نمود. وی همچنین دستور داد ظرف‌های طلا و نقره‌ای را که بخت النصر به بابل آورده بود، به یهودیان بازگردانند و با این رفتار خویش، از خداپرستان آن زمان جانبداری نمود و کوشید روحیه ی تسامح، مدارا، مهرورزی و محبت را بگستراند. (همان).

نکته جالب توجه این که اسکندر مقدونی (با وجود خشونت وی در به آتش کشیدن تخت جمشید به سال 330 پیش از میلاد)، پس از استیلا یافتن بر امپراطوری هخامنشی، نه تنها در صدد نابود ساختن سنتهای پارسیان نبود، بلکه با دیده ی احترام به کوروش و مقبره‌ی وی (در پاسارگاد) می نگریسته و برای شاهنشاه ایران و آرامگاه وی احترام شایانی قائل بوده است. (کوروش بزرگ، ص 18؛ شاهنشاهی هخامنشی، ص 40).

از این رو کوروش را می‌توان شاهی تحسین برانگیز در تاریخ سرزمین ایران نامید که خداپرست و برخوردار از فضیلت‌های اخلاقی بوده است که حتی دشمنان نیز به بزرگی و جایگاه رفیعش اذعان داشتند. وی جهانداری خوشنام بوده که در نوشتهای یونانیان، یهودیان و مسلمانان به عنوان فردی بزرگ، خردمند، نیک سرشت و نیک کردار توصیف گردیده است.

فهرست منابع:

1- قرآن کریم 2- آزاد، مولانا ابوالکلام، ذوالقرنین یا کوروش کبیر، ترجمه: محمد ابراهیم باستانی پاریزی، چاپخانه تابان 1342 3- ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، المقدمه، بیروت، دار صادر 2009 4- افشاری، علی رضا (به کوشش)، کوروش بزرگ، انجمن فرهنگی افراز 1395 5- بروسیوس، ماریا، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه: هایده مشایخ، نشر ماهی 1392 6- بریان، پیر، امپراطوری هخامنشی، ترجمه: ناهید فروغان، انتشارات فرزان 1381 7- حقیقت، عبد الرفیع، نقش ایرانیان در تاریخ تمدن جهان، نشر کومش 1388 8- دریایی، تورج، کوروش بزرگ، ترجمه: خشایار بهاری، نشر فرزان 1394 9- ضرغامی، رضا، شناخت کوروش، ترجمه: عباس مخبر، نشر مرکز 1394 10- کرتیس، جان، تالیس، نایجل، امپراطوری فراموش شده، ترجمه: خشایار بهاری، نشر فرزان 1392 11- هارولد لمب، کوروش کبیر، ترجمه: رضا زاده شفق، چاپخانه‌ی تابان 1340 12- هدریک، لاری، کوروش کبیر هنر رهبری و جنگ (به روایت گزنفون)، ترجمه: عبد المجید روح نیا، نشر تهران 1389