گواهیهای ضمن خدمت میلیاردی برای سند تحول / آموزش و پرورش نمره قبولی نگرفته است!
خبرگزاری فارس گروه آموزش و پرورش: سند تحول آموزش و پرورش که به سند مشهد مقدس هم معروف است، به عنوان سند مادر در آموزش و پرورش در آذر ماه 1390 توسط رئیسجمهور وقت کشور رونمایی شد.
بر اساس این سند، نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی، نهادی است که اجتماعی و فرهنگی و سازمان یافته که به عنوان مهمترین عامل انتقال، بسط و اعتلای فرهنگ در جامعه اسلامی ایران، مسؤولیت آمادهسازی دانشآموزان برای تحقق مرتبهای از حیات طیبه در همه ابعاد را بر عهده دارد که تحصیل آن مرتبه برای عموم افراد جامعه لازم یا شایسته باشد.
دستیابی به این مرتبه از آمادگی برای تکوین و تعالی پیوسته هویت دانشآموزان (با تأکید بر وجوه مشترک انسانی، اسلامی و ایرانی) ضمن ملاحظه ویژگیهای فردی و غیرمشترک و نیز در راستای شکلگیری و اعتلای مداوم جامعه اسلامی مستلزم آن است که تربیتیافتگان این نظام، شایستگیهای لازم برای درک و اصلاح مداوم موقعیت خود و دیگران را بر اساس نظام معیار اسلامی کسب نمایند.
در طی این سالها یعنی از زمان رونمایی سند تا کنون، زیرنظامهای سند تحول آموزش و پرورش تدوین و تصویب شده است و اقداماتی نیز به سند تحول نسبت داده شده است اما همچنان عنوان میشود که رقم اجرای سند تحول در این 11 سال، چشمگیر نیست.
رهبر معظم انقلاب 21 اردیبهشت 1401 در جمع معلمان نمونه اعلام کرد: «مسأله سند تحول مسأله دلشادکننده ای واقعاً نیست؛ بیش از ده سال پیش این سند تنظیم شده، وزرای محترمی هم که آمدند که حالا ظاهراً شش وزیر، با تعدادی سرپرست در این ده سال در آموزش و پرورش حضور پیدا کردهاند که این تبدل مدیریتها هم خودش یک مسألهای و یک آفتی است هر کدام یک کارهایی کردهاند، گزارشهایی هم دادهاند، به ما هم معمولاً گزارش دادهاند که ما این کارها را انجام دادهایم لکن آنچه واقعیت دارد این است که به این سند تحول عمل نشده؛ حالا ممکن است یک بخشی از گوشهای از آن به یک شکلی تحقق پیدا کرده باشد اما این سند یک کل است، یک مجموعه است.
اگر چنانچه مسؤولان و مدیران آموزش و پرورش معتقدند که ایرادی در این سند هست، خیلی خب، به روز کنند آن را؛ سند را به روز کنند، کامل کنند، مشکلش را برطرف کنند؛ همت بگمارند برای اینکه این کار انجام بگیرد و سند تحول دیده بشود. برای سنجش پیشرفت هم باید شاخص معین بشود؛ اینکه بگویند این قدر درصد از این سند عمل شد و مانند اینها، این نمیشود؛ شاخص کمی به وجود بیاید، مشخص بشود که چقدر پیشرفت شده در این سند».
برای پیگیری منویات رهبر معظم انقلاب درباره سند تحول با همکاری کانون تربیت اسلامی مصمم شدیم که میزگردی با حضور چند کارشناس تعلیم و تربیت برگزار کنیم و وضعیت اجرای سند تحول را بررسی کنیم.
در این میزگرد علی محبی رئیس پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش، منوچهر فضلیخانی معاون اسبق وزارت آموزش و پرورش و سید بابک هاشمینکو سخنگوی کانون تربیت اسلامی و کارشناس تعلیم و تربیت حضور داشتند.
**معنای تحول بنیادین این است جایگاهی که باید باشیم با آنچه که هستیم، فاصلهاش خیلی زیاد است
* فارس: از زمانی که سند تحول بنیادین آموزش و پرورش تصویب شد تا امروز حدود 11 سال می گذرد و متأسفانه خبرهایی که از میزان اجرای سند تحول داده می شود، خبرهای خوشایند و خوبی نیست. رقمهایی چون 10 تا 30 درصد عنوان شده که سند تحول اجرایی شده است و البته در کیفی سازی آن هم بحثهای زیادی مطرح است.
چرا لازم است که تحول در حوزه تعلیم و تربیت انجام شود و چرا به سند تحول نیاز داریم. اتفاقاتی که از زمان تصویب سند تحول افتاده تا کنون چه بوده است؟ و در حال حاضر چه باید انجام دهیم؟
محبی: زیربنا و اساس توسعه هر کشوری به توسعه و پیشرفت نظام تعلیم و تربیت آن هست. اینکه فرمودید چرا تحول باید بگویم اساسأ سازمانها و نظامها متناسب با وضعیتی که دارند رویکرد استمرار، بهبود یا تحول را در پیش میگیرند. استمرار برای زمانی است که وضعیت آن نظام و سازمان، وضعیت مطلوبی است بنابراین نیازی به تغییر آنچنانی یا تحول نیست وهمه راهبردها وبرنامه ها برابر ساختار موجود باید استمرار پیدا کند.
بهبود برای جاهایی است که اشکالاتی در ساختار و فرایندها احساس میشود اما این اشکالات درحدی است که میشود با بهبود و بازسازی جزئی ترمیم کرد و کار را ادامه داد؛ اما تحول زمانی مطرح میشود که قرار هست با توجه به اشکالات بنیادین و اساسی که وجود دارد، طرحی نو درانداخته شود و برای این کار نیاز به زیربنای مستحکم اندیشهای و فکری است.
واقعیت این است که نظام تعلیم و تربیت ما هم از بُعد ساختاری و هم از بُعد محتوایی نیاز به تغییر اساسی دارد و حتی زمانی که خیلی دچار مرور زمان و مستهلک نشده بود، نیاز به این قضیه داشت چون از جهت مبانی فکری و اندیشهای با وضعیت مطلوب فاصله بسیار زیادی داشتیم.
سند تحول نوعی سند راهبردی است که به ما میگوید به کجا؟ چگونه و طی چه زمانی میخواهیم برسیم و در هر زمانی تا رسیدن به آن مطلوب به صورت شفاف بگوید کجا هستیم و چگونه باید رفت
به مرور این ضرورت خیلی بیشتر احساس شد تا اینکه منجر به مطرح کردن این دغدغه از ناحیه ذینفعان و ارکان مختلف تعلیم و تربیت شد و در نهایت مقام معظم رهبری بحث تحول بنیادین را مطرح کردند و بعدها برای آن سندی تحت عنوان سند تحول بنیادین تهیه شد.
معنای تحول بنیادین این است جایگاهی که باید باشیم با آنچه که هستیم، فاصلهاش خیلی زیاد است و ما باید در تمام ابعاد نظام تعلیم و تربیت از جمله برنامه درسی که شامل عناصر مختلفی است که مهمترین آنها معلم دارای شایستگیهای حرفهای، محتوا، شایستگیهای مشترک و عمومی در زمینه مهارتهای زندگی فردی و اجتماعی، زمان آموزش، فضای تربیتی و فیزیکی، ارزشیابی و سنجش، اهداف و راهبردهای دقیق و شفافی را داشته باشیم تا بتوانیم به آن جایگاهی که مطلوب هست، برسیم.
برای اجرای سند تحول بیش از 10 سال گذشته و ما هنوز خیلی به درصد قابل قبولی از اجرا نرسیدهایم، اما اینجا هم جالب است وقتی فرمایشات مقام معظم رهبری را مرور میکنیم، در عین حالی که تأکید دارند نباید تحول توأم با کار شتاب زده باشد اما تأکید بر زمانبندی برای اجرا دارند؛ یعنی ما باید بر اساس زمانبندی دقیقی کار را پیش میبردیم تا الان شفاف و روشن بگوییم چه کردیم؟
سند تحول نوعی سند راهبردی است که به ما میگوید به کجا؟ چگونه و طی چه زمانی میخواهیم برسیم و در هر زمانی تا رسیدن به آن مطلوب به صورت شفاف بگوید کجا هستیم و چگونه باید رفت. البته باز از محورهای فرمایشات مقام معظم رهبری این بود که در عین حال که سند را اجرا میکنیم، در جاهایی که لازم است مورد بازنگری قرار گیرد و همچنین بر مشارکت همه دستگاهها برای اجرای سند تأکید دارند و اینکه بحث گفتمانسازی تا آخرین لایههای نظام تعلیم و تربیت که معلمان هستند، مورد تأکید است تا در جای جای کشور صورت گیرد و همگان با گفتمان سند تحول آشنا بشوند.
البته آخرین موردی که در فرمایشات دیدار اخیر رهبر معظم انقلاب در جمع معلمان به مناسبت هفته معلم مطرح شد، بحث گله از اجرا نشدن کامل سند تحول، است.
** بچهها از کجا باید معرفت و دانش را به دست آورند؟
فضلیخانی: حدیثی از امام صادق (ع) است که میفرمایند دانشی که منجر به اصلاح (تحول) نشود، گمراهی است؛ بنابراین انتظار داریم تحول بنیادین منجر به تحول و اصلاح شود.
سه سؤال معمولا برای هر تحولی وجود دارد؛ اول، چرایی؟ دوم، چیستی؟ و سوم، چگونگی است. جمهوری اسلامی ایران موقعی که ایجاد شد، طبیعی است مواضعی نسبت به زندگی، مشاغل و کل مؤلفههای جامعه دارد و یکی از مؤلفه خیلی جدی و مهم، حوزه تربیت، تعلیم و فرهنگ است؛ شاید بشود گفت مهمترین عنصر در نظام تعلیم و تربیت اسلامی و ادیان واقعاً هدایت و انسانسازی در اصل مهمترین عنصر است.
ما در دنیا مکاتب ایده آلیست، رئالیست، و... داریم و نوع نگاهشان نسبت به دانش، انسان و ارکان دیگر تعلیم و تربیت مشخص است و اینجا باید یک سندی باشد که نمایان کند جمهوری اسلامی ایران چه نگاهی به مقوله تعلیم و تربیت دارد. موقعی که از معرفت و دانش صحبت میکنیم این بچهها از کجا باید معرفت و دانش را به دست آورند؟
در مورد دیگران وضعیتشان روشن است؛ برخی میگویند عقل، تجربه، یکی میگوید علم، یکی دیگر طبیعت؛ خوب ما چه میگوییم؟ جمهوری اسلامی ایران منشأ، منبع و خاستگاه دانش بشری را چه میداند زیرا یکی از وظایف راهبردی آموزش و پرورش در اصل توسعه دانش بشری است لذا لازم بود در یک سندی مشخص شود که نوع نگاه تعلیم و تربیت اسلامی به این مقولهها چیست.
** سند تحول، یک سند وزین و فاخر برای نظام تعلیم و تربیت است
فضلیخانی: یک موقع انسان را به عنوان یک انسان هفتاد ساله و یا شصت ساله در این زندگی دنیوی میبینم پس یکگونه آموزش میدهیم چون تاریخ مصرفش هفتاد، هشتاد یا 40 ساله است؛ بنابراین تکلیف آموزش و پرورشهایی که چنین نگاهی دارند، معلوم است اما یک موقعی است که ما انسان را جاودانه میدانیم؛ اگر جاودانه دانستیم، تاریخ مصرفش چقدر است؟ مثلا هفتاد سال به اضافه یک میلیون سال، چون آن دنیا هم هست.
بنابراین باید فنداسیون و پایههای این نظام تعلیم و تربیت را طوری بچیند که یک انسان ابدی را در اصل تربیت کند نه فقط انسان دنیوی با تاریخ مصرف مشخص را تربیت کند؛ لذا به همین دلایل گستردهای که وجود دارد، لازم بود یک چشماندازی، در دنیا داشته باشیم و آن را در قالب یک سند منتشر نماییم.
باید فنداسیون و پایههای این نظام تعلیم و تربیت طوری چیده شود که یک انسان ابدی را در اصل تربیت کند نه فقط انسان دنیوی با تاریخ مصرف مشخص را تربیت کند
متاسفانه تاکنون نداشتیم و هرچند دیرهنگام هم شد و باید از اولین روزهای انقلاب اسلامی، این تفکر ایجاد میشد ولی دیر شد البته حالا انجام پذیرفت. بنابراین بنده به عنوان کسی که در اجرا و تکوین این سند و در فراز و نشیبهایی که بود به عنوان یک شاگرد در خدمت اساتید حوزه علمیه و دانشگاه حضور داشتم، میخواهم شهادت بدهم که این سند یک سند وزین و فاخر برای نظام تعلیم و تربیت است.
آیا ایرادی ندارد؟ قطعا ایراد دارد چرا که نوشته بشر است و ممکن است ایرادهای خیلی ریزی داشته باشد اما طبیعی است که باید ترمیم شود ولی رویکردها، اساس، چارچوب و چشمانداز این سند واقعا فاخر و مطلوب است. بنده دانشگاه هم تدریس کردم و حتی جزوه هایی برای همین موضوع در دانشگاه تدوین کردم و شهادت میدهم که یک سند فاخر، خوب با فلسفه درست تدوین شده و چرایی آن به خوبی مستقر شده است.
**در سند تحول نیاز به بازنگری داریم
هاشمینکو: بعد از انقلاب، مبانی نظری را به عنوان اینکه یک فلسفه آموزش و پرورش داشته باشیم، نداشتیم و تدوین نشده بود؛ در فلسفه دینی ما موجود بود اما اینکه به عنوان فلسفه تعلیم و تربیت نظام جمهوری اسلامی گردآوری و تدوین شود، وجود نداشت و قطعا نظامی که مبتنی بر فرهنگ اسلامی است نیاز به تدوین فلسفه آموزش و پرورش دارد.
از طرفی اقداماتی که در این سالها شده، هرچند کارشناسی شده بود اما سلیقهای بود؛ در برههای میدیدیم مثلا وزیری و همکارانشان تشخیص میدادند نظام آموزشی ترمی واحدی شود؛ در وقت دیگر تشخیص میدادند سالی واحدی باشد؛ گروهی میگفتند دوره پیش دانشگاهی لازم است و در برههای عقیده به استمرار پیشدانشگاهی نداشتند یا ترمی واحدی تبدیل میشد، عدهای رأی به معاونت پرورشی در مدارس دادند و عدهای از ریشه نهاد معاونت پرورشی را حذف کردند و در این سالها پر از آزمون و خطا بود.
برای اینکه جلوی این کارکرد سلیقهای گرفته شود نیاز به یک نسخه واحد داشتیم که جلوی اقدامات سلیقهای را بگیرد و مشخص کند چه هدفهای غایی داریم واهداف کلی و جزئی نیز مشخص شود و گرفتار آزمون و خطاها در آموزش و پرورش نباشیم.
12 سال از عمر دانش آموز گرفته میشود، در ازای آن آموزش و پرورش چه به دانش آموز میدهد و چه مقدار از این دانش بعد از 12 سال در دانشآموز باقی میماند
خوشبختانه متخصصین تعلیم و تربیت گرد هم جمع شدند و سالها زحمت کشیدند که هم فلسفه آموزش و پرورش و هم سند تحول بنیادین تدوین شد. این سند دو بخش دارد که یک بخش مبانی نظری سند است و کمترین ایراد را دارد چون برگرفته از فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی است البته شاید یک سری ایرادات انشایی و نگارشی داشته باشد که قابل برطرف کردن است اما در سند تحول نیاز به بازنگری داریم زیرا به هرحال بیش از 10 سال از زمان رونمایی آن گذشته و اکنون سرعت انتشار علم و پدیدههای علمی در جهان بسیار زیاد است و بعضی وقتها در حال تغییر، دوباره تغییر دیگری انجام میشود.
پس وقتی سندی را 10 سال پیش نوشتیم و الان میخواهیم اجرا کنیم، قطعا نیاز به انجام تغییرات و بهروزآوری هست و خصوصا بعضی وقتها احساس میشود که اهداف عملیاتی و راهکارها، ما را به اهداف غایی نمیرساند و علتش این است که ممکن است نیاز به بازنگری این راهکارها است که بعضی از راهکارها اجرایی نیستند و راهبرد هستند و برخی از آنها نیز هدف هستند.
نکته دیگر وقتی یک معاملهای میخواهد انجام شود، یک داد و ستدی شکل میگیرد؛ باید درون نظام آموزش و پرورش ببینیم که 12 سال از عمر دانش آموز گرفته میشود، در ازای آن آموزش و پرورش چه به دانش آموز میدهد و چه مقدار از این دانش بعد از 12 سال در دانشآموز باقی میماند. آیا مهارتی کسب میکند و آماده برای ورود به صحنه زندگی و کار میشود؟ و اینها نکات مهمی است که باید در این داد و ستد دیده شود و فکر میکنم با اجرای این سند، این موازنه برقرار میشود.
**بیثباتی مزمن در مدیریت عالی و میانی آموزش و پرورش
محبی: گاهی اوقات گفته میشود 10 درصد و گاهی هم بیشتر تا 25 درصد از سند تحول اجرا شده است. به این اعداد خدشه جدی وارد است چون به هر حال ما بر اساس یک الگویی که دارای شاخصهای کمی دقیق و شفافی باشد، این موضوع را اندازه نگرفتیم کما اینکه در مطالبات مقام معظم رهبری هم آمده است که با شاخصهای کمی اندازه بگیرید که چقدر از این سند اجرا شده است.
یک واقعیت مهم این است که اگر بخشهایی از سند اجرا شود اما سند به طور کامل اجرا نشود، مثل این است که اصلا اجرا نشده است چون بخش ها به هم پیوسته است به این معنی که پیوستگی بین اهداف کلان و سایر اجزا و ارکان تعلیم و تربیت است و اگر بخشهایی کارشان را درست انجام دهند و بخشهایی درست انجام ندهند، آن خروجی که مورد انتظار سند است، محقق نمیشود. یعنی زمانی میتوانیم ثمره شیرین تحول را بچشیم که همه ابعاد و ارکان سند در همه ابعاد سازمان ساری و جاری شود.
اما اینکه چرا سند آنطور که باید، اجرا نشده است، باید آسیبشناسی کنیم که از مدلهای آسیبشناسی استفاده میکنم. یک مدل اسیب شناسی وجود دارد به نام مدل چهارضلعی لویت که به مدل لوزی هم معروف است که دارای چهاربعد است؛ یک بُعد، کنشگران یعنی ایفاگران نقشهاست؛ کسانی که سند را باید اجرا میکردند اعم از مدیران و کارشناسان تا معلمان مدارس که تلاش هایی هم صورت گرفته است اما به نظر بسیار ناکافی یا بعضی موارد اشتباه بوده است و بیثباتی مزمن در مدیریت عالی و میانی آموزش و پرورش هم از عوامل بسیار مهم است. متاسفانه مدیران تا شناخت پیدا می کنند و می خواهند کاری انجام دهند تغییر میکنند.
زمانی میتوانیم ثمره شیرین تحول را بچشیم که همه ابعاد و ارکان سند در همه ابعاد سازمان ساری و جاری شود
بعد دوم ساختار است. آیا ساختار سازمانی و اجرایی درون نهاد تعلیم و تربیت و ساختار بیرون برای اجرای سند، فراهم بوده و از آن کارآمدی لازم برخوردار بوده است؟ نهادهای زیادی برای اجرای سند وظیفه داشتهاند اما متاسفانه نظامنامه اجرای سند که در آن هم فرایند اجرا، ارزشیابی و پایش و هم وظایف نهادها و سازمانها در آن مشخص شده باشد تدوین نشد. بُعد سوم استراتژیها، اهداف و فرایندهاست که بخشی از آن به خود سند، نظامها و فرایندها باز میگردد که لازم بود آماده شود. اگر تهیه نشده است، چرا و اگر تهیه شده است، کافی بوده است؟
بُعد چهارم هم فناوری است. آیا استفاده لازم و کافی از فناوری برای این کار به عمل آمده است. آیا به دنبال فناوری و سامانههای بهروز برای اجرا رفتیم که البته کرونا نشان داد که در این زمینه هم مشکلات جدی داریم.
اجازه میخواهم قدری این چهار بُعد را بیشتر تشریح کنم؛ بُعد کنشگران یا ایفاگران نقشها؛ کسی که نهایتا سند را باید عملیاتی کند، همین افراد یعنی کنشگران یعنی مدیران و معلمان هستند و به اعتقاد من اگر منابع انسانی کارآمد، متخصص، با انگیزه و معتقد به سند بود میتوانست سایر ابعاد را هم مدیریت کند و نقصها را برطرف کند.
در بخش مدیران، کارکنان و کسانی که در این زمینه باید نقش ایفا میکردند، یک دسته مدیران کارآمد و معتقدی بودند که تلاششان را کردند چون تعداد آنها کافی نبوده است، نتیجه کارشان هم همینقدر است و محسوس نیست.
اما دسته ای دیگر از مدیران و کارشناسان، افرادی هستند که کارآمدی لازم را برای کار نداشتند. این افراد چند دسته هستند. یک گروه، تخصص و تجربه تعلیم و تربیت را ندارند یعنی مسؤولیتها را به افرادی دادیم که تخصصی در زمینه تعلیم و تربیت آنچنان که باید نداشتند. تعدادی هم فاقد باور و اعتقاد به سند بودند، به این معنی که به سند به عنوان یک نقشه راه و تنها مسیری که نظام تعلیم و تربیت را به سر منزل مقصود میرساند، نگاه نکردند و اصلا به آن اعتقاد و باور نداشتند و نگاه نقادانهای که ناشی از باور و اعتقاد آنها بوده است در رفتارشان ساری و جاری بوده است و بنابراین انگیزه لازم هم برای اجرایی کردن سند نداشتند.
** یک عده به سند تحول تسلط نداشتند!
محبی: یک عده دیگر هم به خود سند تسلط نداشتند. یعنی افرادی هستند اگر به هر حال اعتقاد به سند صد در صد ندارند اما مخالف سند هم نیستند ولی اشراف به سند ندارند و چون اشراف نداشتند، نتوانستند خیلی راه به جایی ببرند.
بُعد بعدی، ساختار است؛ در این بُعد، یک بخش درون نهاد تعلیم و تربیت و یک بخش، بیرون است. در بُعد ساختار در درون، نمیتوان انتظار داشت که آموزش و پرورش به تنها بتواند سند تحول بنیادین را اجرا کند و در خود سند هم در خیلی جاها مطرح شده است. بنابراین گفتمان تحول در آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت در جمهوری اسلامی باید اولویت اول و اساسی تمام ارکان نظام شود.
واقعیت این است که این موضوع در شعارها و بحثها هست اما در عمل وقتی نگاه میکنیم، نمیبینیم. وقتی میانگین عمر وزیر آموزش و پرورش حدود 2 سال و کمتر است میتوان به این نتیجه رسید که خیلی جدی برای این قضیه سرمایهگذاری نشده است.
وقتی میبینیم برای ورود به ارکان مدیریتی، با مشکل مواجه هستیم یا برای تأمین معیشت معلمان مشکل داریم، معلوم میشود که گفتمان اصلی، اساسی و باور عمیق به اینکه برای پیشرفت کشور، تنها راه پیشرفت نظام تعلیم و تربیت است، گفتمان قالب نشده است که این موضوع، ساختار بیرونی است.
در درون آموزش و پرورش هم چند مشکل وجود دارد؛ یکی اینکه ساختار آموزش و پرورش، ساختاری چابک، مسنجم و پاسخگو به نظر نمیرسد. البته یک دلیل آن هم، پیچیدگی و گستردگی نظام تعلیم و تربیت میتواند باشد.
وقتی میانگین عمر وزیر آموزش و پرورش حدود 2 سال و کمتر است میتوان به این نتیجه رسید که خیلی جدی برای گفتمان تحول سرمایهگذاری نشده است
ساختار مناسب در زمینه راهبری، نظارت، پایش و بهبود سند تعریف نشده است و چون نظارت بر سند بر عهده شورای عالی انقلاب فرهنگی عنوان شده است، آموزش و پرورش برای خودش خیلی دغدغه ندیده است که ساختار نظارتی قوی برای آن ترسیم کرده و پایش کند و بهبود ببخشد.
بحث بعدی، الگوی منسجم و هماهنگ برای اجرای سند است که ابعاد، مؤلفهها و شاخصههای کمی قابل سنجش و اندازهگیری برای هر کدام از زیرنظامها مشاهده نمیکنیم، واصلا گویا نظام نامه اجرایی برای این کارتدوین نشده است.
مورد بعدی، الگوی جامع هماهنگ درون و برون نهادی است. یعنی هم در درون و هم در بیرون از نهاد آموزش و پرورش باید هماهنگی باشد. در درون، 6 زیر نظام داریم که هر 6 زیرنظام اولا به عنوان یک زیرنظام جداگانهای ترسیم شدند و کار را دنبال میکنند و سازمان و معاونتی مسؤول این زیرنظام است. این زیرنظام ارتباطش با سایر زیرنظامها نیازمند الگوی عملیاتی است که به هم مرتبط شود و در درون هر زیرنظام نیز مشخص کرده است که سازمان و معاونتها باید کمک کنند اما به طور شفاف و دقیق نیست.
بحث گفتمانسازی تا آخرین لایههای آموزش و پرورش نکته دیگر است یعنی سند تحول را خوب بشناسند و بدانند نقششان در اجرای سند چیست، این موضوع نیازمند سامانههای کارآمدی است که بتواند ترسیم و رصد کند و نیازمند سامانههای گفتمانسازی، اشاعه، اجرا، بازخورد و بهبود سند است.
**سند تحول در خیلی از جاها کلی است و شفاف نیست
محبی: آخرین بحث در ساختار، فقدان ضمانت اجرایی ساختاری است؛ یعنی این همه وزیر آمدند و رفتند. هر کدام کارهایی را انجام دادند اما ضمانت اجرایی وجود ندارد که هر کدام از اینها چه کارهایی انجام دادند و چقدر پاسخگو بودند. افرادی هم که میآیند چگونه باید پاسخگو باشند. پس ضمانت اجرایی هم در این زمینه ضعیف میبینیم.
بُعد سوم؛ استراتژیها، اهداف و فرایندهاست. اینجا هم میبینیم که یک سند نسبتا خوبی است و مورد تأیید اغلب صاحبنظران متعهد به تعلیم و تربیت است اما به این معنا نیست که اشکالی در سند وجود ندارد. واقعیت این است که اشکالاتی در سند هست که در اجرایی نشدن بخشهایی از سند مؤثر بودند. چند اشکال را مرور میکنم.
اولین اشکال از حیث قالب و ساختار سند نویسی است. چون اسمش را سند تحول بنیادین گذاشتیم، نویسندگان و طراحان که خیلی زحمت کشیدند، شاید محملی دیدند که یک مقدار از ساختار قالب سند نویسی مرسوم عدول کنند و این اشکال را کاملا میبینیم.
6 زیرنظام برای این سند نوشته شده و به تصویب شورای عالی رسیده است. سؤال این است که مگر نه اینکه زیرنظام برای جایی است که یک نظام بالاسری مدونی وجود دارد که زیرنظامش را مینویسند، پس باید سند تحول هم نظام تحول باشد و ورودی، فرایند، خروجی، بازخورد و بهبود داشته باشد که هر کدام از زیرنظامها نیز به تبعیت از آن، حرکت کنند. هرچند که در زیرنظامها هم فرایند مرسوم نظام، سیستم یا سامانهای در آنها یک کمی، کمرنگ میبینیم.
یک اشکال دیگر این است که سند تحول در خیلی از جاها کلی است و شفاف نیست و منجر به این شده است تا هر معاونت و سازمان که کارهایی را انجام داده است، تلاش کند و بگوید سند تحول را اجرا کردیم و گزارش هم دادند. بخشی از اختلاف 10 تا 30 درصدی در اجرای سند هم به دلیل هم هست. یعنی تصور این است که اجرا شده است اما سند باید شفاف، روشن و حتی الامکان تفسیرناپذیر به معنای متعدد و متکثر باشد.
یک اشکال دیگر که به نظرم در بازنگری سند باید به آن توجه شود، توجه ضعیف به تحلیل محیطی و وضعیت موجود نظام تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش بوده است. اصطلاحاً میگویند وقتی شما سند راهبردی مینویسید باید موقعیت راهبردی و استراتژیک را در سازمان مشخص کنید که الان من کجا هستم و میخواهم به کجا برسم؛ وقتی کجا هستم را شفاف و روشن تحلیل نکردی، نقاط ضعف، قوت، فرصت و تهدید را به صورت شفاف و دقیق تبیین نکردی، طبیعتاً وقتی سند وارد راهبردها میشود، آن راهبردها سراغ تحلیل محیطی میرود و ضعفها و تهدیدها، راهبردها را مینویسد که مدیریت کند؛ واقعیت این است که به وضعیت موجود به صورت دقیق پرداخته نشده است.
ابعاد، مؤلفهها و شاخصهای مدرسهای که مورد نظر سند تحول است، چیست؟
یک بحث بعدی هم این است که ابعاد، مؤلفهها و شاخصههای بخشهای مختلف سند به صورت کمی تبیین نشده است مثلاً برنامه درسی میگوییم. زیرنظام برنامه درسی در سند و در زیرنظام برنامه درسی ملی اشاره شده است اما همین سالهای گذشته بین متولیانش اختلاف جدی وجود داشت که آیا مبنای ما 11 حوزه تربیت و یادگیری است یا دورهای است یا شایستگی محوری است؟ اتفاقاً علم نافع که رهبر معظم انقلاب فرمودند در اینجا مصداق پیدا میکند.
یعنی اگر ملاک و معیار را شایستگیهای مشترک متناسب با زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی بگذاریم، نه موضوعات علمی محضی که نهایت به بحث کنکور و مسائل اینچنینی منجر میشود، خود به خود آن کاربردی بودن و نافع بودن علم مشخص میشود. وقتی یک شایستگی به نام هویت یا شایستگی به نام تفکر و شایستگیهای زندگی فردی و اجتماعی را تعریف میکنیم، بالاخره وظایف انسان در برابر خودش، خدا، دیگران و محیط را کامل در قالب نقشها آوردیم که اینها را آنجا بحث نکردیم؛ حتی اگر میخواهیم در لایههای پایین سند تحول را محک بزنیم، خیلیها میگویند که بروید مدرسه را ببینید که سند تحول در مدرسه چه اتفاقی را رقم زده است.
سؤال اینجاست ابعاد، مؤلفهها و شاخصهای مدرسهای که مورد نظر سند تحول است، چیست؟ یک الگویی به نام مدرسه در تراز سند تحول لازم داریم؛ درست است سند تحول اشارات کلی کرده است اما معتقدم باید شفافتر به این قضیه هم میپرداخت.
در اهداف کلان و راهبردهای کلان سند هم اشکالاتی است که بعضی از این راهبردها میتواند هدف باشد و بعضی از این راهبردها میتواند راهکار باشد و وقتی که مرور میکنی، اشکالاتی در این زمینه هست که به نظر میآید در بازنگریها باید مد نظر قرار گیرد.
سند تحول در خیلی از جاها کلی است و شفاف نیست و منجر به این شده است تا هر معاونت و سازمان که کارهایی را انجام داده است، تلاش کند و بگوید سند تحول را اجرا کردیم و گزارش هم دادند
چهارم هم بحث فناوری و تکنولوژی است که معتقدم این سند میتواند در بازنگری حل کند. این سند برای پاسخگویی به وضعیتی که بستر فناوری تعیین کننده است، چگونه باید عمل کند؟ آنجا رد پاهای خوبی وجود دارد اما تجربه کرونا به ما نشان داد که خیلی قویتر از این باید ورود کنیم چون یک بُعد از ابعاد آسیب شناسی به همین بُعد فناوری بر میگردد.
از دو الگو استفاده کردم و سعی کردم تقریباً تلفیقی باشد؛ همانطور که گفتم الگوی سیستمی شامل ورودی، فرایند، خروجی، بازخورد و بهبود است که اینجا بازخورد و بهبود را تقریباً ضعف جدی داریم؛ یعنی آن ورودی، فرایند و خروجیها را در سند میبینیم گرچه از حیث شفافیت و قابل سنجش و اندازهگیری بودن، حرفهایی در آن هست اما از حیث بازخورد و بهبود تقریباً میتوانیم بگوییم خیلی فکری در سند و در زیر نظامها، الگوهای بعدی که دنبالش هستیم و معمولاً الگوهای اجرایی که در دستور کار قرار دادیم به این قضیه نپرداختیم.
** سند فراسازمانی را به سند درون سازمان تقلیل دادیم
* فارس: آقای فضلیخانی چه اتقاقاتی پیش آمده که سند تحول اجرا نشده است؟ یا نتوانسته است به خوبی اجرا شود؟ در مقابل سند تحول، سند 2030 نیز مطرح شده است و جالب اینکه عزمی که برای اجرای سند 2030 وجود داشت، در مورد سند تحول وجود نداشت؛ آقای محبی اشاره کرد آیا هر اتفاقی را در تعلیم و تربیت می توان به سند تحول نسبت داد. از کجا میتوان برای این اتفاقات تفاوت قائل شد.
فضلیخانی: در بحثهای رهبر معظم انقلاب در این چندین سال، تأکیدشان به اجرای سند تحول بوده است. در اسنادی که در مجلس، برنامه ششم توسعه و برنامههای سالیانه در این چند سال بوده است، به اجرای سند تحول به طور کلی تأکید شده است.
میخواهم چند عامل و آسیب شناسی را عرض کنم؛ اول اینکه این سند فراسازمانی را به سند درون سازمان تقلیل دادیم. چون اجرای چنین سندی نیازمند حمایت و پشتیبانی ارگانهای دیگری بود ولی میبینیم که این سند درون آموزش و پرورش منجر به تغییرات شد اما تبدیل به تحول نشد. تغییرات اتفاق افتاد اما چقدر منجر به تحول شد که بنده شک دارم.
دومین بحث، بحث همسو نبودن بعضی دولتها و مسؤولانش نسبت به این سند است؛ خوانش دوستان در دولت قبل در رابطه با روح سند و منویاتی که مقام معظم رهبری نسبت به سند داشتند، متفاوت بود. بنده تفاوت آن را در چند نمونه عرض میکنم.
اگر فرایند سند 2030 را نگاه کنید سریعا و شدیداً دولت قبل تصمیم گرفت و جلسه تشکیل داد و این سند را ابلاغ کرد و با عجله و با قدرت برای اجرا رفت. چطور میشود یک سندی که از جای دیگر آمده است، خیلی دیر آمده ولی زودتر برای اجرا رفته است ولی سند تحول بنیادین که ساخته خودمان بوده است در اجرایش تعلل شده است. به نظر بنده نگاهشان به برخی از ارکان سند متفاوت بود هم بیان می کردند و هم صد درصد عمل می کردند
اگر فرایند سند 2030 را نگاه کنید سریعا و شدیداً دولت قبل تصمیم گرفت و جلسه تشکیل داد و این سند را ابلاغ کرد و با عجله و با قدرت برای اجرا رفت. چطور میشود یک سندی که از جای دیگر آمده است، خیلی دیر آمده ولی زودتر برای اجرا رفته است
بنده یک بررسی برنامه درسی ملی را برای مرکز پژوهشهای مجلس انجام دادم و از بازتابش خبری نشد. در رابطه با بحث مدیریت خانواده در استفاده از ابزارها در محیط خانواده راهکار 14، پژوهش ملی انجام دادم اما کسی ورق هم نزده است.
نکته دوم، همسو نبودن دولت و وزارت آموزش و پرورش با بخشی از این ارکان سند است. نکته سوم، سند تحول به زبان عوامل اجرایی در صف و ستاد تبدیل نشد؛ سر کلاس و مدرسه فقط گفتیم محتویات و راهکارهای این سند چیست در حالیکه این سند باید تخصیص میخورد چرا که برای ستاد یک حرفی دارد، برای منطقه و استان یک حرفی دارد، برای مدیر مدرسه یک حرفی دارد و برای معلم هم یک حرفی دارد اما این موضوع تشریح و تولید نشد.
بنابراین ما رفتیم به سیبل تیر زدیم و هرجا را زده بودیم، دورش خط کشیدیم و این کار اتفاق افتاد و به نظر من خوانش سند تحول نسبت به عوامل صف و ستاد تبیین نشد یعنی راهکارها و برنامه عملیاتی اتفاق نیفتاد بنابراین هم در کلیات و هم بعضی از واژه ها و کمیتها تبیین نشد.
مثلا در راهکار 2-19 ارزشیابیها مشخص شد که ارزشیابی نتیجه محور، فرایند محور یا تلفیقی باشد. سؤال این است که آیا معلم متوجه این ارزشیابیها شد که به چه معنی است؟ تلفیقی برای دوره متوسطه اول تصویب شده است. یک معلم و مدیر مدرسه راهنمایی یا متوسطه میداند این راهکار 2-19 چه میگوید؟ چون مسؤولان استقرار این سند در ستاد، رؤسای مناطق و مدرسه سخنرانی کردند و همان حرفهای زبان سند را زدند. وقتی حرفهای زبان سند زده میشود، هر کسی باید یک برداشتی داشته باشد.
مثلا یک معلم میخواهد در کلاس درباره میوهها و گیاه درس دهد، سند تحول به حیات طیبه اشاره میکند، یعنی چی؟ امروز که قرار است میوهها و گیاه را یاد دهد نسبت به دیروز که سندی نداشت، چه تفاوتی کرده است؟ طبق رویه آموزش گذشته، گیاه برای رشد، آب، نور و خاک میخواهد ولی اکنون با وجود سند تحول، این آموزش مغایر سند است. امروز باید بگویم این آب، خاک و نور لازم است اما کافی نیست و کافی، اراده خداوند است.
این اتفاق افتاده است؟ سند تحول به طراحی آموزش معلم توجه کرده است اما برنامه عملیاتی ننوشتیم و بنابراین عملا کلاس امروز با کلاس 10 یا 20 سال پیش هیچ فرقی نکرده است؛ یعنی آثاری از تغییرات در نظام یاددهی و یادگیری طبق سند انجام نشد. در حالیکه اصل نظام یاددهی و یادگیری است که در معرض این تحول قرار دارد.
** همه معلمان گواهی آموزش ضمن خدمت سند تحول دارند
فضلیخانی: هر چقدر مدیرکل و وزیر حرف بزند و برنامه هم بنویسد اما درون کلاس نظام یاددهی و یادگیری به نفع سند تغییر نکند، آثاری از این نمیبینیم. در بند یک سند آوردیم 40 مورد درباره دانشآموز نوشتیم که مثلا متدین، متعهد، شجاع، دلاور و... باشد؛ این 40 مورد کجا اتفاق میافتد؟ در نظام یاددهی و یادگیری روی میدهد. مدیر این نظام، معلم است و این چرخه شامل دانشآموز و معلم است وقتی یک ذره آنجا را متحول نکرده باشیم پس هیچ اتفاقی در دانشآموز و معلم نمیافتد.
چهارم، برنامههای عملیاتی برای زیرنظامها باید بنویسیم؛ در حال حاضر زیرنظام برنامه درسی را داریم؛ برخی گزارههای آن، کپی سند است. این سند زیردستی است و باید گزارهها بازتر باشد. مثلا آنجا گفتیم که یک درسی به نام سیر و سلوک بگذاریم و آنجا هم گفتیم که درس سیر و سلوک بگذاریم. باید در زیرنظام تبیین کنیم و برنامه عملیاتی را بنویسیم.
پنجم، عدم توانایی مدیران برای استقرار سند است. ششم، خود معلمان در طراحی آموزشی باید عملیات سند را تعبیه کنند؛ آموزشهای توانمندساز ارائه نشده است. دوگونه آموزش داریم. یک مورد، 10 هزار نفر یا 100 هزار نفر بیایند و برایشان سخنرانی کنیم. بعد از این سخنرانی باید یاد داد که چگونه عملیاتی کنند. این سخنرانیها را ضمن خدمت میگویند؛ در حال حاضر همه معلمان گواهی آموزش ضمن خدمت سند تحول دارند. پروندهشان پر از این گواهی است. ولی همه شنیدهاند چه هست اما عملیاتی آن را نمیدانند.
سامانهای برای رصد سند تحول باید ایجاد شود؛ شورای عالی انقلاب فرهنگی چه ارزیابی انجام داده است؟ مگر وظیفهشان نظارت و ارزیابی نبوده است. مگر 5 سال بعد نباید سند ترمیم پیدا میکرد؟ بنابراین فکر میکنم کار جدی برای اجرا داریم.
* فارس: یعنی فقط هزینه میکنیم که فرهنگیان با سند تحول آشنا بشوند اما عملیاتی شدن آن را یاد نمیدهیم؟
فضلی خانی: سرفصلهای آموزشی وزارت آموزش و پرورش را درباره سند تحول ببینید، سرفصلهای زیادی داریم. معلمان گواهیهای زیادی در رابطه با سند تحول گرفتند اما متوجه نشدیم چکار کنیم، معلم چه چیزی نیاز دارد، نیاز معلم را تأمین نکردیم. معلم باید ارتقا پیدا کند، سند، آدم بلند مرتبه میخواهد آیا آموزشها موفقیت آمیز بوده است؟ من شک دارم.
**عوامل عدم اجرای سند تحول
هاشمینکو: واقیت این است که در این بیش از 10 سال که گذشت، سیستم آموزش و پرورش نتوانسته است نمره قبولی را در اجرای سند تحول اخذ بکند و عدم رضایت مقام معظم رهبری در این خصوص نشانگر همین موضوع است.
رهبر معظم انقلاب در این 10 سال، هر سال نسبت به عمل به سند توصیه داشتند و در چهار، پنج سال اخیر از اینکه سند اجرا نشده است، انتقاد داشتند؛ امسال هم در دیدار اخیری که ایشان در جمع فرهنگیان داشتند فرمودند: «مسأله سند تحول مسأله دلشادکننده ای واقعاً نیست؛ بیش از ده سال پیش این سند تنظیم شده، وزرای محترمی هم که آمدند که حالا ظاهراً شش وزیر، با تعدادی سرپرست در این ده سال در آموزش و پرورش حضور پیدا کردهاند که این تبدل مدیریتها هم خودش یک مسألهای و یک آفتی است هر کدام یک کارهایی کردهاند، گزارشهایی هم دادهاند، به ما هم معمولاً گزارش دادهاند که ما این کارها را انجام دادهایم لکن آنچه واقعیت دارد این است که به این سند تحول عمل نشده...»؛ خب رهبر معظم انقلاب چگونه دیگر باید عدم خرسندی خودشان را نشان بدهند. یعنی مقام معظم رهبری، این سند را یک مجموعه میبینند؛ نه اینکه یک گوشه را یک نفر عمل کند و بگوید من به سند عمل کردم.
بنده دلایل عدم اجرای سند تحول را به 5 دسته تقسیم کردم. البته اجرای سند نیاز به سه چیز مهم دارد 1- باور و انگیزه مسؤولان 2- برنامه عملیاتی صحیح 3- و مدیریت کارآمد؛ هر کدام از این سه عامل نباشد، سند اجرانمیشود؛ این سه باید در کنار هم قرار بگیرد.
عوامل عدم اجرای سند را بگویم؛ یک، نداشتن باور و انگیزه در اجرای سند بوده است خصوصا در این دو دولتی که گذشته است این باور در بعضی کمتر و در بعضی بیشتر بوده است و همانطور که اشاره میشود 10 تا 15 درصد سند اجرا شده است اما چون شاخصی وجود ندارد، نمیتوانیم این اعداد را تأیید کنیم؛ البته واقعیت این است که سند اجرا نشده است یعنی مسؤولان کارها را بر حسب سلیقه خودشان انجام میدهند و یک برچسب سند تحول روی آن میزدند.
اگر سند تحول زبان داشت شاید این شعر مولانا را زمزمه میکرد که هرکسی از ظن خود شد یار من / از درون من نجست اسرار من
هر وزیری آمده است سلیقه خودش را عمل کرده و گفته این سند تحول است که اجرا میکنم؛ در صورتی که سلیقه خودش است که اجرا کرده و جاهایی را پررنگ کرده و میگوید که سند را اجرا میکنم.
**سند تحول که حاصل کار صدها متخصص تعلیم و تربیت کشور است در قفسهها خاک میخورد
* فارس: آیا این مشکل خود سند نیست یعنی آنقدر تفسیر دارد که کارهای روزمره را میتوان به آن نسبت داد؟
محبی: در بعضی از جاهای سند به دلیل اینکه تفسیر پذیر است و شفاف نیست، این امکان را میدهد که معاونتها، سازمانها و مدیران کارهای جاریشان را تحت عنوان سند اعلام کنند و بگویند اینگونه فهمیدیم و اینگونه اجرا کردیم.
هاشمینکو: در حالی که سند تحول که حاصل کار صدها متخصص تعلیم و تربیت کشور است در قفسهها خاک میخورد، متأسفانه سند وارداتی 2030 که هیچ رنگ و بویی از فرهنگ ملی اسلامی ما در آن به چشم نمیخورد، برای اجرا سر زبانها انداختند و داشتند اجرا میکردند و اگر فرمایشات مقام معظم رهبری نبود و حتی برخی موضعگیریها مثل کانون تربیت اسلامی که همان موقع بیانیه کانون صادر شد و اعلام کردیم که این سند 2030 مشکلاتش چیست، تاکنون اجرا میشد.
از دلایل دیگری که عدم اعتقاد به سند است، طبق ماده 8 سند تحول، هر 5 سال یکبار باید این سند بازنگری میشد اما اکنون بیش از 10 سال از رونمایی سند تحول گذشته و هنوز بازنگری انجام نشده است و این سند هنوز همان سند 10 سال گذشته است.
در آموزش و پرورش تا یک مدیر سفره مدیریتی خودش را پهن میکرده است باید به فکر جمع کردن آن سفره میبود و خیلی نمیتوانسته است نگاه دراز مدت داشته باشد
در فصل 8 آمده است که زیر نظامهای سند در مدت یکسال باید تدوین میشد و این در حالی است که اولین زیر نظامهای سند بعد از 7 سال تدوین شده است تعجب میکنم که چگونه وزرای آموزش و پرورش در جلسات حضوری با مقام معظم رهبری حضور پیدا میکردند و تاکید ایشان را در مورد اجرای سند میشنیدند و دوباره تا سال بعد که میخواستند خدمت مقام معظم رهبری بروند، کاری انجام نمیدادند و دوباره مقام معظم رهبری همان تأکیدات را داشتند؛ با چه رویی میرفتند و در آن جلسه شرکت میکردند؟
نکته بعدی، بی ثباتی در سطح کلان وزارتخانه است؛ از زمان رونمایی از سند تحول تا به امروز شاهد جابجایی 8 وزیر و سرپرست در آموزش و پرورش هستیم و اگر از سال 1390 تا کنون میانگین بگیرید شاید حضور هر وزیر یکسال و اندی باشد؛ بنابراین ثبات مدیریت توانمند برای اقدامات تحولی ضروری است.
در آموزش و پرورش تا یک مدیر سفره مدیریتی خودش را پهن میکرده است باید به فکر جمع کردن آن سفره میبود و خیلی نمیتوانسته است نگاه دراز مدت داشته باشد.
**هیچ بودجهای برای اجرای سند تحول بنیادین منظور نشده است
هاشمینکو: مورد بعد، عدم نظارت برای اجرای سند تحول است؛ طبق قوانین موجود، شورای عالی انقلاب فرهنگی مسؤول نظارت در این بخش بوده و همینطور شورای عالی آموزش و پرورش هم وظیفه داشته است؛ بالاخره تصویب و اجرای سیاستهای اجرایی، طراحی ساز وکار تحقق اهداف و بحث به روز آوری و ترمیم به عهده شورای عالی آموزش و پرورش بوده است. باید این دو شورا را بررسی کرد که علت عدم اجرای این وظیفهشان چه بوده است و باید پاسخگو باشند که چرا وظیفهای که به عهدهشان بوده است را انجام ندادهاند؛ خصوصا در بحث نظارتی شورای عالی انقلاب فرهنگی خیلی مهم است که انجام دهد.
اگر بحث گفتمان سازی سند را میخواهیم در پیش داشته باشیم باید بودجه خاصی داشته باشیم
نکته بعدی، عدم پیشبینی ردیف بودجه مشخص است؛ سالها آموزش و پرورش برای اجرای یکی از برنامههای یونسکو با عنوان «آموزش برای همه»، تحت عنوان ردیف بودجه 127500.8 اعتبار میگرفته است اما هیچ بودجهای برای اجرای سند تحول بنیادین منظور نشده است.
اگر بحث گفتمان سازی سند را میخواهیم در پیش داشته باشیم باید بودجه خاصی داشته باشیم. از آن طرف اگر بخواهم نقدی نسبت به بودجه آموزش و پرورش داشته باشیم باید بگوییم 98 درصد بودجه آموزش و پرورش، پرسنلی است و تنها دو درصد غیرپرسنلی است در صورتی که اگر به کشورهایی که از نظر آموزش و پرورش توسعه یافته هستند، بنگیریم، میبینیم که این نسبت حدودا 70 به 30 است. یعنی 30 درصد بودجه غیرپرسنلی است.
حالا در کشور ما با این دو درصد بودجه غیر پرسنلی چگونه میخواهیم تحول ایجاد کنیم؟ تحول، بودجه میخواهد و با حرف نمیشود، تحول ایجاد کرد.
مورد بعد، همکاری سایر دستگاهها برای اجرای سند تحول است؛ آموزش و پرورش یک نهاد اجتماعی بزرگی است و در همه کشورهای پیشرفته هم نگاه کنیم، سایر دستگاهها به یاری آموزش و پرورش میآیند و از شهرداری و وزارتخانههای دیگر بودجه و امکانات میگیرند و به مدارس داده میشود.
وزارت آموزش و پرورش به تنهایی نمیتواند به یکصد هزار مدرسه امکانات دهد. بر اساس بند «د» فصل هشتم سند تحول، تمام دستگاهها در چارچوب این سند باید همکاری لازم برای تحقق اهداف سند تحول بنیادین داشته باشند از جمله صدا سیما که به طور خاص در سند آمده است.
گزارش این همکاریها در طول این 10 سال هر ساله باید توسط وزیر آموزش و پرورش به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه میشد که ظاهرا نشده است؛ این خلأ باعث شده است دستگاهها و سازمانها همکاری لازم را با آموزش و پرورش برای ارائه این سند نداشته باشند.
در بحث بازنگری، یک مبانی نظری داریم و یک سند تحول داریم؛ مبانی نظری که برگرفته از فلسفه تعلیم و تربیت است، اهداف غایی، مبانی، چیستی وچرایی و چگونگی تربیت در آن لحاظ شده است؛ اکنون انتقاداتی به آن وارد است که این سند آسمانی است، ما چگونه میتوانیم به قرب الهی به عنوان هدف غایی آموزش و پرورش برسیم؟
در صورتی که به نظر بنده قابل رسیدن است؛ قرب الهی از مسیر حیات طیبه قابل رسیدن است. حیات طیبه به معنی زندگی پاکیزه است؛ آیا ما نمیتوانیم روش زندگی پاکیزه را به دانشآموز یاد بدهیم؟ اشکال کار کجاست؟ اشکال کار در بحث اهداف عملیاتی و راهکارهای سند است. انتظار داریم که راهکارها، عملیاتی باشد در صورتی که بعضی از راهکارهای سند، خودشان هدف یا راهبرد هستند.
زیرنظامهای سند واقعا دچار مشکل است و زیرنظامها نیاز به بازنگری و باز تألیف دارد؛ چون زیرنظام کاملا باید عملیاتی و اجرایی باشد ولی اکنون میبینیم زیرنظامها از متن سند کلیتر است و همین امر مانع جدی برای اجرای سند است که ما خود زیر نظامها را باید عملیاتی کنیم.
همینطور در سند همه چیز باید بر اساس آن چشمانداز سند باشد؛ اهداف کلان و عملیاتی باید بر اساس چشمانداز سند تنظیم شود ولی این روشن نیست که آیا این مبتنی بر آن چشمانداز بوده یا نبوده است.
**یک الگوی جامع هماهنگی درون و برون سازمانی باید تدوین شود
محبی: برای سند تحول از جذب و آموزش تا بکارگیری معلم و ارتقای معلم موجود باید برنامههایی در قالب اسناد عملیاتی و اجرایی کاملاً شفاف و روشن تدوین شود و سایر بخش ها هم هر کدام کار خودشان را داشته باشند.
به نظر من یک الگوی جامع هماهنگی درون و برون سازمانی باید تدوین شود که هم در درون انسجام، هماهنگی و هم افزایی شفاف و کاملی داشته باشد و هم نهادهای بیرون از وزارت آموزش و پرورش، رسالت، وظیفهشان و نحوه انجام آن شفاف و روشن تبیین شود.
یک الگوی راهبری و نظارت و پایش لازم است؛ البته درست است که شورای عالی انقلاب فرهنگی وظیفهاش نظارت است اما نمیشود وزارت آموزش و پرورش برای اجرای سند تحول بنیادین خودش یک الگو یا یک مدلی نداشته باشد؛ این موضوع اصلاً غیر از آن نظارت راهبردی و کلانی است که شورای عالی انقلاب فرهنگی میتواند داشته باشد.
از حیث ساختاری باید تعیین تکلیف کنیم که متولی راهبری، نظارت و پایش سند چه کسی است و چگونه باید انجام دهد؟
اما به هرحال سند تحول بنیادین آموزش و پرورش توسط وزرات آموزش و پرورش باید خوب راهبری و نظارت دقیق شود و بعد، ارزیابی، پایش و بهبود یابد. یک الگو و مدل دقیق و جامعی برای اشاعه و گفتمان سازی سند تدوین شود نه اینکه دورههایی برای رفع تکلیف اجرا شود بلکه این کار را دانشگاههای فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی میتوانند برای جدیدالورودها خیلی شفاف و دقیق در برنامههای درسی شان بگنجانند و تا جایی که بنده سراغ دارم گنجانده شده است. برای موجودی آموزش و پرورش هم باید مدل اجرایی داشته باشیم این از حیث اجرای سند تحول بود.
از حیث ساختاری باید تعیین تکلیف کنیم که متولی راهبری، نظارت و پایش سند چه کسی است و چگونه باید انجام دهد؟ اشاره به شورای عالی شد؛ بالاخره باید نحوه پاسخگویی مشخص باشد و بنده پیشنهاد میدهم که یک ستاد یا قرارگاهی تشکیل شود که نحوه انجام وظیفه شورای عالی انقلاب فرهنگی را هم رصد کند که این ستاد متشکل از افراد توانمند در تعلیم و تربیت و مسلط به سند با اختیارات ویژه باشد تا بتوانند به جاهای مختلف برای هدایت و راهبری بروند و هرجا هم که نیاز هست تغییرات لازم را برای تدوین و استقرار آن الگوهای ذکر شده برای پایش میزان اجرای سند، آسیب شناسی و بهبود بخشهایی که اجرا نشده و ارائه راهکار و برنامه، داشته باشند.
یک بحث در خصوص بازنگری سند است که البته یک گروهی در شورای عالی هست ولی به نظر من اینها باید با نگاهی عمیق تر و جدی تر کارشان را ادامه دهند و متشکل از متخصصان با تجربه و با گرایشهای مختلف تعلیم و تربیت و مدیریت و تربیت دینی باشند تا سند تحول را هم از حیث شکلی و هم از حیث محتوایی بازنگری کنند.
درست است که پایش رسمی صورت نگرفته است اما پژوهشهایی در این زمینه صورت گرفته و اشکالات سند تا حدود زیادی خودش را نشان داده است؛ بنابراین آن اشکالات را برطرف کنیم خصوصاً از حیث انسجام درونی و بیرونی سند و زیر نظامهایی که در این راستا وجود داشته و آن بحث توجه به نظام و سیستمی دیدن فرایند تعلیم و تربیت در سند از ورودی، فرایند، خروجی، بازخورد و بهبود را توجه کنند.
به نظر بنده، وزارت آموزش و پرورش باید غیر از آن الگوی جامع هماهنگی برون سازمانی، یک الگو و به نوعی برنامهای را که در آن، نقشهای هر کدام از نهادها و سازمانها و چگونگی اجرای آن را شفاف بیان کرده باشد، تدوین کند.
اگر لازم است به قانون تبدیل کنیم تا ضمانت اجرایی لازم را داشته باشد که همه نهادهایی که دخیل اجرای سند هستند، رسالت و وظیفه خودشان را خوب بشناسند و بعد به میدان بیایند و کمک به اجرا کنند.
تصویب بودجه خاص عملیاتی کردن سند تحول بنیادین برای گفتمان سازی و تبیین سند از دیگر موارد است و همینطور تلاش برای افزایش بودجه غیر پرسنلی برای اجرای سند تحول است.
طراحی و استقرار نظام پایش و ارزشیابی سند که نه فقط در ستاد بلکه در همه دوایر ادارات کل استانها، مناطق و مدارس این پایش بتواند انجام شود و در نهایت سامانه برخط پایش ویژه معلمها و مدیران ایجاد شود تا بتوان خودارزیابی نسبت به موارد سند داشته باشیم.
انتهای پیام /