آیا اتباع افغانستانی تهدیدی علیه امنیت ایران هستند؟ / تروریسم رسانهای در حوزه مسائل افغانستان و تبعات امنیتی خطرناک آن
موج خطرناکی از مهاجرستیزی به ویژه افغان ستیزی همراه با مجموعه اخبار و تحلیلهای ناصحیح در مورد وقایع افغانستان، فضای مجازی ایران و برخی روزنامه های ایران را پر کرده است.
سرویس سیاست مشرق*- چندین هفته است که موج بسیار سهمگین افغان هراسی فضای مجازی ایران را در می نوردد و هر روز فیلمی قدیمی با توضیحی جدید و البته مملو از دروغ و اتهام در تلفنهای همراه دست به دست می شود. حضور مهاجرین و مدیریت صحیح این امر حتما نیازمند پایش دقیق و علمی و توجه همزمان به فرصتها و تهدیدهای این امر است اما ساده اندیشی است که امواج دروغ و شایعه در هفته های اخیر را بدون یک عقبه امنیتی و تنها حاصل دغدغهمندی مردم از مشاهده کارگران و مهاجران افغان در کوی و برزن بدانیم. بی شک با شکست پروژه فتنه سال 1401 (که مرگ کامل این فتنه در 25 شهریور سال جاری اثبات شد) دشمن به دنبال مستمسک جدیدی برای ایجاد بلوا و آشوب در ایران و حتی پیشبرد آن تا راه اندازی یک فتنه خطرناک منطقه ای است. فتنه جدید ابعاد و لایه های محتلفی دارد که در این نوشتار سعی می کنیم در حد امکان بدان اشاره کنیم. رکن رکین این فتنه دروغ پراکنی در فضای مجازی برای ایجاد اختلال در فضای ذهنی و روانی مردم و حتی مسئولین است.
لایه اول: دیوسازی از مهاجرین افغان
سالهاست که رسانه های ضدانقلاب - خصوصا رسانه های فارسی زبان - به مسأله دیوسازی یا demonization مباردت ورزیده و این حوزه کاملا متبحر شده اند. روزگاری از خود انقلاب اسلامی و حضرت امام ره و رزمندگان اسلام و... و سالها و دهه های بعدی دیوسازی از فلان مقام مسئول و دلبرسازی از چهره یا جناح مقابل او (که این دیو و دلبرسازی سیالیت زیادی هم داشته و ممکن است جا به جایی در آن صورت بگیرد) ادامه داشته است. در همین زمینه شاهد پردازش چهره بسیار مخوف از مهاجرین افغان در فروردین 1401 بودیم که می رفت مشکلات زیادی برای کشور ایجاد کند که خوشبختانه با درایت کافی آن موج خنثی شد.
در مهر 1402 نیز به یکباره شاهد استفاده از زرادخانه فیلمهای آرشیوی مختلف برای ملتهب کردن فضا و ترساندن مردم از مهاجرین هستیم و متأسفانه برخی روزنامه های رسمی و خبرنگاران نیز آتش تهیه این امر را فراهم می کنند و امنیتی سازی پدیده مهاجرین را دامن می زنند. حرفهای شوخی گونه ای مانند اینکه مهاجرین می خواهند نماینده در مجلس داشته باشند در حالیکه این افراد معمولا برای تهیه یک سیم کارت و یک کارت بانکی هم با مشکلات عدیده ای رو به رو هستند جای پرسش دارد. هیچکس منکر این نیست که حجم انبوه مهاجرین نیازمند یک مدیریت صحیح و برنامه ریزی راهبردی است اما پرسش بر سر این است که چرا یکباره و به این شکل آتشین و التهاب زا، موجی مملو از شایعه و دروغ و فیلمهای قدیمی و... به وجود آمده است؟ و چه کسانی و چرا این کار را می کنند؟
لایه دوم: انتقال فتنه به مرزها
پیشبرد پروژه های ضد انقلاب اسلامی نیازمند ایجاد مشکل در حوزه درون و بیرون کشور است و دشمن دریافته است که جمهوری اسلامی ایران مستحم تر از آن است که با ایجاد مشکل در یک ناحیه خم به ابرو بیاورد لذا دنبالکردنِ پروژه درگیرسازی در داخل (که در صورت ایجاد بحران میان جامعه مهاجر و جامعه میزبان ابعاد وسیعی خواهد داشت) و در خارج (خصوصا در مرزها) را دنبال می کنند و البته می دانند که چنین مشکلاتی نیز تنها به مشغولسازی جمهوری اسلامی ایران خواهد انجامید و به نظر می رسد که خیال خامِ براندازی و خوابِ «لف لف خوردن پنبه دانه» از سر ایشان - بالاجبار و ناشی از اقتدار ایران اسلامی - دور شده است. اما ایجاد بحران در زمینه مسائل افغانستان - فراتر از مسأله مهاجرین - نیازمند دو کار دیگر نیز هست.
دیوسازی از طالبان و ترسیم چهره مشابه داعش از ایشان و دلبرسازی از مخالفان و معارضان ایشان. در مورد اولی با کمال تأسف باید گفت که رسانه ها و کانالهای مدعی بصیرت و انقلابی گری هم بدون نزدیک شدن به حاق مسأله و استفاده از ظرفیت کسانی که سالها از نزدیک درگیر مسائل افغانستان بوده اند، هر خبر کذب و شایعه و تحلیل غلطی را منتشر میکنند وبا علاقه ای وصف ناپذیر به تئوری های توطئه با انکار شکست امریکا در افغانستان (که بارها مورد تأکید مقام معظم رهبری بوده است) همچنان امریکا را فعال مایشاء افغانستان می دانند و از طالبان تصویر نیروی نیابتی امریکا را ترسیم می کنند! (بی توجه به هزاران کشته از طرفین جنگ طی بیست سال) این کار علاوه بر اینکه مبتنی بر داده های غلط است تکمیل کننده سیاست امریکا مبنی بر دور کردن افغانستان از کشورهای همسایه آن نیز هست (این کار چه از روی جهالت باشد و چه از روی خیانت، نتیجه آن در خدمت منافع امریکا خواهد بود و نیازمند برخورد صحیح).
ژنرال مارک میلی، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا با اعتراف به اینکه خروج از افغانستان یک شکست استراتژیک بود، تصریح کرد جنگ 20 ساله آمریکا نیز در افغانستان با شکست واشنگتن پایان یافت
یک کانال به نام «فتن 2» تیتری زده است که برای اهل پیگیری دقیق مسائل افغانستان، بسیار مضحک است اما متأسفانه همین تیترها و همین اشتباهات بچه گانه، عامه جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد: «حمایت رسمی اینترنشنال از طالبان»! وقتی شبکه افغانستان اینترنشنالی که مملو از چهره های نزدیک به حکومت پیشین افغانستان است و صدها بار و به انحاء مختلف هر دروغی را برای تخریب طالبان پخش کرده است از سوی یک کانال مدعی بصیرت چنین معرفی می شود، باید عمق فاجعه را دریافت. اما چرا چنین خطاهایی رخ می دهد؟
بی شک به دلیل دوری از پیگیری دقیق و جزئی مسائل و بسنده کردن به اخبار زردی که در فضا پر شده است؛ و پیامد آن چیست؟ ایجاد نفرت در دو طرف مرز، مرزبانی های دو طرف، نیروهای نظامی و انتظامی دو طرف و اهل قلم و خبرنگاران دو طرف و... از یکدیگر و آماده شدن برای انفجار خشم در یک لحظه حساس که می تواند آتش طولانی مدتی را در منطقه روشن کند و روشن نگه دارد و هدف غرب از همه این قیل و قالها و جنجالها و «الم شنگه ها» ی رسانه ای را حاصل کند.
دیوید لوین، استاد مطالعات جنگ کالج سلطنتی لندن
از سوی دیگر روزنامه ها و رسانه های عمدتا نزدیک به طیف اصلاح طلب دلبرسازی از مخالفان طالبان و خصوصا جبهه نزدیک به احمد مسعود را در دستور کار خود قرار داده اند. روزنامه هم میهن با تیتر کردن مقاله دیوید لوین (استاد مطالعات جنگ کالج سلطنتی لندن؛ همان دانشگاه و گروهی که احمد مسعود جوان در آن درس خوانده است)، شعار «لزوم حمایت از اپوزیسیون طالبان» را سر می دهد، بی توجه به پیامدهای آن برای کشور و منطقه و بی توجه به تمام ارتباطاتی که میان این اپوزیسیون و سرویسهای غربی وجود دارد و بی توجه به هماهنگی کامل این اپوزیسیون با دیگر به اصطلاح اپوزیسیون فارسی زبان یعنی عناصر ضدانقلاب اسلامی در خارج از کشور (نقش محوری برنارد لوی و مصی علی نژاد در این ارتباطات را می توانید در یادداشت دیگری ببینید).
اعتصاب غذای همزمان تمنا زریاب پریانی در آلمان، مهره فابی (فعال حقوق دگرباشان جنسی) در سوئد، هدا خموش (شاعر هرزه سرا) و مینه رفیق در نروژ، اعلام مهناز افشار بر اینکه صدای دختران افغان است، فعالیتهای هدربار (بخش زنان دیدبان حقوق بشر)، اعتراض نماینده رژیم صهیونیستی در سازمان ملل به حاکمیت کابل و فعالیتهای نرگس نهان در اتریش و شهرزاد اکبر در لندن، خانواده ملاله یوسف زی و... تنها بخش کوچکی از همراهی و هم آوایی و شبکه سازی غرب در این حوزه هستند.
در مورد احمد مسعود جوان هم باید گفت که علاوه بر اینکه امثال لئون پا نه تا (رئیس سابق سیا) بر نقش اساسی فارغ التحصیلان کالج سلطنتی لندن بر اداره آینده جهان توسط رهبران جوان یا همان فارغ التحصیلان این دانشگاه تصریح کرده اند و ده ها نشانه دیگر از ارتباط پیدا و پنهان او با کسانی که نباید، ملاحظه می شود اما اساسا نقش او در میان همراهان و همکاران یک نقش نمایشی است و همه کاره واقعی جبهه آنها امرالله صالح رئیس پیشین دستگاه امنیتی افغانستان و چهره نزدیک به سیا است.
لئون پانه تا، رئیس ساق سیا در کالج سلطنتی لندن
لایه سوم: مأمن جلوه دادن ایران برای اپوزیسیون مسلح
لایه سوم این حرکت خزنده رسانه ای و در واقع تروریسم رسانه ای مشوه کردن چهره ایران در کابل است به این معنی که هر روز اخباری دروغین از عضوگیری و یارگیری مخالفان طالبان در ایران منتشر کنند (در صفحات مجازی اپوزیسیون افغان خصوصا اپوزیسیون علاقه مند به کار مسلحانه) فیلم کوتاهی از ورزش کردن اسماعیل خان!! سندی شده است بر اینکه اسماعیل خان در حال نیروگیری است و این نتیجه گیری که ای اپوزیسیون، ناامید نشوید!!). اخبار جعلی جبهه آزادی و مقاومت و ببرهای ترکستان و ده ها نام و نشان دیگر مبنی بر اینکه در فلان نقطه افغانستان ده طالب را کشتیم و در جای دیگر صد طالب را (عمدتا دروغ محض) نیز علاوه بر اینکه باعث گردش اخبار ناصحیح در میان توده های افغان در خارج و داخل این کشور می شود می تواند به التهاب فضا خصوصا در میان مهاجرین منجر شود. اینجاست که معاون سفیر جمهوری اسلامی ایران در کابل بسیار هوشمندانه اعلام کرد «ایران هرگز جای امنی برای مخالفان افغانستان نیست» و با این حرف از دامن زدن به این فتنه خطرناک جلوگیری کرد.
همچنین نباید از یاد برد همه اتفاقات در شرایطی رخ می دهد که یک همکاری جدی و بسیار مفید میان جمهوری اسلامی ایران و طالبان در قضیه خنثی سازی خطر تروریسم در منطقه صورت پذیرفته است، امری که وزیر محترم اطلاعات، حجت الاسلام و المسلمین خطیب نیز در صحبتهای خود به آن اشاره کرد و بی شک تلاش دشمنان در تخریب روابط تهران - کابل، چنین امری را نیز هدف گرفته است.
نتیجه گیری:
موج خطرناکی از مهاجرستیزی به ویژه افغان ستیزی همراه با مجموعه اخبار و تحلیلهای ناصحیح در مورد وقایع افغانستان، فضای مجازی ایران و برخی روزنامه های ایران را پر کرده است. مدیریت صحیح مسأله مهاجرین امری است عقلانی و ضروی که حتما بایستی انجام پذیرد اما جوسازی رسانه ای مسموم اخیر، مسأله دیگری است که دشمن روی تبعات امنیتی آن حساب کرده است. عدم رسیدگی به این شایعه پراکنی و دیوسازی از مهاجرین و حاکمیت کنونی افغانستان، وضعیت فضای ذهنی و روانی جامعه و حتی مسئولین امر را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
در هیاهوی اخبار کذب، واقعیاتی از قبیل در هم تنیدگی فعالیتهای غربگرایان ایرانی و افغان دیده نخواهد شد یا کمتر دیده خواهد شد. در صورت کنترل نشدن این وضعیت پیامدهای این فتنه می تواند موجب ایجاد برخی تنشها در داخل، کاهش سطح همکاریهای بسیار ضروری تهران - کابل و حتی ایجاد یک فتنه منطقه ای شود. راه مقابله با این فتنه جدید و این تروریسم رسانه ای اولا هزینه زا کردن پخش اخبار دروغ و شایعه پراکنی و ثانیا دعوت هر چه سریع تر از چهره های فرهیخته روحانی و دانشگاهی و... و. ایرانی و مهاجر در صدا و سیما و... برای پرداختن به مسأله و آرام کردن ذهن جامعه است. در انتها آرزومندم که حداقل رسانه های مختلفی که دغدغه انقلاب اسلامی و مسلمانان جهان را دارند در رابطه با مسائل افغانستان قدری دقیق تر و عمیق تر عمل کنند و هر مطلب و شایعه ای را به عنوان خبر و تحلیل منتش
* دکتر بهرام زاهدی کارشناس ارشد مسائل افغانستان