گزارش تحقیقی از ماجرای مهاجران؛ ستیز یا ساماندهی؟/ (بخش سوم): روایتی جدید از یک قتل در حوالی «افغانآباد»/ گروههای مجازی ضد مهاجران مشغول کارند
در دو سال گذشته با افزایش حضور مهاجرین افغانستانی مشکلاتی به وجود آمده که کشور را درگیر خود کرده است، آخرین نمونه آن قتل یک جوان ایرانی در میبد و اعتراض مردم این شهر بوده است.
حامد هادیان خبرنگار خبرگزاری تسنیم نوشت: مسئولان استان یزد گفتند ممنوع است و غیررسمی جلوی مصاحبهام با اتباع افغانی شهر میبد و ورود به مهمان شهر (افغانشهر) را گرفتند. میخواستم درباره ماجرای قتل یک جوان ایرانی که در نزدیکی مهمانشهر و توسط یکی از اتباع انجام شده بود تحقیق کنم. از دادستان یزد درباره ماجرا پرسیده بودم و گفته بود خودت تحقیق کن و حتما با دو طرف ماجرا حرف بزن که دریافت درستی از واقعیت داشته باشی. ولی مسئولان پیام دادند که حق نداری بروی و مجاز به انتشار این پیام هم نیستی! نفهمیدم این حقوق را از کجا برای خودشان قائل شده بودند. بهانهشان ندمیدن در آتش زیر خاکستر ماجرای میبد بود. از نظرشان ماجرا با مسدود شدن ورودی مهمانشهر (افغانشهر یعنی شهرک سکونت مهاجران) و باز شدن ورودی به سمت بیابان و بازداشت قاتل تمام شده بود. هر چند احتمالا هدفشان ترس از عیان شدن بیتدبیریشان در یک سال گذشته در حوزه اتباع بود. مجموعه مدیریتی استان، بحران اعتراضات مردم در شهر میبد به حضور مهاجران را با کمک گروههای مردمی مدیریت کرد. ولی در مرحله به وجود آمدن بحران و رها شدنش نقش جدی داشت و حالا از ورود یک خبرنگار به مهمان شهر جلوگیری می کردند.
گزارش یک قتل
این روزها، ماجرای حضور مهاجران در ایران یکی از موضوعات پر حاشیه فضای مجازی است. عدهای هر بحرانی را به آنها ربط میدهند. حتی حمله تروریستی کرمان را به آنها نسبت میدادند. در حالی که 12 نفر از اتباع در این حادثه تلخ شهید شدند. روزی که خبر قتل یک جوان ایرانی در میبد منتشر شد تا میدان آزادی تهران رفتم که با اتوبوس، شبانه خودم را به آنجا برسانم. ولی بعد احساس کردم با رفتن در میانه بحران ابعاد اصلی ماجرا را نمیفهمم. بنابراین چند هفته صبر کردم...
با گذشت یک ماه از ماجرای درگیری چند جوان ایرانی و افغانستانی هنوز درباره جزییات آن ابهام وجود دارد و ممکن است به خاطر حساسیتهای محلی به زودی اعلام نشود. اختلاف بین جوانان شهرک بیده و جوانان مهمانشهر (افغانشهر) میبد که منطقهشان روبروی هم قرار دارند به یک سال گذشته بر میگردد و بارها تکرار شده است. رسانههای استانی در گذشته به این موضوع نپرداختند و مسئولان شهرستان هم تا روز درگیری تدبیری نکرده بودند. برخی شنیدهها حاکی است شروع کننده درگیری ایرانیها بودند. هر چند این موضوع به هیچ وجه قتل را توجیه نمیکند. شورای تامین یک ساعت و نیم پس از درگیری تشکیل شد و نیروهای امنیتی مادر و خواهر قاتل را جلوی فرمانداری شناسایی کردند که برای خبرچینی آمده بودند و پس از چند ساعت قاتل در حال فرار به یزد با یک موتور سیکلت دستگیر میشود. دو روز بعد هم عاملان این نزاع و درگیری صحنه جرم را بازسازی کردند. نام متهم اصلی؛ اسماعیل است و پدر و مادرش از هم جدا شدهاند. شیوه به قتل رسیدن «امیررضا آقایی» نوجوان 17 ساله، اهالی این شهر را در شوک بزرگی فرو برد تا جایی که همان شب و فردای روز حادثه مردم برای دستگیری و مجازات قاتل یا قاتلان داخل بیمارستان و مقابل استانداری تجمع کردند. فردای روز قتل مردم به نماز جمعه رفتند و اعتراض تندی کردند که باعث تعطیلی نماز جمعه شد. عموی امیررضا در مورد رسیدگی به این پرونده به یک رسانه گفته است: «ما خواستار اشد مجازات برای متهمان هستیم. متهمان بدون هیچ دلیلی به سمت امیررضا حمله و چاقو را به قلب او فرو کردند. بعد هم با چاقو یک ضربه به کلیه و ریه دوست امیررضا زدند و فرار کردند.» وقتی به میبد رسیدم هنوز حجله امیررضا آقایی جلوی در خانهاش بود و دود کارخانههای شهر آلودگی را به اوج خودش رسانده بود.
روایت استانداری یزد این بود که «پنجشنبه حدود ساعت هشت شب، درگیری محلی میان سه الی چهار نفر از اهالی محله بیده میبد با دو نفر از اتباع ایجاد میشود. در این درگیری دوطرف دعوا همدیگر را دوره میکنند، گروهی زنجیر کشیده و گروه مقابل چاقو میکشند. در این درگیری یکنفر از اهالی محله بیده کشته شده و یکنفر دیگر زخمی میشود. عاملان این اتفاق نیز متواری شده و همان روز درگیری هر دو عامل درگیری دستگیر میشوند. اما اهالی محله بیده موقع تشییعجنازه هممحلهایشان در شهرک افغانستانینشین تجمع کرده و درخواست میکنند که شهرک باید جابهجا شود. مسئولان با صحبت و رایزنی، مردم را متفرق میکنند. ولی بههرحال برخی از مردم مطالبات و نکاتی نسبت به موضوع داشتند که از سوی مسئولان نیز پیگیری شد.»
هنوز انگیزه قاتل یا قاتلان از سوی مراجع قضایی و پلیس اعلام نشده، به همین خاطر در مورد انگیزه درگیری و قتل و نمیتوان قضاوت کرد. اقوام درجه یک مقتول و مجروح حاضر به مصاحبه نبودند ولی شایعات زیادی از درگیری سر توهین به مقدسات، ماجراهای ناموسی و دعوای شخصی قدیمی وجود دارد.
مردم شهرک بیده در سال گذشته اعتراضات زیادی به حضور مهاجران داشتند. از اعتراض به وجود دفتر اتباع گرفته تا مزاحمت مهاجران در شهرک و کرایه کردن ورزشگاه نزدیک شهرک جزو نارضایتیهای مردم بوده است. مدرسه مشترک، اختلافات را به خانهها هم رسانده است. مردم به مهاجران نگاه مزاحم دارند. حتی حضور اتباع در پارکها هم باعث اعتراض شده است. تا جایی که برای آن ساعت ورود گذاشتند. هر چند کسی از خودش سوال نکرده مهاجران که بخشی از مشاغل سخت شهرستان، بر عهده آنهاست چرا نباید حق تفریح داشته باشند. از آن حرفها که مسئولان باید به آن فکر میکردند.
وقتی توی شهرک بیدهی میبد راه میرفتم هنوز شعارهای تندی که روی دیوارها نوشته شده بود پاک نشده بود. مثل اینکه «افغانی اگر آدم بود کشور خودش را نگه میداشت» همزمان میشد کارگران افغانی را دید که با ترس و لرز در کوچهها در حال انجام کارگری هستند.
اخبار شبکههای اجتماعی در آن روزها حاکی از آن بود که اعتراض مردم تا جمعه شب 10 آذر، ادامه داشته و عدهای به سمت مهمانشهر سنگپرانی کرده و تعدادی از ساکنانش را مجروح کردهاند. چیزی نگذشت که یک خبر عجیبتر فضای مجازی را پُر کرد: «مردم میبد تعدادی از خانههای شهرک افغانها را آتش زدهاند.» گرچه این خبر خیلی زود تکذیب شد و رسانههای رسمی اعلام کردند جایی که آتش گرفته چند انبار ضایعاتی بوده است. چیزی که باعث تاسف است این که گروههای تند مخالف حضور مهاجران در فضای مجازی به سرعت روی اخبار سوار شدند و به شایعهپراکنی پرداختند. برخی از فعالین مجازی شهرستان نیز در این ماجرا زیاده روی کردند. این گروهها پای ثابت شایعهپراکنی در کل کشور هستند.
صبح شنبه 11 آذر ماه، شورای تأمین شهرستان خبر داد که مسیر ورود و خروج قبلی مهمانشهر مسدود میشود و در ضلع غربی این مجموعه جاده دسترسی و درب ورودی جدیدی ساخته میشود.
بهارستانی شهردار میبد در گفتوگویی با سایت فراز گفت: «مطالبات مردم از قدیم هم بوده است. به هر حال یک سری مشکلات امروز در شهر هم ایجاد شده است به طور مثال سال 94 یک سری ناامنی در شهر ایجاد شد که بعد فهمیدند کار افغانیها بوده است. آنها شبها میریختند داخل خانههای پیرمردان و پیرزنان و طلاها و مالشان را میگرفتند و میرفتند. چند بار تاکنون پیشآمده که مردم مطالبه اخراج اینها را از شهر داشتند. اما به هر حال این موضوع بستگی به سیاستهای کشور دارد که چه کاری انجام شود.» او در ادامه اضافه کرد: «بعضی از شهرها مثل طبس حتی یک افغانی هم نیست. اما در میبد از جمعیت 90 هزار نفری فقط 12 هزار افغانی رسمی هستند که در مهمانشهر سکونت دارند. حالا آنها که غیررسمی آمدند و غیرمجاز هستند شاید همین تعداد و شاید هم بیشتر باشند.» مصاحبهای که باعث شد که برخی مسئولان به خاطر دادن اطلاعات احساسی و غلط از مصاحبه با رسانهها منع شوند.
جمال سجادی پور فرماندار میبد هم در روزهای اول حادثه گفته بود: «دولت صادق الوعده است و طرح ساماندهی اتباع و مهاجرین را در دستور کار قرار داده است. جابهجایی مهمانشهر اتباع میبد در دستور کار است و از اول مرداد ماه تاکنون بیش از 24 هزار اتباع غیر مجاز دستگیر و از کشور طرد شدهاند.»
شهر کارخانهها
در میبد هیچ کدام از مسئولان حاضر به مصاحبه نبودند. تنها فردی که اجازه مصاحبه داد حاضر به انتشار اسمش نشد. براساس گفتههای این مسئول گمنام: «مهاجران در مهمانشهر مالکیت ندارند و بیش از سی سال است که در آنجا سکنی دارند. افغانیها امروز با لهجه میبدی حرف میزدند و لباس ایرانی می پوشند.» از نظر این مسئول مهاجران نباید لباس ایرانیها را بپوشند. حرفی که مسئولان در تهران غیرش را میزنند. از نظر این مسئول دلیل اصلی این مشکلات افزایش جمعیت مهاجران در دوسال گذشته است. «این جمعیت در طی سی سال 7 هزار و در یکی دو سال به 10 هزار نفر رسید. علت اصلی حضور مهاجران وجود کارخانههای موجود در شهرستان است و کارهای سختی که مردم میبد دیگر حاضر به انجامش نیستند. مهاجران در گذشته فقط کارهای سخت انجام میدادند ولی امروز حتی کارهایی مثل استاد بنایی هم بر عهده آنهاست. در سالهای اخیر مهاجران با خانواده به این شهر آمدند و فقط در مهمان شهر ساکن نیستند و چیزی حدود نصف یعنی پنج هزار نفر از آنها درون شهر زندگی میکنند. بیشترشان مدرک دارند و بیمدرکها به سرعت اخراج میشوند که همین اخراجها هم باعث خوابیدن کار در مسکن و برخی کارخانهها و اعتراضشان شده است. اغلب مهاجران ساکن در میبد اهل سنت هستند که برای یک شهر سنتی شیعه عدد بالایی است.» این هم از مواردی که مسئولان به آن توجه نکردند. «خرید فروش و اجاره مسکن و مدرسه یکی دیگر از عوامل ناراحتی مردم است. هر چند اگر همین مهاجران نبودند کسی حاضر نبود در بافتهای سنتی زندگی کند و باعث تخریب این مناطق که نماد گردشگری شهرستان هستند میشد. مهمانشهر در ابتدا در خارج شهرستان بوده ولی امروز با گسترش شهر داخل شهر به حساب میآید.» مسئول گمنام وعده انتقال مهمانشهر را هم میدهد در حالی که وجود خود مهمان شهر جای سوال است. فلسفه وجودی چنین مکانهایی در کشورهای دنیا، بودن در مرز و ساماندهی است نه سکونت دائم.
در انتها مسئول گمنام گفت «ما باید در این موارد قانون داشته باشیم. ولی به دلیل نداشتن قانون این وظیفه بر عهده شورای تامین است که گاهی سلیقهای اعمال میشود. این بیقانونی باعث شده حتی عدهای مهاجران سواستفاده کنند و در موارد حقوقی سواستفاده کنند مثلا آنها میدانند جرایم زیر 20 میلیون حبس ندارد. یا به راحتی از دولت دیه میگیرند. تصویب قانون اتباع از بودجه سال هم واجب تر است.» از میزان حضور افغانستانیهای شیعه میپرسم که میگوید تعدادشان چیزی حدود 500 نفر هستند که در حل بحران اخیر هم ما را همراهی کردند.»
بعد از این گفتگو با چند نفر از خبرنگاران محلی حرف میزنم. آنها هم معتقد بودند که دعوا قدیمی و مربوط به گذشته است و امروز خودش را در ماجرای قتل نشان داده است. «برخی از مسئولان فقط حرف میزنند و امروز اتباع در مشاغل غیرمجازی مثل میادین میوهترهبار و گلخانهها حضور دارند که براساس قانون به امنیت غذایی ما ربط دارد و نباید خارجیها در آن فعال باشند. از طرفی مردم اعتراض دارند ولی حاضر نیستند مشاغل سخت را خودشان انجام دهند. امروز همه در یزد دنبال این هستند که رکورد 30 ساله رتبه اول کنکور در ایران را از دست ندهند.» این حرف را فردایش در میدان اصلی شهر هم شنیدم. وقتی با چندین نوجوان حرف زدم. آنها هم معترض به حضور مهاجران بودند ولی خودشان میگفتند حاضر به انجام کارهای سخت نیستند. جالب این که براساس گفته مسئولان، فقط مهاجران خارجی مسئله استان نیست و مهاجرت اقوام مختلف از خوزستان و سیستان و بلوچستان هم مشکلات زیادی را به خاطر تفاوت فرهنگی به وجود آورده است. در آن موضوع هم کسی حواسش نیست.
براساس دادهها جرائم اتباع در استان بیشتر از ایرانیها نیست. هر چند در حوزه قاچاق مواد مخدر زندانی افغانستانی زیاد داریم که ربطی به حضور مهاجران ندارد. این منطقه محل ترانزیت مواد مخدر است و 450 نفر از آنها در زندان هستند. این ادعا که جرایم خشن هم افزایش پیدا کرده است درست نیست. در چند ماه 3 قتل داشتند که آن هم در بین خودشان بوده است.
به گفته خبرنگاران «مردم داخل شهرک هم افغانستیزی را میبینند. اتفاق اخیر یک چاقوکشی بود که اگر اتباع نبودند هم با توجه به آمار بالای چاقوکشی در شهرستان اتفاق میافتاد. باید هرگونه برخورد غیرقانونی با اتباع را نقد کنیم. نباید مثل ماجرای اخیر وارونه اطلاع رسانی کنیم طرد اجتماعی تند به سمت انحراف اجتماعی میرود. مردم افغانستان از بدبختی و فقر و فلاکت به ما پناهنده می شوند.»
بررسی بین سطور از ضعف فرمانداری تا مسئله مهمانشهرها
استان یزد 3 «مهمانشهر» یا اردوگاه دارد، یکی در تفت، یکی در اردکان و دیگری در میبد؛ جایی که مهاجران جدا از مردم زندگی میکنند. طبق آمار تا حدود سه سال قبل حدود 5 هزار نفر در این اردوگاهها زندگی میکنند. موجودیت این مهمانشهرها امروز زیر سوال است و انتقادات جدی درباره آن وجود دارد. جایی که برای مسئولین استانی مطلوب است و حتی میخواهند مکان آن را تغییر دهند. ولی در نگاه ملی خودش عامل بحران است. کارکرد این اردوگاهها برای اسکان ثابت نیست. ولی امروز جای ثابتی شده است.
پیمان حقیقتطلب مدیر اندیشکده دیاران در گفتگویی به نکات مهمی در این باره پرداخته است: «تعریف آنچه از کلمه اردوگاه در ایران مصطلح است با تعریف جهان فرق دارد. در تعریف جهانی، اردوگاه جایی است که مهاجران مدتی به صورت موقتی آنجا زندگی میکنند تا تکلیفشان معلوم شود؛ اما در ایران اردوگاهها مرکزهایی هستند که به مهاجرانی که شرایط اقتصادی خیلی ضعیف دارند داده میشود. در میبد قبلاً این اردوگاه خارج از شهر بوده و حالا که شهر بزرگ شده، تقریباً به هم رسیده و ادغام شدهاند. در واقع اردوگاه میبد که کیلومترها از شهر فاصله داشت، الان به شهر نزدیک شده است؛ هر چند هنوز هم حاشیه شهر حساب میشود.
مهمانشهرها ساختار خاصی دارند و خارج از شهر هستند. مهاجران برای کار روزانه به شهر میروند و شب برمیگردند. همه مهمانشهرهای ما مدارک بینالمللی دارند و سازمانهای بینالمللی برای تأمین هزینهها به آنها کمک میکنند. در کشورهای مهاجرپذیر، تنوع مهاجران مسئله مهمی است. مثلاً در امارات 85 درصد جمعیت غیر اماراتی هستند و ظرفیت کشور دست مهاجران است؛ اما مسئلهای که آنها خیلی مراقبش هستند بحث تنوع مهاجران است و سعی میکنند از کشورهای مختلف مهاجر بیاورند که هم تنوع فرهنگی ایجاد شود و هم حساسیتها کمتر شود.
ابتدا باید این توضیح را بدهم که درباره مهاجران، چند سیاست کلی وجود دارد؛ نظریه اول این است که از جامعه میزبان «جداسازی» شوند، در مناطق جدا زندگی کنند و مراوده آنها با جامعه میزبان کم باشد. برخی مدافع این سیاست هستند و میگویند مهاجران فرهنگ متفاوت دارند یا به دلیل ملاحظات بهداشتی باید جدا باشند.
نظریه دوم معتقد است «مهاجران مثل جامعه میزبان شوند»؛ یعنی کاری کنیم فرهنگشان را کنار بگذارند و مثل جامعه میزبان شوند. این سیاست را در فرانسه میبینیم؛ اجبار میکنند مهاجران آفریقایی و آسیایی، به خصوص مسلمانها شبیه فرانسویها شوند و حجاب را کنار بگذارند که این موضوع باعث اصطکاکهای زیادی در فرانسه شده است.
نظریه سوم «ادغام» است، یعنی مهاجران و جامعه میزبان باید تا حد ممکن با هم ترکیب و مرتبط شوند. میزبان از مهاجران شناخت داشته باشد و مهاجران هم جامعه میزبان را بشناسند. در این نظریه، دولت باید به مهاجران القا کند به قوانین احترام بگذارند.
هر سه سیاست در سطح جهانی پیاده شده و نتایج و اثرات خاص خود را داشته است.
نظریه دوم در ایران معنایی ندارد چون افغانستانیها جدا از جامعه میزبان ایرانی نیستند که بخواهیم آنها را مثل ایرانیها کنیم؛ هرچند تصوری داریم و حس میکنیم با ما تفاوت دارند، ولی ما همزبان، همدین و همفرهنگ هستیم و عملاً بیمعناست به آنها بگوییم مثل ما شوید، چون او خودش مثل ما است.
وقتی شاهد حضور نسل دوم مهاجران هستیم. دیگر جدا کردن آنها بیمعنا میشود. نسل دوم یعنی کسی که در ایران بزرگ شده و با ایرانیها همزیستی دارد. جداسازیها آنها باعث ایجاد حس «دیگریسازی» میشود که دو اثر منفی دارد؛ اول اینکه جامعه میزبان علیه مهاجران نگاه منفی پیدا میکند و فکر میکند: «مهاجران نسبت به ما پایینتر هستند و با ما فرق دارند و حق ندارند مثل ما باشند». اثر منفی دوم در جامعه مهاجران به خصوص در نسل دوم و سومشان، رخ میدهد و این سوال برایشان ایجاد میشود که مگر من چه فرقی با ایرانیها دارم؟
در حادثه میبد، درگیری بین نسل اول مهاجران و مردم میبد رخ نداده، یعنی کسی که از افغانستان آمده با ایرانی درگیر نشده، چون او خودش را مهمان میداند، بلکه بین نسل دوم مهاجران و ایرانیها بوده است. کسی که در ایران بزرگ میشود خودش را صاحب خاطره از ایران میداند؛ او از افغانستان نیامده و این جداسازیها درباره آنها به شدت آسیبزا است و باعث اصطکاک میشود.
جداسازی مهاجران در کوتاهمدت اقدام بدی نیست. خیلی کشورها این کار را میکنند و تا چند ماه اول قائل به جدا بودن پناهجویان هستند و میگویند فعلاً وارد جامعه نشوند؛ اما مدتی بعد تصمیم میگیرند که پناهنده را کجا بفرستند و برایش برنامهای در نظر میگیرند.
مشکل ما این است که در مرز اردوگاه نداریم و بعد از ورود مهاجر به جامعه تازه میخواهیم مسئله را موقتی حل و فصل کنیم. از طرف دیگر عمر مدیریتها در ایران کوتاه است؛ مدیر پیش خودش میگوید: «صرفا در دوره من مشکلی پیش نیاید، اگر مسئله اساسی هم حل نشد، عیبی ندارد»! در راستای همین تفکر الان راهحل مطرح در میبد این است که مهمانشهر به جای دورتری انتقال پیدا کند.
مسئولان میگویند که این مطالبه مردم است، مردم نمیخواهند ادغام صورت بگیرد. در چنین شرایطی نیاز به مداخله بحث آموزشی داریم. همه جای دنیا این مسئله وجود دارد که جامعه میزبان واکنشی نسبت به مهاجران دارد و مداخله دولتها معمولاً از جنس آموزش و فرهنگپذیری است.
به مهاجران آموزش داده میشود تا استانداردهای جامعه میزبان را یاد بگیرند و خود را با آن وفق دهند و از طرف مقابل در جامعه میزبان فرهنگ پذیرش و دیگریپذیری را ایجاد میکنند. به نظر میرسد آموزش و پرورش ما برنامهای برای این موضوع ندارد، شاید به علت آنکه جزو سیاستها نبوده است. شاید باید پرسید چرا چنین سیاستی در پیش نگرفتهایم؟ آن هم وقتی جغرافیای ایران به نحوی است که باید دیگریپذیر باشد.
ما در چهارراه دنیا هستیم، گوشه دنیا نیستیم که فقط با چند کشور مرتبط باشیم. وسط جهان قرار داریم و حتی اگر خودمان نخواهیم با جهان ارتباط بگیریم، جهان میخواهد با ما ارتباط برقرار کند. میشود با جهان قهر کنیم و از فرصت استفاده نکنیم یا کمی گشودگی داشته باشیم و سعی کنیم با ملل مختلف مرتبط شویم. شاید مواجهه درست با مهاجران افغانستانی، از قدمهای ابتدایی برای ارتباط با جهان باشد، اما گویا در همین قدمهای اول دچار مشکل هستیم.»
رفتن به داخل افغان شهر
با این که اجازه حضور در مهمانشهر را نداشتم ولی با یکی خبرنگارانی که قاچاقی به آنجا رفته بود صحبت کردم. مردم افغانشهر تا قبل از این مشکل جدی برای مردم به وجود نیاورده بودند. مشکلاتی که به وجود آمده بود هم با تدبیر مسئولان قابل حل بوده است. با این همه اهالی از برخورد صورت گرفته دلخور هستند. حتی در آن شب درگیری برخی از آماده دفاع از خودشان بودند که با ورود به موقع نیرو انتظامی مشکلی به وجود نیامد.
دوست خبرنگار میگفت مهمانشهر با دوربین شدیدا کنترل میشد و خیلی زود مچمان را گرفتند ولی جو مردم نگران بود. مردم معتقد بودند که یک نفری یک غلطی کرده و ما سالهاست که در کنار مردم زندگی کردیم و مشکلی به وجود نیامده است. بیشتر مردم اهالی ولسوالی (استان) فراه هستند که از سالها پیش آمدهاند و معمولا فامیل یا آشنا بودند. در بینشان تاجیک و پشتون بود. از لحاظ اقتصادی در مضیقه بودند و زبالههای شهرک چند روز جمع نشده بود. منطقه شبیه حاشیهها بود و حتی در ورودی اصلی که تازه مسدود شده بود خاکی بود چه برسد به در تازه که در حال آمادهسازی بود.
یکی از اهالی شهرک به دوست خبرنگار گفته بود: «مردم میبد صد در صد مهماننواز هستند. این سالها که اینجا بودهام بین مهاجران افغانی و مردم میبد واقعاً برادری واقعی برقرار بوده و مشکلی نداشتهایم. ما بیرون شهرک نرفتیم، فقط داخل بودیم و دیدیم که مسؤولان استان یزد، خدا خیرشان بدهد، مدت ده روز اخیر را با نیروهایشان اینجا حضور داشتهاند. الحمدلله هیچ اتفاقی نیفتاد و حتی کوچکترین سنگی هم انداخته نشد. چنین چیزهای سابقه نداشته است. ما به هم اعتماد داشتیم. مردم میبد مسافرت که میرفتند کلید خانه و ملک خود را به مهاجران میدادند و یک ماه بعد برمیگشتند.»
این شهرک ابتدا کوچکتر از اینها بوده و زیر دو هزار نفر جمعیت داشته است اما به مرور تعداد خانهها بیشتر شده چون کم کم تعداد مهاجران زیاد شده و حالا میگویند حدود 8 هزار نفر در این اردوگاه زندگی میکنند. پشت محوطه کانکسها هم تابلوی دیگری زدهاند: «مرکز توانمندسازی سازی روانی اجتماعی کودک و نوجوان، کلیه خدمات رایگان است؛ تأسیس 1402.» در فیلمی که چند روز بعد حادثه از امام جماعت شهرک منتشر شد با عتاب جوانان را خطاب میکند که مراقب رفتارشان باشد. هر چند شنیدهها حاکی است جوانان شهرک از انتشار عمومی آن ناراضی بودند.