دوشنبه 28 آبان 1403

اتحاد تهران - مسکو چه کسانی و چرا می‌ترسند؟

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
اتحاد تهران - مسکو چه کسانی و چرا می‌ترسند؟

ناموفق بودن تلاش آمریکا و متحدانش برای شکست اتحاد روسیه و ایران در میدان سوریه، دلایل متعددی داشته و دارد.

به گزارش مشرق، محمد صرفی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: سفر رئیسی به مسکو بار دیگر روابط ایران و روسیه را در کانون توجهات قرار داد. روابطی که هر چقدر در بعد ژئوپلتیکی و امنیت منطقه، موفق و امتحان پس داده است اما باید با تاسف گفت در ابعاد دیگر - به‌خصوص اقتصادی - دچار ضعف‌های جدی است. سفر رئیس جمهور به مسکو و دیدار با «ولادیمیر پوتین»، همتای روسی خود، گامی بلند در راستای رفع این نواقص خواهد بود. رابطه تهران و مسکو را می‌توان به عمارتی بلند و با پی محکم تشبیه کرد. می‌توان گفت سفت‌کاری این عمارت به پایان رسیده اما نازک‌کاری آن باقی مانده و روند تکمیل آن تاکنون کند بوده است. چنین عمارتی صاحبانش را از گزند تهدیدات و ناامنی‌ها حفظ می‌کند اما برای استفاده و لذت بردن از آن باید به فکر تکمیل جزئیات و نصب و فراهم کردن امکانات رفاهی آن بود.

وزرای نفت و اقتصاد کشورمان که رئیسی را در این سفر همراهی می‌کردند گفته‌اند نتیجه رایزنی‌های آنها با همتایان خود در مسکو فراتر از انتظار بوده است. آنان اعلام کردند توافق‌هایی در زمینه تجارت، انرژی، حمل و نقل و روابط بانکی داشته‌اند که در آینده‌ای قابل پیش‌بینی نتایج آن ملموس خواهد بود. افشا نشدن جزئیات این توافقات البته چندان جای تعجب ندارد چرا که آمریکا درصدد است هرگونه همکاری اقتصادی سایر کشورها با ایران را تحت فشار گذاشته و قطع کند. نباید فراموش کرد که کاخ سفید به ریاست بایدن طی یک سال اخیر همچنان ادامه دهنده سیاست «فشار حداکثری» ترامپ علیه جمهوری اسلامی ایران است.

رابطه ایران و روسیه طی حدود سه دهه اخیر - پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی - را می‌توان به دوره‌های مختلفی تقسیم کرد اما دوره جدید که منجر به احداث این عمارت مستحکم شد، به شش سال قبل برمی‌گردد. تابستان سال 1394 سردار سلیمانی در سفری محرمانه راهی مسکو شد. سفری که تاکنون اطلاعات چندانی از جزئیات آن منتشر نشده اما پس از این سفر نیروی هوایی روسیه در سوریه وارد عمل شده و همکاری تهران و مسکو در حمایت از دمشق که مورد تهاجم همه‌جانبه تروریست‌های مورد حمایت غرب بود، وارد مرحله عملی تازه‌ای شد. این همکاری به زودی نتایج درخشان خود را نشان داد و گزینه حتمی و غیرقابل تجدیدنظر غرب مبنی بر اینکه «اسد باید برود» را باطل کرد.

بلافاصله زنگ خطر به صدا درآمد. این همکاری و اتحاد نه‌تنها در پرونده سوریه برای اهداف ژئوپلتیکی آمریکا و متحدانش در غرب آسیا آزاردهنده و خطرناک بود بلکه می‌توانست الگویی جدید از برهم زدن طرح‌های منطقه‌ای واشنگتن را پایه‌ریزی کند. اینجا بود که آمریکایی‌ها تمام امکانات و کارت‌های خود برای شکستن این اتحاد را به بازی گرفتند. اسفند سال 95 نشریه «ساندی لیدر» در تحلیلی نوشت: جدا کردن روسیه از ایران بخشی از یک «بازی جدید بزرگ قدرت» است که به اعتقاد بسیاری حتی در آینده دور هم ثمری به‌دنبال ندارد.

ابعاد این همکاری گام به گام نمایان‌تر شده و بر نگرانی دشمن مشترک دو طرف افزود. «مؤسسه مطالعات جنگ» در آمریکا، طی گزارشی درخصوص چرایی این نگرانی نوشت: «همکاری نظامی ایران با روسیه در سوریه موجب افزایش قابل توجه توانایی ایران برای برنامه‌ریزی و اجرای عملیات متعارف پیچیده شده است.» این مؤسسه در یک گزارش دیگر تاکید کرد: «ایران چنان تغییری در بخش نظامی خود ایجاد کرده است که قادر به جنگ نسبتاً متعارف در صدها مایل فراتر از مرزهای خود است. این توانمندی که شمار بسیار معدودی از کشورهای جهان آن را دارند، در محاسبه راهبردی و توازن قدرت در خاورمیانه تغییر اساسی ایجاد خواهد کرد. این پدیده‌ای موقت و زودگذر نیست.»

ناموفق بودن تلاش آمریکا و متحدانش برای شکست اتحاد روسیه و ایران در میدان سوریه، دلایل متعددی داشته و دارد. مسکو به درستی دست حریف را خوانده و فهمیده بود آبنبات‌هایی که آمریکا در دست گرفته و تکان می‌دهد هرقدر هم شیرین و وسوسه‌انگیز باشند، قیمتی سنگین دارند. بهای پذیرش آن، زدن مهر تایید بر تسلط بی‌چون و چرای آمریکا بر منطقه حیاتی غرب آسیاست. البته ماجرا به همینجا ختم نمی‌شد و حرکت آمریکا به حوزه‌های پیرامونی و مناطق حساس‌تر برای روسیه نیز می‌رسید. درواقع می‌توان گفت همکاری روسیه با ایران در منطقه از منظر راهبردی، تنها انتخاب مسکو نبود، بلکه انتخابی برد - برد برای دوطرف بود.

نشریه آمریکایی «ویکلی‌استاندارد» در مورد این همکاری مشترک، چند سال پیش نوشت: «با توجه به حضور گسترده آمریکا و متحدان آن در منطقه، تهران تنها متحد منطقه‌ای باقی مانده برای مسکو است و درخواست از روسیه برای جدا شدن از ایران به معنی ترک منطقه خواهد بود. ائتلاف ایران و روسیه یک رابطه استراتژیک و درباره مسائل بنیادین است. آمریکا در منطقه متحدان بسیاری دارد، از اسرائیل تا مصر و ترکیه تا عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس. زمانی که پوتین به منطقه نگاه می‌کند تنها یک فضای خالی می‌بیند و آن هم ایران است که با آمریکا متحد نشده است. خیلی ساده است مسکو هیچ راهی برای برنامه‌ریزی قدرت یا مدیریت منافع منطقه‌ای خود بدون ایران و شرکایش، مثل حزب‌الله، ندارد. درخواست از پوتین برای نادیده گرفتن ایران مثل این است که از وی درخواست شود خاورمیانه را ترک کند.» واقعیت‌ها و رخدادهای چند سال اخیر در منطقه، ضرورت و فواید این همکاری را بیش از پیش نشان داده و طرف غربی را هم تا حد زیادی به این نتیجه رسانده است که چاره‌ای جز پذیرش این واقعیت دردناک ندارد و دست و پا زدن در این خصوص حتی می‌تواند نتایج معکوس هم به همراه داشته باشد.

به نظر می‌رسد این نگرانی بعد از ماجرای شکست غرب در سوریه جای خود را به ترس داده است. «مایکل لدین» طی مقاله‌ای که اواخر بهمن سال 96 در «وال‌استریت‌ژورنال» نوشت پرده از واقعیتی عمیق برداشت. لدین در این مقاله تصریح می‌کند آمریکا باید با روسیه در مورد غرب آسیا به توافق برسد و حتی امتیازات بزرگی به مسکو بدهد اما مشکل اینجاست که چیزی را باید به روسیه ببخشد که در دستان ایران است و تا وقتی جمهوری اسلامی بر سر کار باشد، توافق مسکو و واشنگتن امکان‌پذیر نیست. او می‌نویسد؛ «با وجود این همه تضاد منافع ژئوپلتیکی، آیا راهی برای آنکه روسیه و آمریکا در خاورمیانه باهم همکاری داشته باشند، باقی خواهد ماند؟ اگر آمریکا پیشنهاد مالکیت مشترک خاورمیانه را به پوتین بدهد چه؟ این امر باعث خواهد شد تا هر دو کشور در زمینه ایران و سوریه باهم همکاری داشته باشند و درنتیجه جایگاه آمریکا در منطقه تقویت شده و روسیه نیز با کنترل منابع بیشتری از نفت و گاز و با کاهش قدرت اسلامگرایان به ثبات بیشتری دست پیدا کند. اشکال کار در اینجاست که اکنون آمریکا در جایگاهی برای ارائه چنین پیشنهادی قرار ندارد. در نتیجه راهکار باقی‌مانده برای آمریکا از میان برچیدن رژیم ایران از داخل است.» لدین تاکید می‌کند آمریکا باید با حمایت از مخالفان داخلی جمهوری اسلامی، زمینه را برای «حکومتی سکولار و سازگار با غرب» در ایران فراهم سازد و «با از میان رفتن جمهوری اسلامی دولت آمریکا در جایگاه قوی‌تری برای دستیابی به توافقی با پوتین قرار خواهد گرفت. راه مسکو از تهران می‌گذرد.»

حال می‌توان تصویر بهتری از کسانی داشت که علیه اتحاد تهران - مسکو مشغول فعالیت بوده و مدعی هستند جمهوری اسلامی سیاست «نه شرقی - نه غربی» را کنار گذاشته است. شاید همه آنها ندانند کجای این بازی قرار دارند اما بدون شک بخشی از آنها همان کسانی هستند امثال لدین برای تحقق رویای «حکومتی سکولار و سازگار با غرب» در ایران به آنها دل بسته‌اند و البته منصفانه باید گفت آنان نیز در هر بزنگاه و ماجرایی تمام تلاش خود را به کار بسته و کم نگذاشته‌اند؛ از فتنه 88 گرفته تا حمله به تعامل با شرق و تطهیر آمریکا و تحریف و مقابله با اصول انقلاب و... هرچند همه این تلاش‌ها چیزی جز خوردن پنبه‌دانه در خواب نبوده و نخواهد بود.