آیا مهاجران افغانستانی برای اقتصاد ایران تهدید هستند؟ | نان آجر
«هنوز هم فکر میکنم در میان همه رنجهایی که یک مهاجر پشت سر گذاشته است، جدیتر از همه، نامعلوم بودن آینده است؛ اینکه بعدش دقیقاً چه میشود، اینکه بعد قرار است در سیدنی باشد یا گلشهر یا ورامین؟ اینکه بعد شاید با گیر کردن به سیمخارداری تمام یا ناتمام شود» (عالیه عطایی، کورسرخی).
«ما میتوانیم تایید کنیم که تعداد مهاجران افغانستانی در ایران پنج میلیون نفر است. البته تعداد مهاجران رسمی کمتر است» (احمد وحیدی، وزیر کشور، در حاشیه جلسه هیات دولت، مهرماه 1402).
«اگر کسی این سالها، یعنی از همان سالهای ابتدایی آوارگی افغانستانیهای در جهان، دنبال آمار مرگومیر و خاطرات فروریخته چند نسل آنها بود، امروز با رقم غمانگیزی روبهرو بودیم؛ رقمی که پشت هر عددش درد و رنج و بغض خوابیده است» (عالیه عطایی، کورسرخی).
«وزارت کشور در تلاش برای ساماندهی امور مهاجران است. براساس یک برنامه طراحیشده نسبت به ساماندهی اتباع خارجی اقدام خواهد شد و اتباع غیرمجاز باید برگردانده شوند. کسانی هم که مجوز حضور دارند، باید ساماندهی شوند» (احمد وحیدی، وزیر کشور، در حاشیه جلسه هیات دولت، مهرماه 1402).
«بیزارم از شما که چشمهاتان چنین بینا به خود و نابینا به ما بود و دشت در دشت و کوه در کوه، رد سرخ خون را بر خاکِ از دست شده ما ندیدید و این یکباره عمر را حرام کردید... شما که سالهاست در تماشای ذبح ما کورسرخی دارید...» (عطایی، 1399، ص 131).
«از دیروز صبح تا الان، 28تا نوزاد به دنیا آمده که 19تاش افغان هستن، من که نگرانم شمارو نمیدونم» (منتشر شده در استوری اینستاگرام اکانتی به نام سمانه قمی منسوب به یک پرستار در بیمارستان قم).
بحث اخیری که درباره افغانهای مهاجر ساکن ایران به راه افتاده بعد از انتشار و وایرال شدن یک استوری منتسب به پرستاری در بیمارستان قم و انتشار گسترده فیلم رقصیدن چند مرد جوان افغان در مترو به راه افتاد. در ادامه اظهاراتی چون این جمله: «جمعیت میلیونی افغانستانیها در آینده منجر به تغییر بافت جمعیتی کشور خواهد شد و مردم ایران تبدیل به اقلیت خواهند شد» موضوع ورود افغانهای مهاجر به ایران را به یک بمب خبری بدل کرد. رسانهها، کارشناسها و مسوولان متعددی از زوایای مختلف به بررسی این سوژه پرداختند. برخی نگران افزایش تعداد مهاجران کشور همسایه بودند و آن را یک تهدید امنیتی برای آینده ایران تصور میکردند، برخی دیگر طرح چنین موضوعاتی را منجر به ایجاد کدورتهای سیاسی دانسته و دیگرانی آن را در راستای افغانستیزی میدانستند.
مهاجرت از آن دست موضوعاتی است که ابعاد مختلفی دارد، قضاوت کردن درباره آن بدون در نظر گرفتن همه زوایا هم غیرعلمی و هم غیرانسانی خواهد بود. سیاست، اقتصاد، محیط زیست، آموزش، بهداشت، روابط بینالملل و اخلاقیات از جمله پررنگترین زوایای موجود است که نقطه اتصال آنان میتواند قانون کارا، همهجانبه و بهروز باشد.
ادبیات مواجهه با مهاجر و مهاجرت آن هم مهاجر جنگزده متعدد و متفاوت است. میتواند مانند جملات کتاب کورسرخی عاطفی و احساسی باشد و درد و رنج مهاجران را منعکس کند. میتواند مانند پاسخ وزیر کشور دیپلماتیک باشد. میتواند مانند برخی اظهارات منتشرشده در فضای مجازی نژادپرستانه از آب درآید یا میتواند بر پایه تجربه، دانش و تلاشهای سالهای اخیر قانونمندانه و براساس خیر جمعی این مسیر پرپیچوخم را پیش برد.
نگاهی به چند فرض و فرضیه
در سال 1979، غرب به دنبال فروپاشی رژیم کمونیستی افغانستان تحت حمایت شوروی بود. افغانستان شاهد درگیریهای داخلی بین احزاب کمونیستی بود که جایگزین یکدیگر شدند و باعث مهاجرت و آوارگی شدند. جنگ داخلی و به دنبال آن تسلط طالبان بر موج فزاینده مهاجرت افغانها به خارج افزود. اشغال افغانستان به رهبری ایالاتمتحده، میلیونها افغان را از سراسر جهان به خانههای خود بازگرداند. اما در تمامی این سالها تعداد زیادی به ایران مهاجرت کردند و طی دههها درگیری به مهاجرت برای کار ادامه دادند و برای اقوام خود پول ارسال کردند که به تقویت اقتصاد در حال مبارزه افغانستان کمک کرد. براساس برآوردهای دولت ایران به استناد سازمان ملل، تا سال 2017، حدود 5 /2 تا 3 میلیون افغان در ایران زندگی میکردند و امروز مقامات رسمی ایران این تعداد را حدود پنج میلیون نفر میدانند.
ایران به دلیل نزدیکی جغرافیایی و پیوندهای فرهنگی، زبانی و مذهبی با افغانستان سابقه طولانی در میزبانی از مهاجران افغان دارد (جمشیدیها و انباری، 1383، سعیدی، 1397، صادقی، 1386). تاریخ مهاجرت افغانها به ایران از قرن نوزدهم ثبت شده و احتمالاً پیش از آن نیز وجود داشته است (عباسی شوازی، گلازبروک، جمشیدیها، محمودیان، و صادقی، 1387). مهاجرانی که در قرن نوزدهم و قبل از دهه 1970 وارد ایران شدهاند به عنوان تاجر پذیرفته شده بودند و پس از جنگ شوروی نوع مهاجران از تاجر و دانشجو به مهاجران جنگزده تغییر کرد.
در 26 جولای 2023 سازمان ملل در گزارشی اعلام کرد که ایران دومین کشور میزبان پناهجویان است. گزارش شاخص سالانه کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل (UNHCR) با عنوان «روندهای جهانی در آوارگی اجباری» نشان میدهد که تا پایان سال 2022، تعداد افرادی که به دلیل جنگ، آزار و اذیت، خشونت و نقض حقوق بشر آواره شدهاند به رکورد 4 /108 میلیون نفر رسیده است که 1 /19 میلیون نفر نسبت به سال گذشته افزایش یافته است. تا پایان سال 2022 برآوردهایی در مورد تعداد پناهجویان افغانستان به ایران صورت گرفته بود اما به دلیل اتفاقات پیشآمده در کشور مبدأ، سازمان ملل بر این برآوردها تجدید نظر کرد و در نهایت گزارش داد ایران با بیش از 4 /3 میلیون پناهنده (پناهندههای با مجوز) دومین کشور میزبان پناهجویان در جهان پس از ترکیه است.
نکته مهم در این گزارش آن است که در بخش نتیجهگیری، سازمان ملل یادآوری میکند که سنجشها (چه با معیارهای اقتصادی و چه با نسبتهای جمعیتی) میگویند کشورهای کمدرآمد و متوسط جهان مانند ایران، میزبان بیشترین آوارگان هستند. شاید همین نکته را بتوان شاهکلید مشکلات مردم دو کشور مبدأ و مقصد دانست چراکه سالها فشار شدید اقتصادی زندگی را برای شهروندان ایرانی دشوارتر کرده است، چه رسد به میلیونها پناهنده که اکثر آنها مجوز اقامت یا خانه و شغل دریافت نکردهاند.
خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) به نقل از یک خبرنگار زابلی گزارش داد که در اولین روز و شب پس از تصرف نیمروز توسط طالبان، حدود دو هزار نفر از طریق زرنج وارد استان سیستان و بلوچستان ایران شدند. با تسلط طالبان بر مرزها، این تعداد به 200 تن کاهش یافت.
سپس گزارش شد که دولت ایران در حال ساخت کمپهای مرزی برای پناهجویان افغان است. حسین قاسمی، مدیرکل دفتر امور مرزی وزارت کشور ایران همان زمان به ایسنا گفت که ایران در استانهای مرزی خود - خراسان رضوی، خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان - برای اسکان موقت افغانهایی که از طالبان فرار میکنند، تاسیسات پناهجویان ایجاد کرده است. وی تصریح کرد: ما همواره تحولات کشورهای همسایه را براساس تاثیرات امنیتی آنها رصد میکنیم. اما تنها چند روز بعد، مقامات دیگری وجود این کمپها یا برنامههای ساخت آنها را تکذیب کردند. الجزیره در گزارشی علت این تایید و تکذیب را چنین مطرح کرد: مقامات ممکن است در مورد احتمال نفوذ (شورشیان افغان به ایران) که خود را پناهنده نشان میدهند، نگران باشند. شاید اگر فرضیه الجزیره را جدی بگیریم و حفظ امنیت مرزها و کنترل ورودی پناهجوها را برای دولتها اولویت بدانیم، بهتر از قبل بتوانیم علت نحوه برخورد سال اخیر ایران با پناهجویان را درک کنیم. اما دقیقاً همین نقطه فضا را برای نقد عملکرد دولت فراهم میکند. برپایی کمپهای اورژانسی، سازماندهی مهاجران، تصحیح قوانین موجود، تسریع روند اخذ مجوز ورود در مراحل اولیه آن نقاط مغفولماندهای است که نادیده گرفتنش در مرحله نخست باعث ایجاد بستر مهاجرهراسی توسط آحاد مردم میشود. اگر مراحل اولیه کشور مقصد برای مهاجر قانونمند و هدفمند باشد، ادغام مهاجر در بطن جامعه آسانتر خواهد بود. و صدالبته که روند طرحشده فقط مربوط به مهاجرانی که پس از بازگشت طالبان از افغانستان به سمت مرزهای ایران گریختند نیست؛ بلکه اگر از همان سالهای آغازین موج مهاجرت پساجنگ شوروی در این راستا قدمهایی برداشته میشد امروز رقص چند جوان مهاجر افغان به اعتراض برخی از مردم نمیانجامید.
دولتها، برای پیگیری خواستههای سیاسی خود روشهای متعددی دارند. در علوم سیاسی گروههای فشار را یکی از مهمترین ابزارهای دولتها برای به انجام رساندن اهداف میدانند. متاسفانه مهاجران هم به یکی از این گروهها برای اعمال فشار دولتی بر دولت دیگر بدل شدند. زمانی میگفتند ترکیه از پناهجویان سوری علیه اتحادیه اروپا استفاده میکند. سالهای پیش نیز این اتفاق در ایران رخ داد. تهدید به اخراج پناهجویان اغلب به عنوان اهرم فشاری بر دولت سابق افغانستان یا در برخورد با آمریکا مورد استفاده قرار گرفت. در سال 2019، سیدعباس عراقچی، معاون وقت وزیر امور خارجه ایران، پس از اعلام آمریکا مبنی بر پایان تمام معافیتها برای واردات نفت ایران، در تشریح اقدامات کشور در مواجهه با صفر شدن صادرات نفت، گفت: «این احتمال وجود دارد که ما از برادران و خواهران افغان خود بخواهیم که ایران را ترک کنند.» درست است که عراقچی بعداً این تهدید را «سوءتفاهم» خواند؛ اما اول اینکه اثر روانی آن بر جامعه مهاجران گذاشته شد، دوم اینکه نشان داد که مهاجران میتوانند به گوشت قربانی دولتها (حتی در حد ادعا) بدل شوند و سوم در لفافه طرح کرد که حدود پنج میلیون مهاجر رسمی و غیررسمی برای دولت ایران هضم نشده است.
براساس پژوهشهای دانشگاهی لیلا زندی دانشجوی دکترای جمعیتشناسی «احساس ناامیدی»، «ترس از تبعید»، «احساس محدودیت»، «بقا و روزمرگی»، «از دست دادن اعتمادبهنفس»، «پشیمانی و سرخوردگی» مقولههای اصلی «نابرابری عاطفی» ایجادشده در افغانهای مهاجر است و «احساس ناامنی»، «ترس از جایگزین شدن»، «ترس از کمبود به واسطه افزایش جمعیت»، «احساس نابرابری»، «مواجهه با ارزشهای متفاوت» از جمله عواطف کشور مهاجرپذیری مانند ایران است. این تقابل احساسات فقط امری شخصی نیست، بلکه به تمامی گروهها و جوامعی که ایرانی و افغانستانی در آن حضور دارند نیز تسری پیدا میکند. تقابل احساسی هر کدام از این احساسات میتواند منجر به یک کنش و واکنش اجتماعی شود که برای هر دو گروه هم آزاردهنده است و هم میتواند بسترساز مشکلات عمده اجتماعی مثل جرم و جنایت، اعتیاد و فقر، طلاق و... شود.
بیش از 40 سال است که ایران به پناهگاهی برای پناهجویان افغان بدل شده است. بسیاری از افغانها حتی خانه را ندیدهاند و در تبعید بزرگ شدهاند. یعنی ایران تنها خانهای است که تا به حال شناختهاند. پیمان جهانی پناهندگان در آخرین گزارش خود اعلام کرد که «سیاستهای فراگیر ایران به همه افغانها دسترسی به مراقبتهای بهداشتی اولیه را میدهد و کودکان افغان میتوانند در مدارس دولتی ایران تحصیل کنند. آمایش و دارندگان ویزا مجاز به کار در ردههای شغلی خاصی هستند. با وجود سیاستهای فراگیر و حمایت جامعه جهانی، افغانها هنوز برای یافتن و حفظ درآمدهای پایدار با چالشهایی در ایران مواجه هستند. این موضوع بر توانایی آنها برای تامین مسکن و نگه داشتن کودکان در مدرسه تاثیر نامطلوب گذاشته است. همچنین ترکیب تمامی این موارد بر توانایی آنها برای تجدید اسناد و تبدیل وضعیت مهاجرتی خود به وضعیت قانونی اثر میگذارد.» آن چیزی که در این گزارش ذکر شده یک طرف ماجراست و طرف دیگر ایران است که با اعمال مجدد تحریمهای ایالاتمتحده در سال 2018 و همهگیری کووید 19 بار اقتصادی سختی را بر دوش میکشد. چالشهای مدیریتی زیرساختهای محیط زیست، اقتصاد، اجتماع و سیاست را در ایران دچار مشکلات متعدد کرده و مردم این کشور با مشکلات عدیدهای روبهرو هستند. بهتبع آنها، مهاجرانی که در ایران زندگی میکنند هم با همین مشکلات روبهرو شدند. درست است که رسم مهماننوازی ایرانیان به تحمل سختی بر خود برای آسایش مهمان بنا شده است اما زندگی واقعی گاهی سختی را بین همه تقسیم کرده و گاهی بر مهاجر مهمان سختتر میگیرد.
اقتصاد ایران از زمانی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا پس از خروج از توافق هستهای سال 2015 بین تهران و قدرتهای جهانی، تحریمها را دوباره علیه ایران اعمال کرد، تحت فشار قرار گرفته است. مقامات آمریکایی گفتهاند که هدف از این تحریمها تحت فشار قرار دادن ایران برای مذاکره بر سر برنامه موشکی تهاجمی و سیاست منطقهای آن است. منتقدان میگویند که آنها به مردم عادی صدمه میزنند و کارشناسان فعال در حوزه مهاجرت میگویند مهاجران بیش از مردم عادی از این وضعیت صدمه میبینند. حالا در اینجا سه گروه مقصر وجود دارد که علیه آرامش مهاجران شوریدهاند. در اول صف طالبان هستند که علت اصلی مهاجرت افغانها بودند. سپس دولت ایران است که در تمامی سالهای گذشته سازوکار مناسب برای مهاجرپذیری را ایجاد نکرده است. همچنین دولتهای تحریمکننده ایران را باید مقصر دانست که چرا زمان وضع قوانین با وجود آمارهای رسمی سازمانهای حقوق بشری در مورد جمعیت چندمیلیونی افغانها در ایران تبصرههایی کارا برای آنان در نظر نگرفتند. گویی بحران پشت بحران برای تشدید بحران آمده است.
رویترز در گزارشی با تیتر «افغانها تاثیر انزوای اقتصادی ایران را بر زندگی خود احساس میکنند» نوشت: عبدالصبور سه سال پیش با همسر و سه فرزندش از فقر و بیثباتی در افغانستان فرار کرد و در همسایه ایران کار پیدا کرد. اکنون او به خانه بازگشته است، با وجود اینکه زندگی در آنجا بهتر نشده است. کار او در یک فروشگاه مواد غذایی در شهر مرکزی ایران، اصفهان، ماهیانه حدود 280 دلار درآمد داشت که برای خرج خانوادهاش کافی بود. اما ریال ایران سال گذشته کاهش یافت و کارفرمای او دستمزد او را به کمتر از 100 دلار در ماه کاهش داد. او گفته «وضعیت اقتصادی ایران واقعاً بد است.» دستمزدها از سال گذشته کاهش یافته است و بسیاری از خانوادهها با وجود خطر طالبان مجبور به بازگشت به افغانستان شدهاند. IOM نیز در گزارشی که ماه گذشته منتشر کرد یادآور شد که نسبت به شش ماه گذشته جهش بزرگی در تعداد افغانهایی که از ایران به افغانستان طالبان بازگشتهاند زیاد بوده و علت آن را تا حد زیادی ناشی از مسائل سیاسی و اقتصادی اخیر در ایران از جمله کاهش شدید ارزش پول دانسته است. حالا این گزارش دریچه دیگری را میگشاید: اثر بودن و نبودن افغانها بر اقتصاد ایران! پیشترها سعید لیلاز، اقتصاددان و تحلیلگر سیاسی گفته بود که افغانها معمولاً مشاغل سخت و پرمشغله در ایران را انتخاب میکنند و خروج آنها به معنای هزینههای تولید بالاتر خواهد بود. برای درک این موضوع شاید ابتدا باید به زمان ابتدایی تحریمهای جدید آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران بازگردیم. از یکسو اقتصاد ایران تحتتاثیر تحریمها شکننده شد و شرکای اقتصادی یک به یک کشور را ترک کردند. از طرفی فروش نفت روزبهروز کاهش یافت و از طرفی اقتصاد کشور نیروی کار ارزان خود را (که طی سالیان گذشته از جامعه مهاجر افغان تشکیل شده بود) به دلیل مهاجرت معکوس از دست داد. به گفته یکی از مدیران حوزه مهاجرت در طول آن سال، بسیاری از افغانها در ایران در مورد بازگشت از دفتر یکی از رهبران دینی ارشد افغانستان مستقر در شهر مقدس قم، مشورت گرفتهاند. و او با استناد به سقوط ارزش ریال، گفته که اقامت در ایران برای مهاجران افغان بسیار سخت شده است. آنها تحت فشار هستند پس میتوانند به کشور خود برگردند. سارا کرگس، هماهنگکننده ارشد برنامه IOM برای افغانستان، که مقر آن در کابل است، در مقابل این ایده گفته بود که، «اینطور نیست که در ایران کمبود فرصت و فرصتهای جدید در افغانستان وجود داشته باشد. واقعاً هیچ فرصتی در هیچیک از کشورها وجود ندارد».
افغانها مدتهاست که به دنبال زندگی بهتر در کشورهای دیگر بودهاند و کمبود شغل در ایران نیز میتواند تعداد افرادی را که تلاش میکنند به سمت غرب، به سمت اروپا حرکت کنند، افزایش دهد. اما نکته آنجاست که نیروی کار تحصیلکرده، کارآمد، نخبه و دانشجو تا الان از طرق مختلفی خود را از افغانستان به اروپا و آمریکا و... رساندند. به نظر میرسد، با وجود آنکه در ایران استادان دانشگاه، هنرمندان، نیروی فنی و پزشکی و... افغان زندگی میکنند و فرصت رشد اجتماعی پیدا کردند؛ بخشی از جامعه مهاجر افغان با مشکل ادغام براساس قانونی نبودن روبهرو شدهاند. عموماً آنها از توانمندی کمتری برخوردار هستند و توانمند کردنشان هم به زمان و هم هزینه زیادی نیاز دارد که در حال حاضر (به دلایل مختلف از جمله اقتصادی) از توانایی مدیران ایرانی خارج است. سعید خطیبزاده، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران ماه گذشته در پیامی آشتیجویانه گفت، ایرانیان و پناهندگان افغان بیش از 40 سال است که در صلح با هم زندگی کردهاند و با وجود «تلاشها برای ایجاد اختلاف» به این کار ادامه خواهند داد. متاسفانه عدهای در تلاشاند موجی از ایرانهراسی در افغانستان و ترس از افغانها در ایران ایجاد کنند. اما دو ملت ایران و افغانستان بسیار نزدیک هستند. با این حال، خطیبزاده هشدار داد که طالبان باید مسوولیت بیشتری در مدیریت پناهجویان بپذیرند زیرا «منابع ما نیز محدود است».
همانطور که بر تعداد پناهندههای افغان اضافه شده است، بر مشکلات آنان نیز افزوده شده است. در هفتههای اخیر برخی در شبکههای اجتماعی مدعی شدند «احساسات ضد افغانی در کشور در حال افزایش است». در توئیتر هشتگی با عنوان #اخراج_افغانها_مطالبه_ملی به راه افتاده و سلسله استوریهایی با عنوان (من خواهان خروج افغانها و اتباع بدون مجوز از کشورم هستم) منتشر شده است. بررسی صحت اکانتهای فیک یا واقعی یا سازماندهیشده بودن آن جهت برهم زدن زیست مسالمتآمیز ایرانیان و افغانها بر عهده این گزارش نیست؛ اما اینجا یک پرانتز بزرگ باز میشود و آن تاکید بر ضرورت قانونی بودن این مهاجران است. اگر تمامی پنج میلیون افغانستانی که در ایران زندگی میکنند قانونی بودند، از حق تحصیل، بهداشت و درمان، دسترسی به خط تلفن و اینترنت، گواهینامه، بیمه کار و درمان، امکان ردیابی در زمان وقوع جرم و... برخوردار بودند آیا چنین بستری برای موجسواری عدهای فراهم میشد؟
در یک تخمین 3 /2 میلیون مهاجر بدون مدرک در ایران زندگی میکنند که 55 درصد آنها در تهران، اصفهان و خراسان رضوی هستند. غیرقانونی بودن آنان منجر به ایجاد تبعیض علیه آنان میشود و همین تبعیض بسترساز مشکلاتی میشود که در چند هفته اخیر بازتابش را در فضای مجازی دیدیم. احساسات ضدانسانی و نژادپرستانه در همه جای دنیا مذموم است و باید جلویش ایستاد. اما نمیتوان این مطالبه را هم نادیده گرفت که دولت مهاجرپذیر باید ورود و حضور مهاجران را قانونی کند. رانندهای را در ماشین بدون پلاک و بیمهای در نظر بگیرید که بدون گواهینامه در خیابانها سفر میکند. احتمال اینکه او از چراغقرمزها عبور کند و جرمهایی مرتکب شود بیشتر است یا رانندهای که براساس قانون هم خودش گواهینامه دارد و هم خودرویش پلاک شده و بیمه دارد؟ اگر قانون بد است، اگر مطالبه قانونی بودن مهاجران درست نیست پس چرا اولین اقدام پس از به دنیا آمدن یک نوزاد ایجاد یک مدرک هویتی برای اوست؟ نباید فراموش کنیم که قانونی شدن حضور این مهاجران منجر به کسب منفعت آنان میشود. پناهندگان غیرقانونی قادر به انجام برخی فعالیتها از جمله افتتاح حساب بانکی یا خرید خانه یا سیمکارت برای تلفن همراه نیستند. آنها همچنین به طرحهایی مانند بیمه سلامت همگانی، که یکی از حوزههایی است که کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، آژانس جهانی پناهندگان سازمان ملل، برای کمک به آن میآید، دسترسی ندارند. به گفته دنیا اسلم خان، سخنگوی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل ایران تنها حدود 120 هزار پناهنده را برای ثبتنام در طرح بیمه سلامت حمایت میکند.
اما یک مساله همواره درباره این خیل بزرگ مهاجران در کشور وجود دارد، مالیات اتباع افغانستانی از آنان که غیرقانونی هستند تا آنان که کارت آمایش دارند چگونه محاسبه میشود؟ پاسخ به این سوال یک جمله است، آنها مالیات نمیدهند. در حالی که اقتصاد ایران شرایط بحرانی و سختی را میگذراند، دولت ایران توسط مالیاتها و منابع کشور، اقدام به ارائه یارانههای مختلف از جمله آرد، برق و آب به روستاها میکند. این سیاست موجب ایجاد منابع مالی برای افراد و خانوادههای کمبضاعت میشود، اما از سوی دیگر، منجر به نقدهایی نیز شده است. مساله مهم در این راستا این است که در برخی موارد، افراد اتباع افغانستانی به دلیل هزینههای زندگی در شهرها، زنان و کودکان خود را در روستاها نگهداری میکنند و خود بهعنوان کارگران شهری مشغول به فعالیت میشوند و در حالی که سهمی در مالیاتها و هزینههای کشور و زیرساختها داشته باشند از منابع عمومی بهره میبرند. پیشتر نیز شهباز حسنپور، عضو کمیسیون برنامهوبودجه، در انتقاد از عملکرد سازمان امور مالیاتی به این موضوع اشاره کرد و گفت: «بیش از سه میلیون اتباع بیگانه با درآمد بالا در کشور هستند که یک ریال هم مالیات پرداخت نکرده و از تمامی سوبسیدها استفاده میکنند.» این مساله نشاندهنده این واقعیت است که برخی از اتباع غیرایرانی با درآمدهای قابل توجه در ایران حضور دارند، اما بهطور نادرست از تعهدات مالیاتی خود در ایران معاف میشوند، در حالی که از امکانات و یارانههای مختلف بهرهبرداری میکنند. این به آن معناست که در شرایطی که کارگر ایرانی مالیات و انواع هزینهها و عوارض برای وی محاسبه میشود در مقابل کارگر افغانستانی و اتباع دیگر کشورها حتی در صورت ثبت و با کارت آمایش نیز از این پرداخت مالیات معاف شده است و از سوی دیگر بخش بزرگتر این مهاجران غیرقانونی در عین حال که با دریافت ارقام پایینتر شرایط را برای کارگر ایرانی سخت کردهاند هیچ نوع مالیات و عوارضی در کشور پرداخت نمیکنند و این در حالی است که طی سالهای اخیر دولت اصرار بسیاری برای دریافت مالیات داشته است اما در همین حال جمع بزرگی از مهاجران و اتباع کشورهای دیگر بدون پرداخت کوچکترین مالیات یا عوارضی در کشور زندگی میکنند (بهار نیوز).
زمانی که رضا مرادصحرایی، وزیر آموزش و پرورش از تحصیل 600 هزار دانشآموز اتباع در مدارس ایرانی خبر داد و گفت: «امروز، روز تولد دوباره امید و آینده در کشور ماست»، شاید نمیدانست چه آمار تکاندهندهای را اعلام میکند و اطلاعرسانی آن چه انتقاداتی را به سوی دولت روان میکند؛ وگرنه از این موضوع بهعنوان سرفرازی دولت سیزدهم یاد نمیکرد. همین آمارها و انتقاداتی که در پی آن مطرح شد و شایعات مبنی بر حضور 10 تا 15 میلیون افغانستانی در ایران بود که وزیر کشور را وادار به اعلام آمار افغانستانیهای حاضر در ایران کرد. چراکه احمد وحیدی در تیرماه امسال اعلام کرده بود که تمایلی برای اعلام رسمی آمار افغانستانیها در ایران ندارد اما حضورشان آنقدر پررنگ نیست که او بخواهد نگرانی از حضور آنها داشته باشد یا مشکل امنیتی به وجود آید، از سوی دیگر شایعات مبنی بر آنکه دولت سیزدهم و گروه خاصی از طیف اصولگرایان از ورود غیرقانونی اتباع خارجی استقبال میکنند نیز در اعلام آمار توسط وزیر کشور بیتاثیر نبود. اقتصاد 24 در گزارشی میگوید سرانه هر دانشآموز اتباع 527 دلار معادل 15 میلیون تومان است. لازم به ذکر است که رهبر انقلاب طی فرمانی (اردیبهشت سال 94)، به فرزندان کلیه اتباع خارجی، حتی کسانی که فاقد مدارک هویتی هستند و بهطور غیرقانونی در ایران زندگی میکنند، اجازه حضور در مدارس کشور را دادند.
تصاویر شهروندان ناامید افغان که در تلاش برای ترک کشورشان هستند، فراتر از برجسته کردن یک تراژدی عظیم انسانی، ممکن است به نمادی از به اصطلاح جنگ علیه تروریسم تبدیل شود. بسیاری از این افغانها احساس ترک خانههایشان را درک کردهاند، زیرا خانوادههایشان آن را تجربه کردهاند. آنها میدانند که چه اتفاقی میافتد که ارتشهای خارجی از کشورشان عقبنشینی کنند و فجایعی که ممکن است در پی داشته باشد. مردم افغانستان هیچ نقشی در مذاکره بر سر توافقی که براساس آن نیروهای خارجی عقبنشینی کردند و طالبان کنترل را دوباره به دست گرفتند، نداشتند. حکومت سابق افغانستان به رهبری رئیسجمهور اشرف غنی، که سرسختی او احتمالاً فاجعه را تسریع کرده است، با رژیمی جایگزین شده است که در مورد احترام به حقوق بشر سابقه نگرانکنندهای دارد. برخلاف سال 1979، جهان از افغانهایی که از رژیم خود فرار میکنند استقبال نمیکند و همسایگان نیز آنها را نمیخواهند. کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، آژانس پناهندگان سازمان ملل، تخمین میزند که در پایان سال 2020، حدود 8 /2 میلیون پناهنده افغان در سراسر جهان وجود داشته است که اکثریت قریببهاتفاق آنها در ایران و پاکستان هستند. آلمان به 149 هزار افغان پناه داده که پس از پاکستان و ایران در رتبه سوم قرار دارد. اما این آمار تا پایان سال 2022 سه برابر اعلام شده است. سازمان ملل متحد بارها با درخواست از همسایگان افغانستان برای باز نگه داشتن مرزهای خود برای کسانی که به دنبال امنیت هستند، گفت تا پایان سال جاری تا نیم میلیون افغان میتوانند از کشور خود فرار کنند. با وجود این مسائل مشکلات داخلی و بینالمللی ایران نیز به عنوان مهمترین مقصد مهاجران افغان زندگی را بر آنها سختتر کرده و حتی سایه حضورشان را بر زندگی مردم کشور مقصد بیشتر کرده است. شاید این ایام بهترین زمان برای بررسی زندگی افغانها پس از دوران «جان و جنگ» باشد. آنچه مشخص است افق روشنی پیش روی مردم افغانستانی در گریز از طالبان نیست. شرایط اقتصادی ایران نیز حداقل در کوتاهمدت پیش نمیرود. در چنین شرایطی قانونی شدن پنج میلیون مهاجر به اضافه توجه سازمانهای بینالمللی به وضعیت آنان میتواند بهترین اقدام ممکن به نظر برسد.
صدف صمیمی / نویسنده نشریه