برجام به دست تقدیر سپرده شد؟ / ریشههایی از رواج خشونت / ملاقات گران با پزشکان!
جدول غیرانسانی تعرفههای پزشکی! خودرو نیازمند پوستاندازی، «اردیبهشت پربارش» بعد از «اسفند نه چندان دیوانه»! ردپای رانت در میانکاله، هشدار رییسجمهوری به رژیم صهیونیستی، جولان «شوک»ها در هوای تعلیق، مروری بر 50 روز جنگ روسیه و اوکراین، روایت نجات 174 سرنشین پرواز آتا، رکوردزنی میزان نقدینگی کشور با رشد حدود 40 درصدی و گمانهزنی درباره تسلیحات تاکتیکی هستهای روسیه، از مواردی است که...
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه 30 فروردین ماه در حالی چاپ و منتشر شد که تکذیب ارجاع طرح صیانت به شورای عالی فضای مجازی، هشدار رئیسجمهور به رژیم صهیونیستی در رژه روز ارتش و شکاف حقوق و تورم در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
-->در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای امروز را مرور میکنیم:
ریشههایی از رواج خشونت
عباس عبدی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان ریشههایی از رواج خشونت نوشت: در روزهای گذشته فیلم دو اتفاق جالب را دیدم که برای درسآموزی به ویژه برای دستگاه قضایی مفید است؛ اولی، سیلی زدن ویل اسمیت به مجری برنامه اسکار بود که بازتاب و تبعات بسیار زیادی داشت. در این ماجرا، اصل سیلی زدن ارزش خبری داشت و بازتاب پیدا کرد. ولی آنچه برای من جالب بود واکنش آرام فرد سیلی خورده بود که مقابله به مثل نکرد. شاید بگوییم، چون مراسم اسکار بود، ترسید خراب شود. ولی فیلم دیگری را دیدم از یک سیاستمدار راستگرای استرالیایی که در پارک نشسته و چند نفر هم اطراف او هستند و گفتگو میکنند و یک خانم از پشت سر میآید و با خشم یک تخممرغ را روی سر او میشکند و در ادامه نیز کلی لیچار بار او میکند. جالب است که آن سیاستمدار و نیز هیچ یک از اطرافیان او تهاجمی به آن زن نمیبرند و مقابله فیزیکی نمیکنند. او بعدا فقط گفت که شکایت میکند. بهطور قطع مواردی که پاسخ فیزیکی هم داده شود هست، ولی چرا در بسیاری از موارد در برابر تهاجم فیزیکی و ضرب و جرح، لزوما مقابله به مثل نمیشود در حالی که در ایران و احتمالا جوامع مشابه، در بیشتر مواقع بلافاصله پاسخ مشابه داده و جنگ مغلوبه میشود. چرا چنین تفاوتی را شاهد هستیم؟ یک پاسخ کلیشهای، ارجاع به فرهنگ است. ولی کسی به این پرسش نمیپردازد که فرهنگ از کجا آمده است؟ آیا پدیدهای ژنتیک و خارج از جامعه و اراده افراد است؟ یا این رفتار، مقدم بر فرهنگ، به عاملی مرتبط است که فرهنگ نیز زاییده آن است و این فرهنگ پاسخی به آن وضعیت مهمتر و ساختاری است. چرا رفتار خشن و تعرض فیزیکی وجود دارد؟
این در همه جا هست، فقط تفاوت در شدت و ضعف و فراوانی آن مطرح است. یکی از مهمترین علل آن عدم برخورد موثر با خشونتورزان است. علت دیگر فقدان راههای مسالمتآمیز برای حل اختلاف است که افراد را به تقابل شخصی و کاربرد خشونت میکشاند. البته مساله قدری پیچیده است، چون خیلی از اختلافات هست که از طریق مدنی و مسالمتآمیز راهحلی برای آن وجود ندارد. برای نمونه اگر بدون ضوابط متعارف چیزی را از کسی بخریم یا پولی را قرض دهیم و سند معتبری نگیریم یا معامله مخدوشی انجام دهیم...
نمیتوانیم از شیوه قانون حق خود را بگیریم و درست هم هست، لذا فرد به اقدامات شخصی روی میآورد. از سوی دیگر ناکارآمدی نهادهای رسمی و قانونی حل اختلاف، چون طولانی و پرهزینه بودن دادرسی، فرد را تشویق میکند که به راهحلهای شخصی یا همان خشونت روی آورد.
چرا طرف مضروب و خشونت دیده، مقابله به مثل میکند؟ چرا یاد نگرفتهایم که آرامش خود را حفظ کنیم و از راههای دیگر پیگیری کنیم؟ چون به تجربه فهمیدهایم پیگیری رسمی و قانونی، پرهزینه و ناکارآمد و بعضا غیرموثر است. کافی است خشونتی رخ دهد، همه میکوشند با فرستادن صلوات و برگزاری مراسم آشتیکنان، ماجرا را با رضایت تمام کنند. حتی پلیس نیز با بیمیلی به اینگونه دعاوی میپردازد. هزینههای مادی و معنوی مجازات برای فرد خشونتورز اندک است. به علاوه هزینههای پرداختی او نصیب فرد خشونتدیده نمیشود. زندان یا پرداخت جریمه به سود دولت چه فایدهای برای شاکی و مضروب دارد؟ دادرسیهای طولانی و با رفت و آمد زیاد و پرهزینه، خستهکننده است. یک شکایت کیفری مدتها یا حتی سالها طول میکشد که به نتیجه برسد و کلی هم هزینه دارد. این وضعیت برای خشونتهای کلامی و اتهامزنی نیز وجود دارد. یکی از علل رواج بداخلاقیهای کلامی در رسانههای ایران این است که هزینه چندانی ندارد.
در کشورهای توسعهیافته چنین نیست. ایراد اتهامات و اقدامات مجرمانه علیه افراد هزینه سنگینی دارد، به علاوه جرایم به فرد شاکی تعلق میگیرد و نه صندوق دولت! رسیدگیها نیز سریع و دقیق و جدی انجام میشود. فرقی میان قتل و اتهام زدن نیست، اولی جسم و بدن را نشانه میگیرد، دومی شخصیت و روح و روان را. باید پلیس و دستگاه قضایی همانگونه که نسبت به قتل حساس هستند، نسبت به خشونتهای کلامی و نیز خشونتهای فیزیکی ولو کوچک نیز حساس باشند و برای آنها حداکثر مجازات قانونی را در نظر بگیرند، تا این جرایم رواج پیدا نکنند. باید خسارت آن به سود فرد قربانی واریز شود. مجازاتهای مالی سنگین بسیار موثرتر از مجازات بیفایده حبس است. فقدان این شرایط است که فرهنگ خشونتِ فیزیکی و کلامی را ایجاد میکند. کافی است به حادثه اخیر ضرب و شتم خانم مسوول پذیرش بیمارستان از سوی مدیر حراست یک پالایشگاه نگاه کنیم که به دلیل نپذیرفتن درخواست غیرقانونی، او را به شکل وحشیانهای مضروب میکند. در یک جامعه ضدخشونت، چنین مجرمانی بخشوده نمیشوند و حداکثر مجازات شامل حال آنان میشود و نباید با پادرمیانیهای بیمورد و ایجاد فشارهای پنهان به سازش ختم شود، چون موجب تداوم اینگونه رفتارها خواهد شد.
برجام به دست تقدیر سپرده؟
جلال خوشچهره طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان برجام به دست تقدیر سپرده شده؟ نوشت: سرنوشت برجام آیا به دست تقدیر سپرده شده است؟ نه امریکا و نه دیگر اعضای گروه 4+1 مانند گذشته در تب و تاب گذشته برای امضای هرچه زودتر توافق با ایران بر سر احیای برجام نیستند. سخنگوی وزارت امور خارجه نیز در آخرین نشست مطبوعاتی خود گفته است:... امروز توافقی در دسترس نداریم که درباره توافق صحبت کنیم. «خطیب زاده» تصریح کرد: موضوعاتی باقیمانده که به محض تمام شدن، میتوانیم بگوییم توافق در دسترس است.
«امیر عبداللهیان» توپ را در زمین کاخ سفید انداخته و زیادهخواهی آمریکاییان را دلیل توقف مذاکرات و دور شدن از توافق اعلام کرده است. در این حال همتای او در وزارت امور خارجه آمریکا دستیابی به توافق را «نه قریب الوقوع و نه قطعی» خوانده و نامعلومی آنچه آینده آبستن آن است را هشدار داده است.
به راستی کسی نمیداند که دلیل اصلی توقف ملالتبار کنونی که بیشترین آسیب آن متوجه کیان اقتصادی و تبعات آن در سطوح سیاسی - اجتماعی ایران است، چرا به نقطه انجماد گذشته بازگشته است. به رغم برخی اخبار و گزارشها درباره دلیل یا دلایل بنبست کنونی، اما آنچه روشن است، ابهام جاری در چگونگی رسیدن به فرجامی است که میتواند به این وضع پایان دهد. تهران بارها گفته است؛ 98 درصد توافق حاصل شده و تنها دو درصد اختلافها باقی است که در صورت رفع آنها میتوان توافق را امضا کرد. این دو درصد تا چه میزان برجسته است که توانسته 98درصد توافق را تا نقطه «کم لن یکون» نزدیک کند؟
تهران و واشنگتن به روشنی از نقاط اختلاف سخن نمیگویند و هرآنچه دراینباره تفسیر و تحلیل میشود، گمانهایی است که ناظران برای درک وضع کنونی به آن میپردازند. به عبارت دیگر میتوان چنین نتیجه گرفت که تهران و واشنگتن میدانند چرا و در مخالفت با چه چیز، مذاکرات وین را متوقف کردهاند. این چرایی نزد آنان مکتوم است، اما برخلاف اراده مشترک گذشته، نمیدانند اکنون و برای چه الزامهایی باید توافق کنند. همین مهم دو طرف را با فقر ایده قدرتمند و راهگشا روبرو کرده است. در حالحاضر هیچ ایده و ابتکاری که بتواند چشمانداز امید بخش تازهای را پس از یازده ماه مذاکرات سخت در وین رقم زند، پیش دست نیست. در این حال پرسش وجود دارد که تصورهای گذشته از روند مذاکرات وین که در قاعده «برد_ برد» گذشته جریان داشت، حالا به چانه زنی میان دو صورت توافق «یک تا صد» یا «صفر و صد» تغییر ماهیت داده است؟
نمیتوان بر گمان بالا اصرار کرد؛ همانگونه که احتمالات زیر را نمیتوان از نظر دور داشت که غرب اعم از آمریکاییان و تروئیکای اروپایی بر آن شده اند که پرونده اختلافات خود را با ایران، ذیل پرونده جنگ اوکراین و نتایج آن دنبال کنند. همچنین این احتمال خوشبینانه هم هست که تهران و واشنگتن به دور از جنجالهای سیاسی و رسانهای، در حال بده بستان ایدههایی هستند که «انریکه مورا» هماهنگ کننده اروپایی مذاکرات احیای برجام، ابتکار انجام آن را در اختیار گرفته است. در این صورت میتوان امیدوار بود که برجام از اغماء بیرون شود. به این ترتیب زود خواهد بود که پنداشته شود، برجام به دست تقدیر سپرده شده است.
ملاقات گران با پزشکان!
مهدی جابری طی یادداشتی در شماره امروز وطن امروز با عنوان ملاقات گران با پزشکان! نوشت: این روزها اخباری درباره احتمال افزایش چشمگیر تعرفههای پزشکی منتشر میشود که موجب نگرانی و گلایه افکار عمومی، رسانهها و کارشناسان نظام سلامت شده است. مطابق این اخبار، هزینه خدمات پزشکی از همان لحظه ملاقات با پزشک افزایش خواهد یافت؛ به این معنا که تعرفه ویزیت پزشک عمومی 184 هزار تومان، پزشک متخصص 245 هزار تومان و فوق تخصص نزدیک به 300 هزار تومان خواهد بود! البته این فقط گام اول برای عبور از مسیر پرخرج درمان در صورت تصویب نهایی این تعرفههاست، چرا که بعد از ملاقات پزشک، نسخههایی برای بیمار نوشته میشود که جیب او را زیر بار هزینههای دارو، آزمایش و دیگر خدمات درمانی پاره میکند!
حال تصور کنیم یک خانواده 3 یا 4 نفره (و بیشتر) که درآمد پایین یا متوسط دارد و از خدمات و امکانات بیمه پایه یا تکمیلی بهرهمند نیست یا اینکه بیمه درمانی او دارای محدودیت و سقف مشخصی است، چگونه میتواند بدون دغدغه و نگرانی، روند درمان اعضای خود را پیگیری کند؟ این خانواده برای تامین هزینه ویزیت فقط برای یکی از اعضا باید یارانه نقدی 3 نفر را در یک ماه پسانداز کند تا بتواند حقالزحمه ویزیت پزشک عمومی را بپردازد؛ یا اینکه یارانه 3 نفر را به مدت 2 ماه کنار بگذارد تا ویزیت پزشک فوق تخصص را تامین کند!
البته به نظر میرسد سازمان نظام پزشکی این تعرفههای پیشنهادی را «دست بالا» گرفته است تا جای چانهزنی با مقامات دولتی و افکار عمومی را داشته باشد! اما با توجه به این ارقام بسیار بالا، این نگرانی وجود دارد که پس از چانهزنی شاهد تصویب رقمهایی باشیم که همچنان بزرگتر از جیب مردم است!
این اتفاقات در حالی است که کارشناسان خواستار مدیریت و نظارت بیشتر بر هزینههای درمانی در صورت حذف ارز ترجیحی و نیز انجام اقدامات جبرانی برای جلوگیری از ورود فشار مضاعف بر مردم بودند؛ بنابراین انتظار میرفت سازمان نظام پزشکی با توجه به شرایط اقتصادی کشور و توان مالی خانوادهها، تعرفههای پزشکی را در حد معقول و منطقی به دولت پیشنهاد میکرد. حتما به خاطر داریم رهبر حکیم انقلاب سالها قبل به نکتهای اشاره داشتند که همچنان توسط کارشناسان، مدیران، رسانهها و مردم تکرار میشود. ایشان فرمودند: «ما میخواهیم اگر کسی در یک خانواده مریض شد، بیش از رنج مریضداری رنج دیگری نداشته باشد».
این جمله را باید بالاترین و والاترین دفاع از حقوق مردم در بخش بهداشت و درمان دانست و اگر دولتمردان و تصمیمگیران بتوانند همین یک جمله را سرلوحه برنامهها، تصمیمات و اقداماتشان قرار دهند، قطعا شاهد افزایش رضایتمندی اجتماعی و ارتقای سطح سلامت جامعه خواهیم بود.