اعتراضات به تبعیض نژادی؛ جامعه سرخورده آمریکا به دنبال تغییر
تهران - ایرنا - گستردگی و عمق اعتراضات به تبعیض نژادی که پس از کشتهشدن یک شهروند سیاهپوست به دست پلیس آمریکا رخ داد حکایت از شکاف و سرخوردگی عمیق جامعه از ساختار حاکمیتی آمریکا دارد.
اعتراض به نظام ناعادلانه حاکم بر ایالات متحده موضوعی تازه و محصول سیاستهای کوتاهمدت کاخ سفید نیست؛ اعتراضاتی که این بار به خشونتهایی گسترده منجر شد در واقع محصول صدها سال تبعیض و نابرابری سازمانیافته علیه رنگینپوستان در این کشور است.
اکنون بسیاری از مردم آمریکا احساس میکنند که در شرایط تبعیضآمیزی در حوزههای اجتماعی به ویژه در زمیه تامین مسکن، یافتن شغل، دریافت خدمات بهداشتی و درمانی و... قرار دارند. علاوه بر این شکاف عمیق طبقاتی از جمله واقعیات جامعه آمریکایی است که در کل به واگرایی در میان اقشار مختلف آمریکا دامن میزند.
مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی در گزارشی با عنوان «اعتراضات آمریکا: نمایش سرخوردگی عمومی از امکان تغییر وضع موجود» به بررسی ریشه و ویژگیهای اعتراض های عمومی سال 2020 آمریکا پرداخته است.
حدود سه ماه قبل کشته شدن «جورج فلوید» به دست یک پلیس سفیدپوست در شهر مینیاپولیس سومین حلقه از اعتراضهای عمومی علیه حاکمان ایالات متحده در کمتر از یک دهه اخیر را رقم زد. اگرچه پیش از این جنبش اعتراضی سال 2011 با نام اشغال وال استریت و اعتراضات در سال 2014 از شهر فرگوسن تجربه شده بود اما این بار اعتراضات به نابرابری جنبه سراسری و بسیار عمیقتری به خود گرفت و بیشتر از گذشته توجهات جهانی را به خود معطوف ساخت.
تشدید شکافها
سرنوشت این اعتراضات در بین دو نتیجه نامشخص سرگردان بوده است که آیا همچون جنبش مدنی سال 1968 دستاوردی برای جامعه غیرسفیدپوست به همراه میآورد یا اینکه به مرور زمان دچار فرسایش و سرخوردگی میشود؟
این گزارش با عنایت به ساختار حاکم در ایالات متحده و همچنین بررسی تاریخچه نهادینه شده تبعیض در این کشور از تشکیل تا تثبیت قدرت به بررسی نکات برجسته این تحولات پرداخت. به طور کلی صاحبنظران اعتقاد دارند روند شکلگیری ایالات متحده با نسلکشی بومیان این قاره به دست مهاجران غربی همراه بود؛ در کنار ترویج و حمایت از نظام بردهداری به عنوان پایه اصلی تولید ثروت، وضع قوانینی با انگیزههای برتریجوییهای نژادی و سلطهطلبیهای اقتصادی همه و همه در پرورش ذهنیت شهروندان آمریکایی طی قرنهای مختلف تأثیرگذار بودهاست.
امروزه اگرچه نزدیک به نیم قرن است که به لحاظ قانونی تفکیکها نژادی منسوخ شده (از سال 1968) اما این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که تأثیرات قرنها برتریجویی نژادی، همچنان بهعنوان الگوی غالب ذهنی برای بخش بزرگی از جامعه آمریکا عمل میکند. براساس نظرسنجی یک سال قبل مؤسسه پژوهشی «پیو» (وابسته به دمکراتها)58 درصد آمریکاییها بر این باورند که سالها پس از پایان رسمی بردهداری، هنوز روابط نژادی در کشورشان یک روابط نابرابر و منفی است و این وضعیت حتی در برخی موارد تشدید هم شدهاست.
نکته مهم آن که نزدیک به یک چهارم مردم آمریکا زیر خط فقر رسمی زندگی میکنند. به عبارت دیگر تا قبل از شیوع کرونا دستکم حدود 75 میلیون نفر از شهروندان این کشور با درآمدی کمتر از حداقلها، فقیر بودهاند. مهمتر آنکه در بررسی نسبت توزیع فقر در این کشور متوجه میشویم سفیدپوستان تنها 10 درصد و رنگین پوستان 90 درصد فقرای این کشور را تشکیل میدهند.
نکته بدتر آنکه شیوع کرونا هم تا هفته پایانی خرداد 1399 موجب بیکاری 36 میلیون نفر دیگر در این کشور شد یعنی از هر چهار شاغل آمریکایی یک نفر بیکار شد که حکایت از تشدید شکاف طبقاتی در این کشور دارد.
اعتراضاتی متمایز با قبل
اعتراضات اخیر در آمریکا به غیر از برخی وجود اشتراک با اعتراضات در سرتاسر جهان، ویژگیهای منحصربفردی را داشت. نخستین محور آن حمله صریح به نمادهای ارزشی و گزارههای بنیادین رؤیای آمریکایی بود. به آتش کشیدن پرچم ایالات متحده از سوی معترضان و تعرض و حمله به مجسمه افرادی که از آنها به عنوان بنیانگذار آمریکا یاد میشود و تسری این امر به کشور اروپایی، درواقع نمادهای افتخار آمریکایی را در جهان بیاعتبار ساخت.
دومین ویژگی این اعتراضات گستردگی بیسابقه آن در آمریکا بود. بیشتر از 1600 شهر در همه 50 ایالت این کشور پس از مرگ جورج فلوید شاهد تظاهرات در اعتراض به وضع موجود بود.
علاوه بر این نبود رهبری مشخص برای اعتراضات و ظهور نشانههای انحراف در روند آن از نقاط ضعف بود. نداشتن راهبرد برای ادامه این حرکت و تلاش حاکمان آمریکا برای پایان دادن به دعوا از دیگر مسائل بود. البته تهدیدات دونالد ترامپ در زمینه سرکوب شدید اعتراضات، ویژگی برجسته دیگر این اعتراضات بود.
در هفته اول شعار معترضان «زندگی سیاهان اهمیت دارد» بود که در هفته دوم به «من نمیتوانم نفس بکشم» تبدیل شد و در هفته بعد نیز شعار «نبود عدالت مساوی است با نبود صلح» سر داده میشد. این تعدد شعارها بیشتر نشان از سردرگمی ناشی از فقدان رهبری کارآمد دارد.
از سوی دیگر رسانهها نیز با نوعی تقلیلگرایی در انعکاس مطالبهگری عموم تظاهرکنندگان، بیشتر تلاش کردند اصلاح رفتار پلیس یا تغییر برخی رویههای قضایی علیه اقلیتهای رنگین پوست را بهعنوان مطالبه اصلی مردم تبلیغ و ترویج کنند.
درهر صورت حتی اگر قبول کنیم که اعتراضهای اخیر همچون تجربههای قبلی ظرفیت چالشآفرینی رادیکال در کوتاهمدت را نداشت، بدون شک باعث تقویت روند افول آمریکا در سالهای آینده خواهد بود. به چالش کشیده شدن ادعاها در مورد پیوستگی اجتماعی این کشور، زیرسوال رفتن امنیت برای مهاجران به آمریکا در کنار افزایش تعداد، دامنه و ضربآهنگ اعتراضهای عمومی علیه وضع موجود همگی شواهد و قراینی هستند که ناامید شدن مردم از سیستم حاکم را به ذهن متبادر میکنند.
*س_برچسبها_س*