25 سال کنشگری سیاسی محمد رضا عارف / مردی برای نرسیدنها
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو_سارا عاقلی؛ وقتی دانش آموز سر به زیر و درس خوان رشتهی ریاضی از دنیای علم پا به عالم سیاست میگذاشت احتمالا نمیدانست که سر به زیر بودن اگرچه در علم و تحصیل به او کمک میکند اما در عرصهی سیاست کار دستش میدهد و او را تبدیل به مهرهای می کند که به راحتی توسط دیگران در صفحهی سیاست جابجا میشود و بازی میخورد. او در سال 48 در مسابقات کشوری ریاضی، رتبهی نخست...
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو_سارا عاقلی؛ وقتی دانش آموز سر به زیر و درس خوان رشتهی ریاضی از دنیای علم پا به عالم سیاست میگذاشت احتمالا نمیدانست که سر به زیر بودن اگرچه در علم و تحصیل به او کمک میکند اما در عرصهی سیاست کار دستش میدهد و او را تبدیل به مهرهای می کند که به راحتی توسط دیگران در صفحهی سیاست جابجا میشود و بازی میخورد.
او در سال 48 در مسابقات کشوری ریاضی، رتبهی نخست را به دست آورد و یک سال بعد با رتبهی دوم کشوری در کنکور سراسری به رشتهی مهندسی برق دانشکده ی فنی دانشگاه تهران راه یافت؛ دوران تحصیل خود در دو دانشگاه تهران و استنفورد را پشت سر گذاشت و پس از بازگشت برای تدریس راهی دانشگاه صنعتی اصفهان و شریف شد و سرانجام در سال 73 به کرسی ریاست دانشگاه تهران رسید البته تا پیش از این نیز معاونتهایی را در وزارت فرهنگ و آموزش عالی عهده دار بود.
فعالیت کم رمق دانشجویی
اما برای اینکه ببینیم دانشجوی درس خوان و سربه زیر رشته برق در کجا و چگونه پا به دنیای سیاست گذاشت باید دوران دانشجویی را ورق بزنیم؛ جایی در میان فعالیتهایش در انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا؛ البته گفته میشود او در زمان حضورش در دانشگاه تهران در برپایی جلسات مذهبی نیز نقش داشته اما تاریخ جنبش دانشجویی از فعالیت او، با شدت و حدت یاد نمیکند.
بعدها فعالیت در انجمن اسلامی زمینه آشنایی او با همسرش حمیده مروج را فراهم کرد؛ او در آن زمان در دانشگاه استنفورد به سر میبرد و دختری که به او معرفی شده بود در دانشگاه شیراز مشغول تحصیل بود اما آنها یک وجه اشتراک داشتند؛ هر دو متولد شهر یزد بودند؛ مروج پس از ادامه تحصیل، پزشک متخصص پوست و مو و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی بهشتی شد.
مروج نیز مانند همسرش در دنیای دانش محدود نماند و به واسطهی حضور محمدرضا عارف اندکی پا به دنیای سیاست گذاشت؛ از موسسین بنیاد امید شد و ریاست شورای زنان این تشکیلات را به عهده گرفت تا بار دیگر این سوال را در ذهن زنان پررنگ کند که برای فعالیت سیاسی باید یک زن سیاسی بود یا همسر یک مرد سیاسی؟!
ابوالمشاغل
عارف مانند دیگر شخصیتهای سیاسی سنتی، تاکنون سمتهای مختلفی را عهدهدار بوده. فعالیتهایی که بعضا با هم سنخیتی نداشته اما یکجا در کارنامه او جمع شده؛ از وزارت تلگراف، ریاست سازمان مدیریت و برنامه ریزی و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام گرفته تا ریاست دانشگاه تهران، ریاست کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، معاونت ریاست جمهوری و ریاست بنیاد امید ایرانیان، عضویت در هیات مدیره بنیاد باران و...
به همین خاطر پس از اینکه روحانی با انصراف او در انتخابات یازدهم پیروز شد؛ لیستی از وزارت خانههای متنوع را شامل علوم، تحقیقات، فناوری و ارتباطات، فناوری اطلاعات را به پاس قدردانی، پیش روی او گذاشت البته او هر دوی آنها را رد کرد.
اما آنچه در کارنامه او قابل توجه است؛ تبدیل شدنش به جادهای برای سرمایه گذاری دیگر شخصیتهای سیاسی است یا به عبارتی بهتر او بیشتر از آنکه شخصیتی اثرگذار در اتمسفر سیاسی کشور باشد فردی تسهیل کننده برای دیگر شخصیتها بوده؛ زمانی توسط هم پیمانان خود به شدت پررنگ شد و کمی بعد وقتی تمام خواستههای آنها را برآورده نکرد به مهرهای سوخته بدل گشت؛ این را کارنامهی حضورش در سه دوره انتخابات میگوید.
کاندیداتوری برای انصراف
محمدرضا عارف اولین بار در انتخابات دوره هشتم مجلس شورای اسلامی کاندید شد اما کمی بعد در اعتراض به رد صلاحیت اصلاح طلبان از ادامه رقابت انصراف داد تا آغازکنندهی مسیر کاندیداتوری برای انصراف باشد.
روحانی، رئیس جمهور منتخب دو دورهی یازدهم و دوازده؛ در هر دوره برای رسیدن به کرسی پاستور یک نفر را قربانی و پیشمرگ خود کرد؛ در دورهی اول قرعه به نام محمدرضا عارف افتاد و در دوره بعد به نام اسحاق جهانگیری.
عارف در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با همراهی همسرش برای ثبت نام در وزارت کشور حاضر شد و یک ماه با شعار "زندگی آبرومندانه و شرافتمندانه در سایه کشورداری خردمندانه" به تبلیغ انتخاباتی پرداخت و پس از آنکه تمام نشستها و مناظرههای انتخاباتی را پشت سر گذاشت؛ چهار روز مانده به موعد مقرر، از ادامه رقابت انصراف داد.
سایت او در نیمههای شب بیستم خرداد کنارهگیری او را رسانهای کرد؛ بیانیهای که خبر از تمکین بیچون و چرای عارف از خاتمی میداد. در قسمتی از این بیانیه آمده:«غروب دوشنبه بیستم خرداد ماه، مرقومهای از جناب آقای سید محمد خاتمی دریافت نمودم. ایشان طی این نامه در مقام رهبری اصلاحات، ادامه حضورم را در صحنه انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری به مصلحت ندانستهاند.
از آنجا که از ابتدای ورودم به عرصه انتخابات بارها بر موضع تمکین از اجماع با محوریت جناب آقای خاتمی تاکید نمودهام و همچنین بر اساس منشور اخلاق انتخاباتی منتشر شده توسط اینجانب، خود را متعهد به رعایت اخلاق و انجام تعهداتم میدانم. لذا با عنایت به نظر صریح جناب آقای خاتمی و تجارب انتخابات دو دوره گذشته ریاست جمهوری، انصراف خود را از ادامه رقابتهای انتخاباتی اعلام میدارم.»
سربه زیر در تصمیمگیری
او در این بیانیه نامی از کناره گیری به نفع روحانی به میان نیاورد و در روز جمعه پای صندوق، برگه رای خود را به نام روحانی به صندوق انداخت؛ عارف بعدها دلیل نام نبردن از روحانی را نگرانی از تقلید رقبایش در به اجماع رسیدن عنوان کرد و خبرنگار هم در پاسخ به او پرسید: چگونه است که بدون نام از شخصیت مورد اجماع، رای دهندگان متوجه او میشوند اما کاندیداهای ریاست جمهوری خیر؟!
بیانیهای که از عارف مبنی بر کناره گیری منتشر شد آینهی تمام نمای شخصیت او بود؛ در دو بند از متنی که منتشر کرد 5 بار مستقیم و غیرمستقیم از خاتمی سخن گفت و عملا حیات و ممات خود را در کارزار رقابت به مصلحت اندیشی رئیس دولت اصلاحات گره زد؛ رویهای که نشان از رویکرد سنتی و مطیع بودن محض او در عالم سیاست می داد؛ او ورود و خروج در کارزار سیاست را بیشتر از آنکه مولود یک خرد جمعی بداند و یا از استدلالهای خویش برای پیروزی جبههای بگوید؛ لزوم تبعیت از تصمیم یک شخص را تئوریزه کرد و ساده انگارانه آن را بازتاب داد.
او یک سال بعد از این تصمیم یعنی در سال 93 در مصاحبه روزنامه اعتماد از عدم مراجعه روحانی به او برای مشورت با 30 سال تجربه مدیریتی گلایه کرد و درباره چرایی کاندیداتوری در انتخابات دوره یازدهم گفت:«شرایط کشور بعد از وقایع سال 88 نگران کننده شده بود. این مسأله را از بعد سیاسی و جناحی مطرح نمیکنم. با نگاه ارزشی و اعتقادی که موضوعات را دنبال میکردم و به خصوص ارتباط نزدیکم با قشر جوان و دانشجویان حس کردم که جوانان در حال فاصله گرفتن از ارزشها و انقلاب هستند و کمکم مهمترین سوال و چالششان این میشود که چرا انقلاب کردیم. من با رایزنیهایی که به خصوص با نسل جوان انجام دادم احساس کردم میتوانم اندوختههای سه دهه کار در حوزههای مختلف علمی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادیم را به میدان بیاورم. در این دوره احساس تکلیف شرعی و ملی کردم که به میدان بیایم و اعتبار و اندوختهای که تمام سرمایهام است را عرضه کنم.»
ژن خوب فرزند
موضوع مهمی که در این دوران حاشیه جالبی از او و خانوادهاش در یاد مردم به جای گذاشت، مصاحبه فرزندش در یک برنامه تلویزیونی بود که در آن مصاحبه ضمن رد اتهامها درباره استفاده از رانت پدرش، تواناییهایش به دلیل «ژن» و «خون خوب» پدر و مادرش بوده است! این مصاحبه نه تنها در فضای مجازی جنجال به پا کرد بلکه در جامعه نیز واکنشهای بسیار را به دنبال داشت.
واکنشها به این مصاحبه تا جایی پیش رفت که یکی از خبرنگاران در مورد این موضوع از شخص عارف سوال کردند که وی در پاسخ گفت: نظر خاصی در این باره ندارم و فکر میکنم افاضاتی که در این روزها در فضای مجازی انجام شده است به قدر کافی کفایت میکند. همان توصیهای که به تمامی جوانان دارم را به فرزند خود نیز میگویم. این که چقدر موثر باشد و یا نباشد را نمیدانم.
وی افزود: در این باره به اندازه کافی بحث شده است. مصاحبای انجام شده که در فضایی توام با بداخلاقی از آن سوء استفاده شده است. فرزندم به هر حال همواره شاگرد ممتاز بوده و در هر مسابقهای اول شده است. این موضوع را در مصاحبهاش مورد اشاره قرار داده و گفته که این مسئله را از پدر و مادرم به ارث بردهام که آنها نیز در تمامی مقاطع شاگر اول بودهاند.
در ادامه خبرنگاری از عارف پرسید که آیا شما به دلیل بیان این صحبت تذکری به پسرتان ندادهاید؟ چون از این صحبت تلقی میشود که جامعه را طبقهبندی کرده است. سوالی که عارف ترجیح داد با سکوت به آن پاسخ ندهد.
پیروزی که شکست آفرید
اما داستان حضور او در کارزار انتخاباتی به همینجا ختم نشد؛ او در سال 94 برای انتخابات مجلس شورای اسلامی به رقابت با حداد عادل و لیستش پرداخت و توانست سی کرسی شهر تهران در مجلس را تصاحب کند.
هنوز شیرینی پیروزی در جان اصلاح طلبان ننشسته بود که جنجالی دیگر شیرینی را به تلخی بدل کرد؛ نمایندههای لیست امید با سازوکاری غیر شفاف از شورای عالی اصلاح طلبان وارد لیست شده بودند و لابیهای مالی برخی از آنها جنجال آفرین شد و برخی از چهرههای به شدت جوان و ناآشنا برای لیست، هزینه آفرینی کردند؛ مانند فاطمه حسینی که با اظهارات و عملکرد شخصی و خانوادگی در صحن مجلس موجی از انتقادات و ناکارآمدیها را به سمت خود جلب کرد تاجایی که عدم ثبت نام آنها برای مجلس یازدهم در همین راستا تفسیر میشد.
بعد از پیروزی عارف گمانه زنیها برای تصاحب کرسی ریاست خانه ملت توسط او شدت گرفت؛ اما اینبار هم قرعهی ریاست به نام عارف نبود و او کرسی ریاست را به رقیبش علی لاریجانی واگذار کرد.
این شکست در حالی اتفاق افتاد که اکثریت نسبی مجلس در دست اصلاح طلبان بود اما عارف نمیتواست در همپیمانان خود اجماع به وجود آورد و طیف وسیعی از اصلاح طلبان که باعث رای آوری او شده بودند. عملا او را برای صندلی ریاست مجلس مناسب نمیدانستند؛ حتی ریاست قوه مجریه نیز همین نظر را داشت.
نقد اصلی اصلاح طلبان به عارف در دوره نمایندگی، کنشهای کم رمق و ساکت بودن در موضوعات مختلفی بود که باعث میشد او نتواند مانند محمود صادقی و پروانه سلحشوری، قوه قضاییه را به چالش بکشد و رفع حصر را به صحن علنی مجلس ببرد و یا حتی در موضوعات به روز مجلس مانند شفافیت آرای نمایندگان و FATF جریان ساز باشد.
به همین خاطر کمی بعد از حضور در مجلس، عارف پایگاه خود را در میان تشکلهای اصلاح طلب در دانشگاهها از دست داد و سلحشوری و صادقی بخاطر صحبتهای جنجالی، جایگزین او در نشستهای پرهیاهو شدند.
دیگر درگیری اصلاح طلبان با عارف بر سر انتخابات پیشرو یعنی انتخابات مجلس 98 است؛ او مایل بود ساختار سنتی لیست بستن یعنی شورای عالی اصلاح طلبان را به عنوان فیلتر کاندیداهای اصلاح طلب حفظ کند اما در قسمتی از پایگاه اصلاح طلبان صحبت از لزوم کنار رفتن پدرخواندهها و استفاده از سازوکاری نو مانند "سرا" به میان آمد.
محمدرضا عارف عملا در دورههایی از انتخابات که اصلاحات هیچ کنشگر فعالی در صحنه نداشت؛ وارد کارزار رقابت شد و اگرچه از رقیب شکست نخورد اما پس از پیروزی در بازی قدرت از جانب هم پیمانان خود از پای درآمد و به یکی از مهرههای سوخته سیاسی تبدیل شد؛ مهرهای که احتمالا دیگر در سطوح بالای سیاسی قادر به ایفای نقش نباشد.
رسانههای اصلاح طلب که روزی برای کنار کشیدن او تیتر میزدند:"سیاست عارفانه" بعدها درباره کم کاری و کم حرفی او در مجلس از "خلسهی عارف" سخن به میان آوردند و کمی بعد زمانی که او برای انتخابات مجلس یازدهم کاندید نشد حتی تیتری درباره او نزدند و مسیر فراموشی او که از مدتها پیش شروع شده بود؛ شدت گرفت.